اشتغال زنان افغانستانی در ایران؛ کار کردن در سرزمین ممنوع
نعیمه دوستدار
•
در چهار سال گذشته نزدیک به سه میلیون تبعه افغانستان از ایران اخراج شدهاند. گفته میشود که در ایران به طور رسمی یک و نیم میلیون مهاجر افغان حضور دارند و حدود یک میلیون نفر نیز «کار غیرمجاز» انجام میدهند.بخشی از این نیروی کار غیرمجاز، زنان افغانستانی هستند که کار کردن در خانههای مسکونی به عنوان خدمه برای آن ها یکی از امکانات محدود شغلی است. اما کار کردن آن ها حتی در خانههای مردم هم غیرقانونی است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ مرداد ۱٣۹۴ -
۲ اوت ۲۰۱۵
«منیره»، مهاجر۲۶ ساله افغان خیلی زود در ایران کار گیر آورد اما نه به خاطر اینکه شوهرش اجازه کار داشت و ساکنان مجتمع مسکونی بزرگی در زعفرانیه او را به عنوان سرایدار استخدام کردند؛ در واقع، این شوهر منیره بود که به خاطر او استخدام شد. ساکنان این مجتمع مسکونی بیش از هرچیز، زنی را میخواستند که کمک حال زنان صاحبخانه باشد، بچهها را نگهدارد، در میهمانیها و مراسم پذیرایی ونظافت کند و تمام وقت در اختیار امور داخلی خانهها باشد. بابت این کارها به منیره حقوقی نمیدهند؛ در واقع، فقط شوهرش حقوق میگیرد و آنها میتوانند در سوییت کوچکی که در زیرزمین همان ساختمان قرار دارد، زندگی کنند.
برای منیره این یک شانس بزرگ است چون پیش از آن هیچ کارفرمایی حاضر نشده بود او را به خاطر «زن افغانستانی» بودن استخدام کند. هرچند وزات کار ایران اعلام کرده که بهکارگیری و اشتغال بانوان اتباع خارجی به عنوان خدمه یا عناوین دیگر در منازل مسکونی غیرقانونی است اما ساکنان مجتمع مسکونی محل زندگی منیره به شکل غیرقانونی از خدمات او استفاده میکنند.
منیره میگوید: «چیزی که زیاد است، سرایدار. اما زن سرایدار ایرانی را اگر بخواهند در خانه استخدام کنند، باید بهش پول بدهند. به من پول نمیدهند اما هم شوهرم سر کار است هم گاهی خوراکی میهمانیها و کمکهای غیرنقدی خانمها به من میرسد که اندازه حقوقی که به زنهای افغان میدهند، ارزش دارد.»
ممنوع بودن اشتغال زنان افغان در ایران نخستین بار در سال ۲۰۰۹ از سوی «حمیدحاجی عبدالوهاب»، معاون وقت وزیر کار ایران مطرح شد. این ممنوعیت بخشی از طرح مجازات به کارگیری کارگران غیرمجاز افغان بود که مجوز کار و اقامت در ایران ندارند. وزارت کار میلیونها دلار از کارفرمایان بابت به کارگیری اتباع خارجی غیر مجاز جریمه گرفته است.
در سالهای گذشته، ایران محدودیتهایی را بر اقامت، کار و تحصیل مهاجران افغان وضع کرده تا در چارچوب آن چه «طرح بازگشت داوطلبانه» خوانده میشود، آنها را مجبور به بازگشت به کشورشان کند.
بر همین اساس، در چهار سال گذشته نزدیک به سه میلیون تبعه افغانستان از ایران اخراج شدهاند. گفته میشود که در ایران به طور رسمی یک و نیم میلیون مهاجر افغان حضور دارند و حدود یک میلیون نفر نیز «کار غیرمجاز» انجام میدهند.
بخشی از این نیروی کار غیرمجاز، زنان افغانستانی هستند که کار کردن در خانههای مسکونی به عنوان خدمه برای آن ها یکی از امکانات محدود شغلی است. اما کار کردن آن ها حتی در خانههای مردم هم غیرقانونی است.
«علی اقبالی»، مدیرکل اشتغال اتباع خارجی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دیماه سال گذشته اعلام کرد: «به زنان اتباع خارجی فلیپینی یا کشورهای دیگر اجازه کار داده نشده است و اگر زنان دیگر کشورها بهعنوان خدمه در منازل مسکونی به کار گرفته شوند، طبق قانون با متخلفین برخورد خواهد شد و به مقام قضایی معرفی میشوند.»
مجازات به کارگیری اتباع خارجی غیرمجاز در هر روز پنج برابر حداقل مزد و در صورت تکرار، ۱۰ برابر حداقل مزد خواهد بود و در صورتی که به آن توجه نشود، مجازات تبدیل به زندان از ۹۱ تا۱۸۰ روز خواهد شد.
با وجود این محدودیت و ممنوعیت قانونی، همچنان تعداد زیادی از زنان افغان ساکن ایران کار میکنند. بیشتر آنها هم به شکل غیرقانونی و غیر رسمی به کار گرفته میشوند و کارفرماها با دور زدن قانون، آن ها را استخدام میکنند.
