هرز نامه نویسی های آقای قوچانی ولیبرال فاشیست ها


سیامک طاهری


• تاریخ چند دهه سیاسی اخیر ایران نشان داده است که چپ ستیزی وچنین نفرت پراکنی هایی، فقط وفقط به تیز کردن ساطور جلادان می انجامد، عملی که سرانجام دود آن به چشم همگان می رود. نگاهی به سال های پیش از به قدرت رسیدن رضاخان و۲۸ مرداد وسال های نخستین انقلاب، سند معتبر این مدعا است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۴ -  ۲ اوت ۲۰۱۵


ماهنامه مهرنامه که سمت و سو و هدف گردانندگان و تامین کنندگان منابع مالی آن بر همگان آشکار است در شماره اردیبهشت ۹۴ خود با چاپ عکسی از زنده یاد بیژن جزنی تیتر روشنفکران تروریست را در کنار تصویر او درج کرده است
رفتار آقای قوچانی, و دیگر همکارانش عیانتر از آن است که نیاز به واکاوی چندانی داشته باشد. وقتی که در سال های پسا اصلاحات ایشان نیروهای امنیتی کشور را تشویق به چپ کشی می کرد این نگارنده در نوشتاری با عنوان "ماموریت شما چیست آقای قوچانی" پاسخی درخور به ایشان دادم.
ایشان درآن نوشته از جمله چنین نگاشتند:
نفوذ اندیشه های کمونیستی از نوع استالینی آن در دانشگاه های ایران خطری نیست که صادق ترین اصول گرایان و سنت گرایان از آن نگران نباشند و این خطر واقعا وجوددارد. هنگامی که دولت همه هدف خود را در اقتصاد و آن هم اقتصاد معیشتی خلاصه می کند.... هنگامی که برادران مدرن و مسلمان خود را در ترکیه و عراق همان آرادیخواهان مومن و مسلمان را وامی گذاریم و از آمریکای لاتین دوست می گیریم و هرساله به دیدار هوگو چاوس و اوا مورالس می رویم و میزبان فرزندان چه گوارا در ایران می شویم و برای بزرگداشت چریکی که نسبتی با ملت و فرهنگ ما ندارد پیام می فرستیم، آیا انتظاری جز احیای چپگرایی در ایران باید داشته باشیم؟ هنگامی که قواعد اساسی فقه اسلامی در اصالت فرد و اقتصاد آزاد را نادیده می گیریم، آیا می توانیم از بازگشت دوباره چپ ها به دانشگاه ها نگران نباشیم؟"
ایشان درپایان همان مقاله شهروند می نویسند: "ضروری است محافظه کاران سرشناسی از جنس همان مقام عالی رتبه ی دولت فعلی، این بار مانع از تکرار فاجعه شوند و التقاط جدید را در نطفه خفه کنند که خیر دنیا و آخرت ایرانیان مسلمان در آن است."
امروزدیگر آقای قوچانی وسایر همفکرانشان در مهرنامه را نمی توان تنها به عنوان یک روزنامه نگار لیبرال -فاشیست ارزیابی کرد! اینک او در مرکزیت یک سازمان سیاسی ای قرار دارد که خود را بخشی از جبهه اصلاح طلبان می داند و ظاهرا سازمانی است که از آزادی های سیاسی در ایران حمایت می کند!
بنابر این هر سخن وعملکردشان در این رسانه و یا در هرجای دیگر خواسته یا ناخواسته به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم به این حزب باز می گردد. این آقایان باید پاسخ گویند که آیا این سخنان و کردار عضو رهبریشان مورد تایید شان می باشد و یا صرفا جنبه شخصی دارد .
اگر مسولان این حزب از این رفتار و کردار آقای قوچانی تبری جویند، آنگاه باید گفت که شخص ایشان ارزش واعتباری ندارد که وقت چندانی صرف شان شود واین رفتار تنها نشانگر کم سوادی وکم دانشی عمیق ایشان است. همانطور که در نوشته "ماموریت شما چیست آقای قوچانی" آوردم، او فردی است که از هر مکتبی اندکی می داند ولی هیچ مکتب واندیشه ای را به درستی نیاموخته است. برای آنکه ادعای بیجا نکرده باشم وبه شیوه مهر نامه سخن نگفته باشم، همینجا ایشان را به مناظره ای رودر رو دعوت می کنم تا نشان دهم عیار دانسته های ایشا ن درچه حد است. و ایشان چگونه یک تنه به قاضی می رود تا راضی برگردد و نوشته هایشان نیمه دروغ و نیمه راست است .
