از : امیر ایرانی
عنوان : آیا جمهوری اسلامی توان پرورش فرهنگی کاران امنیتی اپوزیسیونی را دارد؟(۲)
در نظر قبلی به پدیده جمهوری اسلامی و وجود مخالفینی بر علیه آن اشاره شد .دنباله بحث آورده می شود. می توان گفت:این نظام حکومتی براساس سازماندهی قبلی که دارای تشکیلات منسجم و آهنینی بوده ، بنا نشده و ساختارش بگونه ایست: که در آن هم هماهنگی یک دست فریبنده ای بنمایش در می آید و هم تضادی های درونی که واقعاً وجود داشته را مطرح می کند. گروهی بدون درک شرایط حاکم بر پدیده جمهوری اسلامی، شیوه های مبارزاتی خاص خودشان را برای مبارزه انتخاب کرده بودند و می کنند .با بیان دیگر "هرکس از ظن خود شد دشمن او" وبر علیه اش اقداماتی را انجام داد. که اکثر اقدامات مبارزانِ شناسنامه دارش و آنانی که پندار مبارزه با او را داشته و یا دارند بگونه ای در خدمت تثبیت هر چه بیشترش بوده اند و خواهند بود . که اگر گفته شود: این مبارزین، دوستانی وفادار برای این نظام حکومتی بوده اند "بی راه" گفته نشده است!. که این خود بحث طولانی می طلبد. ::::: گروهی از نظاره گران بین المللی باوری چنین دارند:تحلیل مسائل مربوط با این پدیده حکومتی را نمی توان بر اساس تئوری های قبلی انجام داد. و آنان معتقدند :وجود درصدی از تئوری های قبلی در رفتار حکومتگران باعثِ به خطا رفتن تحلیل گران شده است . و خطا در شناخت! عبورخواهان را،به تثبیت کننده شرایط بدل می کند. اما آن نظاره گران بین المللی می بینند این پدیده توانست: اکثر گروه های سیاسی که ریشه های قدیمی داشته اند را در یک اقدام ضربتی مهار و به حاشیه براند وجنگ را با پیروزی کامل کند[ اما با پشتوانه عظیم مالی عربیت منطقه و حتی جهانی متوقف گردید]. که باید گفت:این اقدامات حکومت، ویرانی های زیادی را به جا نهاد و اثرات روانی خاصی را بر جامعه تحمیل کرد.اما این پدیده حکومتی توانست آنان را پشت سر نهد. که این توانایی، نظاره گران بین المللی و گروهی از ایرانیان را براین داشته که برای عبور از شرایط فعلی برخورد با این پریده حکومتگری را بگونه ای دگر باید پی گرفت .که این قسمت خود بحث طولانی می طلبد. :::: برای رسیدن به نتیجه ای ! باید به مکانیزم حکومتگریِ این پدیده حکومتگری اشاره کرد چون شناخت مکانیزم می تواند روش عبورِ اساسی و بنیادی و همیشگی را پیش روی هر خواهندهء عبور قرار دهد. این پدیده در همان ابتدا دارای یک قانون اساسی شد که این قانون یک کارکرد دوگانه ای یافت . هم بلرزه درآوردن پایه های استبدادی را از خود بروز داده و هم نجات بخشی نظام را از خود نشان داده است. در این قانون اساسی؛ مکانیسمی برای حکومتگری طراحی شده ،که درکنار ولایت فقیه که دارای اختیارات لازم برای مستبد بی رحم شدن وجود دارد در کنارش رئیس جمهوری است؛که می تواند با وجود قوانینی، نقش دگری را در نظام بازی کند. در دو خرداد ۷۶ تضاد درونی ساختار،خودش را علنی کرد. که از آن به بعد برخورد با مخالفین نظام بگونه ای دگر شد و می توان گفت: از این به بعد بخشی از نظام که وابستگانی به ولایت فقیه می باشند بگونه ای به پرورش فرهنگی کاران امنیتی اپوزیسیونی پرداختند و همچنین سیاسی کاران اپوزیسیونی را در دستور کارشان قرار دادند. ادامه در نظری دگر
۶۹۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۴
|
از : باقر شیخ الاسلامی
عنوان : سئوال
نمیدانم مخاطبین آقای سرکوهی چه کسانی هستند . چرا تا اینحد مطلب مهرنامه را جدی گرفته اند و اینچنین برآشفته اند . اگر نگران این هستند که کسی در ایران نیست که روند فرمایشات امثال مهرنامه را رصد کند و به نقد درست نوشته جات آن بپردازد ، پس چرا به طبقه کتابخوان ایران به عنوان عمدتآ چپ نو نظر دارد . نه ! در ایران هستند و بسیار هم هستند که هم خوب میخوانند و هم جدی فکر میکنند و هم سخت به آینده نظر دارند .
راستی در رابطه با مثلآ بیژن جزنی ، آیا آقای سرکوهی " یاس و داس " را خوانده اند ؟ .
