خشونت علیه زنان در ادیان-تریبونی برای زنان چپ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : فرهاد عاصمی

عنوان : وحدت تن- روان- روابط اجتماعی
تعریف مارکسیستی- توده ای از شخصیت انسان بغرنج تر از برداشت یک بعُدی بیولوژیستی از انسان است که انسان را به ”تن“ش محدود می سازد. انسان دارای شخصیتی بیو- پسیکو- سوسیال (تن- روان- روابط اجتماعی) است که وحدتی یکپارچه، هماهنگ و موزون و تجزیه ناپذیر را تشکیل می دهد. حذف هر کدام از سه عنصر تشکیل دهند این شخصیت، نفی دیالکتیک شخصیت انشان، نفی انسان بودن است.
از این رو عجیب هم نیست که برداشت تنها بیولوژیک از شخصیت زن، که زن را به آلت تناسلی و دستگاه بغرنح و شگفت انگیز تولید مثل زن تقلیل می دهد، نتواند تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان تساوی حقوق اجتماعی- مدنی درک کند که برداشت مارکسیستی- توده ای را تشکیل می دهد.
برداشت بیولوژیکی، برداشت عتیقه ای است که به دوران برقراری سلطه برده دارانه مرد بر زن بازمی گردد. ریشه مذهبی این برداشت در مقاله ”خشونت علیه زنان در ادیان تریبونی ...“ با شفافیت نشان داده شده است و نیاز به تکرار ندارد.
۷۰۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : چپ و خواسته های زنان
آیا چپ یا هر گرایشی از چپ می توانند تنها مدعی برآوردن خواسته های زنان باشند ؟و یا آنان فقط در مقابل تفکرات ضد زن می توانند حقانیتی برای ادعایشان بنمایش بگذارند؟ اگر بپذیریم : "زن مالک تن خویش است!" آیا این مالکیت برای زن در گرایشات مختلف چپ به رسمیت شناخته می شود؟ دراین خصوص نظری تحت عنوان « زن مالک تن خویش است» در پای نوشته ای از جناب عاصمی تحت عنوان «نگرش چپ انقلابی با مقاله « حزب توده ایران و جنبش مستقل زن»» که در قسمت زنان انتشار یافته، ارائه گردیده است. شاید مفید واقع شود.
۷۰۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : ایدئولوژی مذهبی و گذار از مادرسالاری به جامعه برده داری پدرسالارانه
عنوان: ایدئولوژی مذهبی و گذار از مادرسالاری به جامعه برده داری پدرسالارانه
نقل کوتاهی از ”بازتابی از مضمون کتاب ”وارثان گیلگامش“ اثر عبداله اوچلان“ *

