چرا شکنجه گران ساواک محق نباشند؟! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : وقتی که شکنجه گر حاضر می شود در بحث آزاد شرکت کند.
نیروهای طرفدار مردم،بویژه مردم فرودست که در تمام طول تاریخ و به اشکال مختلف بوسیلهء فرادستان در حوزه های خصوصی و عمومی زندگی، محدود می شوند،همواره از این محدودیت ها گله مندند.اغلب یکی از سرراست ترین مطالبات آنها بهره مندی از فرصت های یکسان جهت رفع محدودیت ها و برخورداری از امکانات مختلف جامعه برای رشد شان است.در جوامع ابتدایی و ماقبل سرمایه داری این محدودیت ها،به صورت بسیار خشن و علنی اعمال می شد و اکثریت افراد جامعه تحت نام "برده" یا "رعیت" توسط اقلیت برده دار یا ارباب (فئودال) از بسیاری از حقوق انسانی اشان محروم می شدند.در ساختار بورژوایی جوامع ،برای اولین بار مقوله ی" شهروند و حقوق شهروندی"در مقابل "رعیت وبی حقوقی اش" مطرح می شود.طرح این مقوله در چنین ساختاری الزاما به معنی عملی شدن واقعی چنین مطالبه ای نیست .آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده است گواه بارزی بر این مدعاست.تنها ،تفاوت در اینجاست که اگر نظام های ماقبل سرمایه داری خشونت و ناحقی را به شکلی عریان اعمال می کردند،سرمایه داری تا جایی که بتواند سعی می کند با تحمیق توده ها به مقصودش که چیزی جز کسب سود حداکثری نیست برسد.تا آنجا که برایش مقدور باشد با استفاده از کارشناسان کارکشته و ابزار هایی که دائما در حال به روز کردنش است، تلاش می کند تا ذات ناعادلانهء خویش را در زرورق شیک و به ظاهر متمدنانه ای بپوشاند و با نمایش آن در ویترین های مختلف به فریب خلایق بپردازد.زمانی هم که لازم شد و چنین فریبی کارساز نبود،اجبارا چهره ی واقعی خود را نشان می دهد.نمونه های عینی هر دو نوع برخوردش آنقدر هست که نیازی به شاهد مثال آوردن نباشد.نمونه ی کاربرد هر دو شیوه را ما در کشورمان سراغ داریم .زمانی که دکتر مصدق با گرایشات ملی و میهن دوستانه اش بر سر کار می آید،بر علیه او کودتا براه می اندازد و از مردم به شنیع ترین وضعی انتقام می گیرد و زمانی که حکومت کودتا را سرکار می آورد،خشونتش را در مواردی گاه شدیدتر ولی به شکلی غیر علنی انجام می دهد.همرمان با تدارک انقلاب سفید شاه و ملت ،با هدف جایگزینی مناسبات بورژوایی با مناسبات فئودالی،که ظاهری خوش آب و رنگ به جامعه می دهد،و البته حاوی امتیازاتی برای اقشار پایینی جامعه هم می تواند باشد ،ددمنشانه ترین رفتارها را در حق مبارزین و عدالتخواهان به اجرا می گذارد.