از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سخن شما حق طلبانه، افشاگرانه و بسیار روشن است و قابل فهم برای همگان. اما مایلم نکته ای را خارج از بحث
توضیح دهم؛ نکته ای که چندان مهم نیست، ولی شاید به گفتن اش بیرزد.
«کُلاه» در فرهنگ خلق های ساکن ایران زمین و کل جهان، تاریخ و اهمیت ویژه ی خود دارد. در ایران ما، یکی از دیرینه ترین اَشکالِ کلاه، کلاه نمدی است؛ زیرا خود نمد تاریخی کهن، بسیار کهن دارد؛ و این بحثی بلند است که در این اندک نگنجد.
«کُلاه»، شکلی دِگر شده و نوین است.*
* این واژه در اَشکالِ کهنِ خود دو شکل دارد، «کلا»(اول ساکن) و «کولا»(با اوی بلندِ ایرانی که دیرتر به اوی گِرد یا کوتاه یا ضَمَّه بدل شده؛ مانندِ شکل واژهای «کُرد» = «کورد»؛ «تُرک» = «تورک»؛ «ناخُن» = «ناخون» = بخشی استخوانی از بدن که بی خون است؛ اگر بریده شود خون از آن جاری نمی شود؛ و ... به همین خاطر اگر محققین اَشکالِ کهنِ این نوع واژه های ایرانی را نشناسند، امکان یافتن ریشه ی آنها بسیار دشوار است و گاه ناشدنی ست. در اَشکالِ کهن «تُرک»، «کُرد»، «کُلاه»، «ناخُن»، وجود ندارد؛ و از این دست بسیار است.
«کلا»(اول ساکن) و یا «کو لا» = لایه ای، پوششی که بر بلندای قامت آدمی، بر سر آدمی = بر کَلَّه ی آدمی = بر قُلَّه ی آدمی، قرار می گیرد.
لا = لایه؛ لا = گلیم = قالی یک لا و نازک = قالی بی پُرز(تالشی).
در ضمن «قُلَّه» ی عربی به معنی سرِ کوه، همان «کَلَّه» ی ایرانی است.
«هر کس از این نمد برای خود ردایی دوخته و فقط بشری که حقوقش روزمره مخدوش شده است بی ردا در گوشه و کنار عالم رها شده است.»
پس، اصطلاح «از این نمد کلاه دوختن» درست است.
همانطور که پیشتر توضیح دادم، این اشتباه کوچک در بیان، هیچ از اهمیتِ مطلبِ ارزشمند و نادرِ شما نمی کاهد؛ فقط برای تدقیق فکر کردم شاید لازم است نوشته شود؛ و نوشتم.
پیوسته پیروز و شاد باشید
۷۰۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۴
|