«عاقله»، زنی است که سالها در ایران زندگی و کار کرده است. او درباره تجربه خود از کار در ایران میگوید: «مدت دوسال در یک فروشگاه پخش پوشاک به عنوان حسابدار به طور غیررسمی مشغول به کار بودم ومدت کوتاهی فروشندگی و خیاطی را هم تجربه کردهام. در ایران قوانین سفت و سخت و پرهزینهای برای امکان اشتغال مردان تبعه خارجی در نظر گرفته شده است. تا زمانی که من در ایران بودم، شرایط کار برای مردان به این صورت بود که در کنار کارت اجازه اقامت لازم به تمدید، گرفتن کارت اجازه کار نیز الزامی بود که دریافت این کارت خود شرایط سخت، محدود و پرهزینه ای داشت. این شرایط شامل محدوده جنسیتی، سنی، فنی و مهارتی و نیز جغرافیایی میشد. شخص اقدام کننده برای دریافت کارت با لیستی از مشاغل شاقه و سطح پایین روبهرو بود که فقط اجازه داشت در محدوده لیست، کارش را انتخاب کند؛ یعنی حتی اگر مهارت یا تحصیلات قابل توجهی هم داشت، توفیری نمیکرد. به اجبار باید شغلی از لیست انتخاب میکرد و در صورت انجام کاری غیراز آن، شامل مجازات و جریمه میشد. در مورد زنان، در صورت مشاهده اشتغال زنی افغانستانی در یکی از مراکز عمومی و تجاری، شخص و کارفرما شامل جریمه میشدند. کما این که خود من همیشه هنگام سرکشی بازرسان اداره کار مجبور به ترک محل کار یا پنهان شدن بودم.»
غیرقانونی بودن اشتغال زنان افغان در ایران آنها را به سمت کارهایی میکشاند که کمترین چالش و درگیری قانونی را داشته باشد. بسیاری از آن ها به مشاغلی مانند ریسندگی، بافندگی، خیاطی، گونی دوزی، گلدوزی، مهره دوزی، تمیز و خرد کردن انواع سبزیجات برای فروش توسط مردی از خانواده و... مشغول هستند. ویژگی مشترک این کارها این است که با وجود انجام آن از سوی زنان،عمدتاً با حضور یک مرد به عنوان واسطه فروش کالاهای تولید شده، از نظر ماموران دور میماند.
«خالد» که خود یک مهاجر افغان است، در تهران به مغازههای صنایع دستی کوسن، رومیزی و روتختی گلدوزی شده میفروشد. گلدوزی این کوسنها و رومیزیها را گروهی از زنان افغانستانی انجام میدهند که در شهرکی در جنوب تهران ساکن هستند.
خالد میگوید: «کوسنها و رومیزیهای ما خیلی ارزان از آب در میآیند و مشتری زیادی دارند. خیلی از زنهایی که با من کار میکنند،خودشان سرپرست خانواده هستند و چون اجازه کار رسمی ندارند، قیمت پایین روی کارشان میگذارند. من هم یک چیزی میکشم رویش و به مغازهها میفروشم.»
همین کار را «احمد» هم انجام میدهد. همسر احمد در خانه سبزی پاک میکند، می شوید و خرد میکند. کار احمد این است که آنها را به چند مغازه در بالای شهر تهران بفروشد یا به دست مشتریهای خاصی که آنها را سفارش دادهاند، برساند.
عاقله مهمترین مشکل سر راه زنان افغان برای اشتغال در ایران را محدود بودن امکان تحصیل میداند؛ مشکلی که در گذشته بیش تر از امروز هم بود: «زنان افغانستانی ساکن ایران حتی در صورت داشتن تحصیلات، در وهله اول با معضل دریافت مدرک و بعد اجازه کار و پذیرش روبهرو هستند. بحث تأمین امنیت و بیمه و پشتوانه هم که جای خود را دارد.»
عاقله درباره نابرابری حقوق و دستمزد زنان افغانستانی در بازار کار ایران میگوید: «خب، وجود این نابرابریها امری بدیهی است چون عملاً بازار کار برای زنان افغانستان بازار سیاه است و این مساله اجازه هرگونه تبعیض، فشار کاری و روحی، سوءاستفاده از کار و حتی سوءاستفاده جنسی، عدم تعهد کارفرما به پرداخت حق الزحمه و تعهداتش را میدهد. زنان نیازمند کار همواره مجبور هستند به حداقل دستمزد قانع باشند بدون این که هیچ تعهدی به حفظ امنیت آن ها و یا بیمه و مزایایی وجود داشته باشد.»
«ملیحه» که پس از ۱۰ سال زندگی و اشتغال در ایران، بالاخره از طریق پسرش به سوئد رفته و آن جا پناهنده شده است، تلخترین روزهای زندگی خود را زمانی میداند که در ایران مشغول به کار بود: «بچههایم کوچک بودند و مجبور بودم هر کاری بکنم. یک بار یک آدم مثلا خیر مرا به صاحب یک کارگاه خیاطی معرفی کرد. یکی دوماهی آن جا کار میکردم و راضی بودم. نزدیکهای عید نوروز همان سال صاحب کارگاه از من خواست به خاطر سفارشهای عید، بیش تر از ساعت کاری بمانم. من هم به خاطر پول قبول کردم. چند روزی که اضافه کار کردم، یک روز غروب مرا تنها توی کارگاه گیر آورد. خواست یک جوری به من نزدیک شود و رابطه جنسی برقرار کند اما من جیغ و داد راه انداختم. او هم ترسید و مرا انداخت بیرون. حقوق دو ماه را هم نتوانستم بگیرم. به کجا میتوانستم شکایت کنم؟ کل کارم آن جا غیرقانونی بود. خودم و بچههایم آن سال عید گرسنه ماندیم.»
منبع:ایران وایر
|