در همان زمانی که عده ای جانشان را کف دستشان گرفته بودند و با زیباترین آرمانهای انسانی با رژیم وابسته به امپریالیسم شاه ،مسلحانه مبارزه می کردند، (که البته در چگونگی و شیوه ی مبارزات این انسانهای پاکباخته در جای خودش باید پرداخته شود چنانکه تاکنون بررسی های صادقانه ی متعددی نیز صورت گرفته و در آینده هم حتما صورت خواهد گرفت )،عده ای دیگر با درکی متفاوت از فرصت هایی که جامعه ی سرمایه داری به ناگزیر در اختیارشان گذاشته بود در زمینه های مختلف از جمله ژورنالیسم و سینما و تاتر و تلویزیون کار می کردند. برنامه های مهدی اخوان ثالث در تلویزیون را هنوز به یاد دارم که اصلا مجیز گویی شاه و رژیمش نبود، نمونه ای از این کارها بود . همه ی اینها را گفتم که به اینجا برسم حالا که یک کارگزار و شکنجه گر ساواک حاضر می شود و بیاید بدون شرم و حیا از شکنجه دفاع کند ،چرا انسان شکنجه شده از این امکانی که احتمالا برای کوبیدنش تدارک دیده شده نتواند بخوبی استفاده کند و ذات پلیدش را برای بینندگان بی بی سی که کم هم نیستند افشا کند؟ مگربه اندازه ی کافی دلایل و مستندات موجود نیست که در چنین رو در رویی کم بیاورد؟ شرکت در چنین میز گردی و افشاء پلیدی شکنجه و شکنجه گر اگر با مهارت و احترام گذاشتن به شعور مخاطبین صورت بگیرد که خیلی بهتر از آن است که مثل نویسندهء این متن به کسانی که در حبس و حصرند و فرصت دفاع از خودشان را ندارند می تازد.توجه داشته باشیم که در کنگره ی آشتی ملی آفریقای جنوبی این فقط مبارزین ضد آپارتاید نبودند که توانستند حرفهایشان را بزنند بلکه طرفداران رژیم آپارتاید هم در آنجا صحبت می کردند و شیوه ی مبارزه ی مبارزین را از دیدگاه خودشان نقد می کردند و هیئت منصفه با شنیدن دعاوی هر دو طرف قضاوت می کرد. صرفنظر از این که نتیجه ی چنین قضاوتی برای ما خوشایند باشد یا نه، رو در شدن شکنجه گر و شکنجه شده در شرایطی که دیگر ابزار شکنجه در دست شکنجه گر نیست و بر خلاف انتظار، آمده که به قول خودش به شکل منطقی حرف بزند و محق بودنش را به اثبات برساند،فرصت بسیار خوبی برای شکنجه شده است که با منطق قوی تری اورا سر جایش بنشاند . بعلاوه وقتی که شکنجه گر حاضر می شود شکنجه را توجیه کند چرا نباید شکنجه شده حاضر شود به بهترین وجهی قباحت عمل و دنائت او را برای روشن شدن افکار مردم به چالش بکشد.؟ فراموش نکنیم که درصدی از افراد جامعه ی ما بویژه جوانان به هر دلیلی از جمله نبود دمکراسی ،بی حقوقی ، فشارهای گوناگونی که بر آنها اعمال می شود و به دلیل کم آگاهی،خوشبختی خودشان را در رژیم گذشته جستجو می کنند و تصور می کنند آن وقت ها مردم در خوشی زندگی می کردند ولی قدرش را ندانستند . نسلی را که انقلاب کرده است، به نوعی به محاکمه می کشند که چرا انقلاب کردید؟بنا بر این علیرغم این که بی بی سی مطابق با فلسفه ی وجودیش ،اهداف خودش را دنبال می کند ،با توجه به الزامات دورا ما ناگزیر است که گاهی چنین فرصت هایی را هم ایجاد کند. مهم استفاده ی درست از چنین فرصتی است که تصور می کنم دو انسان شکنجه شده تقریبا توانستند به این هدف برسند.
۶۹۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣۹۴       

