از : کیم : میر
عنوان : آنکه میخندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است
اضافه کنید .آنچه که گفته آمد این شخیص از خود هیچ هنری جز مال اندوزی از راه نا صواب حرفه دیگری نمیداند . سالهای ۵۴ - جسته گریخته بواسطه دوستی با بچه های پشت مسلسل سازی و خیابان صفا و اقبال داشتم با برادر یکی از بچه ها رفقات زیادی داشت . بواسطه حرفهای ضد شاهی ولی آغشته بمذهب عقب مانده که گاهی مسخره آمیز مینمود از او صحبتی بمیان میآمد . تفکر کاسبکارانه او را واداشت که دوستی اش را با این "برادر دوست" بدلیل اینکه فرذی خوشفکر و فنی- صنعتی بود ادامه دهد و با اینکه دارای درجه آکادمیک نبود ولی نبوغ ذانی ازاو فردی خلاق و مبتکر ساخته بود و ادامه داشت تا بگاه انقلاب.که فعال شد و این "برادر دوست " بهمراه او هم .تا پیروزی که بناگاه و البته بنظر میرسد بکمک دستهای غیبی ببالا میکشید خود را تا اینکه خبر رسید باشگاه "بولینگ عبدو "در سعادت آباد بسلطه او در آمده تحت عنوان محل "اختراع و ابداعات" سلاح و ابزار آلات مربوط بکشتار واز همان ابتدا قصد تشکیل یک سپاه و ارتش تحت فرمان را داشت و در مخیلیه فاسداش جز مبارزه عمده با جریان چپ اصیل مقصود دیگری نداشت . در این نهاد "برادر دوست "با دادن ایده های نو و بهینه سازی ها برای "او" اعتبار میساخت مطمئنم بیشتر این ایده ها رااز آن خود معرفی میکرد . تا بهنگامه تشکیل "سپاه"با ریاست این فرد بالطبع "برادر دوست"هم در فرماندهی قرار گرفت در واقع فکر خلاق "این" بود نه" او" . البته از همان اوان ادامه جریان با توجه بروحیات درویش مسلکانه و فارغ از دنیا که خانوادگی هم بود چندان بدنبال آن جیفه دنیائی و اسم و رسم نبودن تمام ایده ها بنام "ملعون "در میآمدتا بعد ازچندی شنیدیم که "برادر دوست"از آن فرماندهی منتزع شده و گوشه عزلت گزیده و در قطعه زمینی نه چندان حاصلخیزمشغول تولید کشاورزی و صنعتی است و موتور سیکلتی جهت تردد. بناگاه شنیدیم "برادر دوست"پر پر!بروال مرسوم در مسیر راکب و مرکوب بهوا !! وچون از قبل پیغام پسغام به وی رسیده بود معلوم بود آنچه که شد.در دارو وقتی برای خرید داروئی خاص نا دانسته بفروشگاه داروئی "نور" که متعلق به او" بود داروئی را هر دانه ۱۵۰۰۰ تومان در ۶-۷سال پیش از این میخریدیم و بالاجبار باید ۶یا ۱۲دانه ای میخریدی بنا اتفاقی همان دارو باهمان مارک و همان کارخانه از "تک نسخه ای "دیگری دانه ای ۱۰۰۰۰تومان خریداری شد وقتی شکایت بمرجع مربوط بوزارت بهداشت بردیم با بی تفاوتی و نشنیدن شکایت مواچهه تعجب کردیم تا اینکه مدتی بعد فهمیدیم این چاپخانه اسکناس متعلق به "او"ست. باز هم .در هر برج شمال شهر تهران و مربوط ببدنام ترین برجساز یک پنت هاوس باین فرد داده شده بابت رشوه که اگر کسی شکایتی داشت حسابش با ایشونه و همچنینن شهرداری -ثبت -دارائی و دیگرمراجع در واقع بیمه میشه تمام این برجها همچنان در دست اقدام . و دارد عده ای مسلح از روی جبن و ترس .چون ترسو بودن از مشخصه اینگونه افراد وجز ذات آنهاست.
۶۹۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۴
|