از : حسن نکونام
عنوان : پاسخی به «خواننده»
با درود به «خواننده» و همه خوانندگانی که به بحث سالم و شفاف و تبادل فکری سازنده علاقمند هستند.
۱- «خواننده »در اولین نوشته یک خطی خود، نظری را نوشته است، و مقایسه ای کرده است و توضیحی هم در مورد این مقایسه نداده است. در نوشته دوم خود و به عنوان «پاسخ» این موضوع را باز میکند و توضیح میدهد. خوب، هم میهن گرامی! همین حرفها را در همان نوشته اولت میزدی. من یکی که علم غیب نداشتم و ندارم که متوجه منظور شما بشوم. هیچگونه «آبروریزی» ای هم در این پاسخ شما نیست، و حرفتان را روشن و صریح بیان کرده اید.
۲- «خواننده» بر این باور است که مشکل در رفتار فرهنگی ماست. ما به نظم و سازماندهی و تدارکات در امور خود اهمیت نمیدهیم. در ایران این امکان وجود داشت و دارد که بجای یک پارکینگ، مکانی بهتر را برای نشست کرایه کرد. البته در این نظر حقیقتی هم وجود دارد و ما از نظر فرهنگی مشکلات فراوانی داریم. «خواننده» خود اضافه میکند که بدرستی در جریان چگونگی عمل قرار ندارد، اما مرتب تکرار میکند که زمانه تغییر کرده است، امکانات تغییر کرده اند، اما ایران هنوز بهشت نشده است. «خواننده» سپس در مورد عکس های روی دیوار ها و کیفیت آنها به حدس و گمان متوسل میشود. پرسش اینست که آیا «خواننده» واقعن باور دارد که «ایران هنوز بهشت نشده است»؟ آیا نمیداند که برای برگزاری نشست و کرایه یک محل باید از ارگانهای حکومت مجوز گرفت؟ آیا نمیداند که در بسیاری از موارد، لشکر حزب الله به نشست ها حمله کرده و آنها را بهم میزنند؟ آیا نمیداند که برگزاری نشست در پارکینگ از روی ناچاری است؟
۳- «خواننده» که این قدر، و بدرستی، نسبت به رفتار فرهنگی ما منتقد است، مینویسد که: در مقایسه وضعیت ایران با آنگولا، ما دیگران ظاهرن نمی دانیم و متوجه نشده ایم که منظور ایشان چیست، وضع ذهنی و سوادی مان خراب تر از آنست که با ما بصورت استدلالی و منطقی بتوان گفتگو کرد. آیا همین «تکبر و غرور» بخشی از رفتار فرهنگی ما نیست، که «خواننده» منتقد آنست؟
۴- «خواننده» نیمی از کامنت من را شعارهای پنجاه و هفتی میداند، و ذهن مرا هم متوقف در همان زمان ۵۷ دانسته و بحال من افسوس خورده است.
در پاسخ به «خواننده» ناچار به اعترافات زیر هستم:
الف- از اینکه برای لحظه ای باعث «افسوس» «خواننده» شده ام، از ایشان عذر میخواهم. اما در این مورد «خواننده» بمن لطف کرده است. واقعیت اینست که در مورد حق داشتن آزادی بیان و قلم و اندیشه و تشکل و این «خرت و پرت ها»، ذهن من نه در شعارهای پنجاه و هفتی، بلکه در شعارهای «دوران مشروطیت » متوقف مانده است. ما برای رسیدن به این «خرت و پرت ها» حدود یک سده است که «خون و جون» میدهیم.
ب- در ۵۷ هم خودمان را تکرار کرده ایم.
و ما همچنان
دوره میکنیم
شب را
و روز را
هنوز را!
در پایان، با این جمله زیبای «خواننده» صد در صد موافقم که:
«از انتقاد نجوشید و نخروشید، به انتقاد بیندیشید»
با آرزوی تندرستی و شادی و موفقیت برای همگان
۷۰۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : خواننده
عنوان : پاسخ ...
من مایل نبودم که به اصطلاح «آبرو ریزی» را بیشتر از این دامن بزنم. به همین دلیل به کوتاهی «کامنتی» نوشتم تا صرفاً توجه خواننده با دقت و باسواد را به فقر و ضعف های خودمان معطوف کنم.
همین ضعف ها و فقر فرهنگی و ذهنی، در خارج از مملکت نیز به وفور در میان ایرانیان دیده می شود.
