موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی بعد از "توافق هسته ای"


رحمان حسین زاده


• خامنه ای در جریان است که کشورهای غربی بدنبال محدود کردن دخالتهای جمهوری اسلامی و رفع مزاحمتهای این رژیم علیه منافع خود و متحدانشان در منطقه هستند. پُز ظاهری خامنه ای مبنی بر ایستادگی، پوششی برای "نرمش قهرمانانه" بعدی در این عرصه هم در مقابل قدرتهای غربی و متحدان منطقه ای آنها امثال عربستان و دیگر کشورهای عربی در منطقه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۲ شهريور ۱٣۹۴ -  ۱٣ سپتامبر ۲۰۱۵


خامنه ای در سخنرانی بعد از عقب نشینی هسته ای ادعا کرد، "دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه و حمایت از متحدانشان ادامه خواهد یافت". کیهان شریعتمداری و دیگر رسانه های مزدور و آن بخش از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران که به لفاظی رهبر برای پرده پوشی کردن ضعف و عقب نشینی نظامشان در ماجرای هسته ای احتیاج دارند، این اظهارات را نشانه صلابت نظام در مقابله با "استکبار جهانی" و قدرتمندی در منطقه تفسیر کردند. بر خلاف این پروپاگاند، اظهارات دفاعی خامنه ای اساسا اذعان به این مسئله است که بعد از ماجرای هسته ای و بیش از گذشته آجندای مورد توجه آمریکا و غرب در مجادلات و مذاکرات فیمابین، مسئله دخالت جمهوری اسلامی در منطقه و تعیین حدود و ثغور آن است. خامنه ای در جریان است که کشورهای غربی بدنبال محدود کردن دخالتهای جمهوری اسلامی و رفع مزاحمتهای این رژیم علیه منافع خود و متحدانشان در منطقه هستند. پُز ظاهری خامنه ای مبنی بر ایستادگی، پوششی برای "نرمش قهرمانانه" بعدی در این عرصه هم در مقابل قدرتهای غربی و متحدان منطقه ای آنها امثال عربستان و دیگر کشورهای عربی در منطقه است. در هر حال این تصویر از "توافق هسته ای" که خود جمهوری اسلامی و بعضی جریانات در اپوزیسیون هم آن را نشانه افزایش قدرت منطقه ای رژیم میدانند، تماما وارونه و هدفمند به افکار عمومی ارائه میشود. این وارونگی را باید افشا و کنار گذاشت و به موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی آنطور که هست پرداخت.

بورژوازی ایران و رویای نیروی اول منطقه

فراتر از موقعیت مشخص امروز جمهوری اسلامی در منطقه، در نگاهی به گذشته، تبدیل شدن به نیروی اول منطقه، رویای همیشگی بورژوازی ایران بوده است. در یک دوره مشخص در دهه ۵۰ شمسی این رویا توسط هیئت حاکمه بورژوا سلطنتی به تحقق پیوست. رژیم شاه در دهه قبل از انقلاب ۵۷ به عنوان قدرت برتر عنوان "ژاندارم منطقه" را به دست آورد. اما معادلاتی که آنزمان به کسب چنین موقعیتی توسط رژیم سلطنت کمک کرد، تماما با شرایط امروز متفاوت بود. در جهان دو قطبی آن دوره رژیم سلطنت نورچشمی آمریکا و کل کشورهای غربی در منطقه بود. از حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی بی بروبرگرد قدرتهای غربی بهره مند بود. با متحدان نزدیک آمریکا و غرب در منطقه، از جمله اسرائیل و عربستان و اردن و ترکیه و مصر و بخش عمده کشورهای عربی منطقه دوست و متحد بود. این فاکتورهای مهم بین المللی و منطقه ای در کنار گسترش قدرت اقتصادی و نظامی رژیم سلطنت در دهه چهل و پنجاه شمسی این امکان را به بورژوازی ایران و رژیم سلطنتی داد که از موقعیت برتر منطقه ای بهره مند شود و به نیروی اول منطقه تبدیل شود. عنوان "ژاندارم منطقه" را بی ربط به دست نیاورده بود. به طور عملی به نیابت از غرب در بسیاری منازعات منطقه ای نقش موثر ایفا میکرد. برای بورژوازی ایران این دوره کوتاه بود. انقلاب ۵۷ و سرنگونی سلطنت پایان این موقعیت بود. اما این رویای بورژوازی ایران دفن نشد و در چهارچوب ایدئولوژیکی و سیاسی و حکومتی و در قالب دیگر ادامه یافت. خمینی و ضد انقلاب اسلامی به قدرت رسیده در دهه اول عمر خود در ضرب اول برای تحکیم موقعیت داخلی و منطقه ای پرچم "صدورانقلاب اسلامی" و پرچم "پان اسلامیسم" را به دست گرفت و در عین حال از این طریق در راستای برتری طلبی منطقه ای بورژوازی ایران قدم برداشت و از حمایت بخشهای مهمی از بورژوازی ایران بهره مند شد.

