بازسازی تجربه امروز
(به بهانه ی سالگرد قتل های زنجیره ایی)
کیومرث زمانی
•
برای بی صدایان، حاشیه نشینان، شکست خوردگان و بی شک همه ی «محکومان» مسئله همچنان همان خوانش حادثه در متن روایت تاریخ است. بواقع برای سوژه ی انسانی، بودن تنها در گرو حفظ تنش تاریخ و حادثه، و پیگیری و تداوم همان شکاف ها، تضادها و تناقض ها بعنوان بستر کنش تفکر است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ آذر ۱٣٨۵ -
۲۷ نوامبر ۲۰۰۶
گورستان برای خواندن فاتحه نیست، برای خواندن است .
یدالله رویایی
۱) این نوشته نمی تواند پاسخی به تمنای حادثه باشد . حادثه ایی که به سویه ایی یکسره دیگر در تقلاست. تقلای حادثه و روح معذب حادثه دیدگان – ما – نا آرام است. شاعرانگی نیز سرکشی خشم و تنش را جز آنکه به نقطه ایی فرو خورده بسته کند کاری دیگر نیست . نوشته اینک همان رانه ی روح معذب است که در میان انواع بیانیه های ریتمیک – رومانتیسم ایرانی خود در تمنا است آنجا که حادثه می رود تا به نقش استثنا و سانحه ایی جدا افتاده از متن واقعیت – آری ! همسو با پدر بزرگوارمان – خود را تعریف کند و امکان مرگش را پدید آورد. حادثه اما بی هیچ تردید در متن حیات سیاسی – اجتماعی و فردی ما مردمان ایرانی حادث شده است و از همین روست که فرد و جامعه ی ایرانی تنها با «خواندن» حادثه در بطن کلان روایت زیست – جهان خود امید به رستگاری، تسلا و رهایی خواهد داشت. روایتی متکی به نقد منفی که قدرت نفی کنندگی خود را سراسر بر وضعیت تجربی حاضر، و واقعیت و نمود آن بکار خواهد بست. بواقع تنها با استقرار ساختار های نقدی خود بنیاد بر بافتارهای حیات مادی، با حفظ دیالکتیک نمود امر واقع و واقعیت می توان به نجات تجربه ی حال ، قطعاً بعنوان سوژه های انسانی و در جایگاه آن در مقابله با ایدئولوژی، آگاهی جمعی و شی وارگی ذهن امید بست.
۲) آنچه در پس حادثه سر بر می آورد، آن متن که گویی حادثه خود را در لحظه ایی از آن تجسم می بخشد تاریخ است. حادثه دقیقاً حکم گسست است، شکافتن زمانی یکسره یکنواخت و پیوسته که اینک به یکباره به دو نیم گشته و درست اینجاست که تاریخ متن نجات دهنده ی حال می شود. بواقع آنگاه حادثه است که تاریخ تمنای خواندن دارد. تاریخ می خواهد نجات یابد پس تنها می تواند تمنای خود را در متن روایت حال محقق کند. پیروزمندان لیکن تاریخ را به خود می کشند و از هرگونه محتوای مادی و انضمامی خالی می کنند و روایتی یکسره متافیزیکی از تاریخ – بلکه تمام تاریخ بشر – در مقام پیوستار منتهی به نمود امر واقع امروز ارائه می دهند. تاریخ افسانه ی بودن آنان می شود تا اسطوره حضورشان را در پایان – حال – مقدر سازند. تاریخ پاک می شود، قطعه قطعه می گردد و «بی صدایان» امروز – همیشه؟ – نیز حاشیه های محو، دور و سیاه تاریخ خواهند شد. پس تاریخ اینک یکسره روایت باکرگی آنان است تا خود را – و به یکباره – در مقام منجیانی برای جهان آلوده و بی ایمان امروز ببینند.
٣) برای بی صدایان، حاشیه نشینان، شکست خوردگان و بی شک همه ی «محکومان» مسئله همچنان همان خوانش حادثه در متن روایت تاریخ است. بواقع برای سوژه ی انسانی، بودن تنها در گرو حفظ تنش تاریخ و حادثه، و پیگیری و تداوم همان شکاف ها، تضادها و تناقض ها بعنوان بستر کنش تفکر است. روایت تاریخ تنها در موجود حال معنی و مفهوم می یابد و بی گمان تنها روایتی کارآمد و موضوع پراکسیس است که خوانش از تجربه امروز را در متن بازخوانی تاریخ استوار سازد. این روایت به طور حتم با نفی سویه های کیهانی و تنها با حفظ موقعیت سوژه مندی انسان – راوی و خواننده ی تاریخ، امکان می یابد. نقد و نفی دیدگاه های تقدیرگرایانه و دترمینیستی، دیدگاه های زوال گرا و همچنین دیدگاه هایی مبتنی بر شی وارگی و قرار گیری ذهن در جایگاه ابژه. بواقع خوانش کیهانی و ورود عناصر متافیزیکی و مبنا قرار دادن آنها در امور حتمی و قطعی، هیچ نتیجه ایی جز توکل و تسلیم انسان – همان کسی که خود در هجوم انواع تاثیرات سیاسی، اجتماعی و تاریخی است – نخواهد داشت. انفعال انسان، انفعال سوژه ی طرد و تضعیف شده. نا امید و مایوس از هرگونه کنش مبتنی و برای حقیقت.
|