چپ ایران اتحاد عمل را از کجا آغاز می کند؟ - فرهاد عاصمی
آموزش از ”نـه“ بزرگ مردم یونان کمک است؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٨ تير ۱٣۹۴ -
۹ ژوئيه ۲۰۱۵
”البرز“ گرامی، شما با ابرازنظر ٦ تیر خود نسبت به مقاله ”وحدت و اتحاد، کدام یک، هر دو، بر کدام پایه؟“ (اخبار روز ٤ تیر ١٣٩٤) هوشمندانه رشته پراهمیت ادامه بحث را انتخاب و برجسته ساخته اید. نگارنده متاسفانه با دیرکرد به آن می پردازد. از دیرکرد عذر می خواهم.
شما ازجمله در ابرازنظر خود می نویسید: «... بجای صرف انرژی برای سر در آوردن از بحثهای سردرگم ”پروژه وحدت“، بیائیم بپردازیم به موضوعی که شما در یکی از بندهای پایانی نوشتار خود به آن پرداخته اید: ”... مساله وحدت در حزب واحد طبقه کارگر را نباید با مساله ”اتحاد“های اجتماعی یکی گرفت، گرچه در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. «اتحادهای» اجتماعی بر سر کوچک ترین، گذرایی ترین، تا بر سر پراهمیت ترین خواسته های دموکراتیک و قانونی زحمتکشان، خواسته های جنبش زنان، جوانان، خلق های ساکن ایران، حفظ محیط زیست وغیره وغیره، ممکن و ضروری است. به بیان علی صمد - در مقاله بسیار ارزشمند ”چپ نو بدنبال یافتن زبان مشترک و متحد برای برآمد در جامعه“ (اخبار روز ٢٤ خرداد) -، اتحادها «بر اساس حداقل ها»، می تواند زمینه رشد مبارزه مشترک را میان لایه های چپ و میهن دوست ایجاد و تقویت کرده و آن را حتی به سود «وحدت چپ نو» در اتحادی سراسری ارتقا دهد. ...“». شما در ابرازنظر چنین ادامه می دهید: «در ارتباط با بیان فوق شما، میخواهم بگویم، مطلب سنجیده ای است، اما اشکال کار اینجاست که در اذهانِ مردم کشور بصورت عام، و اذهان احادِ جنبش چپ بصورت اخص، تعاریف گوناگونی از واژه هایی چون وحدت، اتحاد، طبقه کارگر، چپ، چپ نو وجود دارد. واقعیات زندگی در کشور نشان داده که هر گاه سخن از وحدت و اتحاد به میان آمده، همه چیز عملا به محلول شدن در یکدیگر، و در فاصله کوتاهی پس از آن به انشقاق از یکدیگر انجامیده است.»
امیدوارم اجازه دارم شما را رفیق گرامی ”البرز“ خطاب کنم. این امیدواری از این رو مجاز و رواست، زیرا مستدل است! شما در همین یک جمله خود، کنه فاجعه ای را که ارتجاع داخلی و جهانی توانسته است به ”چپ“ ایران تحمیل کند، برجسته ساخته اید و پاسخ برای دفع آن را نیز ارایه می دهید!
دشمن طبقاتی توانسته است زبان علمی ”چپ“ را از او سلب کند!
زبان، که شکل بروز و تظاهر آگاهی انسان است، از دیدگاه اولوسیونر رشد انسان هموزاپینس، عمده ترین اهرم بقای هستی انسان مدرن در طول تاریخ است. انسانی که هنگام جدا شدن از زندگی جانورانه گذشته خود، به قول زنده یاد احسان طبری «کمی بیش از یک بوزینه درک می کرد» (نوشته های فلسفی و اجتماعی، جلد ٢، ص ٣٥٤)، گام در راهی دشوار و ناهموار گذاشت که می توانست تنها با رشد اولوسیونر قابلیت ارتباط میان افراد معدود خانوار و گروه کوچک از طریق رشد زبان (ایما، اشاره، حالت و انواع صداها را حیوان نیز داراست) با موفقیت طی کند. (توماس زودندورف Thomas Suddendorf، ”تفاوت“، ”آنچه انسان را به انسان بدل می سازد“. پسیکولوژ آلمانی در کتاب خود نقش اولوسیونر زبان را در رشد آنتروپولوژیک انسان مورد پژوهش قرار داده و انطباق مراکز زبان و فعالیت حافظه ذهنی انسان را در مغز نشان می دهد. او این مراکز را به مثابه وحدت دیالکتیکی مضمون اولوسیون زبان- شعور- شناخت- منطق توضیح می دهد).
اوج این رشد اولوسیونرِ در فرازمندی آنتروپولوژیکِ گونه انسان و اُونتولوژیک فرد انسان مدرن، شناخت ساختار طبقاتی بودن جامعه است. شناخت این واقعیت است که «تاریخ، تاریخ نبرد طبقاتی است» (مانیفست کمونیستی). زبان علمی مبتنی بر اندیشه بانیان سوسیالیسم علمی، مارکس، انگلس و لنین، نشان و بیان جایگاه والای آگاهی اجتماعی انسان همو زاپینس است که با کسب قله آگاهی تاریخی به همو زاپینس زاپینس بدل می شود. به انسان آگاهی بدل می شود که به جایگاه طبقاتی- تاریخی خود معرفت یافته است.
