چپ ایران اتحاد عمل را از کجا آغاز می کند؟ - فرهاد عاصمی - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : البرز

عنوان : تعاریف مشترک مستلزم آن است که...
آقای عاصمی گرامی، فرهاد جان، ضمن قدردانی از محبت و توجه شما نسبت به یادداشت نظرم، لازم دیدم، قدری به مسائلی که در نوشتار شما آمده بپردازم.

در درس آموزی از تجربه یونان امروز، میخواهم بگویم، یونانیها نیز، علیرغم مشکلات اقتصادی امروزینشان که شاید ریشه در عدم انسجام سیاستهای اقتصادی کشور در گذشته ای نه چندان دور داشته باشد، جزعی از اروپا بحساب آمده، و در همه حال در کنار این مجموعه بوده و همچنان باقی خواهند ماند. تجربه کشورهای گوناگون اروپایی به عیان نشان داده، وقتی احزاب دستِ راستی با افتضاحاتِ فراوان خود عرصه را بر احادِ عادی این جوامع تنگ می کنند، احزاب دستِ چپی این جوامع در صورتِ متحد بودنشان آراء اکثریت جامعه را از آنِ خود کرده اند

طبل وحدتی که این روزها در جنبش چپ کشورمان بصدا در آمده، به معنای خود، یعنی تبدیل کردن جنبش یا جبهه چپ کشور به منشاء اثری قابل توجه، نخواهد رسید، مگر آنکه دست از محلول کردن و محلول شدن بداشته و نیروهای مختلف جبهه چپ کشور را در همان لباسی که هستند، پیرامون دغدغه های آنی و امروز کشور و دورنمای قابل لمس دموکراتیکی متحد کند

واژه هایی چون رفیق و برادر علیرغم مورد استفاده بودن در فرهنگ سرزمینمان، از جایی که به هنگام استفاده مجرد از ایشان، آهنگی نه چندان مأنوس در گوش و ذهن ایجاد می کنند، از این رو در گفتگوهای روزمره مردمِ کوچه و خیابانهای کشورمان مورد استفاده قرار نمی گیرند، مگر مواقعی که بخواهیم احساساتی از همبستگی و بودنِ با یکدیگر را تجسم کنیم، مثلا هر یک از ما بارها شنیده و یا گفته، «ما با هم رفیقِ رفیقیم»، «در برادری و بودنم در کنارت تردید نکن» یا «امروز با رفقا دور هم نشسته و نهار یا شام خوردیم».
و از جایی که معتقدم جبهه چپِ کشورمان باید در عمقِ جامعه به مکانِ شایسته ای برای ایجاد تغییرات اساسی در نحوه اداره جامعه دست یابد، اولین لازمه هایش از بین بردن فاصله های مصنوعی است

در زمانهای بسیار بسیار قدیم، وقتی با بچه های محل پای صحبتِ منبری مسجد محل در شبهای رمضان می نشستم، هر بار که منبری می گفت قال رسول و کلمات عربی را بصورتی ردیف و در یک نفس بیان می کرد، همیشه به این فکر می کردم، چرا وقتی منبری فارسی سخن می گوید، حقانیت سخنش را در سخن دیگری می جوید. قصدم این نیست که خودم یا شما را با آن منبری مقایسه کنم، اما گمانم این است، برای پرهیز از ابهام، بهتر است، در نوشتار و گفتار خود مطلب را به زبان و از زبان خود بیان کنیم، و اگر لازم بود در پاورقی یا انتهای گفتار، مخاطبین خود را به منبع رجوع دهیم. گمان می کنم، تنها به این شیوه است که قادر خواهیم بود، به رشد همگونِ زبان و اندیشه یاری برسانیم
در بخشی از نوشتار خوب شما آمده، «...پسیکولوژ آلمانی در کتاب خود نقش اولوسیونر زبان را در رشد آنتروپولوژیک انسان مورد پژوهش قرار داده و انطباق مراکز زبان و فعالیت حافظه ذهنی انسان را در مغز نشان می دهد. او این مراکز را به مثابه وحدت دیالکتیکی مضمون اولوسیون زبان- شعور- شناخت- منطق توضیح می دهد...»
جملات فوق شما را بصورتی که در ادامه می آید، بازنویسی کرده ام؛ «...روانشناس آلمانی در کتاب خود نقش فرگشت، تکامل و تحول زبان را در رشدِ علم شناخت انسان مورد پژوهش قرار داده و انطباق مراکز زبان و فعالیت حافظه ذهنی انسان را در مغز نشان می دهد. او این مراکز را به مثابه وحدتِ تغییراتِ مضمونِ تکامل زبان ـ شعور ـ شناخت ـ منطق توضیح می دهد...»
شاید آهنگ جملاتی که آورده ام ابهتی نداشته باشد، اما اگر ما به عنوان جزئی از اجزاء جنبش چپ خواهان تحولات عمیق و عدالتخواهانه در اجتماع هستیم، بخش بزرگی از این تحولات بی وجودِ تحولات اندیشه ای ممکن نیست

مخالفتی با برگزاری سیمنارهای علمی ندارم، چه انجام چنین جلساتی به توانمندی احاد جنبش چپ یاری می رساند، اما در باب یافتن تعاریفی مشترک برای واژه هایی چون وحدت و اتحاد و...، به لحاظ آنکه این واژه ها به وفور در خلال بحثهای مربوط به طرح وحدت مورد استفاده قرار می گیرند، و طراحان بحثها و ناقدینشان همواره تعاریف مشخص خود را بیان میدارند.
رسیدن به تعاریف مشترک مستلزم آن است که طراحان و ناقدینِ بحثها و نوشتارها بسادگی از کنار تفاوتهای موجود در تعاریف نگذشته، و با پی جویهای دوستانه و موشکافانه خود سوی بحثها را به سمتِ رسیدنِ به تعاریفی مشترک سوق دهند
۶۹۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣۹۴