نقد و نظری بر کتاب «مشروطه ایرانی»


صادق شکیب


• مبارزه ی اجتماعی در تاریخ معاصر ما صرفاً کشمکش روشنفکران عرفی با مذهبی که نویسنده می خواهد آن را القاء نماید، نیست. در کوران حوادث صف اصلی ما بین توده های مردم از یک سو، سرمایه داران و ملاکان وابسته به امپریالیسم از سوی دیگر ترسیم می گردد. موردی که نویسنده می خواهد به عنوان مشکل اصلی جا بزند یکی از هزاران مشکل است و نه صرفا همه ی آن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ مرداد ۱٣۹۴ -  ۵ اوت ۲۰۱۵


سعی و تلاش مذبوحانه ی وازدگان و مرتجعانی که پر نسیب واقعی آنها در جبهه سلطنت طلبی تعریف می یابد مغلطه ، تخطئه و تحریف واقعیت های تاریخ معاصر ایران و نفی مجاهدت مردم در سده اخیر که سرآغاز آن انقلاب مشروطه بوده در پی آمد آن ، مبارزات پر رنج و تلاش و کوشش خردمندانه همه اقشار و طبقات جامعه برای پی ریزی کشوری مترقی و توسعه یافته با فراز و نشیب زیادی همراه می باشد. و منش اصلی افراد و گروه هایی که در تحولات اجتماعی چشم نه بر آینده بلکه بر گذشته دوخته اند ، نفی هویت مبارزاتی و واقعیتهای دردناک اجتماعی موجود که با هزاران مشقت در پی عبور و گذر از سنگلاخهای دشوار برای رهیابی به آینده می باشند . بر همین اساس حاملین اینسان نگرشهائی زندگی را نه در متن واقعیات موجود پی می جویند که با سیردر رویاها و دنیای فانتزی و رمانتیک خود از دیدن حقایق ، آگاهانه دوری می کنند . نظریات مطروحه در کتاب مشروطه ایرانی آقای آجودانی در این چارچوب   می گنجد . ایشان در این به اصطلاح ، تحقیق تاریخی خود ، با حمله و فحاشی به روشنفکران و مبارزان می خواهند این فکر را القاء کنند ، به نا حق در این یکصد ساله ی اخیر مبارزات ترقی خواهانه داشته اند و حکومت ایده آل نویسنده را که رضا شاه و پسرش می باشد به اشتباه نگذاشته اند تدوام یابد . در اینکار هیچ اندیشه و آرمانی را بی نصیب نگذارده باالفاظی پر اهانت از همه یاد می کنند .
رجوعی به کتاب داشته باشیم : منشی زاده از مبارزان سوسیال دموکرات آن دوره که جان بر سر آرمان و عقاید انسانی خود نهاداز نظر نویسنده لایق آن نیست در تاریخ به نیکی از وی یادی شود(ص٣۴۱) در صفحه ی ٣۵۵ پافراتر از این نهاده شده تمامی روشنفکران سده ی اخیر با کلماتی چون متعصب ، خشک اندیش و تمامی افکار و اندیشه آنها بی اصالت معرفی می شوند. در آخر نیز روشنفکران را مسئول مشکلاتی که در جامعه ما پس از انقلاب ۵۷ به وجود آمده می یابند (ص٣۶۵) جائیکه رضا شاه با ادعای داشتن منطقی ترین برداشت از جامعه قهرمان توانمند و مقتدر و متجدد باشد (۴۴۱) می توان به سلاخی تاریخ معاصر و تحقیر مبارزانش پرداخت و تیغ از نیام برکشیده آزادیخواهان را مثله کرد.
گویند: روزی خانه ملانصرالدین را دزد زده بود . هرکس نظری می داد یکی می گفت تقصیر بنا است دیوار را کوتاه ساخته آن دیگری نجار را مقصر می دانست که پنجره ی خانه را بزرگ درست نموده و گرنه دزد به این راحتی نمی توانست وارد خانه شود. ملاگفت پس با این حساب دزد اصلاً تقصیری نداشته. حکایت ملانصرالدین، شبیه روایت دکتر آجودانی از تاریخ معاصر ایران است. از نظر ایشان در به بن بست رسیدن مبارزات سده ی اخیر فقط روشنفکران و مبارزان مقصر بوده اند و ابداً تقصیری متوجه استعمارگران و امپریالیسم و عوامل داخلی آنها نیست.
وقتی از اجتماعیون عامیون سخن می گویند با این استدلال عمیق علمی!! آنان را به سخره می گیرند که چرا از همان آغاز انقلاب مشروطیت تجربه ی کاری نداشته اند. سئوالاتی پیرامون ماهیت انقلاب برایشان پیش آمده، موردی که دقیقاً نقطه قوت آن جریان نوپا بود که درصد کنکاش، مطالعه و آموختن می بودند، از نظر نویسنده نقطه ی ضعف قلمداد و موجبی است برای نفی اصالت آن.
