پناهجویان، و موش های انبار حقوق بشر - مازیار شکوری گیل چالان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ شهريور ۱٣۹۴ -  ۹ سپتامبر ۲۰۱۵


وقتی نام تاریخ را میشنویم شاید در اولین لحظه بی درنگ به یاد جنگ و ویرانی، خون و خون ریزی و هر چه که بدبختی و فلاکت است افتاده و می افتیم. این تصور عمومی که در اولین لحظات شنیدن نام تاریخ ناخود آگاه به سراغمان می آید شاید بیش از همه ریشه در تجربه تاریخی بشر دارد که در امتداد زمان جنگ و خون ریزی های ناخواسته را تجربه نموده است. تجربیاتی که شاید در بسیاری مواقع خود در آن دخیل نبوده و اراده ای در ایجاد آن نداشته است. تبعات این ویرانی ها حتی در بسیاری مواقع در نسل های آتی نیز ظهور و بروز یافته اند. گویی انسان ها خشونت و بی رحمی را تقیبح و صلح و مودت را تحسین نموده و مینمایند اما تاریخ صراطی دیگر پیموده و می پیماید. آری تاریخ جنگ ها و تباهی ها را در خود جای داده است. دامنه جنگ و خشونت بدان حد و اندازه عریض و طویل بوده که آدمی فقط توانسته است به ذم آن حکم روا دارد. عباراتی مانند، حقوق بشر، حقوق اسرای جنگی، حقوق آوارگان جنگی و ده ها عبارت دیگر از این قبیل به ادبیات حقوق و سیاسی افزوده شده اند. نهاد ها و سازمان هایی با چنین عناوینی که مدعی فعلیت بخشیدن به این مفاهیم در جهان عینی بر آمده اند. اما آیا تا کنون گامی در این راستا به پیش نهاده شده است؟؟؟ اکنون سایه جنگ و ویرانی بر سر مردم خاورمیانه سنگینی کرده است. این سایه البته بسیار فراتر از خاورمیانه رفته و گسترده شده است. رهبران رژیم های حاکم بر ایران، عربستان، روسیه و دول غربی در راستای منافع خود جنگ نیابتی را در حد فاصل عراق تا یمن و لیبی امتداد داده اند تا هزینه های طاقت فرسای مادی و معنویش را مردم بی گناه پرداخت نمایند. اما آنچه در روز های اخیر جامعه جهانی را با شوک غیر منتظره ای مواجه و دولت مردان شرقی و غربی را با وضعیت خاص کیش و مات قرار داد عکس کودک سوری جان باخته ای بود که در سواحل شهر بودروم ترکیه یافت شده بود. عکسی که با دوربین خبرنگار ترک "نیلوفر دمیر" به تصویر کشیده شده است. نیلوفر دمیر در این مورد میگوید:
« دیگر کار از کار گذشته بود و کاری برای بازگرداندن او به زندگی از دست ما برنمی آمد . . . در آن لحظه هیچ کاری به جز عکس گرفتن از این صحنه از دستم ساخته نبود، بنابراین من هم این کار را انجام دادم. من فکر می کردم که این تنها راهی است که از طریق آن می توان فریاد جسم خاموش او را به گوش جهانیان رساند»
