ف همیشه به فرحزاد نمیرسه!
•
صحبت کردن از میل جنسی و خصوصاً میل جنسی زنانه نوعی تابوی اجتماعی است، یعنی موضوعی که به محض حرف زدن از آن احساس شرم و ناراحتی میکنیم و توقع داریم اگر هم میخواهیم از آن اطلاعاتی به دست بیاوریم در یک مطب خصوصی از طریق حرف زدن با متخصصی باشد که رازهای ما را نگه میدارد یا خواندن کتابی که روی جلدش رو پوشاندیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ مرداد ۱٣۹۴ -
۱۶ اوت ۲۰۱۵
صحبت کردن از میل جنسی و خصوصاً میل جنسی زنانه نوعی تابوی اجتماعی است، یعنی موضوعی که به محض حرف زدن از آن احساس شرم و ناراحتی میکنیم و توقع داریم اگر هم میخواهیم از آن اطلاعاتی به دست بیاوریم در یک مطب خصوصی از طریق حرف زدن با متخصصی باشد که رازهای ما را نگه میدارد یا خواندن کتابی که روی جلدش رو پوشاندیم در مخفیترین زاویه اتاق خواب وقتی مطمئن هستیم که بچهها مدرسه رفتند و سرک نمیکشند
اما یه مشکلی وجود داره، هرچقدر هم که این موضوع رو مخفی کنیم نمیتونیم جلوی اثراتش رو توی زندگیهامون بگیریم
…
وقتی به ارگاسم زنانه فکر میکنید چه تصویری توی ذهنتون میآد؟
تصویر یک عده زن بیشرم که دلشون میخواد درباره همه چیز توی خیابون بلند صحبت کنند؟
تصویر یک سری زن که از ازدواجهاشون راضی نیستند و زیادهطلبی دارند؟
تصویر یک سری فمینیست عصبانی که توی خیابون داد میزنند؟
یا تصویر ویدئویهای یواشکیای که قبل از عقد به دست دختر و پسرها میدهند تا به صورت ناگهانی و خداخواسته از همه چیز سر دربیاورند؟
…
من به هیچ کدوم این چیزها فکر نمیکنم
به خاله فکر میکنم که توی بیست و سه سالگی بیوه شده بود و توی هشتاد سالگی هنوز شبها خواب شوهرش رو که میدید میترسید
من به بدنهای پیر و مهربون مادربزرگهامون فکر میکنم که هیچوقت نفهمیدن چرا باید کاری رو که اینقدر ازش متنفرن انجام بدن
به این که خیلیهاشون هرگر نتونستن کسی رو که باهاش رابطه داشتند دوست داشته باشند
به این که خیلیهاشون درد و سختی و ناراحتیای رو تحمل کردن که باعث پیر شدنشون شد
به این که این کابوس شبانه باعث شد حتی دلشون نخواد دست مردهاشون رو توی دستشون بگیرن، کنارشون بنشینن و بدون حضور بچهها با عشق با هم چای بخورن و وقتی توی خونه با مردهاشون تنها بودن احساس لذت و آرامش داشته باشن
به دخترهای هم نسل اونا که این مشکل رو بیشتر از هرکسی تجربه کردند، وقتی توی سن دوازده سیزده سالگی عقد شدند و بعد از یک روز خوب و جالب با کلی غذا و توجه و آرایش به شبی رسیدند که برای خیلیهاشون به بدترین شب زندگیشون بدل شد
به این که زندگی بدون ارگاسم و لذت، کابوس بزرگ نسلهای متفاوتی از زندگی زنانه در ایران و خیلی از جاهای دنیا است
…
به این فکر میکنم که چرا باید حرف زدن از بدن زنانه بیشرمی تلقی بشه؟
چرا یک سخنران توی تلویزیون ملی خطاب به زنهایی که رژیم میگیرن میگه که این بدنهاتون رو به قبر ببرید. به کی میخواهید نشون بدید؟ و به همین سادگی کوچکترین عنصر فرهنگ بدن به بیشرمی گره زده میشه
به حمیده فکر میکنم. همکلاسی فوق لیسانسم که موضوع پایاننامهاش ارضای جنسی زنان خانهدار بود و آقای مدیرگروه از دفترش پرتش کرد بیرون با کلی توهین و تحقیر که «زنها غلط میکنن توی خونه شوهر ارضا نمیشن. لابد فاحشهان این زنها»
به این که حدود چهار پنج سال پیش توی کشور من یک جامعهشناس فرق حقی به اسم لذت جنسی زنانه و فاحشه بودن رو نمیدونست و یک سخنران به راحتی میتونست به زنهایی که رژیم میگرفتند توهین کنه
و خیلی راحت میتونم بفهمم که چرا خاله شصت سال از شوهرش میترسید، ولی جرأت نکرد حرفی به کسی بزنه
برای این که توی زمان خاله آدمهایی شبیه این آقای دکتر و اون سخنران زیاد بودند
و هنوز هم آدمهایی که از الف ارگاسم به ف فاحشه میرسن زیادن
اما باید بدونن که این الف به خیلی جاهای دیگه میرسه، شادی یه زن، شادی یک زوج، ذوقی برای زندگی مشترک با یک آدم، سلامت اجتماعی
ف همیشه به فرحزاد نمیرسه
شاید شما داری اشتباه میری
منبع:سفر فمینیستی من
|