اصلاح یا انقلاب و کدام بار شیشه؟!


ج. پاکنژاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ آذر ۱٣٨۵ -  ۲۴ نوامبر ۲۰۰۶


تحولات اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی که درهر جامعه بوجود می آیند فرایند سری اعمالی است که توسط افراد آن جامعه به وقوع پیوسته اند. مثلا اگر روند مردمسالاری در جامعه ای چون فرانسه و یا آلمان و آمریکا را در نظر بگیریم حاصل مجموعه ای از اعمال اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی مردم این کشورهاست.وگرنه این مردمسالاری ها ( با تمام کاستی هایی که ممکن است داشته باشند) بدون تلاش و همگامی مردم بخصوص جمعیت تحصیل کرده و آگاه جامعه به خودی خود وبصورت انتزاعی نه تشکیل میشدند و نه ادامه می یافتند.انقلاب واصلاح هم از جمله مقوله هایی هستند که، شکل گیری وروند چگونگی ادامه آنها رابطه مستقیم با رفتار جامعه به طور کلی و مسئولین مدعی آنها به طور خاص دارد، بنا بر فکر راهنمای انتخابی،میتواند به خشونت بیانجامد ویا روشی مبتنی بر عدم خشونت را بگزیند.با این حال هرگاه اصلاح امکان پذیر باشد انقلاب بی معنی است وزمانیکه اصلاح ممکن نیست انقلاب اجتناب ناپذیر است . جنبش مشروطیت و سپس جنبش ملی کردن صنعت نفت که به قصد اصلاح نظام سیاسی کشور یعنی سلطنت استبدادی و تحول آن به نظامی مردمسالاربود دو نمونه در تاریخ معاصر ایرانند. جنبش اول ، با هدف اصلاح نظام ،نهایتا   به تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی مشروطه انجامید بدور از خشونت نبود و با جنگ به استبداد تحمیل شد اما جنبش دوم موازنه عدمی را مد نظر داشت و عدم خشونت را اصل شمرد ( گرچه با کودتا و خشونت متوقف شد). ایندو جنبش که حاصل گفتار و کردار بخشی از جامعه و حاصل مبارزات وطن پرستان بودند ،نمیتوانستند بطور انتزاعی وجود داشته باشند . نمی شود گفت جنبش اصلاحی اولی خشن و دومی   بطور طبیعی بدور از خشونت بود صفت آن را این اعمال و رفتار حاکم بر آنها است که تعیین میکند. هردو با کودتای انگلیسی رضا شاه- سیدضیاء وسپس انگلیسی – آمریکائی زاهدی- محمد رضا شاه   متوقف و ناکام ماندند . روند حوادث بعدی :عدم توفیق جمعی از روشنفکران برای اصلاح نظام استبدادی وتحولش به نظام مردمسالار با شعارحکومت قانون واینکه شاه باید حکومت کند ونه سلطنت ، گسترش   سلطه شاه بر امور کشوراز این قاعده پیروی کرد که در هر نظامی ، اصلاح آن به برداشتن موانع از سر راهش می انجامد ، شاه در رفع موانع تا نظام تک حزبی پیش رفت ونهایتا" در آخر سلطنت خود خدایگان شد. با شکست حرکتهای اصلاح طلبانه،فکر تحول از راه انقلاب درنزد جمعی ازنخبه گان جامعه بخصوص تفکر چپ،چه مذهبی ،چه مارکسیست ، نضج گرفت وشعار تنها راه رهایی نبرد مسلحانه است فکر غالب برآنها شد. مردم ایران ،که سالیان دراز و طی قرنها استبداد را تجربه کرده بودند در سال ۵۷ ،با تحولی که در فکر جمعی آنان انجام پذیرفت راه برون رفت از استبداد چند قرنی را در جنبش همگانی و تحول بنیانی نظام،یعنی، انقلاب یافتند، و فکر راهنمای خود را بر هدم خشونت بنا نهادند. دو طرز تفکر،اصلاح نظام ونبرد مسلحانه، در جامعه اقلیت شد و جای خود را به جنبش عمومی و حرکتهای خود جوش مردم سپرد.