شادی های گذرا!
درنقد تفسیر فرخ نگهدار از مواضع حزب توده ایران در باره توافق وین


اردشیر قلندری


• آقای نگهدار کاملا درست می فرمایید، اصل بر منافع مردم است، اما منظور شما از مردم چه کسانی هستند؟ آن دسته از مردمی که در سیاست بازی های رژیم اختلاس های میلیاردی می کنند؟ یا آنانی که شبها گرسنه می خوابند؟ آیا شما در بیان حکم تان از دسته دوم مردم نظر خواهی کرده اید؟... و اگر منظور تان از مردم، دسته نخست است برای شما متاسفم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۱ تير ۱٣۹۴ -  ۲۲ ژوئيه ۲۰۱۵


از دیو دد ملوم و انسانم ارزوست!
                                                 مولوی


آقای فرخ نگهدار در روز ۱٨ جولای چهار روز بعد از اعلام توافق هسته ای، در یک اقدام هدفمند اعلامیه ی حزب توده ایران در مورد این رویداد را در فیس بوک خود منتشر کرد و با نوشته ای کوتاه و سرتاسر تحریک کننده در باره این اعلامیه، دلنگرانی و دلواپسی پنهانی و بزرگ خود از مواضع حزب را آشکار ساخت.

جهت درک منظور ابتدا بخشی از گفته های آقای نگهدار را می گذارم.
نگهدار: "این چکیده واکنش جناحی از رفقای توده ای من در قبال توافق جامع هسته ای میان ایران و شش قدرت بزرگ جهان است."
یک موضع گیری عقده ای و از سر خشم.

"بشدت از نوع نگاه این رفقای توده ای ام متاثرم. اما به هیچ روی حاضر نیستم آن را به پای کلیت حزب توده ایران، به پای همه رفقایی بنویسم حزبی که سهمی واقعا بی بدیل در ترویج فرهنگ مدرن و اندیشه های ترقی خواهانه در تاریخ معاصر کشورم ایران بر عهده داشته اند".

این اظهار نظر، درجهت تقسیم حزب توده ایران ایراد شده، و شما آقای نگهدار (با عرض پوزش) در مقام تقسیم کننده حزب، به جناح های گوناگون قرار ندارید. چرا که، در شرایط فعلی هیچ جناحی در تشکیلات حزب توده ایران وجود ندارد. حزب توده ایران به مثابه یک سازمان طبقه کارگر ایران سازمانی یکپارچه و منظم دارای اساسنامه و برنامه واحد می باشد.
پس از یورش ناجوانمردانه رژیم مورد "حمایت و علاقه" شما، توده ای ها در پلنوم ها و کنگره های حزب موفق به احیاء و یکپارچگی حزب خود شدند، و اینک ما حزب توده ایران را میشناسیم و مبلغ اندیشه های آن هستیم. هرگونه اندیشه دیگری در راستای تقسیم حزب به جناح های مختلف اشتباه و در راستای سیاست های رژیم است، پس لطف کنید خود را از این صف جدا سازید.
موضوع دیگر، به عنوان یک توده ای عرض می کنم که این سیاست را به حساب کلیت حزب بنویسید، چرا که، همه توده ای های حقیقی، [نه ساخته و پرداخته های رژیم] با سیاستهای حزب در برخورد با دیکتاتوری ولایی کاملا هم عقیده بوده، و سیاست دیگری به غیر از سیاست فعلی حزب را بر نمی تابند.
از طرفی نیز این طرز بیان مرموز "سهمی بی بدیل ... داشته اند". در واقع، ادامه همان سریال تبلیغات خبرگزاری فارس و دیگران است که حزب توده ایران گویا تمام شده است، و دیگر تاثیرگذار نیست!. همانطور که در نخستین اعلامیه رفیق خاوری پس از اعلام انحلال حزب توسط رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه بیان شده: "حزب توده ایران رزمید، می رزمد، خواهد رزمید" تا زمانی که اقتصاد، فرهنگ ... سرمایه داری بر ایران حاکم است از ضرورت جامعه ایران است، و ماندگار.

