قصاص


ناصر زراعتی


• «الهی نامه» عطار نیشابوری را میخواندم. رسیدم به «حکایتِ کشته شدنِ پسرِ مرزبان». این نوع حکایات با مضمونِ عقیده ها و دیدگاه هایِ پیشروانه و انساندوستانه در آثارِ ادبی و فرهنگیِ گذشته ی ایران اندک نیست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ مرداد ۱٣۹۴ -  ۲۷ ژوئيه ۲۰۱۵


 «الهینامه» عطار نیشابوری را میخواندم. رسیدم به «حکایتِ کشته شدنِ پسرِ مرزبان».
این نوع حکایات با مضمونِ عقیدهها و دیدگاههایِ پیشروانه و انساندوستانه در آثارِ ادبی و فرهنگیِ گذشته‍ی ایران اندک نیست. فکر کردم حضراتِ حاکمانِ جمهوریِ اسلامی (که چند دهه است با این قانونِ واپسگرایانه‍ی «قصاص»، همچنان مشغولِ انجامِ «قتلهایِ حکومتی/دولتی» هستند) اگر میخواستند، میتوانستند از چنین سابقههایی در ادبیات و فرهنگِ غنیِ ما بهره برگیرند و با مطرح کردنِ این دیدگاهها، دستِکم تأثیرهایِ مثبتی رویِ مردم بگذارند؛ بهخصوص که تمامِ رسانهها نیز در اختیارِ ایشان است.
*
حکایتِ کُشته شدنِ پسرِ مَرزبان
حکیمی بود کامل «مرزبان»نام
که نوشِروان ازو بودیش آرام
پسر بودَش یکی چون آفتابی
به هر علمی دلش را فتحِ بابی
سَفیهی کُشت ناگَه آن پسر را
بِخَست از درد، جانِ آن پدر را
مگر آن مَرزبان را گفت خاصی
که: «باید کرد آن سگ را قِصاصی.»
جوابی داد او را مَرزبان زود
که: «اَلحَق نیست خونریزی چنان سود
که من شرکت کنم با او در آن کار
بریزم زندهای را خون چنان زار
نه آن بَدفَعل کاری بَس نکو کرد
که میباید مرا هم کارِ او کرد.»
بِدو گفتند: «پس بِستان دیّت را.»
«نگیرم...» [گفت:] «هرگز آن دیّت را
نمییارَم پسر را با بَها کرد
که خون خوردن بُوَد از خونبَها خَورد
گر از خونِ پسرِ خوردن رَوا نیست
چرا پس خونِ خود خوردن خطا نیست.»