    از : Esfandyar Bahmani

عنوان : ابعاد وقاحت
من برنامهء پرگار در باب شکنجه در ساواک را از بی بی سی دیدم.
از سخنان آقای فراستی که با آلیاژی از وقاحت و بی شرمی رویین تن شده بود و حداقل
شلاق دردناک را پذیرفت،چندان تعجب نکردم.ولی از سخنان آن فردی که خود را مورخ بیطرف معرفی میکرد،دریافتم که ابعاد واژهء " وقاحت " تا چه میزان می تواند گسترده باشد! در مناطق کرد نشین ،قانعی فرد و ابویء گرامی اش را "جاش" می نامند.در آینده
خواهید دید که این مورخ بیطرف!!! چه موجود مخوفی ست. با سپاس...اسفندیار
۶۹۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣۹۴       

    از : مریم آرامیان

عنوان : محمد رضا شاه بنیانگذار چماقداری شاهنشاهی بود، خمینی بنیانگذار چماقداری اسلامی
از نظام سلطنتی با استبداد شاهنشاهی تک حربی با یک حرب فراگیر سلطنت ساخته رستاخیر و از نظام جمهوری وحشت اسلامی با یک حرب آنهم فقط حزب الله، دمکراسی و آزادی احزاب را نباید انتظار داشت
در آخر ویدیوی برنامه پرگار بی بی سی بخش اول ساواک، در دقیقه ۴۸ ، یکی از ماموران برجسته ساواک با استناد به قانون ۱۳۱۰ رضاشاهی می گوید:
در مملکت ما کمونیسم ممنوع بود. هرکس از آن ثانیه ای که می رفت و کتاب خرمگس را می خواند، کاری کمونیستی و غیر قانونی می کرد و باید دستگیر و شکنجه می شد.
توضیح : قانون ضد کمونیستی مرام اشتراکی ۱۳۱۰ رضا شاهی در نظام سلطنتی محمدرضا شاه ادامه یاقت و در نظام جمهوری اسلامی نیز همجنان قانونی و معتبر است و بهانه سرکوب همه احزاب است.
https://youtu.be/LNFfdb-LKII?t=۴۷m۳۷s
۶۹۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : اقای راد همان ضربه اول حجاریان گویا کار خودش را کرده
اگر تازه همبن دیروز بود که دنیا آمده بودم و یا امروزه ۱۵-۱۶ ساله بودم و سال سال ۵۷، شاید نوشته اقای علی راد را باور میکردم و شاید هم با ارج به آن نگاه میکردم. اما، خوشبختانه و یا متاسفانه نه دیروز بل که دهه های پیش دنیا آمده ام و سال هم سال ۵۷ نیست. اقای علی راد که گویا کمی هم تحت تاثیر قیلم های جیمز باند هستند چنان درباره خویش غلو میکنند، که بقولی مرده هم در قبرش وا میماند و حیرت زده. ایشان از پرچم داران فدایی در سال ۶۰ شدند و در کوچه های ده شان منتظر یک چریک بودند که آبی چیزی به او بدهد (چریک در ده چی میکرده را دیگر سوال نفرمایید) سه بار در سال ۶۰ دستگیر میشوند و گویا آخرین بار که اتفاقا در زندان اوین بودند و حجاریان بازجو ایشان، فرار میکنند. بقول جچاریان ها، جل الخالق!. بهرجهت بازجو حجاریان با اولین ضربه (اشتباه نشود ایشان بازجویی هستند که برای آزادی فعالیت میکنند و در خیابان نه سیانور بل ژ-۳ بدست برای ازادی، آدم ها میکشد و خیلی هم به تئوری های چپ آگاه هست) که منظور تخیله اطلاعاتی پرچم دار فدایی هست جناب علی راد را سر عقل میاورد که ای برادر! ما هر دو در پی ازادی هستیم واگر من بازجو و شکنجه گر و آدمکشم تنها برای جور کردن تغزیعه امام حسین هست و بس.
جناب علی راد هم سر عقل میاید و میفهمد که همه ما آدمکشیم (از سخنان امام حجاریان و اکبر گنجی و دیگر چماقداران و بازحویان اصلاح طلب شده) و جال که اینجوری هست چرا نه بخشیم و کشتن همدیگر را تمام نکنیم تا بیضه اسلام سرحال و ترگل و ورگل بماند.
جناب علی راد بهتر نبود که مطلب تان را در انواع و اقسام سایت های اصلاح طلب و "چپ"های به اسلام عزیز روی آورده میفرستادید و این یکی سایت را برای ما فراموش نکن ها و نبخشیدن ها برای مان آلوده تیلیغات آدمخوران اسلامی نمیکردید؟
۶۹٣۷٣ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣۹۴       

    از : مهدی صانع

عنوان : آیت الله بی بی سی، زده به سیم آخر
دیگه واقعا گندش رو در آورده این آیت الله،
هنوز که هنوزه دارن بدنبال سیاست صد ساله خودشون میدوند. یادمون نمیره که همین رادیو بود که خمینی رو یک شبه امام کرد، و بعد هم بادش کرد تا رفت تو ماه.