آیا این بزرگ ترین فاجعه برای انسان زحمتکش و ”چپ“ نمی بود اگر دشمن طبقاتی قادر شود و یا می شد برای همیشه زبان علمی او را از او سلب کند؟ «... اگر درختان برهنه توسکا، پوشش سبز حیات را در حجم بلند ذهن خود، به نسیان جاوید بسپرند! و دودکش علم شده بر فرق خانه ها، علی الدوام از کار بماند! ...» (احسان طبری، ”به آنکس که به او می اندیشم“، شعر زندان)، فاجعه روز محشر، آپوکالیپس نخواهد بود؟ پاسخ مثبت است!
از این رو باید چپ راستین تمام توان خود را به منظور بازیابی زبان علمی خود به کار گیرد تا دیگر ازجمله مساله ”وحدت“ و ”اتحاد“، آن طور که شما به آن اشاره دارید، به معضلی گویا غیرقابل شناخت بدل و به عنوان ”مشیت الهی“ و ”سرنوشت“ محتوم تلقی نگردد.
رفیق گرامی البرز، رشته هوشمندانه اندیشه شما را بر داریم و با برگزاری سمیناری علمی در باره ”تعریف“ مقوله های پیش گفته، به این ناروشنی و سردرگمی نظری پایان دهیم! به این منظور، آنجا که شرایط برگزاری نشست وجود دارد، می توان آن را سازمان داد. با توافق هیئت تحریریه ”اخبار روز“ می تواند شکل نوشتاری ارایه ”تعریف“ از مقوله های وحدت و اتحاد ازجمله با بهره گرفتن از امکان ”میز احزاب“ در نشریه، کمکی شایان به این روشنگری نظری باشد. هیئت تحریریه اخبار روز می تواند برای مثال تاریخ معینی را برای ارایه نوشتارها تعیین کند. و ابتکارات دیگر ...
شاید نگاهی به ”نـه“ بزرگ مردم یونان در این تابستان گرم مبارزات اقتصادی- اجتماعی کنونی کمکی باشد برای شناخت آن زمینه ضروری برای اندیشیدن به ”تعریف“ وحدت و همچنین اتحاد ”چپ“ ایران و از این طریق پاسخ به این پرسش که نقطه آغاز ”تعریف“ را کجا باید جستجو کرد؟
یکی از ابزارهای پراهمیت برای انحراف اندیشه چپ، ایجاد ابهام در شناخت این امر نزد آن است که چرا طبقات حاکم آزادی های قانونی و مدنی را پایمال می سازند؟
به این منظور ارتجاع می کوشد رابطه میان شیوه دیکتاتوری حاکمیت خود را با سیاست اقتصادی ای که ارتجاع اِعمال می کند، ازجمله در رژیم دیکتاتوری ولایی در ایران، در ابهام نگاه دارد. انواع ابزارها را ارتجاع برای دسترسی به این هدف ضد مردمی به کار می گیرد. از انواع تبلیغات ایدئولوژیکِ ارتجاعی تا انواع ابزارهای سرکوبگرانه، از مطق سازی اهمیت بلاتردید ”آزادی و حقوق فردی“ و محدود ساختن آن به زکسیسم، پرونوگرافیسم و ... در کشورهای متروپل – که به منظور در پرده ابهام قرار دادن حقوق و آزادی های دموکراتیک افراد انجام می شود - تا مطلق سازی ابزارهای ”اخلاقی“ی مذهبی و سنتی و غیره در کشورهای پیرامونی و به ویژه اسلامی - که باز هم به منظور در پرده ابهام قرار دادن حقوق و آزادی های دموکراتیک افراد، به ویژه زنان، انجام می شود - از چنین هدفی سیرآب می گردد.
فشارِ سرکوب و بی قانونی حاکمیت طبقات حاکم می تواند با این انحراف نزد ”چپ“ همراه باشد که نتواند ”پیوند“ میان دیکتاتوری و سیاست اقتصادی حاکم را به موقع و با شفافیت لازم تشخیص دهد.
بیش از ٦١ درصد مردم یونان نشان دادند که توانستند رابطه میان ”اقتصاد سیاسی“ی نولیبرال را به مثابه سیاستی عمیقاً ضد مردمی و ضد حقوق و آزادی های دموکراتیک خود تشخیص دهند. آن ها با ”نـه“ بزرگ خود، رای به تغییر شرایط اقتصادی حاکم دادند که آن ها را به انسان وابسته و کشورشان را به کشور نیمه مستعمره و زائده دست و پا بسته ی ”اقتصاد سیاسی“ نظام مالی امپریالیستی بدل ساخته است. آن ها رای به بریدن از این ”اقتصاد سیاسی“ی ضد مردمی و ضد ملی دادند.
شناخت ”پیوند“ میان آزادی و حقوق دموکراتیک مردم و تغییر شرایط اقتصادی حاکم بر یونان، شناخت تعیین کننده ای است که می تواند برای چپ ایران نیز آموزشی پراهمیت در ایجاد اتحادهای اجتماعی میان لایه های مختلف جامعه باشد. ایران نیز همانند یونان قریب به سی سال در شرایط اِعمال خشن ”اقتصاد سیاسی“ نولیبرال دست و پا می زند. ایجاد این ”پیوند“ در اندیشه چپ ایران در همه لایه بندی های آن، می تواند آموزشی موفق از تجربه کنونی مردم یونان باشد که راه جستجو و ارایه ”تعریف“ علمی از وحدت و اتحاد را هموار سازد.
|