بگذار مردم این داوران نهایی تاریخ قضاوت کنند!
برای اینکه علت حساسیت نسبت به عملکرد این بار مهرنامه را نشان دهم لازم است که به یک عملکرد مشابه وهمزمان اشاره شود:
نشریه "رمز عبور" با مسوولیت آقای کاوه اشتهاردی مدیر مسوول روزنامه ایران در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد (که یک سال بعد از سوی آقای احمدی نژاد برکنار و جایش را به آقای جوانفکر دادد) با استفاد از پاره ای از اسناد بازجویی های آقای عمویی ایشان را مورد حمله قرار دادند. اینجا این سوال پیش می آید که این ارکستر به اهر ناهمگون چرا این آهنگ گوشخراش و یکسان را به صدا درآوره است؟
اگر "مهر نامه " که می کوشد هیستری ضد چپ واندیشه های فاشیستی را در بسته بندی لیبرالی در ایران بپراکند نام بی مسمایی برای خود وهدفش برگزیده است، "رمز عبور" نامی در خور محتوای آن، برای خود انتخاب کرده است. آقایان باید پاسخ گویند که از دیدگاه آنان، آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ آیا برای از میدان به در کردن اندیشه ای جهانی می توان از هر شیوه ای مدد جست؟ اگر اینگونه است پس فرق شما با کسان و جریاناتی که ادعای مخالفت وبرخورد با آنان را می کنید چیست؟
نمی دانم چرا هربار که مهر نامه را ورق می زنم، بی اختیار به یاد این جمله از نیچه می افتم که "دوست دارند با غرش ودود سخن بگویند، تا به جهانیان بباورانند که از متن هستی سخن می گویند!"
نه آقایان شما از متن هستی سخن نمی گویید. نمی توان از هایک و فاشیسم سخن راند و ادعای آزادی کرد و اگر شما مبارزین چپ زمان شاه را تروریست می دانید، آیا شهامت آن را دارید که با همین معیار از مبارزان مسلمان در زمان رژیم پیشین سخن بگویید؟ آیا جرات آن را دارید که عکس نواب صفوی را روی جلد خود بیندازید وآن را مسلمان تروریست معرفی کنید؟ آیا مرگ فقط و فقط برای همسایه دست چپی خوب است؟
این رفتار وکردار آقایان جز نابودی فرهنگ سیاسی وترویج خشونت ثمری ببار نمی آورد. شما با این سلوک سیاسی نمی توانید در پشت نقاب آزادی خواهی مخفی شوید. تاریخ چند دهه سیاسی اخیر ایران نشان داده است که چپ ستیزی وچنین نفرت پراکنی هایی، فقط وفقط به تیز کردن ساطور جلادان می انجامد، عملی که سرانجام دود آن به چشم همگان می رود. نگاهی به سال های پیش از به قدرت رسیدن رضاخان و۲٨ مرداد وسال های نخستین انقلاب، سند معتبر این مدعا است.
اکنون چه پیش آمده است که بار دیگر ارکستر چپ ستیزی به صدا در آمده است و چرا آقای قوچانی در جلد میراشرافی ظاهر شده است؟ آیا کودتایی در راه است؟
صرفنظر از اینکه چه دلایلی در پشت این عملکرد آقایان نهفته است؛ تاریخ همان قضاوتی را در باره اشان خواهد کرد که در باره میراشرافی ودار ودسته اش کرد. اگرموج جدید چپ ستیزی این آقایان به سرکردگی آقای قوچانی ویارانش با ضدیت با جنبش های مردمی کشورهای آمریکای لاتین و ونزوئلا وهوگو چاوز آغاز شد, در ضدیت با روسیه و به وسیله قوچانی های آشکار و پنهان و در رسانه های گوناگون ادامه یافت و سپس دامنه آن به چین کشیده شد؛ دراین موج جدید تهاجم رسانه ای آقایان حتا هندوستان نیز از این نفرت پراکنی مصون نمانده است.