در دوران ”وحشی“ جامعه [جامعه کمونیستی کهن]، خط مادری نقش تعیین کننده را در حفظ هویت و وحدت خانواده و گروه تشکیل می داد که به ندرت از بیش از چند صد نفر تشکیل می شد و در غارها سرپناه داشت و کوچ نشین بود. شکار و جمع آوری دانه ها و میوه، شکل بازتولید نیازهای هستی را تشکیل می داد. زندگی شکلی ساده و یک فرم داشت و در آهنگ چهار فصل جریان می یافت. زبان، محدود به چند صدا در ارتباط با حرکات دست و میمیک صورت بود. در این دوران اندیشه توتم و باور به روح برقرار بود. ۹۸ درصد تاریخ انسان چنین گذشت. هنوز در اندیشه انسان خدایان مذهبی وجود نداشت. ...
در اندیشه مذهبی در دوران ایجاد شدن قوم ها که در آن دوران نیز زندگی آزاد و ساده بود، زن در ابتدا از موقعیت مرکزی در گروه برخوردار است. برای نمونه در محل سکوت قوم در سرپناه ها، مجسمه های کوچکی یافت شده اند که خدایان زن را نشان می دهند. زن به صورت ستاره و ماه به مثابه خدای طبیعت نشان داده می شود. درک این بزرگ داشتن و مقدس شمردن زن، سخت نیست. از طریق کار او دانه ها مختلف به سطح بازتولید مواد غذایی رسانده شدند، حیواناتی اهلی گشتند. او همچنین مادری است که کودک را می زاید. طبیعت، زمین، یک مادر است. زن به مثابه نماینده خدا تصور می شود که به او میوه و بازتولید دانه ها، گیاهان و درختان طبیعت سپرده شده است. اهمیت او در برابر مرد، بدون هر تردیدی بیش تر است.
البته مرد دارای نقش معینی در زندگی، برای مثال آنجا که شکار وسیله تامین نیازهای زندگی است، داراست. اما با به حاشیه رانده شدن این نقش که با تولید شیوه نوین تولید کشاورزی عملی شد، جایگاه او محدود می شود. تاریخ زن، تاریخ شناخت و تولید دانه های متفاوت غلات، اهلی کردن حیوانات کوچک خانگی، درختان میوه، سرپناه ها در دهکده ها، پارچه بافی و اختراع آسیاب کوچک دستی است. تاریخ تولید مواهب ای است که با کار او تولید می شوند و تاریخ بزرگ کردن کودکان و تاریخ سکنا گزیدن در سرپناها، در کلبه است. زن همچنین تاریخ تبدیل شدن آواهای محدود و ایما و اشاره ساده به زبانی رشد یافته تر است که اکنون با نام و تعریف اشیاء برای تولید توسعه یافته و رشد کرده است و از این طریق تاریخ هستی پربار زن، تاریخ ایجاد شدن جایگاه معین روح در اندیشه انسان نیز است [در علم امروزی، زبان، شکل تظاهر آگاهی، تعریف می شود].
هنگامی که از حدود ۸ هزار سال پیش شخم زدن زمین به کمک گاو نر معمول شد – که به طور طبیعی مردان در آن نقش بیش تر و تعیین کننده ای داشتند- و تولید کشاورزی به سطح مسلط تولید مواهب تبدیل شد و همچنین پیشه چوپانی از اهمیت بزرگ تری برخوردار گشت، موقعیت زن در تولید مواهب محدود و تنگ تر می شود. زن به طور روزافزون در خانه نیز مورد یورش و لعن قرار می گیرد. در چنین شرایطی نقش زن در تعیین تاریخ زندگی انسان این دوره و مفاهیمی که در این دوران و در ارتباط با تولید مواهب ایجاد شدند، در سایه قرار گرفت. پاقرص کردن گام به گام سلطه مرد و به حاشیه راندن موقعیت زن در این دوران این هدف را دنبال کرد که مرد بتواند در صحنه تولید کشاورزی، منابع را تحت کنترل خود درآورد و موقعیت ممتاز و تعیین کننده خود را در جایگاه نخست در خانه و جامعه برقرار سازد. به ویژه آنکه شکار صحنه قابل اعتماد برای بازتولید مواهب نبود و با مخارج سنگین تری همراه بود. در حالی که تولید کشاورزی که زنان مبتکر و آفرینده آن بودند، به مراتب منبع مطمئن تری برای بازتولید مواهب و نیازهای زندگی شده بود. مردان، زنان را از این صحنه بیرون راندند [که توسط دانشمندان مربوطه به عنوان اولین ضد انقلاب تاریخ علیه زن نام گذاری شده است]، گرچه دانش عمده تولید نوین که زنان در طول جمع آوری دانه ها و میوه و خوردنی های گیاهی به دست آورده بودند، توسط زنان ایجاد شد و دستاورد کوشش آنان بود. [نگاه شود همچنین به «اولین ”ضدانقلاب“ در جامعه انسانی علیه زنان بود»، http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/۲۲۶۳]