اعتصابهای سراسری و راهپیمایی های چند صد هزار نفری و بعضا میلیونی مردم،با عدم خشونت همراه بود و اگر خشونتی هم از جانب نیروها و هواداران نظام استبدادی اعمال شد جواب مردم( جز مواردی استثنائی) گل و یا شعار دعوت به پیوستن به جنبش بود. بدین ترتیب انقلابی صورت گرفت که تا کنون در هیچ کجای جهان تجربه نشده بود.مردم سراسر ایران یکدل و یکصدا استقلال وآزادی و حق حاکمیت خویش را طلب کردند.( این روش مردم ایران بعد ها الگوی حرکتهای عمومی بسیاری از مردم تحت ستم قرار گرفت) وجدان عمومی جامعه که از یک سو با عدم خشونت همسازی داشت و از سوی دیگر تحول نظام و آزادی و استقلال خویش را طالب بود از هردو تفکر یاد شده سبقت گرفت و در غافلگیری تمام   نخبگان جامعه، از آنان پیش افتاد، سازمانها و نخبگان که خود را پیش رو در جوامع میدانند به ناچار دنباله رو ملت شدند،حتی آقای خمینی که بعدا رهبری انقلاب را یافت،خود را با جنبش تطبیق داد،او که از طرفداران کاشانی و پیرو بهبهانی بود(طرفداری او از بهبهانی بعد از کودتای خرداد۶۰ معلوم گردید، این امر در خاطرات آقای مهدی حائری قید شده است)   ،از مصدق که درنزد مردم گرامی بود به نیکی یاد کرد،در نجف، ولایت فقیه را درس گفت ،   در نوفل لوشاتو چون جو را دیگر یافت، گفت :هرعاقلی میداند میزان رای مردم است! .
  پس از پیروزی انقلاب، یعنی در بهار آزادی، همه، حتی آنانی که هیچ نقشی در حرکت مردم نداشتند انقلابی شدند ومدعی شرکت در آن،پیش از آن حتی شاه هم صدای انقلاب راشنید!راست این است که ما، در ایران کادر های به اندازه کافی آزادیخواه و استقلال طلب نداشتیم تا از دست آوردهای انقلاب پاسداری نمایندو همانطور که قبلا اشاره شد بخشی اصلاح نظام و بخشی سرنگونگی آن با نبرد مسلحانه را میخواستند و چون سرنوشت انقلاب توسط مردم بطور دیگری رقم خورد   این جماعت هنوز که هنوز است این پیش افتادن ملت و حرکتی را که بدون اجازه این حضرات انجام داد را بر آنان نبخشیده است و آنچه را که خود ساخته و پرداخته اند و نتایج فاجعه بار آن را به پای ملت میگذارند و چون شجاعت این را ندارند که مردم را مورد خطاب قرار دهند ، تعریفی مجرد ، ذهنیت گرا و خشونت بار   را از انقلاب ترسیم می کنند و همه گناه ها را به گردن انقلاب می اندازند ،اما که همانطور که قبلا یاد آوری شد نه   انقلاب،نه اصلاح ونه هیچ حرکت اجتماعی به خودی خود وبه حالت انتزاعی نه وجود دارد و نه معنی میدهد.