در بررسی روند تاریخ و نیروهای موثر بر تحولات اجتماعی می بایست با در نظر گرفتن مناسبات تولیدی، سطح رشد و روابط اقتصادی در پیوند با مقتضیات فرهنگی و سیاسی عصر با تأملی بر ایدئولوژی نیروهای پیشرو و پیشبرنده ی جامعه به ارزیابی دقیق علمی نشست. این خود به قول دکتر آجودانی داستان درازدامنی است. دقتی خردمندانه، نگرشی عمیق و موشکافانه می طلبد. ایشان در سراسر کتابشان مطلقاً اشاره ای به مقتضیات اقتصادی و معیشتی توده ی مردم و سطح رشد و روابط اقتصادی نیروهای مولده نمی کنند. صرفاً با انگشت گزاردن بر پاره ای نقاط ضعف روشنفکران و مبارزان آنهم در بُعد فرهنگی که از دید نویسنده ی محترم مستقل از تمامی ابعاد اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی است همه را به یک چوب می رانند آنهم چوب تهمت، افتراء و توهین با کلماتی چون نادان و بیشعور و غیره... در تاریخ معاصر میهن ما در به خاک و خون کشیدن مبارزان و انحراف مسیر مبارزه و به شکست کشاندن جنبشهای اجتماعی سده ی اخیر که عامل اصلی آن سیاست استعماری امپریالیسم و کارگزاران ارتجاعی آن در کشور می باشد داستانهای پرآب چشمی می توان گفت که در این کتاب حتی سطری نیز به آن اختصاص نیافته جز شماتت، تمسخر و تحقیر شکست خوردگان.
مبارزه ی اجتماعی در تاریخ معاصر ما نه صرفاً در کشمکشهای روشنفکران به اصطلاح عرفی با مذهبی که نویسنده می خواهد در سراسر کتاب آنرا القاء نماید، در کوران حوادث خونبار صف اصلی ما بین توده های مردم از یک سو، سرمایه داران و ملاکان وابسته به امپریالیسم از سوی دیگر ترسیم می گردد. موردی که نویسنده با تردستی می خواهد به عنوان مشکل اصلی جا بزند طبعاٌ یکی از هزاران مشکلات بر سر راه آرمانهای ترقی خواهانه مبارزان است نه صرفاً همگی آن . خود این مشکل مثل سایر موارد ریشه در حکومت استبدادی وابسته به امپریالیسم دارد که با بهره گرفتن و سو استفاده از آن با تشدید عقب ماندگی فکری و فرهنگی جامعه را با تبلیغات عظیم و گسترده از راه رشدی طبیعی منحرف می نمایند تا منافع خود را که همانا غارت ثروت و دسترنج مردمان می باشد تامین نمایند. در این راه کمال ناانصافی است هرگاه برمسند محاکمه ی روشنفکران بنشینیم چرا شکست خورده اند ولی از عوامل اصلی شکست، از جمله به طور مشخص همان رضا خان حتماً متجدد ولاجرم کبیر!! و پسرش با سیاست های پلید خانمان برانداز و ضد میهنی شان که در راستای منافع تاریخی امپریالیسم سیر می نمود، سخنی به میان نیاید. روشنفکران به همراه تود ه ی مردم در مبارزات خونبار خودشکستها خورده اند برزمین کوبیده گشته اند تحقیرها شده اند ولی هیچگاه تسلیم نشده، هرگزهم نخواهند شد. مسیر پیشرفت تاریخ خط سیر مستقیمی ندارد.عفبگردهائی هست، اشتباههایی بعضاً اجتناب ناپذیر در خود دارد ولی در یک روند پر پیچ و خمی به حرکت خود ادامه می دهد. عمده کردن اشتباهات، مطلق نمودن عقبگردها، شگرد تبلیغی رذیلانه ی مرتجعان است تا پیروزی خود را ابدی جلوه دهند. ولی واقعیت طور دیگری است. روشنفکران به همراه توده های مردم از پی هر شکستی هر چند تلخ وخونین تجربه ها می آموزند. ایستایی ورکود را با شور و شوق از روی شعوری هستی شناسانه نفی می کنند . با همه ی عوامل سد راه پیشرفت، ترقی و توسعه می رزمند هر چند نابرابر و شکننده، در نتیجه پر خطر و صعب العبور .
برای اثبات این واقعیات و در رد مدعیات نویسنده ی محترم که گوئیا تاریخ مبارزه ی یکصد ساله ی اخیر هیچ دستاوردی نداشته و در همان گامهای اولیه متوقف مانده ، مطالب فراوانی می توان گفت و نوشت. ولی از همه ی آنها مستند تر مطالعه خود کتاب، آنگاه تأملی بخردانه و ژرف اندیشانه بر واقعیات عینی جامعه می باشد تا کوشش پر تب و تاب نویسند ه ی محترم را برای القای توهمات وارونه ی خود به جای حقایق تاریخی دریافت.
حقیقت آنست که زندگی ادامه داد. نه مشکلات اجتماعی امروزین که به ادعای کین توزانه و مسرورانه ی نویسنده، تاوان تلخ اعمال روشنفکران است ابدیت دارد، نه پایان تاریخ فرا رسیده. صبحدم فرح بخش و با شکوه پیروزی فرا خواهد رسید. آنهم با کوشش و شرکت همان روشنفکران به زعم دکتر آجودانی اخته و بی عرضه که با تلاش روشنگرانه ی خود و آموختن و آموزاندن پیگیر و خستگی ناپذیر، در مسیر تحولات تاریخی کشور، خط بطلانی بر مبلغان تئوری مافوق ارتجاعی پایان تاریخ خواهند کشید. باگامهایی استوار و تزلزل ناپذیر،. چرا که از تاریخ بسی نکته ها آموخته اند.