۶۹۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : فریبا علیخانی
عنوان : مردم تن تو رهانیدند و جان تو نه!
هر بار که نامت را می بینم بی اختیار میروم به همین دوریه نزدیک، آری به زمانی که تو را ربوده بودند و ما اینجا کارمان شده بود از این آکسیون به آن آکسیون؛ به این عشق که فشاری ایجاد کنیم تا شاید تو را رها سازند. بی آنکه بیندیشیم فردای روز که می آئی با آن تن رنجور و با آن جان تا گلو مسموم، همه را در سینه کش آفتاب دراز خواهی کرد.
نه! فرج جان با اینهمه نفرت ره بجائی نخواهیم برد. ما را همین نفرت ناخواسته به پراکندگی کشانده و اینک سالهاست که چراغ برداشته ایم و کوی و برزن را در قفای عشق میگردیم.
خاک میهن تشنه ی مهر است به آنگونه که می گفتیم و نمی کردیم »باید که دوست بداریم یاران« چرا که کین، کین زاید و این عبث تا ابد جاریست.
با احترام تمام؛ فرج جان! پند شاگرد بشنو و نقد ادبی بنویس و سیاست را به سیاست ورزان وا بنه.
۶۹۹۴۷ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : منصور بهمنی
عنوان : خمخ را با یک چوب راندن
با سلام و احترام
جناب سر کوهی برای دفاع از مبازرات گذشته و پاسخ در خور به قوچانی،پا به میدان گذشته اند که جای قدر دانی دارد ولی ایشان همه مبارزان فعلی داخل کشور را برخی با نام و گروهی بی نام ،تخته کرده اند و از هم اکنون پنبه انتخابات پیش رو را زده اند.انتخاباتی که رعشه بر اندام راست ها انداخته و متأسفانه آقای سر کوهی هم در این مورد به کمکشان آمده است .ایشان ته دل مردم را خالی کرده که به این انتخابات دل نبندند.راست ها هم آرزویشان این است که انتخابات با کمترین مشارکت بر گزار شود تا آرای سنتی و محدود آنها موثر واقع شود.
خدا رحمت کند لنین را نقش چپ و راست افراطی را مشابه دوسر طنابی دانست که با هر گره ،جای آنها عوض میشود ولی نقش هر دو ،قرص تر کردن گره است.
آقای سرکوهی سیاست نفی مطلق را در پیش گرفته اند که آن نیز به گفته آن بزرگ ساده ترین سیاست و موضع گیری است:همه را با یک چوب راندن
۶۹۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : همانگونه که با رفتن شاه، خمینی آمد، با رفتن خامنه ای، مستبدِ تازه نفس دیگری بر تختِ استبداد خواهد نشست
آقای سرکوهی گرامی، وقتی در باره ؛ «...حفظ هویت و استقلال فکری و سیاسی خود...» می نویسی، و «...ذوب شدن...» را نفی می کنی، صمیمانه در کنارت ایستاده ام.
اما وقتی دورنمای آینده را چنین ترسیم می کنی که؛ «...هر حکومت استبدادی که راه بر فعالیت آزاد سیاسی گرایش های گوناگون ببندد و برخی از آنان را به سازماندهی مخفی و نیمه مخفی سوق دهد و.... دیر یا زود با تلاش مخالفان برای شکستن سد استبداد رو به رو خواهد شد. استبداد جمهوری اسلامی نیز این آینده ناگزیر را در قالب های متناسب با جامعه و جنبش تجربه خواهد کرد...»
میخواهم صمیمانه آرزو کنم، که این سازماندهی ها به سوی آنچه که در دهه چهل و پنجاه شمسی کشانده شد، ره نجوید. چه از قِبَلِ آن همه تلاشها و جانفشانیها افتضاحِ ج.ا سر بر آورد، که به نوعی ادامه استبدادِ خدایگانی محمدرضاشاه است.
با صمیمیتی منطقی در کلام می نویسی؛ «...نوازندگان، خوانندگان،همسرایان و کف زن های حرفه ای این ارکستر[تسلیم بی قید و شرط] هر خواستی را که با ساختار سیاسی نظام یا با قانون اساسی اسلامی در تضاد است، ـــ به مثل دموکراسی، انتخابات آزاد، برابری کامل زن و مرد در برابر قانون، آزادی بیان، رسانه، عقیده، دین، حزب ها، اتحادیه ها و سندیکاها،"تندروی"، و طرح خواست نفی ستم سرمایه و استثمار را "چپ روی"، تلاش برای گذار به جامعه ای برخوردار از دموکراسی را "براندازی و خشونت" می دانند...»