حال چرا عده ای بر این امر غلط ،که انقلاب خشونت به همراه دارد و اصلاح نه ،اصرار دارند؟ چه هدفی را دنبال میکنند؟ مثلا اخیرا آقای مهندس سحابی مجددا در این باره چنین گفته است: به نقل از ادوار نیوز:
  « رییس شورای فعالان ملی مذهبی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد چگونگی تغییر این روند گفت : به هر حال در کلیت نظام نابسامانی وجود دارد ولی فروپاشی یکباره نظام را هم قبلا در سال ۵۷ تجربه کرده ایم و نباید در این مورد اقدامی کرد و یا مردم را به آن تشویق کرد ، در زمان انقلاب هم مهندس بازرگان و پدرم می‌گفتند باید شتاب انقلاب را کم کرد نه اینکه انقلاب نشود .پیش از شهریور ۵۷ هم این آقایان بیانیه ای دادند که شخص شاه باید برود، ا علیحضرت همایونی با ۳۵ میلیون ایرانی مشکل دارد و به هرحال یکی از این ها باید برود کنار رفتن ۳۵ میلیون هم که امکان ندارد ، منتها ایشان که می رود یک شورای سلطنت تشکیل شود تا انتخابات آزاد برگزار شود و مجلس ملی تشکیل ش ود و سپس دولت ملی تا بتوانیم اول امور مملکت را تحویل بگیریم و برای همین سیاست سنگر به سنگر را ادامه دادند، چون فکر می‌کردند با فروپاشی یک‌دفعه حکومت شاه دیگر کسی نمی‌تواند کشور را اداره کند و از مرزها دفاع کند. اما در آن زمان به دلیل عجله و جو انقلاب کسی به این فکر بها نداد. »
  ....« این فعال سیاسی گفت : به هر حال فروپاشی چنین آثاری دارد و ما اگر دست خودمان را یکبار در سوراخی کرده ایم نباید مجددا به همان سوراخ که از آن گزیده شده ایم ببریم . کشور ما ایران صدمات زیادی خورده است ، دشمن داخلی و خارجی هم زیاد دارد و به قول سعدی "سوداگری بار آبگینه می برد محتسبی چوبی نواخت بر آن بار و گفت هان در این انبان چه داری ، گفت اگر چوبی دیگر بنوازی هیچ" ما هم یکبار انقلاب کرده ایم نصف دارا ی ی مملکت و تشکیلات مملکتی از بین رفت یک جنگ هم متعاقبش اتفاق افتاد و حالا اگر یک براندازی دیگر هم اتفاق بیافتاد دیگر چیزی از این کشور باقی نمی ماند. وی گفت در این مورد باید صبر کنیم تا مردم قدرتی پیدا کنند و معترضین به حدی برسد که نظام را اصلاح کنند. »
با تامل در این سخنان سئوالهایی به ذهن میرسند ازجمله:
از سخنان آقای سحابی معلوم نیست که ایشان وبه طور کلی ملی مذهبی ها خواهان چه هستند؟ فروپاشی نظام ولی نه بصورت یک پارچه و یا اصلاح آن؟ روش شما برای فروپاشی سنگر به سنگر است؟ شما خواهان برچیدن بساط ولایت فقیه هستید یا میخواهید نقشی نظارتی به او بدهید؟ اگرنقش ولایت فقیه باید از قانون اساسی حذف گردد و جای آنرا حق حاکمیت مردم بگیرد که این یک تغییر بنیادی و فی الواقع انقلاب است چون به قول خودی ها شان ستون پایه خیمه نظام ولایت فقیه است اگر این ستون را بر داریم خیمه هم فرو میریزد.به نظر شما ،مشکل امروز ایران شخص آقای خامنه ای است؟ همانطور که مرحومان بازرگان و پدر شما مشکل را شخص شاه میدانستند و فکر میکردند که با رفتن او و تشکیل شورای سلطنت مسئله حل است در حالیکه مشکل ،اساسی و ریشه در استبداد داشت و مردم به تجربه این را دریافته بودند . پس تغییر بنیادی اجتناب ناپذیر بود.
این حرکت جمعی ایرانیان بودکه نظام سلطنتی را بر انداخت و باز عدم حرکت جمعی مردم ایران و کار را به اصطلاح " کاردان" سپردن، (بخش عمده ای از کاردانها با انقلاب موافق نبودند) از یک سو وافراطی گری قیم معابانه آنانی که مردم با حرکت خویش تئوری "تنها راه رهایی" آنها را باطل کرده بودند، بود که مانع شد تا استقلال و آزادی،در نتیجه مردمسالاری در ایران استقرار یابد.
