هنوز، آی آدم ها!


نیلوفر شیدمهر


• در آب هزاران نفر، نیما جان،
دارند دست و پا می‌زنند
                  و میلیون‌ها در خشکی
زیرِ سیم‌های خاردار ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ شهريور ۱٣۹۴ -  ٣۱ اوت ۲۰۱۵


 در آب هزاران نفر، نیما جان،
دارند دست و پا می‌زنند
                  و میلیون‌ها در خشکی
زیرِ سیم‌های خاردار
در کامیون‌ها کنار جاده و در اردوگاه‌ها
زیر گازِ اشک‌آور و نارنجکِ صوتی
روی ریل‌‌های راه‌آهن و در اتاق‌های دربسته
                میلیون‌ها، دور یا نزدیک، نیما جان،
و یک نفر هنوز
               از دنیای شعر تو
                           فریاد می‌زند: آی آدم‌ها!

دنیای کهنه‌ی ما کشتی است ، نیما جان،
             که دارد غرق می‌شود
کشتی با ساحل‌هایی که در آن عده‌ای
بساطِ دلگشا دارند
            کشتی با اتاق‌هایی که در آن عده‌ای
بساطِ تماشا دارند
عده‌ای که همانطور
که کمربندهایشان را سفت‌تر می‌کنند
          بیهوده نگاه می‌کنند دائم
چشم‌هایی از وحشت دریده را
دهان‌‌هایی کبود
و سرهایی زیرِ گود مانده را
          که دست و پای دائم می‌زنند
در حالِ فرار
زیرِ سایه‌ی نگاه‌هایی که می‌دانید
تا به اتاق‌های بیهوده‌ی تماشا برسند
                جایی که تصور می‌کنی از آن
می‌توان دستی را گرفت
دستی دلگزا را میان موج‌های سنگین
                که نعره‌زنان دارد دست و پا می‌زند
و به ساحل رساند

به ساحلی که آن جا عده‌ای هنوز، نیما جان،
               زیر سایه‌ی خنکِ سلاح‌ها
بساطِ دلگشا دارند
               دور از ‌تقلای دست‌ و پاهایی
که وحشتشان هر دم افزون
دور از نگا‌ه‌‌هایی که خیره‌گیشان
و کمربند‌هایی که تنگی‌شان هر آن
در اتاق‌های تو در توی تماشا
          در کشتی که دارد غرق می‌شود
در حالی که یک نفر
                  از دنیای شعر تو هنوز
                               فریاد می‌زند: آی آدم‌ها!
‏/
نیلوفر شیدمهر
٣۰ آگوست ۲۰۱۵