بخش ۴ ـ من و هابرماس، جزنی مسلمان و چند نمونه از نوعی برخورد - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : آیا جمهوری اسلامی توان پرورش فرهنگی کاران امنیتی اپوزیسیونی را دارد؟(۳)
در نظر دهی قبلی اشاره شد: بعد از دوم خرداد ۷۶ تضاد درونی نظام !با یک تقسیم بندی دوگانهء پررنگ خود را نشان داد. دنباله بحث آورده می شود: با آشکار شدن تضاد درونی و لو رفتن حذف فیزیکی(به شیوهء ترور)مخالفین نظام و شرایط بعدی، تغییررفتاری با مخالفین و اپوزیسیون خارجی و داخلی نظام انجام گرفت. البته می توان گفت:تا قبل ازدوم خرداد گروه هایی مانند ملی مذهبی ها بعنوان اپوزیسیون داخل نظام بحساب می آمده انداما بعداز دوم خرداد ۷۶ با ریزش های که بوجود آمد و پررنگ شدن تضاد درونی؛بخشی از نظام، اپوزیسیونی را در مقابل بخش دیگر تشکیل داد که آنان و آنان دگر به اپوزیسیون داخل نظام افزوده شده اند و می شوند. قبل ازاینکه به تغییررفتار نظام درقبال مخالفینش پرداخته شود اهدافی از پروژه حذف فیزیکی بر شمرده می شود و سپس نکاتی مطرح می گردد. اهدافی از پروژه حذف :۱)خلل در برنامه های مبارزاتی وابستگان به افراد حذف شونده ۲)هشداردادن به دیگران برای ایجاد رعب و وحشت ۳) ایجاد زمین سوخته از انسانهای تأثیر گذار.::::::بعد از دو خرداد ۷۶، بازیگرانی از نظام حاکم بر ایران: حذفهایی را که دنبالهء حذفهای قبلی بحساب می آمدند اما اینبار برای به زیر سئوال بردن تفکر اصلاح طلبی، در اقدامی شتاب آلود از دوگروه مختلف با اهدافی مختلف انجام دادند. یکی از گروه ها:گروهی از نویسندگان و روشنگران که روحیهء اصلاح طلبی را در نوشتارهای اخیرشان نشان داده بودند و آنان بعنوان اپوزیسیون خارج ازنظام شناخته می شدند مانند زنده یادان :پوینده و مختاری و......انتخاب شده بودند و دیگر گروه :زنده یادان فرو ه ها؛که آنهم بدلیل ترس از رواج و تقویت روحیه ملی ایرانی که چالشی بزرگ برای نظام اسلامی خواهد آفرید و تصور اینکه زنده یادان فروه ها می توانند محوریت ویا نمادی برای ملی ایرانی شوند .که حذف زنده یادان فروه ها بصورت وحشیانه که نوعی هشدار دهی به دیگران هم نشان داده شود انجام گرفت!. البته باید گفت:این پروژه حذف فیزیکی در ادامه روندش بسمت حذف فیزیکی گروهی از بازیگران نظام هم می رفت(در گذشته حذفهایی انجام گرفته شدمانند احمد خمینی و....). یکی از گروه هایی که در دستور حذفشان قرار داشته ودارد گروهی بنام مجاهدین انقلاب اسلامی آنهم به محوریت بهزاد نبوی وتیمش که حجاریان نیز یکی از تأثیرگذاران این تیم بوده که عمل حذف ایشان بصورت ناقص انجام گرفت. پروژه حذف درون نظامی می رفت که در سال ۸۸ اجرائی شود اما چون وزنه مخالفین درون نظامی بسیار سنگین شده بود تیم وابسته به خامنه ای توان اجرای پروژهء حذف را نیافتند.