چه کسانی گروه های مسلح تشکیل دادند و در گوشه و کنار کشور حادثه آفریدند؟ خشونت های اعمال شده کار انقلاب بود؟ امروز خاطرات برخی از سران این گروه ها انتشار یافته و اغلب آنها با شجاعت اعمال گذشته خویش را به نقد کشیده اند، که این خود جای امیدواری است .
چه کسانی در خفا و دور از چشم مردم در منزل یکی از شخصیت های ملی مذهبی در حضور سولیوان قرار «اتحاد چکمه ونعلین» را گذاشتند در حالیکه آقای خمینی در علن میگفت روحانیت در امور کشور داری دخالت نمیکند؟ این کار انقلاب بود؟ انقلاب که در خیابان و بی خبر از زدو بند پشت پرده داشت شعار استقلال وآزادی را سر میداد.چه کسی سپاه پاسداران را تشکیل داد تا   اختیارچکمه اتحاد چکمه و نعلین را بدست آورد و غالب گردد؟
اما غافل بود که اسباب قدرت را میسازد ولی ایدئولوژی آنرا در اختیار ندارد.ایدئولوژی آن( ولایت فقیه) در اختیار صاحبان نعلین بود، صاحبان چکمه را هم از آن خود کردند تا نظام مافیاهای نظامی مالی را حاکم گردانند.چه کسانی با خلف وعده، مجلس موسسان را به مجلس خبرگان تنزل دادند تا ولایت فقیه و عاقبت دیو ولایت مطلقه را چون بختکی بر روی انقلاب بیاندازند؟ چه کسانی طرح آمریکایی اشغال سفارت آمریکا را طرح انقلابی کردند؟ اینهم کار انقلاب بود؟ چه کسانی به بهانه های مختلف ارتش را تضعیف کردند و تا حد تلاشی پیش بردند ؟ در همه این موارد مردم هم نقش داشتند؟
اصلاح هرسیستمی یعنی برداشتن موانع آن ،شما اصلاح طلبها راست و پوست کنده به مردم بگویید کدام مانع را میخواهید از سر راه ولایت مطلقه بردارید؟ این عدم شفافیت شعار شما این مجال را برای به قول شما اصول گرایان فراهم نمیکند تا توضیح اصلاحات ادعایی شما را به عهده بگیرند و امثال مصباح یزدی حکومت ولایی را به جای جمهوری، پیشنهاد و اصلاحیه بعدی قانون اساسی را بر این مبنا تحمیل کنند؟ اگر این نظام اصلاح پذیر بود که به قول شما آقای سحابی از پیش نویس قانون اساسی که حاکمیت را از آن مردم میدانست به ولایت مطلقه نمیرسید. چرا شما و دوستانتان سرنوشت ایران را با سرنوشت این نظام فاسد گره میزیند؟ راست این است که دوام وبقای این رژیم با حیات ایران رابطه معکوس دارد .امروز حکومت نادانان یا بهتر است بگوییم مجانین بر ایران، موجودیت ایران را به خطر انداخته اگر ضربه ای به بار شیشه ای که ایران باشد وارد شود از جانب این نادانان است شما در چه نظامی میخواهید اصلاح انجام دهید؟ دسته های مافیا؟ نظام از نظم می آید کدام نظمی جز بی نظمی و زور در ایران حاکم است؟ زوری که خود پر از ترس است! ترس از دانشجو ،ترس از کارگر،ترس از برگزاری مراسم تشییع و تدفین و بزرگداشت و.... هیچ از خود میپرسیم که در این دنیای منافع ،چین و روسیه و... در حمایت از سیاستهای هسته ای رژیم ایران چه دریافت میکنند ؟بهای این حمایت به تاراج دادن ثروتهای ملی و احتمالا معامله بر سر رژیم حقوقی دریای خزر نیست؟ آقای سحابی شما خوب میدانید و آگاهید که بعد از فروپاشی رژیم سلطنتی اداره امور مملکتی با وجود تمامی کارشکنی ها امکان پذیر شد،شما خود و دوستانتان در آن زمان در این افتخارو کار عظیم سهیم بودید: بهای نفت افزایش و صدور آن کاهش یافت،بانکهای ورشکسته سرو سامان گرفتند صادرات غیر نفتی افزایش یافت ،و... در نتیجه درآمد خانوار شهری و روستایی ایران برای اولین بار از هزینه آنها بیشتر شد   بی سبب نبود که در این دوران کیسینجر گفت آمریکا تحمل ژاپن دومی را در منطقه ندارد ، شما خوب میدانید و آگاهید که این روند با کودتا متوقف شد بی انصافی نیست که عمل کودتاچیان که پشتوانه در ضدو بند با بیگانگان داشت ونتایج حاصله بعدی آنرا به پای انقلاب بگذارید؟ استبداد با زدو بند با بیگانگان( گروگانگیری،ایرنگیت و..واختناق و سرکوب که همه اعمالی ضد انقلاب یعنی مغایربا استقلال و آزادی اند استقرار یافت و ادامه میابد.وشما خوب میدانید و آگاهید که دفاع از میهن ومرزهای آن را در مقابل تجاووز عراق که با تشویق غرب انجام گرفت،مردم بخوبی انجام دادند وبه یمن این مقاومت ،جنگ میرفت تا خاتمه یابد واین باز ضد انقلابیون انقلابی نما بودند که ادامه آنرا برای استقرار نظام ولایت مطلقه ضرور دانستند.
  اما امروزدیگر مردم ایران نیازی به یک انقلاب دوباره ندارند فقط باید همت کنند و هشیارانه آنچه را در انقلاب سال ۵۷ بدست آوردند طلب کنند ،نسل انقلاب وظیفه دارد تا با این دروغها که انقلاب خشونت زاست،انقلاب مصیبت آور است، همه بد بختی ها از انقلاب است و... مقابله کند و نسل امروز را که با این فریب منفعل شده است به استقامت در برابر استبداد ولایت مطلقه فرا بخواند.آقای سحابی   شما خوب میدانید که موافقین استبداد در اقلیت محض می باشند   ومعترضین به حدی رسیده اند که تحول امکان پذیر است   پس بهتر نیست که بجای ترساندن جامعه بخصوص نسل جوان، ترسها را بزداییم؟ شما ودوستانتان چرا نمیخواهید دست خود را از سوراخ اصلاحات در چارچوب نظام ولایت مطلقه فقیه که بارها در آن گزیده شده اید بدر آورید.شما تا کنون سنگر به سنگر پیش رفتید یا سنگر به سنگراستبداد پیش آمد؟ حتی در دوران ٨ ساله آقای خاتمی این ولایت مطلقه بود که به ضرب حکم حکومتی وسکوت اصلاح طلبان سنگرفتح میکرد. اگر اصلاح امکان داشت که پس از هشت سال آقای احمدی نژاد به نمایندگی از مافیاهای نظامی حاکم نمیشد.اینک وحدت چکمه و نعلین به مراحل آخر خود نزدیک میشود اما هم نعلین و هم چکمه   ، هر دو پوسیده اند و در مقابل جنبش عمومی مردم تاب نخواهند آورد.راه ثواب یاد آوری توانایی مردم بخصوص نسل جوان علی الخصوص دانشجویان به آنان در تغییر و ساختن سرنوشت خویش است . امروز بر خلاف سال ۵۷ به یمن مقاومت مردم در مقابل استبداد ،ایران از معدود کشورهای "جهان سوم" است، که در جریانهای مختلف فکری آن به اندازه کافی کادرهای باورمند به استقلال وآزادی وجود دارد تا بایاری ملت و همت آنان بتوان رژیمی مردمسالار را بنا نهاد تا ایران بزرگی و ایرانی کرامت خویش رابیابد.   تا هنوز وطنی بر جاست، همه در این راه بکوشیم.
 
Jmpaknejad@yahoo.fr