«علامه» بجای «آیت الله»! این یک داستان واقعی ست- محمد شوری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ مرداد ۱٣۹۴ -  ۱۰ اوت ۲۰۱۵


«علامه»یعنی کسی که زیاد می داند؛ این توصیف«هاشمی رفسنجانی» از «سید حسن خمینی» ست.
«هاشمی رفسنجانی»؛
کسی که مخالفین خودش را روستایی زاده ی بی بُته می داند.
کسی که «اعتدال»را مساوی خودش؛وهرچه خلافش باشد،افراط و تفریط.
کسی که می خواهد با لقب«سردارسازندگی»و«امیرکبیر»ثانی ایران،نامش جاودانه شود.
کسی که تلاش می کند همه مخالفین و منتقدین و اپوزیسیون صادراتی را پشت سرخودش ببیند؛واینگونه«پدرخواندگی»اش را،به همه اثبات.
او که اکنون آفتاب عمرش به لب بوم رسیده،می خواهدهمچون سالهای ماضی، باقیات الصالحاتی ازخود به یادگار بگذارد.
باقیات الصالحاتی متفاوت تر از همیشه!
اومی خواهد این باربجای«آیت الله»،«علامه»رادرصندلی وکرسی«ولایت فقیه»ببیند و بگذارد!
تاهمه(منظوراز«همه»همان«اصلاح طلبان»و«اصولگرایان»،یاهمان جناج«چپ»و «راست»سابق است،به همراه نوه و نتیجه هایی که دراین سالها زائیده ان-تادر زیربارسیاست نزاین و کم نیاورن- بتوانن نسل اندر نسل حکومت رادراختیار داشته وبه دست صاحب و نایبش برسانن)یشت سر«ولایت فقیه»که بعداز فوت «خمینی» نوع«مطلقه»اش آمد،بایستن،ومملکت آسیبی نبیند؛جون اگراین کاررا نکنن،انقطاع النسل می شون...!
امابرخلاف آن دوره که ایشان(هاشمی رفسنجانی)دربلبشوی مرگ«خمینی»و پایان«جنگ»،با«آیت الله»کردن«خامنه ای»و نقلی قولی از«خمینی»(که گفته است وی برای رهبری لایقن)ایشان را(یعنی خامنه ای را)ولی مطلقه فقیه کرد تا بتوانن بابیش ازربع قرن حکومت یک سویه،هرچه بخواهن(آنهاکه اصل مملکت دراختیار شانست،یعنی همان دولت سایه)اززبان ایشان(یعنی خامنه ای)اعمال مدیریت کنن،الان که در«جنگ قدرت»-که خیلی شهد وشیرین است، و هرکه بخورد ومست ولایقعل نشود،اصلن ازجنس بشرنیست!!-خیاط هایکی یکی دارن درکوزه می افتن،بامعنی کردن کلمه«علامه»به کسی که زیاد می داند و تعمیم دادن آن به«سیدحسن خمینی»که هم«درس خارج»خوانده وهم شاگردانی دارذ(شاگردانی که قراراست برای دوره آتی،نان بخورن،لذا ازحالادارند تعلیم«یارغارشدن»رامی بینن)با دعوت ش به مجلس خبرگانی که قراراست به ظن قریب به یقین«نایب بعدی امام زمان راکشف وازوی با«نظارت حراستی»خودوبااستراتژی«نظارت استصوابی»استمرار حکومت الله برناس راهمچنان تارفع فتنه درجهان(هرچند که بعداز ۴۴۴روز با آزادی گروگان های جاسوس در لانه جاسوسی باتحریم وبلوکه شدن ثروت عظیمی ازکشوردربلادکفرهمراه شد،وهرچند که پس از بیش از یک دهه که «انرژی هسته ای»که حق مسلم ما بود و اکنون«توافق هسته ای»حق مسلم،ودیگر ناموسمان نیست و«خط قرمز»ی ازاین «پی یورید»ده ساله برداشته شد،وهرچندکه نتوانستیم ازراه کربلا،قدس شریف را ازدست صهیونیسم غاصب آزاد کنیم،وهرچندکه هنوز هم می خواهیم سربه تنش نباشد و برای نابودی ومحوکردنش ازصفحه جغرافیای سیاسی همچنان رجزمی خوانیم) حفاظت کند،او می خواهد این چنین مافات گذشته کرده واین دفعه باقیات الصالحاتش«سیدحسن»-که حسنی ست ونه حسینی!- باشد. تا این همه بخاطربه قدرت نشاندن خامنه ای –که به یارغارش،که خودش باشدهم وفا نکرد- سرکوفتش نکنن!