آری! نیلوفر دمیر صدق میگوید. دیگر کار از کار گذشته بود و کاری از دستان ما برای بازگرداندن کودک سوری به زندگی بر نمی آمد. اما چرا نیلوفر دمیر میگوید در آن لحظه هیچ کاری جز عکس گرفتن از دستش بر نمی آمده؟؟؟ او خود بهتر از هر انسان دیگری به این چرایی پاسخ گفته است. آری! تشخیص دمیر مطابق با یک واقعیت بود و آن اینکه در شرایط کنونی که نه تنها دولتمردان منفعت پرست غربی انسانیت را به ورطه فراموشی سپرده اند بلکه نهادها و فعالان حقوق بشر هم در این راه از دولتمردان گوی سبقت ربوده اند. امروزه حقوق بشر به یک اسم میماند که رسمی از آن برجا نمانده است و منشورش هم در همین طریق به ابزاری جهت نیل به مطامع و منافع سیاسی دولتمردان و برخی از فعالان منادی حقوق بشر شده است. گویی هر کس از این نمد برای خود ردایی دوخته و فقط بشری که حقوقش روزمره مخدوش شده است بی ردا در گوشه و کنار عالم رها شده است. علی ایحال شید برخی از مخاطبان گمان بر آن داشته باشند که این قلم در شرح آنچه توسط دولتمردان بر بشر و منشور حقوق بشر می رود راه مبالغه در پیش گرفته است. اما این فقط این قلم و نیلوفر دمیر نبوده اند که بر این واقعیت صحه نهاده اند بلکه "پیتر بوکائرت"، مدیر بخش فوریت‌های سازمان دیده‌ بان حقوق بشر و متخصص بحران‌های انسانی نیز در باب پخش عکس کودک سوری در تویتر خود گفته است:
« قبل از اینکه این عکس را ری‌ توئیت کنم، خیلی فکر کردم. یک عروسک کوچک بود انگار، که با صورت روی شن‌های ساحل معروفی در ترکیه افتاده بود. یکی ازیازده سوری آواره‌ ای که همه‌ شان برای رسیدن به اروپا، سوار قایق قاچاقچیان شدند و مردند . . . خیلی‌ها می‌گویند انتشار این تصویر در اینترنت یا روزنامه‌ها ناراحت کننده است اما به نظر من آن‌ چه ناراحت‌ کننده است، این است که این بچه‌ ها هر روز به همین شکل می‌ میرند در حالی که برای جلوگیری از مرگ آن‌ ها می‌ شود کارهای زیادی کرد.
تصمیم آسانی نبود، اما من این عکس غم‌ انگیز را منتشر کردم چون این بچه‌ها به اندازه بچه‌ های خودم برایم مهم‌ اند. شاید اگر رهبران اروپایی هم این کار را می‌ کردند، باعث می‌ شد که تلاش کنند تا این تصویر وحشتناک را برای همیشه از بین ببرند»
پیتر بوکائرت خود مدیر بخش فوریت های سازمان دیده بان حقوق بشر و متخصص در بخش بحران های انسانی نیز میباشد. بی ظن و گمان او تا کنون بر سر مسائل مربوط به حقوق بشر و پناهجویان بیش از پیش و مستمر با دولتمردان اروپایی دست به گریبان بوده است. فحوای کلام او بسیار پربار و عمیق است. او به گونه ای کلی اما با صراحت گفته است رهبران اروپایی در توان دارند که این تصاویر خشونت آمیز را برای همیشه از دیده ها محو نمایند اما آنها را قصد و نیت چنین نبوده و نیست. او خیلی شسته و رفته گفته است، دولتمردان اروپایی فاقد وجدان بوده و او سعی داشته تا وجدان به خواب رفته آنان را با نهیبی برانگیزاند.
تشخیص او به خطا نرفته است چرا که در روزهای اخیر هم این دولتمردان هستند که انگشت اتهام را به بهانه بحران پناهجویان به سمت و سوی هم نشانه رفته اند.