آیت الله بی بی سی عزیز، دامه برکاته،،،،،،
این همه کشور توی دنیا هست.
جان کوئین جان، دست از سر ملت و کشور ما بردار.
۶۹٣۷۲ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : شکنجه گران زحمتکش برادران متعهد سلطنت طلب
وقتی نوشتار جناب فرخ خرم روز مطالعه شود؛ در پایان زیرکانه ویا ناخواسته ،بسمت مظلوم نمایی برای شکنجه گران زحمت کش برادران متعهد سلطنت طلب می رود.این طنزی است که افرادی بظاهر منتقد از خود نشان می دهند.::::::باید گفت:در این سر زمین یکی از اهداف مبارزاتی این بوده وهست که هر کس مرتکب عملی مجرمانه میشود بایستی او در یک دادگاه عادله وبا داشتن وکیل و با قوانینی عادله ودر حضور هیئت منصفه ای که نماینده روح جامعه هستند محاکمه شود وبه کیفر برسد. نه در دادگاه های فرمایشی و یا دادگاه های خلقی!.
۶۹٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : تشکر
تنها میخواهم از اقای خرم روز بخاطر رک گویی و راست گویی بی پرده اشان و از مسئولین سایت اخبار روز بخاطر درج این نوشته تشکر کنم. بخصوص زمانی که فضای مسموم سیاسی که نه از جانب ارتجاع شکسته خورده و ارتجاع بر سر قدرت بل توسط "چپ" های "دمکرات" شده ( مذهبیون خرافی که خودشان هم نمیدانستند چپ چیست و خواسته چپ کدامین هست و از بد حادثه لباس عاریتی چپ را بتن کردند) هر روزه سمی تر میشود و بیهوده گویی اینان در سایت ها انباشته شده هست
۶۹٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴       

    از : حمید ارجمند

عنوان : تاریخ را تحریف نکنیم
آقای فرخ خرم روز ! بقول آقای البرز حرف حساب جواب ندارد . و تکرار و بازگوئی جنایات اصلاح طلبان ؟! جمهوری ولایت و اوباش حاکم امروز بر ایران در این جا اتلاف وقت خوانندگان میباشد و همینطور در مورد دوران پیش از سال ۵۷ . همانگونه که بدرستی اشاره کردید وقتیکه آیت الله بی بی سی در بست شده بلند گوی نظام فقاهتی بوسیله ماموران دوره دیده ای که بنام اپوزیسیون در خارج و خصوصا لندن جا سازی کرده ! چرا این حق سخن گفتن را باید از رقبای دیروزشان دریغ کنند ؟! البته آیت الله بی بی سی از پخش اینگونه برنامه ها اهداف خاص حود را دارد که بقول ایرانیها با یک تیر چند هدف میزند . اما بنا بر تجارب تاریخی آیا شما مطمئن هستید که در یک شرایط فرضی شما و همفکرانتان اگر امروز در همان کشور ویران شده و مستعمره روس و انگلیس بر سر کار و قدرت بودید حق انتخاب و آزاد بودن را برای دگر اندیشان به اجرا در میاوردید ؟ و یا در نهایت چیزی در ردیف آلبانی دیروز و یا یمن دموکراتیک ! آنزمان بودیم ؟! این تنها شما نبودید که در رژیم پهلوی به زندان افتادید و بقول خودتان شکنجه شدید . بودند بسیاری کسان دیگر با عقاید گوناگون که امروز با نگاه به تاریخ گذشته و حوادث سه دهه گذشته در جهان به این درک رسیده اند که میشد بدون انقلاب و فروپاشی کل مملکت بنا بر ماهیت آن سیستم تغیراتی بنیادین و در جهت منافع کل مردم ایران به اجرا در آورد .فرق بزرگی است بین دو سیستم قبلی و فعلی . ما امروز با یک هیولای بی ریشه وطنی مواجهه هستیم که بنیادش بر سکتاریسم بنا شده . شما با یک حکومت سکت شیعه از نوع فاشیستی روبرو هستید . که در نهادش قبطه میخورد به داعش و طالبان که با دست باز و بدون سیاسی کاری و بدون مرزی از تمام خطهای قرمز توحش گذر کرده اند . و جمهوری ولایتیان بنوعی حسرت موقعیت آنها را میخورد ! آیا این سیستم را منصفانه است که با یک سیستم رو به مدرن پیش از سال ۵۷ یکی کرد ؟ دستاوردهای رژیم پهلوی همانکه فقط شما ساواکش را بیاد دارید و نه هزاران کارهای زیر بنائی دیگر از جمله حقوق زنان و دستاوردهای دیگرش را یا خود را بخواب زدن میتوان نامید یا حقیتی را دورغ خواندن . هر انسانی که ذره ای شعور و معرفت انسانی در او وجود داشته باشد مخالف شکنجه و زندان است در این ما بحثی نداریم . اما اینکه فقط ساواک را ملاک کل یک کشور و سیستم قرار دهیم بقول معروف آدرس عوضی دادن میباشد . در همان نظام بقول شما پلید سلطنتی پهلوی هزاران روشنفکر و نویسنده در تمام سطوح اجتمائی رشد و بالنده گشتند . در این نظام فقاهتی لطفا ده تا اسم را بیاورید . شما میگوئید بعضیها مرتب مقایسه میکنند و میگویند آن بهتر بود ! اگر در میان همان توده ها که یک عمر به آنها اعتقاد داشتید امروز میتوانستید بروید جز کلمه خدا بیامرز کلمه دیگری را نمیشنوید ! این واقعیتی است که مردم و توده ها احتیاج نداشته اند که روشنفکر یا چریک باشند تا متوجه شوند آنها با نگاه به امروز و دیروز خود قضاوت میکنند . تا زمانیکه به تاریخ با عینک سازمانی نگاه کنیم همیشه در یک دور باطل شیطانی گرفتاریم .
۶۹٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴       