«سید حسن خمینی»یادگاریادگار امام؛که می گوین برخلاف پدرش-که اخلاق وشرع رادر«رنج نامه اش»به«منتظری»رعایت نکرد وآخرش هم قربانی مطامع سیاسی کسانی شد که پشت سرش عَلَم وکتل برداشته بودن،تا درسایه خامنه ای،قائم مقامی رهبری برایش رقم بخورد،امااجل،یعنی همان فرشته مرگ،منظور همان سعیدامامی ست که باخوردن چندبسته«واجبی»،به نزد وسراغ هردوشان آمد-فردی ست باحُسن اخلاق وعابد وعارف مسلک،که ازمادرش(بقول باباش فاطی خانوم)به ارث برده،قرار است دریک سناریویی به کارگردانی«هاشمی رفسنجانی»، که«فیلم نامه»اش را«اصلاح طلبان حکومتی»نوشته ان(به تهیه کنندگی«دولت سایه»)،ولی مطلقه فقیه بعدی ولی با قید«علامه»بشود،تا هم در جریده عالم ثبت شود و هم اینگونه(بالاخره بعدازسالهاهجران)«تغییر»به حوزه حکومت واردوهم اصلاحات «جهش»ی!
«اصلاح طلبان حکومتی»همان «جناج چپِ»بازی سیاست،که دراین سالها همواره دستی درقدرت داشته ودارند؛تاآنجاکه باتسخیررسانه های بیگانه وصادرات «اپوزیسیون»در بسته بندی های شکیل ومتنوع،ومدرنیته شده،با برچسب پُست مدرنیسم وحتی با به زندان انداختن خود،(که علاوه برآن به کمک همان بخشی از نفوذی هایی که در واجا و قوه فضائیه و میان بازجوها و دادیارهاو دادستان ها و قاضی ها و نگهبان های زندان و غیر ذالک وقس علیهذا(!)داشته ودارن،سرانجام بتوانن این وصیت نامه خمینی راکه«زندان دانشگاه است»،زندان رادانشگاه کرده و برای کسب مدارک تخصصی تر یکی یکی به خارج ازکشوربفرستن)ازخودشان قهرمانانی بسازن سوپرمن که با آمدن دوباره شان به صحنه،گل خنده روی گونه و جمال محرومین از قدرت (وثروت)شکوفا شود.
اصلاح طلبان حکومتی همان هایی که وقتی آیت الله منتظری در حصر بود،جیکشان دردفاع (علنی)ازوی در نیامدوحتی سرکوفتش کردند ونامه های تندی هم نوشتند و ناسزاهایی هم نثارش! وتقیه و توریه وتوجیه را به هر چه شفافیت و اقتدار و چانه زنی با بالا ترجیح دادند.ولی بعداز حصروی البته تندوتندعکس یادگاری گرفتند و با لقب دادن وی به«پدر معنوی جنیش سبز»(پدری که می دانستن آفتاب لب بومه و زمان زیادی به عمرش باقی نمونده و برای همین هم از حصرهم خارج شد) از خودشون«حواریون»ی صادق ساختن؛ولی الان برای رفع حصر«مهدی کروبی» و«میرحسین موسوی»وهمسرش(زهرارهنورد)چه سینه هاکه چاک نمی زنن!وچه پُزهاکه نمی دهند!؟(آن هم باخجالت کشیدن از شجاعت «علی مطهری»؛که روی همه شان رواکم کرد).
اصلاح طلبانی که شعار چانه زنی از بالا وفشار از پائین(یعنی سوق دادن و هدایت کردن کردن مردم عادی به سمت آزادیخواهی و استیفای حقوق مدنی برای جاافتادن جامعه مدنی)راشعار وتئوری خود قرار دادند،ولی اکنون فقط در حال چانه زنی با بالاین،تا قدر بیشتری از پست های مدیریتی و کارشناسی ومشاوره ای و تعداد بیشتری مجله و نشریه روزنامه دراختیارشان قرارگیرد.ووقتی سوال میشود که چرا سکوت کرده اید ودیگرنه نقدی،ونه انتقادی مکتوب وغیرمکتوب ازتان نیست ودیده نمیشوه؟؟!از در توجیه،«سودای»چانه زنی خودبا بالارابه فرصت برای جوانه زدن بارقه دوباره امید،تحلیل می کنن.
آنها فعلن در جال چانه زنی با لا دستی ها ودرحال کارکارشناسی برای دولتن،نمی بینید که دیگر نق ونوقی نیست همه اش تعریف اس وتمجید؟!
به «آیت الله منتظری»خُرده گرفتند که خوب بود تا فوت خمینی که بعد از آن قدرت ولایت فقیه دراختیارت بود چون که قائم مقامش بودی،صبر و این کشتار وقتل عام سال ۶۷ رو کتمان می کردی و نمی گفتی که «واجا»ی شما (همان وزارت اطلاعات ج.ا.)روی ساواک شاهارو سفیدکرده(نقل به مضمون).
ووی درپاسخشان بگوید:ازکجامعلوم که من زودتر از ایشان(خمینی)نمیرم؟(نقل به مضمون)؛وقدرت برایش پیشزی ارزش نداشته باشد.
اصلاح طلبانی که در اتاق فکرشان هیچوقت به فکرشان خطور نکرد ونمی کند که همه راه به «رم»همان «ولایت فقیه ختم می شود!
اصلاح طلبانی که حاضرنیستن رسما و علنا از علی خامنه ای انتقادی کنن و از وی اسم ببرن؛درحالی که می دانن سرچشمه آنجاس!

محمد شوری/نویسنده و روزنامه نگار/
۱۹مرداد/۱٣۹۴