روند به حاشیه راندن زنان، ایجاد ”تاریخ بدون زن“، همچنین به روندی برای سازماندهی جدید جامعه بدل شد. از این رو به نفی دستاوردهای زن پرداختند. این بازنویسی پست نیتِ تاریخ، تا امروز هم به علت عدم تساوی حقوق میان زن و مرد، به علت ادامه نقش برده دارنه جنسی در جامعه طبقاتی ادامه داشته و مسلط است و مانعی است برای برداشت علمی و انسانی از تاریخ و گذشته تاریخی نقش برجسته زن در جامعه انسانی!
*- اصل رساله ”بازتاب ...“ در صفحه توده ای ها شهریور ۱۳۹۴ انتشار یافته است.
۷۰۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : آفرین به مضمون روشنگرانه و بیان شکوهمندِ ”فرخنده“، تریبون زنان چپ علیه تبعیض علیه زنان!
آفرین به مضمون روشنگرانه و بیان شکوهمندِ ”فرخنده“، تریبون زنان چپ علیه تبعیض علیه زنان!
احسان طبری در سروده زندان خود در «نثر موزون شاعرانه»ای مضمون مقاله روشنگرانه ”فرخنده“ را چنین ترسیم می کند:

قـو خورشیـد را انتظـار مـی کشـد
- بمناسبت ۸ مارس روز جهانی زن -

ترا انکار کردند، لطافت گلگونت را، اشک ‏های چون خونت را، نگاه عاشقانه ‏ات را، زیبائی شاعرانه ‏ات را.
سقف خانه‏ هایت را کوتاه ساختند، بر دریچه ‏های آرزویت گل گرفتند، و آسمانِ خانه‏ ات هماره ابری بود، و تو خورشید را انتظار می کشیدی.
***
دنیایت را باغچه‏ ای نهادند، در حیاط خلوت خانه‏ ات،
که با پرچین غمینِ تنهایی ... محصور شده بود،
قلبِ خونینت را کاشتی، و زبان خاموش و شیرینت را، و رنج‏ ها را، و قصه ‏های بی پایانِ حقارت ‏ها را، و تو خورشید را دردمندانه انتظار می کشیدی.
***
آسمان بر تو حکم راند،
به کثرت باران ‏هایش،
و ترا نیمه خواند.
زمین بر تو شورید، و ترا انسانی حقیر نامید.
حاکمان و محکومان، توأمان بر تو حکم راندند.
همسرانت بر تو حکم راندند
و تو، مرهم دردهایشان بودی.
عاشقانت بر تو حکم راندند
آنانی که نوازش دستانت را تمنا می کردند،
فرزندانت بر تو حکم راندند
هم آنانی که دیروز از پستان‏ هایت شیره حیات می مکیدند.
و آسمان گواه بود، و ماه و خورشید گواه.
ترا در حریر پیچاندند، و تو هیچ نگفتی، و دردمندانه نگاه می کردی مظهر خورشید را.
تو را در سریر خواستند، و تو هیچ نگفتی، و نگاه می کردی.
ترا چون تابلویی رنگین، بر دیوار سرد خانه ‏ها آویختند، و تو هیچ نگفتی، و باز هم نگاه می کردی.
***
اگر مرا بر دار کردند، ترا خوار کردند.
اگر لبخند را از لبانم گرفتند، ترا هرگز لبخند نیاموختند.
اگر بال‏ های مرا شکستند، ترا هرگز پرنده نخواستند.

من زیستم، و تو زیستی شکیبا، در انتظار دراز و دردآور خورشید.