البته درسال ۸۸ کشتاری را انجام دادند که آن کشتار را ناشی از رفتار عکس العمللی محسوب کرده اند. پرداختن به این قسمت خود بحثی جدا می طلبد. باید گفت: بعد از مختل شدن پروژه حذف مخالفان و آشکار شدن تضاد درونی نظام و مقابل هم قرار گرفتن گروه های متضادِ نظام، (که در ۲خردار۷۶علنی شد) آن بخش اقتدار گرای نظام که با حمایت خامنه ای در قسمتهای انتصابی نظام قرار گرفته اند به این نتیجه رسیده اند: که اپوزیسیونی ایجاد شده است که بسیار قوی تر و خطرناکتر از مخالفین و اپوزیسیون خارج نظام هستند و چون این اپوزیسیون شکل یافته جدید،از کسانیست که خود را از بانیان نظام می دانند و درون نظامی محسوب می شوند و دوگانگی را هم ایجادکرده اند که قسمت مربوط به آنان نوعی رهائی بخشی را هم نشان می دهد پس آن روش های حذفی بصورت گذشته نمی توانند اجرائی شوند واگر اجرائی شوند بهره لازم را برای آنان بوجود نمی آورد از طرف دیگر نمی توان حذفیات را به آن گروه درون نظامی که خود اپوزیسیون شده، نسبت داد .وچون خطر چندان جدی از طرف مخالفین نظام و اپوزیسیون خارج از نظام احساس نمی کند آن بخش اقتدار گرای نظام این حس را یافته است خطر از طرف همین درون نظامی است وچون آنان از بانیان همین نظام هستند برای حفظش روشهای تعاملی با دیگران را پیش خواهند گرفت که جائی برای اقتدارگرایان باقی نمی گذارند. که اقتدار گرایان چاره ای نمی بینند که روش بر خورد با مخالفین نظام و اپوزیسیون خارج از نظام و اپوزیسیون درون نظام را بگونهای دگر به پیش ببرند . ادامه در نظری دگر.
۷۰۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : حضور مجدد آقای سرکوهی
شما مدعی هستید « چپ ها نیز به اسطوره سازی هائی از این دست نیاز ندارند » آقای سرکوهی کاش حداقل در آینده چپ ایران از اسطوره بی نیاز شود و جمله معروف برشت : « بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد » نه فقط چپ ایران بلکه در سطح عمومی از آن رهائی یابد . دهه انقلاب را لابد فراموش کردید که مجموعه آثار لنین شده بود قرآن چپ و رجوع به فلان پاراگراف در فلان صفحه آن نقش فلان آیه از فلان سوره را ایفا میکرد . چپ از اسطوره رها شده است؟ ۳۷ سال از انقلاب ۵۷ گذشته است و در بزرگداشت جزنی آیا چپ ایران از سوال « اگر جزنی زنده بود در ۵۷ چه میکرد ؟ » رها شده است ؟ آیا نزاع سر میراث فدائی خاتمه یافته است ؟ ما هنوز درگیریم که چه کسی جزوه جزنی را به لندن فرستاد ؟ تا بدین طریق نظرات سیاسی مخالف را رد کنیم . این پافشاریها به جائی خواهد رسید که فقط زنده شدن ایشان شاید بخشی از چپ ایران را از قید بندگی برهاند . هر پدیده تاریخی را باید در همان مرحله زمانی بررسی کرد به بیان دیگر هر پدیده تاریخی زمانی در* حال * میزیسته است که آن * حال * امروز وجود ندارد. امروز به اقتضای زمان سطح معلومات و دامنه مطالعاتی یک جوان بمراتب وسیعتر از فیلوسفان قرون پیشین است چه رسد به فعالان سیاسی یا اجتماعی . بنگرید ببینید آیا مشروطه خواهان بودند که مجازات را بر لواط قانونی و نهادینه کردند یا مشروعه خواهان ؟ اگر یافتید که تقی زاده ها بودند نه فضل الله نوری ها ٬ جایز نیست با ابزار امروز تاریخ را محاکمه کرد و بعنوان کلیشه منفی بر سیاستگذاری روز وارد کرد و گفت : « گذشته چراغ راه آینده است » این نگاه انسان را در همان تاریخی نگه میدارد که با کیفیت زمانی روز کاملأ بیگانه است. در پایان من به نوشته خانم فریبا علیخانی نیز معترضم که : « با احترام تمام؛ فرج جان! پند شاگرد بشنو و نقد ادبی بنویس و سیاست را به سیاست ورزان وا بنه. » از شما انتظار دارم که حین مخالفت با سیاستی ٬ راهکار و سیاست خود را ارائه دهید که صرفأ ردیه نویسی نمیتواند در سیاستگذاری نقشی ایفا کند. شما در سلسله مقالات خود به سیاست روز ورود کردید و با ابزار امروز پاسخ به روز را میطلبد و نفی دیگری جای تهی برنامه مدون را پر نمیکند . مصداقی بگویم که شما انتخابات پیش رو را دسیسه ای داخلی و بین المللی قلمداد میکنید خب چه بهتر اما شرکت نکردن در این دسیسه چه دستاورد مثبتی برای جامعه بهمراه دارد؟ این مهم چیزی است که اپوزسیون مطلوب شما بدان پاسخ نمیدهد یا اگر میدهد تمامی مسئولیت عواقب آنرا متوجه حاکمیت میکند . این همان دره عمیقی را بین بخشی از روشنفکران بخصوص در خارج با بطن جامعه امروز بوجود آورده است و پر شدنش به یک بازنگری و تجدید نظر وسیع نیازمند است نه تاکتیکی بلکه استراتژیکی .
۶۹۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " در باغ سبز "
در سیستم سرمایه داری رسمی وجود دارد که به آن " در باغ سبز " میگویند. در این سیستم, درگاه ورودی را به گل و سبزه و ریحان تزیین کرده و بخورات دلپذیر, مشتری را به درون جلب میکند تا چیزی بخرد که احتمالا احتیاجی به آن ندارد. اینهمه برای بالا بردن مصرف مشتری و " انباشت سرمایه " برای سیستم است. در سیستم کمونیستی - اگر درست فهمیده باشم - احتیاجی به این شامورتی بازی نیست , ازدیاد مصرف مذموم و خاطی " مصرف " - به ضم میم - نامیده میشود. نه تنها این بلکه لابد سعی میشود که با ایجاد تعفن در درگاه, شخص کنجکاو را منصرف نمایند. اگر این درک درست باشد جناب سرکوهی یک کمونیست واقعی ست. گمان ندارم حتی هیچ سرمایه داری - جز مهر نامه - هم سلسله مقالات خود را با «جوش های ریز و درشتی بدن [ مارکس ] را فرا می گرفت که از نظر تعداد در جاهائی چون گونه ها، احلیل و نشیمنگاهش بیش تر بود» شروع کند. اگر ابلهی با دیدن این مقاله مهر نامه دنبال اطلاعات بیشتری در باره سیاست و اقتصاد به این گند نامه متعفن رجوع کند " بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش ". احتیاجی به تکرار تعفن و پاسخ گویی به آن نیست آن هم با تمایل به پاک کردن خرده حساب ها و ایجاد تفرقه بیشتر. این درک من است. و بسیار جالب است که تصادفا به حقیقت, کد ورودی کامنت هم یک " بعله " واقعی ست . " باور از بخت ندارم ".