کار بدانجا کشیده است که از دیدگاه پاره ای از این دوستان رسانه ای حتا در سیل تابستانه هم چینی ها مقصرند. صفحات بسیاری از روزنامه های کشور مملو از انتقاد از چین به جهت صدور کالا های بنجل با ایران است. گویی چین در ایران کودتا کرده است؛ وبه حکومت دست نشانده اش حکم کرده تا بازارهای ایران را از این کالا ها پر کند. آقایان به عمد فراموش می کنند که:
۱- بیشتر کالاهای مزبور به وسیله بخش خصوصی چین تولید می شود ونه دولت چین! و به وسیله بخش خصوصی ایران وارد کشور می شود. همان بخش خصوصی ای که آقایان دست به قلم کشته و مرده آنند .
۲- ایران کشوری است مستقل؛ دارارای گمرک وسیاست مستقل چه چیزی با عث ناکارامدی گمرکات واسکله های ایران می شود؛ به شکلی که توان جلوگیری از ورود کالاهای مصرفی خارجی از آنان گرفته شده است؟
٣- چرا آقایان فراموش می کنند که همه دولت های پس از جنگ در وارد کردن کالاهای مصرفی از همه کشورها از جمله چین مسوول بوده اند. بهتراست علت این امر را از زبان سر مقاله نویس روزنامه اطلاعات بخوانیم:
"...نکته نگران‌کننده‌تر آماری است از گمرک که نشان می‌دهد تنها در سال ۹٣ ایران بیشترین میزان واردات را از کشور چین داشته و تنها در همین سال سهمی ۲۰درصدی از تجارت خارجی ایران در طول دهه گذشته را به خود اختصاص داده است و برخلاف برخی ادعاها نزدیک به ۶۵ درصد این واردات،‌ مصرفی بوده است. در حقیقت همان شرایطی که موجب شد اواخر دولت قبل، چین به تسخیر بازار ایران همت گمارد در دولت جدید هم ادامه پیدا کرد.
در مورد اخیر شاید این استدلال مطرح شود که با وجود حجم بالای بدهی‌ها، تنگترشدن حلقه تحریم و عدم دسترسی کشور به سوئیفت و مبادلات بانکی و نیاز شدید دولت به پول، چاره دیگری نبوده است. نگارنده نیز قصد ندارد که به کلی خط بطلان بر این استدلال بکشد و دولت را متهم به استمرار اتخاذ روش‌هایی کند که با بی‌تدبیری تمام در دولت گذشته، تولید ملی را دچار آسیبهای جدی کرد. بخشی از این تنگناها و ضرورتها و اقتضائات را می‌توان درک کرد.
به هرحال دولت نیازمند منابع مالی بود و باید کشور را اداره می‌کرد، حقوقها را به صورت منظم می‌پرداخت و نیمچه جانی به فعالیت‌های عمرانی با تزریق منابع مالی می‌داد. یکی از راههای دستیابی به منابع مالی هم در شرایط تحریمهای شدید، تبدیل منابع فروش نفت به کالای وارداتی و فروش آن در داخل کشور و در حقیقت تبدیل ارز خارجی به پول داخلی بود. اما آیا هیچ راه‌حل دیگری وجود نداشت؟ هیچ راهی به جز واردات کالاهای اکثر مصرفی آنهم از چین؟ به صورتی که دولت در سال گذشته در واردات از این کشور رکورد بزند”؟ (سر مقاله روزنامه اطلاعات سه شنبه ۶ مرداد ۱٣۹۴)
آیا در شکل گیری و ادامه این ساختار اقتصادی نیز چین و هندوستان وروسیه و ونزوئلاونیکاراگوئه و...مقصر هستند ؟
آیا نباید مانند سرمقاله نویس محترم روزنامه اطلاعات به جای اینکه دولت های مستقل و رهیده از بند امپریالیسم را مورد هجوم قرار دهیم؛ به فکر اصلاح ساختار اقتصادی کشور خود باشیم؟
آیا نباید به نیت پشت پرده این آقایان شک کرد؟
چه چیزی بین کشورهای از بندرسته آمریکای لاتین, چپ های ایرانی, روسیه , چین , هندوستان و...مشترک است که این چنین مورد هجوم واقع می شوند؛ جز اینکه همه آنان حاضر به پذیرش سالاری کدخدای دهکده جهانی نیستند واز این رو از سوی لیبرال فاشیست های وطنی مستحق هر توهین وهجومی هستند؟
در این باره نیز تاریخ قضاوت خواهد کرد!