یک روز، چون امروز، خورشید به خانه ‏مان آمد، همانگونه که بر تو تابید، بر من تابید و بر غنچه تابید.
تو شکفتی، من شکفتم، و گل ‏های باغچه شکفت، و پرنده ‏ای کوچک، اما خوش آواز، بر پرچین غمین حیاط خانه‏ مان نشست، و در جشن افتتاح عطر باغچه ‏مان، شادمانانه خواند، و تو خواندی و من خواندم و آنگاه هم ‏صدا شدیم، و یک صدا خواندیم.
***
در سطور زیر که از مقاله ”اولین ضدانقلاب در جامعه انسانی علیه زنان بود“ (صفحه ”توده ای ها“، مقاله ۵۲، آذر ۱۳۹۲) استعاره «آسمان بر تو حکم راند، ...» بر پایه تحقیقات جدید چنین برشمرده می شود:
در استعاره «آسمان بر تو حکم راند، به کثرت باران هایش، و ترا نیمه خواند ...»، مضمونی نهفته است که هنگام مطالعه کتاب پیش گفته ”جامعه کمونیستی کهن“ سطور زیر در ذهن خوانده تداعی می شود.
در این کتاب نتایج تحقیقات باستان شناسان مختلف در رابطه بامساله مالکیت جمعی در جامعه بَدَوی ارایه شده است. در طول چندین هزار ساله ی این دوران که گروه های انسانی با جمع آوری مواد خوراکی و شکار نیاز خود را بر طرف می کردند، زن و مادر با بازتولید زندگی، نقش مرکزی را در گروه های انسانی ایفا می کند. سنت ها جنسی زن (تنهایی و جدایی زنان در دوره عادت ماهانه) که در هماهنگی با گردش ۲۸ روزه ماه بر دور زمین قرار دارد و همچنین آمیزه آزاد جنسی زن با مردان متفاوت، نقش پراهمیتی در مادر محوری هستی گروه ایفا می کند. دیرتر (نزد انسان نئاندرتال) و با بیشتر شدن نسبی تعداد افراد گروه و رشد ابزار شکار، تقسیم کار طبیعی بوجود می آید. شکار توسط مرد و جمع آوری مواد خوراکی توسط زن انجام می شود.
در این روند و در طول زمان، شناخت دانه های قابل خوراک و ...، و دیرتر کشف امکان بازتولید دانه ها در کنار آبروها توسط زن (همو زاپینس)، تقسیم کار طبیعی را تعمیق می بخشد. شناخت و فرهنگ تولید کشاورزی و دامداری رشد می کند و در طول زمان بر بازده ناشی از شکار حیوانات، که مستمر نبود و با خطر همراه بود، پیشی می گیرد. آن طور که تحقیقات متفاوت نشان می دهد، رشد فرهنگ تولید کشاورزی نزد گروه های انسان هموزاپینس که دیگر نقش یکتا را از قریب به ۱۲ هزار سال پیش بر روی زمین داراست، گرایش به سکنا گزیدن در مناطق مناسب در دوران ”سنگ نو“، به گرایش عمده نزد گروه های انسانی بدل می شود.
مرد تا این دوران و به دنبال تقسیم کار طبیعی، به طور عمده تنها به شکار حیوانات می پرداخت. با توسعه شناخت از امکان تولید کشاورزی که با بازده مطمئن تر و مستمرتری همراه شد، به ویژه با آغاز اهلی کردن حیوانات از قبیل گاو و گوسفند در قریب به چهارده تا ده هزار سال پیش، به سخنی دیگر با رشد نیروهای مولده، شرایط عینی جدیدی در هستی گروه های انسانی ایجاد شد. ارتقای بازده تولید، انسان را در وضعی قرار داد که بتواند تقسیم کار جدیدی را در خانواده و دیرتر در خاندان ها بوجود آورد: تقسیم کار بدنی و فکری!
بدین ترتیب در مرحله برتری یافتن رشد تولید کشاورزی به دنبال رشد نیروهای مولده و فرهنگ تولید آن و همچنین توسعه دامداری، مرد خواستار نقشی بیش تر و نهایتاً تعیین کننده در گروه ها بود که با رشد تعداد پرجمعیت تر نیز روبرو بودند.
همزمان، و در جستجوی پاسخ به بغرنجی های پدیده ها در طبیعت، روند رشد ذهنیتِ هنری و اندیشه مذهبی نقشی روزافزون می یابد. اگر نقاشی در غارها در جنوبِ فرانسه و یا در جنوب غربی مصر قریب به بیست هزار سال آفریده شده اند، اولین آثار سفالی میان خانوارهای انسانی در ناحیه شرقی ترکیه کنونی یافت شده اند که دوازده تا ده هزار سال قدمت دارد. این قطعاتِ سفالی، هنوز ظروف مصرفی را تشکیل نمی دهند، بلکه تکه های گرد و مربعی با نقاشی در یک طرف هستند که به نظر باستان شناسان، همانند نقاشی در غارها، توسط زنان آفریده شده اند. آثار هنری در مراسم در ارتباط با سنت های (جنسی زنان) و دیرتر مراسم روحانی- مذهبی به کار می آمدند.
با ایجاد شدن شرایط عینی و ذهنی برای پایان دادن به قدرت معنوی و مادی زن در گروه و خانواده است که مساله تغییر وراثت از مادر به پدر و از این طریق پایان بخشیدن به دوران طولانی مادرسالاری تحقق می یابد. این تغییرات مصادف است با گرایش به سکنا گزیدن انسان، تولید کشاورزی و بهره گیری از حیوانات اهلی. در این دوران تغییر ”تقویم“ از گردش ماه به خورشید نیز عملی می گردد که در ارتباط قرار دارد با نیاز در تولید کشاورزی. ایدئولوژی مورد نیاز برای تغییرات ضروری ی عینی در گروه که اکنون با کثرت نسبی تعداد افراد و با آغاز ایجاد شدن ”دمکراسی نظامی“ همراه است، توسط روحانیون و مردان پایه ریزه می شود و علیه موقعیت معنوی و مادی زن و مادر در گروه عمل می کند.
در این دوران است که اندیشه مذهبی زن ستیزانه، به مثابه اهرم ایدئولوژیک اولین ضدانقلاب در تاریخ بشری به منظور گذار از نظام بَدَوی ی مبتنی بر همبستگی و همیاری انسان ها به جامعه مبتنی بر استثمار انسان از انسان، که با برده داری خانگی ی زن و کودک آغاز می شود، پایه ریزی شد. بی علت نیست که کارل مارکس، زن را «اولین برده» می نامد و احسان طبری در توصیف آن، استعاره پیش را در شعر ”قو، خورشید را انتظار می کشد“ سروده است: «آسمان بر تو حکم راند، به کثرت باران هایش، و ترا نیمه خواند ...».