۶۹۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای سرکوهی
گویا شما قصد دارید فقط مخالفت کنید و علتش مبهم است بنظر میرسد که اگر مهرنامه بنویسد شب و روز از چرخش زمین بدورخود ناشی میشود چون * کین نامه * است لابد بنوعی توطئه است و باید با آن مخالفت کرد . من به چند نمونه تیتروار بسنده میکنم ۱. اینکه جزنی یک روشنفکر زاده شد یک واقعیت تاریخی است ایشان در یک خانواده روشنفکر زاده شد و از کودکی با سیاست زیست و آموخت و بنوعی یک نکته مثبت تلقی میشود مثل موتسارت که از کودکی با پیانو و موسیقی بدنیا آمد یا هزاران فرد دیگر . ۲. در مورد روابط دیالکتیکی روشنفکران دینی و روشنفکران کمونیستی نیز که حکومت آنرا ارتجاع سرخ و سیاه نامید یا به نام مارکسیستهای اسلامی نامیده شد کافیست به دفاعیات خسرو گلسرخی رجوع کنید تا دید ایشان به امام حسین بمثابه اولین سوسیالیست خاورمیانه را بررسی دیالکتیکی کنید ۳. شما مطرح میکنید که « اگر کسی کپی برداری از انقلاب روسیه را رد کند «علیه مارکسیسم کلاسیک شورش کرده»؟ باید گفت از جانب چپی که سیاست را بر مبنای اردوگاه سوسیالیستی و جهان دوقطبی برنامه ریزی میکرد نه تنها شورشی بلکه در خدمت بلوک غرب ارزیابی میشد و امثال خلیل ملکی نیز تاوان آنرا پرداخت ٬ فرقی نمیکرد که مبارزه مسلحانه باشد یا مبارزه یپلماتیک در چهارچوب حکومت سلطنتی فقط کافی بود از چهارچوب دوقطبی شرق و غرب عدول کند تا به ماجراجوئی یا روزیونیستی محکوم شود . ۴. شما نمیپذیرید که : « بیژن جزنی چریک شد چون در جامعه شکست خورده به سر می برد». این کاملأ بدیهی است که اگر جامعه روشنفکری دارای تریبون بود و امکان ورود به مجلس قانونگذار را داشت زمینه ای به مشی چریکی بوجود نمی آمد ٬ فضای بسته استبدادی سقوط دولت مصدق و عصر مبارزات چریکی بین المللی زمینه مبارزه مسلحانه را گریزناپذیر کرد . البته چون اسم جزنی را مطرح کرده است این تمام واقعیت نیست چون به گفته پرویز نویدی بیژن جزنی یک شب قبل از تیرباران شدنش به ایشان گفت : « اگر مبارزه مسلحانه مانعی برای ارتباط با جامعه ایجاد کرد آنرا کنار بگذارید » ۵. در مورد تاریخ فدائی نیز سخن بسیار است چون به اقتضای زمان در یک بستر کاملأ بسته سیاسی و مخفی کاری متولد و زیست اما توضیح آقای عیسی صفا بخشی از واقعیت تاریخی است و جزنی بعنوان بیانگذار از بدو نقش محوری خود را ایفا کرد .
۶۹۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۴       

    از : عیسی صفا

عنوان : تحریف تاریخ سازمان فدایی
بازهم آقای فرج سرکوهی به تحریف تاریخ چپ و این بار به تحریف شکل گیری تاریخ سازمان چریک های فدایی خلق می پردازد. برخلاف گفته ایشان رفیق جزنی « در زندان» نیست که به شخصیت اثر گذار سازمان فدایی تبدیل می شود. گروه جزنی ـ ضیا ضریفی از سال ۴۲ به بعد شکل گرفته بود. این گروه وسیع در سال ۱۳۴۶ جزوه ای به نام « مسائل جنبش ضد استعماری و آزادیبخش خلق ایران» را منتشر می کنند که خطوط عمده مبارزه مسلحانه چریکی در شهر و روستا در آن آورده شده است. جزنی همراه برخی از اعضای این گروه دستگیر می شود ولی بخش دیگری از گروه از جمله حمید اشرف به فعالیت با اندیشه مبارزه مسلحانه ادامه می دهند. همین گروه است که مبارزه مسلحانه را به رهبر ی صفایی فراهانی در سیاهکل شروع می کنند. در جریان تدارک عملیات جنگل است که بطور اتفاقی از وجود گروه مفتاحی ـ پویان با خبر می شوند و سرانجام دو گروه ادغام می شوند. همه خطوط اصلی نوشته های مسعود احمد زاده و پویان در جزوه گروه جزنی ـ ضیا ظریف در سال ۱۳۴۶مطرح شده است. گروه جزنی ـ ضیا طریفی یک رده سنی از گروه مفتاحی ـ پویان بالاتر بودند. مسعود احمد زاده هم بعدن به گروه عباس مفتاحی ـ پویان پیوسته بود.
۶۹۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۴