دولتمردان و سیاستمداران آموزه ها و گزاره های حقوق بشری را در جهت منافع خود به کار بسته و از آن ها بهره جسته اند اما در این میان طبق روال و قاعده حاکم بر سیره دولتمردان آنچه مهجور مانده است همان گزاره ها و آموزه های حقوق بشری بوده و میباشند. سازمان ملل متحد به بهانه ایجاد صلح پایدار جهانی موجودیت یافته است. این مهم از منشور سازمان ملل متحد به خوبی پیدا و آشکار است. در مقدمه این منشور میگوید:
« ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ که دوبار در مدت یک عمر انسانی افراد بشر را دچار مصائب غیر قابل بیان نموده و با اعلام مجدد ایمان خود به حقوق اساسی بشر و به حیثیت و ارزش شخصیت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن و همچنین بین ملت‌ها اعم از کوچک و بزرگ و ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و احترام الزامات ناشی از عهد‌نامه‌ها و سایر منابع حقوق بین‌المللی و کمک به ترقی اجتماعی و شرایط زندگی بهتر با آزادی بیشتر و برای نیل به این هدف ها به رفق و مدارا کردن و زیستن در حال صلح با یکدیگر با یک روحیه حسن همجواری و به متحد ساختن قوای خود برای نگاهداری صلح و امنیت بین‌المللی و به قبول اصول و ایجاد روشهایی که عدم استفاده از نیروهای مسلح را جز در راه منافع مشترک تضمین نماید و به توسل به وسائل و مجاری بین‌ المللی برای پیشبرد ترقی اقتصادی و اجتماعی تمام ملل مصمم شده‌ایم که برای تحقق این مقاصد تشریک مساعی نمایی»
این مقدمه به وضوح نشان می دهد که ایجاد صلح و امنیت بر مبنای حقوق عامه بشری زیر بنا و بهانه ای جهت تشکیل سازمان ملل متحد بوده است. همچنین در فصل اول این منشور با عنوان "مقاصد و اصول" میگوید:
« حفظ صلح و امنیت بین‌المللی و بدین منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعی موثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات علیه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز یا سایر کارهای ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعدیل و حل و فصل اختلافات بین‌المللی یا وضعیت‌هایی که ممکن است منجر به نقض صلح گردد با شیوه‌های مسالمت‌آمیز و برطبق اصول عدالت و حقوق بین‌الملل»
اما با هزاران هزار تأسف آنچه دولت های عضو سازمان ملل به دنبال آن بوده و میباشند حول محور منافع یافت میشود نه حول محور حقوق انسان ها. شاهد آشکار و انکار نا پذیر مدعای این قلم سخنان اخیر "آنجولیا جولی" در شورای امنیت سازمان ملل متحد میباشد. جولی به عنوان کمسیونر سازمان ملل متحد در امور پناهجویان در حمله به شورای امنیت و سازمان ملل گفت:
«هدف از ایجاد سازمان ملل ممانعت از وقوع جنگ و پایان دادن به درگیری‌ها است؛ سازمان ملل باید کشورها را گرد هم آورد تا برای نجات جان انسان‌ها راه‌ حلی دیپلماتیک بیابند٬ اما تا کنون در پایان دادن به جنگ در سوریه ناکام مانده است . . . اگر جامعه جهانی قادر به پایان دادن به این بحران نیست٬ این وظیفه اخلاقی گریزناپذیر را دارد که به یاری پناهجویان بشتابد و امنیت زندگی آنها را تامین کند . . . بحران سوریه به روشنی نشان می‌ دهد که ناکامی ما در یافتن راهکار دیپلماتیک موجب آوارگی گسترده و بی‌ وطنی و تبعید نشینی میلیون‌ها شهروند بی ‌گناه خواهد شد»
جولی همچنین از انتظار فرارتر رفته و با بیانی شجاعانه و صادقانه بحران سوریه را نشأت گرفته از جنگ منافع دولت ها دانسته و عنوان داشته است:
«شکافی که در جامعه جهانی پدید آمده موجب شده شورای امنیت سازمان ملل به وظایف خود در قبال بحران سوریه عمل نکند»