    از : خواننده

عنوان : خیالتان راحت باشد
تا زمانی که افراد به اصطلاح اپوزیسیون بخاطر ۳۰۰ پوند دستمزد و بخاطر معروف شدن دست بسته در خدمت بی بی سی و غیره هستند، وضع همین باقی خواهد ماند.
۶۹٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴       

    از : علی راد

عنوان : ایا شکنجه ساواک با شکنجه های دهه ۶۰ قابل قیاس است ؟
عموی من توده ای بود و دانشجوی دانشکده افسری و ۵ سال زندان را در ۳۲ تا ۳۷ سپری کرد . برادرم از سمپاتهای فدائی و از فعالان علنی دهه ۵۰ و از هم دوره ایهای اژنگ و اشرف و نگهدار و مبلغ مبارزه مسلحانه برای سرنگونی شاه . خودم در کودکی کتابهای صمد و اشعار نیما و اخوان و شاملو را زمزمه می کردم و در حیاط خانه روستائیمان در انتظار گذر یک چریک قهرمان می نشستم تا برایش ابی و غذائی ببرم . اولین اعلامیه سازمان را در سال ۵۶ با ان ارم سرخ رنگ مقدس در مورد رعایت مسائل امنیتی و اموزش مقابله با شکنجه خواندم و مو به تنم سیخ شد . اما خود در ۵۷ پرچمدار جنبش فدائی شدم . تا ۳۰ خرداد ۶۰ سه بار دستگیر شدم و اخرین بار از زندان فرار کردم و به زندگی مخفی روی اوردم . اما در اخرین دستگیری وقتی برای اولین بار وارد ۲۰۹ اوین شدم تازه معنی عریان شکنجه و مقاومت و مبارزه را دریافتم و با یک واقعیت بسیار تلخ روبرو شدم . مبارزه به بهای جان . اتفاقا خود حجاریان بازجویم بود و با اولین ضربه شلاقش بر فرق سرم داستان اغاز شد . ولی با بازجوئی روبرو بودم که با تمام تعاریف گذشته فرق داشت . وضو می گرفت . به تئوری چپ مسلح بود و در بازجوئیش تورا مثل یک تئوریسین چپ نقد بیرحمانه می کرد و برای تخلیه اطلاعاتی ات تنها متکی به شلاق نبود . اکنون به درستی "فرخ خرم روز " از ریزش قبح شکنجه می گوید . از اتحاد شکنجه گر و شکنجه دیده . کدام درست بود . ان شیوه مبارزه که در نهایت دوطرف در دو سوی تخت شکنجه دیدار می کردند و یا در خیابان که هردو مسلح بودند و یکی از ان دو سیانوری زیر زبان و تنها تفاوت ظاهری در همان سیانور بود تا ماهیتی منفک با ان دیگری داشت . یا این شیوه همزیستی که شکنجه گر و شکنجه دیده در یک صف برای اینده یک حرف می زنند با ماهیتی متفاوت . هر دو برای ازادی و دموکراسی هزینه می کنند و هریک ازادی و دموکراسی را با دید خود می بینند . نمیدانم ... اما یک چیز را در این سالهای سخت و تاریک دریافته ام . خیلی از چیزها با