نگهدار در تفسیر اعلامیه نوشته است: "غیظ ناشی از سرکوب دهشتناک و دسیسه های منجزر کننده حکومت علیه توده ای ها و فدائیان خلق مسیر نگاه نویسندگان این بیانیه را سمت داده است و نه بررسی منصفانه روند رویدادهای دو ساله گذشته".
این بیانات یعنی: توجیه کشتار دهه شصت توسط رژیم جنایتکاری که شما اینک در مقام توجیه آن برآمده اید، این منطق شما با آن منطق ابراهیم نبوی که گفت: "اعدام های ۶۷ را یاد کسی نیار کسی یادش نیست، ولش کن تموم شد!" در یک سطح قرار می گیرد و باید گفت، دست شما مریزاد، از اینکه مرگ رفقای خود را به این سادگی از یاد بردید!
تازه، واقعا چه رویدادی در دوسال گذشته رخ داده که باید همه آن جنایتی که رژیم مرتکب شده را فراموش کرد؟ آیا تحولی بنیادی در زندگی مردم و کشور به وقوع پیوسته است؟ آیا وضعیت اقتصادی بهتر شده، فقر، گرانی، بیکاری... از جامعه رخت بر بسته؟ آیا به آرای مردم احترام گذاشته شده، مردم در امور و اداره کشور سهیم شده اند؟ آیا رژیم از مردم بابت ستم های دینی و اجتماعی- اقتصادی که روا داشته عذر خواسته؟ آیا جنایتکاران فاجعه ملی محاکمه شده اند؟ آیا اختلاس گران محاکمه و به زندان رفته اند؟... از این نوع پرسش ها می شود دهها و صدها پرسید، که بی شک آقای نگهدار پاسخی نخواهند داشت. حتی از اینکه چرا از ۱٣۰ میلیارد $، ۹۶ میلیارد طبق گفته دکتر سیف به کشور بر نمی گردد؟ نیز بی پاسخند!
نگهدار می نویسد: "در دهه شصت مهم ترین تاکتیک و نقطه امید حکومت این بود که ما را چنان بکوبد که فقط به خشم آئیم و مرگ بر بگوییم و محکوم کنیم و بس. در آن سال ها مهم ترین نقطه امید آنها این بود که ما نگاه سیاسی خود را بر اساس رفتار آنها با خود تنظیم کنیم، تهی از هرگونه منطق و بیگانه با روندهای سیاسی واقعی".
آقای نگهدار! آیا این حقیقتا مهمترین تاکتیک و نقطه امید حکومت بود؟ آیا منافع طبقاتی در ثقل این اندیشه قرار نداشت؟ آیا سیاستهای امپریالیسم غرب- آمریکا در سرکوب احزاب و سازمان های چپ اعمال نشد؟ و یا آیا در این دوسال آخر، حکومت سیمایی انسانی، روادارانه نسبت به اندیشه ها و دگراندیشان به خود گرفته است، آیا اندیشه موسوی نخست وزیر سال های نخست دولت اسلامی و کروبی، رهنورد حقیقتا "فتنه گرانه" است که زمانی طولانی بدون دادگاه در حصر قرار دارند!؟
نگهدار می افزاید: "سازمان اکثریت پس از آن سال های سیاه، خود را از نو بازیافت (عجب!). سازمان موفق شد در جهات معینی نگاه مستقل خود را به روی جهان واقعا موجود (بعد از فروپاشی) و به روی واقعیات جمهوری اسلامی احیا کند و سیاست را بر پایه خشم و یاس ناشی از شکست پی ریزی نکند".      
آقای نگهدار گرامی! چرا خلط مبحث می فرمایید؟ همین سازمان به چندین شاخه تقسیم شد، طوری که اینک چندین سال است که نمی توانند، روی هیچ طرحی زبان مشترک بیابند. آخر این چه نگاه مستقلی به سیاست است که یه روز خوبند و یه روز بد، یک بار تحریم می کنند، یک بار تبریک می فرستند!. آیا آنچه که فرمودید دروغ در روز روشن نیست؟ آیا این برازنده یک روشنفکر است؟
نگهدار نوشته است: "اما متاسفانه دوستان توده ای ما - که مسوولیت مدیریت سازمان خود را بر عهده گرفتند. هرگز نه از زیر بار ضرباتی که حکومت بر بافتار ذهنی همگان وارد کرد خود را بیرون کشیدند و نه از زیر ضربات ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی".
آقای نگهدارگرامی! اگر منظور شما طرد اندیشه مارکسیزم -لنینیزم. است، همان خوب که شما از ما ناراحتید!. دوم، این همان استقلال، توانایی درک از دوران، وفاداری به طبقه کارگر و زحمتکشان است، که به نوبه خود بر آشتی ناپذیری یک حزب حقیقی طبقه کارگر با دشمن طبقاتی، اعتقاد به فناپذیری نظام سرمایه داری بنا شده است. تلاش پیگیر در طی بیست سال پس از فروریزی شوروی حقانیت استقلال ما توده ای ها را برای همه دشمنان ما به اثبات رسانده است، که شما مرموزانه "زیر ضربات ناشی..." منظور دیگری را طرح می دارید.