با نگاهی تجربی و تاریخی به مسئله حقوق بشر در سپهر سیاسی دولتمردان آنچه مکشوف آمده و می آید اینکه حقوق بشر نه به عنوان یک اعتقاد و ایمان بلکه به جهت بهره برداری های ابزاری در راستای نیل به منافع ملی شان به کار گرفته شده و می شود. اما بازار حقوق بشر نزد فعالان حقوق بشر شاید تأسف آور تر از بازار حقوق بشر در نزد دولتمردان باشد. امروزه در میان هموطنان ایرانی ما موج و فوجی از شخصیت ها با عنوان فعالان حقوق بشر و تشکل هایی با عناوین حقوق بشری به چشم می خورند. آنچه تجربه نگارنده این مقال در رویارویی و تعامل با بسیاری از وامداران این چنینی بوده و است اینکه حقوق بشر به جهت حسن ذاتی که دارا بوده و میباشد مورد هجوم بی رحمانه برخی دشمنان بشر در لباس حامیان و فعالان حقوق بشر قرار گرفته است. برخی از هموطنان ما در مقام فعال حقوق بشر اعتقاد راسخ به مبانی حقوق بشر داشته و دارند که در این مبحث مورد نظر این قلم نمی باشند اما بسیاری از این فعالان خود قاتلان و امحا کنندگان حقوق بشر میباشند. دشمنانی که در لباس دوست خانه بشر و حقوق بشر را ویران کرده و میکنند. واقعه ای که در زمستان گذشته برای یکی از پناهجویان هموطن در شهر دنیزلی ترکیه روی داد بسیار فجیع بود. دامنه این فاجعه تا بدان جا بود که اگر انسان از حزن و اندوه می مرد سزاوار بود. یکی از هموطنان ایرانی که مورد تعرض جنسی کارفرما در هنگام کار قرار گرفته بود از طریق یکی از دوستان به این جانب مراجعه نمود. اینجانب جهت پیگیری مشکل پیش آمده و شکایت ارائه شده به پلیس ترکیه و قوه قضائیه مسئله را با چند تن از دوستان درمیان نهادم. تصمیم بر آن شد تا مسئله را با دکتر "عبد الکریم لاهیجی"، از موسسین جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، رییس کنونی فدراسیون بین‌المللی نهادهای حقوق بشر و مدیر اتحادیه حقوق بشر در ایران طرح و درخواست کمک نماییم. روز یک شنبه ای بود از تلفن عمومی با دکتر لاهیجی تماس حاصل نمودیم. مجنی علیه که مورد تعرض واقع شده بود هم کنار بنده ایستاده بود. وقتی مسئله را با دکتر لاهیجی طرح نمودیم فقط یک کلام شنیدیم که ای کاش نمی شنیدیم:
«به ما ارتباطی ندارد. باید وکیل بگیرند»
نتیجه تو دهنی خوردنمان را برای دوستان شرح دادیم. مستمعین ابتدا متحیر و متعجب شدند اما با گذشت زمان واقعه تو دهنی خوردن ما از لاهیجی به عنوان جوک سال در جمع دوستان مورد بازپخش و بهره برداری قرار گرفته و می گیرد. اکنون آنچه قابل طرح است اینکه واقعا انسان بما هو انسان چیست، مصداقش کیست و حقوقش چیست؟ ؟ ؟ آیا پناهجوی ایرانی که مورد تعرض جنسی واقع شده است در شمار بشر به شمارش می آید یا خیر؟ ؟ ؟ اگر به شمارش می آید حقوقی را صاحب است تا کنون فعالان دروغین حقوق بشر برای استیفای حقوقش چه کرده اند؟ ؟ ؟ آنچه حقوق بشر را در ایران و سرتاسر جهان بی مایه و مقدار نموده است وجود موش های سود جو و فرصت طلبی است که به انبار کالای حقوق بشر شتافته و بن و مایه اش را به نا حق نیست و نابود کرده اند. برای در امان ماندن حقوق بشر از تهدید بی امان این موش ها میباید به قول ملای بلخ گوش فرا داد:
            ما در این انبار گندم میکنیم       گندم جمع آمده گم میکنیم
می نیندیشم آخر ما بهوش         کین خلل در گندم است از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست    و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن    وانگهان در جمع گندم جوش کن
آری اول گام آن است که دفع شر موش شود تا بشر و منشور حقوقش از آفت در امان مانند.