اما چون موردِ پرسش قرار گرفتم (یکی که علناً «اخبار روز» را به سانسور فراخوانده است)، بیشتر توضیح می دهم.
آقا یا خانم «خواننده دیگر از تهران»:
۱- «کین توزی»؟؟؟ خیر. این کین توزی نیست. این دلسوزی است. من دلم سوخته است که این درد را بازگو کرده ام. نه کینه توزی کرده ام.
۲- «به تصویرِ این عزیزان اهانت کرده ام»؟؟؟ خیر. این اهانت نیست. این انتقاد است. انتقاد به نظمی نبوده، سازماندهی نبوده، ضعفِ تدارکاتی. منظور من هم تصویر ایشان نیست. در زیر توضیح خواهم داد.
۳- اگر منظور از مقایسه با آنگولا را ندانید و متوجه نشوید - که ظاهراً ندانسته اید و متوجه نشده اید - وضعِ ذهنی و سوادی تان خراب تر از این حرف هاست که با شما بصورت استدلالی و منطقی بتوان گفتگو کرد. منظور از مقایسه با آنگولا، اشاره به ضعف مادی و اجتماعی این مملکت است و نه توهین به مردم یا قوم یا مملکت. در حالت عادی چنین چیزی برای یک کودک هم روشن است. اما من باید برای شما توضیح بدهم.
آقای حسن نکونام:
۱- نیمی از کامنتِ شما شعارهای پنجاه و هفتی ست. پس روشن است که ذهنتان در همان زمان مانده است. از این بابت به حالتان افسوس باید خورد.
۲- «این نویسندگان جسور و شریف ،این نشست خود را در پارکینگ خانه یکی از همکاران خود برگزار کردند» ...
پارکینگ محل مناسب و صحیحی برای تجمعِ کانون نویسندگان یک مملکت نیست. یا جای مناسب و درخوری داریم و یا نداریم. در ایران امروز، کرایه یک سالن محقر و کوچک، اما مناسب، براحتی برای هر جمعیتی ممکن است. این بدان معنا نیست که «ایران بهشت شده است». خیر. زمانه تغییر کرده است. امکانات تغییر کرده است.
مگر آنکه کرایه یک سالن محقر و کوچک، اما مناسب، به لحاظ مسائلی که برای همه روشن است میسر نبوده باشد. در این صورت طبیعی ست که بحثی نخواهد بود. اما من ابداً گمان نمی کنم که مشکل این بوده باشد. عرض کردم که «گمان نمی کنم». اطلاع دقیق در اینباره ندارم.
۳- به عکس های روی دیوار نگاه کنید. همانجا که «گلشیری» و «احمد محمود» و بقیه بروی دیوارند.
حال یا شما بی خبرید و یا این افراد بی خبرند. همه این عکس ها را با کیفیتی بسیار بالا، و در اندازه های مناسب و بزرگ، در ایرانِ امروز، براحتی و به سرعت می توان تهیه نمود. این بدان معنا نیست که ایران بهشت شده است. خیر. زمانه تغییر کرده است. امکانات تغییر کرده است.
۴- به آخرین عکس دقت بفرمائید. مرد جوانی که پشت سر «سخنرانان» مشغول تماشای دیوار است، یعنی چه؟ یعنی اینکه عکاس یک فردِ حرفه ای نبوده است. یعنی اینکه بر رسم ما ایرانیان، بنده به دختر خاله ام گفته ام که «قربونت برم، یه ۴ تا عکس از ماها بگیر».
در حالی که جوانان عکاس حرفه ای که مشتاق همکاری در چنین مراسمی باشند، در ایران امروز خوشبختانه به وفور یافت می شود.
باز هم ادامه بدهم؟
خیر دوست عزیز. این رفتار و فرهنگ است که ایراد دارد و نه توضیحاتی که شما مرقوم فرموده اید.
زمان آن نرسیده است که ما هم در عصر ارتباطات و قرن ۲۱ یاد گرفته باشیم و یک جمعیت ۵۰ نفره را بتوانیم منظم و مرتب و سزاوار به رسانه ها ارائه بدهیم؟
از انتقاد نجوشید و نخروشید. به انتقاد بیندیشید. در هر انتقادی جمهوری فلان و فرهنگی کاران بهمان و مأموران فلان را نبینید.