شکست برتری طلبی منطقه ای، شکست پان اسلامیسم

جمهوری اسلامی با تکیه بر شکل دادن و قدرتمند کردن جنبشهای اسلامی در کشورهای اسلام زده خاورمیانه و پرچم "پان اسلامیسم" سودای کسب قدرت برتر منطقه ای را در سرمیپروراند. آنطور که انتظار داشتند اگر درعراق و عربستان و بعضی کشورهای عربی، الگوی مورد نظر خمینی و نظام تحقق پیدا میکرد، جمهوری اسلامی میتوانست قدرت برتر منطقه ای خود را تحکیم کند و این موقعیت را بر دنیا تحمیل کند. چنین اتفاقی نیفتاد. جنگ ایران و عراق و مشخصا شکست جمهوری اسلامی در این جنگ، در عین حال شکست "صدور انقلاب اسلامی و پان اسلامیسم" و شکست افق بورژوازی ایران برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه ای بود. در یک حکم کلی تر ایده قدرت برتر منطقه و "ژاندارمی منطقه" نه تنها برای بورژوازی ایران، بلکه برای دیگر کشورهای بازیگر منطقه ای چون عربستان و ترکیه هم در خاورمیانه بی ثبات کنونی دیگر سرابی بیش نیست.

دخالتهای منطقه ای جمهوری اسلامی و اهداف آن

با شکست افق "پان اسلامیستی" برتری طلبی منطقه ای جمهوری اسلامی شکست خورد و ادامه دخالتهایش به سطح اقدامات ایذایی یک نیروی شکست خورده و مزاحم در مسائل منطقه و کشورهای منطقه تنزل پیدا کرد. این با آرزوی تبدیل شدن به "نیروی اول منطقه" تماما متفاوت و خیلی ها به این وجه مسئله توجه نمیکنند. شکست در جنگ با عراق تنها شکستی در صف آرایی نظامی دو دولت در حال جنگ با هم نبود. این شکست استراتژی سیاسی "صدور انقلاب اسلامی و پان اسلامیسم" و به این اعتبار به آشوب کشاندن منطقه طبق رویاهای خود آنها بود. این شکست استراتژیک به سهم خود بقای جمهوری اسلامی را به طور جدی زیر سئوال میبرد. جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود از آن وقت تاکنون به دو شیوه عمل کرده است‏: اولا، در سطح داخلی تشدید کشتار و سرکوب و زندان و موج اعدامها در ابعاد صد هزار نفری را ادامه داده است. ثانیا، در سطح منطقه گسترش دخالتهای تروریستی و نظامی ایذایی و ایجاد مزاحمت در مقابل منافع کشورهای غربی اساسا در راستای باجگیری و امتیاز گیری در بده بستان و معاملات با این کشورها روش رژیم اسلامی بوده است.