اما واقع مطلب اینجاست، که در هیچ جایی از جامعه نظر مشترکی در باره نحوه و چگونگی «... تلاش برای گذار به جامعه ای برخوردار از دموکراسی...» وجود ندارد. همه ما، مارگزیدگانِ در وحشت از ریسمانِ سپید و سیاه، در این نزدیک به چهار دهه گذشته، فقط به نقد نشسته ایم، بی آنکه به بررسی نقاط مشترک و یا امکانِ وجود نقاطِ مشترک، بهایی جدی و موثر داده باشیم. نتیجه این حرکت شده بلبشوی حاکم براپوزیسیون، که همه و هر یک به نوعی، مصممانه در تلاش برای ذوب کردنِ دیگری در خود، بسر می برد.
با شما کاملاً همفکرم در اینکه؛ «... حتا خشن ترین استبدادها نیز ابدی نیستند...».
اما اگر مبارزانِ ضداستبداد برنامه ای مشترک برای ایجادِ نهادها و ارگانهای دموکراسی نداشته، و هر یک با لجبازیی در حدِ استبداد فقط بر برنامه خود پای فشرده، و از حرکتِ مشترک با دیگران بپرهیزد، مگر آنکه دیگران در او «...ذوب...» شده باشند، همانگونه که با رفتن شاه، خمینی آمد، با رفتن خامنه ای، مستبدِ تازه نفس دیگری بر تختِ استبداد خواهد نشست.
..................
واژه های داخل گیومه [تسلیم بی قید و شرط] اضافاتِ من هستند
۶۹۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای سرکوهی
خوشبختانه شما رسمأ سخنگوی یک حزب چپ شناخته شده و مطرح در جامعه نیستید . دید توطئه و دسیسه ای که شما مطرح میکنید مکمل همان دید مستبدین حکومتی است که جامعه مدنی را با همین ابزار خفه کرده است . شما حقتان است که نظر سیاسی خودتان را داشته باشید و آنرا ترویج و استدلال کنید شما با روش و منش اصلاح طلبی مشکل دارید ؟ چه بهتر مشتاقم بدانم که راهکار و برنامه مشخص (چپ نو) شما چیست ؟ حال اگر هم روش اصلاح طلبی بقول شما دسیسه اینها باشد : « جناح های حکومتی جمهوری اسلامی، نهادهای امنیتی، نظامی، سیاسی و فرهنگی دولتی و نیمه دولتی، دلال ها، سرمایه داران و رانت خواران، سرمایه بزرگ جهانی، تراست ها و کارتل های نفت و گاز، تولید کنندگان بزرگ اسلحه، دولت های کشورهای عضو اتحادیه اروپا، چین، روسیه، ژاپن و... و لشکری از رسانه ها و گرایش های گوناگون دولتی و نیمه دولتی در داخل و خارج از کشور نیز نوازندگان ارکستر «حفظ نظام و اصلاحات حکومتی از بالا» هستند و در سرکوب گرایش های رادیکال آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ای که در ایران به گذار ساختاری می اندیشند، همخوانی و همنوائی می کنند. » شما راه حل شفاف خود را بیان کنید تا شاید با شما همنوا شویم . اما در مورد مبارزه مسلحانه در دهه چهل و پنجاه باز هم شما میتوانید استدلال کنید و به مثالهای ناهمگون مانند نلسن ماندلا ارجاع ندهید اگر هم میدهید حداقل تمامی جوانب را نیز مطرح کنید که ماندلا به تز گفتگوی تمدنهای خاتمی احسنت گفت و به ایران سفر کرد ٬ البته اگر شما ماندلا را در همان لیست مافیائی بالا نگنجانید یا فریب خورده محسوب نکنید ٬ بله شما استدلال کنید که حمله به پاسگاه سیاهکل و کشته شدن پنچ مأمور ژاندارمری درست بوده است یا نقد کنید ٬ چپ در ایران مشتاق پاسخگوئی است و اطلاعاتی نامیدن یا دسیسه انگاشتن طراحان سوأل بمثابه گریز از مسئولیت است . بهتر است در مورد بستر استبدادی کمی تأمل کنید آنگاه ریشه هایش را در شریک قتلهای ۶۰ نامیدن خودتان خواهید یافت که یک تنه حکم صادر میکنید . حداقل نگفتید از دیدگاه تحلیلی من یا نظایر آن . شما نام شاملو را آوردید ایشان در قید حیات نیستند که چیزی بگویند و اخلاق حکم میکند که ایشان را در استدلال و تحلیلهای سیاسی خود دخالت ندهید و از وزنه نام ایشان سود نجوئید . شما همچنین گفتید : « برخی نویسندگان و هنرمندان ریزه خوار خوان قدرت، برخی چهره های از رمق افتاده اپوزیسیون سابق، رسانه ها و روزنامه نویسان دست آموز شبکه قدرت و ثروت رفسنجانی و... نیز به ایفای نقش های حقیر خود در این بالماسکه مفتخر اند.» اگر مقصودتان محمود دولت آبادی است که بعد از سخنرانی روحانی در مصاحبه اش از دولت روحانی بعنوان یک ضرورت تاریخی یاد کرد ٬ بی پروا اسمش را بگوئید نه نام خفتگان که قادر به پاسخ نیستند .
۶۹۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۴
|