با احترام - خواننده
۷۰۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : حسن نکونام
عنوان : در هیج ناکجا آبادی، با اهل اندیشه و قلم اینگونه رفتار نمیشود، که در حکومت فاشیسم شیعه میشود
نمی دانم منظور «خواننده» از این جمله چیست، و چرا نظر خود را بروشنی نمینویسد. اگر منظور اینست که بیشترین این انسانها «سالخورده» هستند، خوب، انسانها با گذر زمان مسن تر میشوند. علاوه بر گذر طبیعی و عادی زمان، که طی آن، انسان از زمان تولد تا مرگ، از نوزادی به کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی و بزرگسالی و سالخوردگی و کهنسالی گذر کرده و پیش میرود تا روزی که مرگ فرابرسد، در زیر حاکمیت هیولای شیعه، انواع و اقسام فشارها و دردهای جسمی و روانی نیز بر انسانها تحمیل و وارد میشود. نویسندگان هم از این قاعده مستثنا نیستند، و تازه بر این انسانها، درست بخاطر اندیشیدن و درد و رنج مترتب بر آن، و فشارها و محدودیت ها و مضایقی که بر آنها تحمیل میشود، گذر زمان بر آنها سخت تر و چه بسا به پیری زودرس نیز مبتلا گردند.اگر به مرگ و میرهائی که در بین ایرانیان، هم در خارج و هم در ایران صورت میگیرد بیشتر دقت کنیم، کم نیستند کسانی که در سنین پائین ما را ترک کرده و بر مرگ زودرس بوسه میزنند.
حکومت مرگ و نیستی و تباهی و جنایت و دزدی و اختلاس و خفقان و فقر و فلاکت و اعتیاد و خودفروشی و اندام-بدن فروشی و زندان و شکنجه و اعدام ، هر گونه امکانی را برای یک زندگی طبیعی و معمولی و بی دغدغه از همه مردم ایران ، از جمله از خود تبهکاران، سلب کرده است.
اگر منظور «خواننده» وجود اندک زنان در بین نویسندگان است، و اینکه بیشترین آنها مرد هستند، خوب، خواننده حتمن میداند که در مذهب بطور کلی، در اسلام بویژه، و در شیعه فاشیستی بطور اخص، زن موجودی ضعیفه، مملوک مرد، مادر و خواهر و دختر و همسر و عمه و خاله و مادر زن «یک مرد» است. زن باید غذا بپزد، خانه داری کند، به شهوت مرد پاسخ بدهد(حتا بر روی شتر هم) و همین. اینست ماهیت مذهب و اسلام و شیعه.
این نویسندگان جسور و شریف ،این نشست خود را در پارکینگ خانه یکی از همکاران خود برگزار کردند. و این ننگ دیگری بر پیشانی جماعت تبهکاری است که حکومت «جمهوری» اسلامیش مینامند.
تصور نمیکنم در ارتجاعی ترین و پلید ترین حکومت ها هم، آنچه بر اهل اندیشه و قلم درون ایران میرود، روا داشته شود.
درود بر همه کسانی که اجازه نمدهند قلمشان شکسته و اندیشه اشان سترون شود.
درود بر شما آزادمردان و آزاد زنانی که از قلم و اندیشه اتان، سلاحی میسازید تا آزادی و رهائی و عدالت طلبی را نمایندگی کنید.
درود بر نویسندگان آزادیخواه ایران که تسلیم زوزه های نابهنگام دایناسورهای باقیمانده از دوران جاهلیت نشده، و فریاد صدای فروخفته مردمشانند.
درود بر کانون نویسندگان ایران
۷۰۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴
|
از : خواننده دیگر از تهران
عنوان : این نظرات کوته فکرانه را منتشر نکنید
کین توزی با کانون نویسندگان تا به آنجا ست که به تصویر این عزیزان هم اهانت میشه و متاسفانه صفحه ای که به پاس احترام به نظرات خوانندگان ایجاد شده است محل نوشته های کوته نظرانه این گونه کین توزی ها قرار می گیرد . واقعا باید به این افراد گفت که اولا آنگولا نیز در جغرافیای جهان محل زندگی انشان هایی است که باسایر مردم جهان تفاوت ندارند و توهین به مردم آنگولا نشان از عقب ماندگی این ذهنیت های پرورش یافته در دستگاه سانسور است. سر دبیر محترم اخبار روز لطفا این نظرات کوته فکرانه را انتشار ندهید ! این نشان آزادی بیان نیست
۷۰۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴
|
از : خواننده
عنوان : به عکس ها نگاه کنید ...
به دقت به عکس ها نگاه کنید. من فکر نمی کنم که کانون نویسندگان آنگولا هم به این وضعیت باشد.
۷۰۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴
|