نقش زن ستیزانه مذهب، در اسطوره های یونانی و یا مذهب های تک خدایی، در روندی تشدید یابنده به چشم می خورد و قابل اثبات است. اگر در اسطوره های یونانی و یا در دوران نخست حکمروایی فراعنه در مصر قدیم، اینجا و آنجا تصاویر خداشاهان زن در کنار فرعون کنده کاری شده است و یا در اسطوره های یونانی نقش و وظیفه ”خدای تولید مثل“ و فراوانی را زنان به عهده دارند، این نقش در مذهب های تکی خدایی به شدت محدود می شود و زن را به «نیمه»ی مرد بدل می سازد.

شناخت این روند تاریخی برای درک اهمیت نظر زنده یاد احسان طبری در ارتباط با آزادی زن به مثابه قله روند مَردُمِشِ انسان، و از این طریق درک اهمیت مبارزه برای برقراری جامعه خالی از استثمار انسان از انسان، به مثابه آماجی تاریخی در کنار مبارزه برای بهبود شرایط دمکراتیک زندگی زن با حذف قوانین ضد زن، بر ملا ساختن مضمون سنت های فرهنگی، مدنی، و مذهبی علیه زنان، با مبارزه برای پایان بخشیدن به استفاده ابزاری از زن برای سودورزی و نهایتاً مبارزه همه جانبه برای برقراری تساوی کامل حقوق اقتصادی- اجتماعی زن با مرد در نظام سرمایه داری، از اهمیت برجسته برخوردار است.
۷۰۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۴