"نرمش قهرمانانه" در معادلات منطقه

بعد از معامله در "پرونده هسته ای" پروسه معامله آمریکا و غرب با جمهوری اسلامی بر سر حدود و ثغور دخالتها و سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی آکتوول تر از هر دوره ای است. آمریکا و غرب قدم به قدم پایان مانع تراشیها و مزاحمتهای جمهوری اسلامی در مسائل عمده منطقه و علیه منافع خود و پایان دخالتهای سیاسی و نظامی در کشورهای منطقه را میخواهند. واضح است جمهوری اسلامی تحت فشار غرب است که به سیاستها و پروپاگاند ضد غربی و ضد آمریکایی پایان دهد. به کار شکنی و مزاحمتهایش در مسائل بین اسرائیل و فلسطین پایان دهد، اقداماتش در عراق و سوریه و لبنان و یمن و ... را با چهارچوبهای مورد نظر غرب هماهنگ کند. در یک کلام از جمهوری اسلامی میخواهند با پروژه های غرب در منطقه خود را منطبق کند. این مرحله تعیین کننده ای از مناسبات بین غرب و جمهوری اسلامی است که تکانهای جدی در جمهوری اسلامی و در جدال جناحهای جمهوری اسلامی به همراه خواهد داشت. لفاظی های کنونی خامنه ای علیه غرب علاوه بر مصرف داخلی آن در واقع تعیین مبنایی برای مذاکره و کمتر امتیاز دادن، و اشتیاق روحانی به "تعامل سازنده" با دنیا اسم رمز سازش سریع با غرب، انعکاس سیاستها و روشهای متفاوت جناحهای نظام نهایتا برای یک هدف مشترک آن هم "نرمش قهرمانانه" در این قلمرو است. عقب نشینی بیشتر جمهوری اسلامی در این عرصه در گرو تعیین تکلیف هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با مانع تراشیهای جریانات افراطی درون نظام و قبول مخاطرات جدی است که در این پروسه گریبان جمهوری اسلامی را خواهد گرفت.

صورت مسئله اصلی، سرنگونی جمهوری اسلامی است

پیامدهای کشمکشها و جدالهای جمهوری اسلامی و غرب در همه این سالها به بهانه هسته ای یا در جدالهای منطقه ای از هر دو طرف مستقیما اهرمی برای تقابل با منافع کارگران و مردم حق طلب ایران و منطقه بوده است. در دو سوی این جدال دو نیروی ارتجاعی ایستاده اند، که در این پروسه ترجمه عملی هر اقدامشان افزایش مصائب فراوان اقتصادی و سیاسی علیه کارگران و اکثریت عظیم شهروندان جامعه را به همراه داشته است. از نظر طبقه کارگر آگاه و مردم آزادیخواه پایان این کشمکشها میتواند و باید به معنای کوتاه شدن دست جمهوری اسلامی و قدرتهای غربی از سر زندگی مردم ایران و پایان تحمیل مصائبی باشد که به این بهانه بر مردم ایران و منطقه تحمیل کردند. به علاوه کارگران و مردم ایران و آزادیخواهان و کمونیستها قدم به قدم عقب نشینی و ضعف جمهوری اسلامی را می بینند و میتوانند به فرصتی برای عقب راندن جمهوری اسلامی و پایان عمر این رژیم تبدیل کنند.

با این وصف دیپلماسی و هیاهوی دو طرف حول منازعات منطقه ای نباید صورت مسئله اصلی جامعه ایران با جمهوری اسلامی را عوض کند. ناسازگاری جمهوری اسلامی و حاکمیت سیاه آن با نفس حق زندگی و معیشت و آزادی مردم ایران صورت مسئله اصلی جامعه است. جدال واقعی آنجایی است که کارگر و زن و جوان و معلم و پرستار و کارمند و شهروندان میلیونی ایران برای حقوق اقتصادی و سیاسی، برای تامین معیشت و آزادی و رفاه در ابعاد متنوع به اعتراض و مبارزه دست زده و میزنند. صورت مسئله اصلی جامعه تلاش برای بهبود هر روزه زندگی و تامین معیشت و کسب آزادی و تلاش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. کمونیستها و آزادیخواهان بیش از پیش میتوانند این پرچم و مبارزه را نمایندگی کنند.