نگهدار می نویسد: "...بسیار بسیار دشوار است که اصل را بر منافع مردم و کشور قرار دهند و پیرامون سیاست ها و اقدامات حکومت بی غرضانه و منصفانه قضاوت کنند".
آقای نگهدار کاملا درست میفرمایید، اصل بر منافع مردم است، اما منظور شما مردم کدامند؟ آن دسته از مردمی که در سیاست بازی های رژیم اختلاس های میلیاردی می کنند؟ یا آنانی که شب ها گرسنه می خوابند؟ آیا شما در بیان حکم تان از دسته دوم مردم نظر خواهی کرده اید؟ آیا حال روز بیش از ۴۰% تحصیل کرده های بیکار را لحاظ کرده اید؟ آیا از دغدغه های مردم از ناامنی های شغلی، حقوق معوقه، شرمندگی پیش همسر و فرزند پرسیده اید؟ و اگر منظور تان از مردم، دسته نخست است برای شما متاسفم!
آقای نگهدار و بسیاری تلاش پیگیری جهت ترساندن مردم از شکست مذاکرات دارند! باید گفت، شکست مذاکرات زمانی حساسیت انگیز است که دولت نیرومند، با احترام به منافع ملی، دارنده پایگاه توده ای [کوبا در شرایط فعلی] به مذاکره بپردازد. اینک از کدام شکست سخن میرود؟ مگر دولت ولایی با شرط و شروط به پای میز مذاکره رفته بود، که سبب مخالفت طرفین مذاکره کننده گردد و شکست روی دهد؟ رژیم در ضعف کامل در راستای تداوم و حفظ منافع غارت گرانه گروهی خود، مذاکره می کرد. جمهوری اسلامی با علم لغو تحریم ها به هرقیمت به پای مذاکرات رفته است. پس با این واژه بدنام "شکست مذاکرات" کوشش برای اثبات حقانیت سیاست اشتباه خود و توجیه سیاستهای خانه ویران کن رژیم نکنید!
آنچه که هم اکنون نصیب مردم شده است، ادامه غارتگری با شیوه هایی پوشیده تر، یکپارچه تر در سطحی گسترده تر همراه با غارتگران جهانی است. چه چیزی عاید مردم شد؟ غیر از فروش نیروی کار ارزان خود با کاغذهای سفید امضا به صاحبان شرکتهای بزرگ جهانی، نصیب دیگری می برند؟
آقای نگهدار! بجای تشویق و توجیه مردم در راستای صیانت رژیم ولایی، بهتر است، به ایجاد یک جبهه مشترک در راستای ساماندهی مردم، جهت گذار از شرایط دیکتاتوری حاکم بپردازیم.