جنگ و دعوا و خونریزی و کینه و دشمنی درست نمی شود . خیلی ظرفیت لازم است تا یاد بگیریم ببخشیم اما فراموش نکنیم و درس بگیریم . جمهوری اسلامی محصول معادلات منطقه ای و وابستگی شاه و گمراهی روشنفکری بود . امروز نیز ما دچار همین بلایا هستیم . نه روشنفکرمان راه درست یا یافته (کار جمعی با همه تا هدف مشترک ) نه رژیم دریافته که سهم قدرت از ان مردم است . و همچنان معادلات منطقه ای دارای قدرت تعیین کننده سمت دهی به ماجراست . اری همه این داستان تکراری محصول خود ماست . قبح شکنجه ریخته است چون خود در ریختن قبح ان نقشی اساسی داشته ایم .
۶۹٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : و امروز هم که، همه "ما" کمابیش دریافته ایم، که چاره درد،
آقای خرم روز گرامی، مطلب شما حرفیست، حسابی. با اینکه در امثله قدیمی گفته شده، حرفِ حساب جواب نداره. اما می نویسم، چرا که در مرور مطالبِ بسیارانی در عرصه پهناور اینترنت دریافته ام، که بسیارانی مانند شما به اوضاع می نگرند، به بیانی دیگر خسته و نالانند، از این همه درجا زدنها و عقبگردها در تاریخ کشور

در اثرِ تلخیهای قجرِ آویخته از مشروعه، با ارتکابِ ظلمِ بر دار کردنِ سر دسته مشروعه، مشروطه بپا داشتیم. سپس زمانی در خلاء، بی تصمیمی و بی تدبیری گذشت، و سرانجام به اختناقِ پهلوی رسیدیم،
بسیارانی از "ما" با قهری زودرس از عفنِ اختناقِ پهلوی، فضای علن جامعه را به یکباره رها، و خلوتِ خانه های تیمی را برگزیدیم.

و صحنِ علنِ جامعه را تماماً به کسانی واگذاشتیم، که از "مدیر مدرسه" آغاز و به "خسی در میقات" رسیده، و از این راه بازگشت به هزاره اول اسلام را، که از ناحیه سخنرانی های "حسینیه ارشاد" تسهیل شده بود، تعجیل می کردند

و امروز هم که، همه "ما" کمابیش دریافته ایم، که چاره درد، آزادی بیان، رهایی از قیدِ ممیزی، پرداختن به ارائه تعریفی مشترک از مردمسالاری و عدالت اجتماعی است، دوباره کسانی شیپورهای بزرگی بر دست گرفته، و نوای رجعتِ به "آریامهر" می نوازند، آریامهری که محل و مبدأ تولدِ ج.ا بوده است.
این "آریامهر" همان آریامهری است که، جنایتِ تپه های اوین او در فروردین ۵۴، به مجموعه ای به نامِ ج.ا انگیزه و توانِ اجرایِ طرحِ جنون آمیز تابستان ۶۷ را داد، که در طی آن، در مدتی کمتر از یکماه، هزاران جوان ایرانی حلق آویز شدند
۶۹٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣۹۴