ترس رژیم از توافق اتمی - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۲ شهريور ۱٣۹۴ -
۱٣ سپتامبر ۲۰۱۵
گرچه کل اپوزیسیون همچنان بی خبر از چند و چون مذاکره های پنهانی و برنامه های پشت پرده آمریکا با رژیم، بوده و هست، ولی بیش از پوزیسیون به همه محورهای مورد نظر، نقد و گمان مخالفان و موافقان پرداخته و به توافق وین و اصولا برنامه های هسته ای برخورد کافی داشته و همزمان هرکدام با بخشی از نقدهای له یا علیه آنها موافقت و یا مخالفت مدلل دارد؛ اما من دلایل رد توافق اتمی مخالفان را تاکنون کافی نمی دانم. همچنین می دانم که سران رژیم، سپاهِ چپاولگر، باندهای تجاریِ درون و بیرون حکومتی، بازار کثیف و بشدت وابسته تجاری، قاچاق و فروش سیاه کالاهای بنجل جهانی در ایران و... با این توافق دوباره بیشترین بهره را به جیب آنها و شرکای خارجی شان خواهند ریخت؛ این را هم بخوبی می دانم که اختاپوت های نوپای مالی، مافیاهای بیت رهبری، آقازاده ها و دیگران های بسیار پنهان و پیدا همگی در پی این توافق چه توان ها، چه دستِ غارت ها و چه طمع های بی پایانی بر همه ی شاهرگ های ریز و درشت اقتصادِ تکپایه، فلج، رانتی و نفتی ایران داشته و دارند و طبعا با رفع محاصره های مالی و بطبع بقای این دستگاه خودرای"پان شیعی" یغماگری های شان همچنان ادامه خواهد داشت. با اینوجود اما، حتی توقف و یا کناررفتن تدریجی بخشی از تحریم ها توسط توافق وین می تواند گذر از اهداف رژیم در به تبعیت درآوردن اراده ی توده های کار ناکام ماند و باشد. یا بهتر است چنین بگویم: بیشتر"فلج نشدن زندگی" جاری توده های کارگر، کارمزد و تهیدستان، خود به تنهائی هم نتیجه مفید و برگ برنده ی بزرگ آنها در برابر رژیم کلاشی ست که نتواند بندگی را از شدت فقر در سطح و اعماق جامعه بازتولید کند. این توافق ِتابوئی، یک پیروزی اندک ولی مهم بر قلدری دیوی ست که من به آن بهای بزرگ داده و برایش در دراز مدت نتایج، عوارض، عواقب و ثمره ی چندسویه ای حتمی می دهم. بخشی از نتایج می تواند این ها باشند!
یک: کنار نهادن اجباری سرکردگی داعش شیعی بر اسلام سیاسی ِجهان و به تبع آن دست برداشتن ناگزیر از برنامه های رهبری کلان مسلمانان توسط رژیم، همیشه به نفع دوستی ملل مسلمان و رنگین است و همزمان بیرون رفتن رهبری شیعه از ماجراجوئی های اتمی به دلایل فراوان ناتوانی و همچنین تشدید فشارهای بیرونی که البته خود آن بسود آینده مردم ماست؛ سرخوردگی نظام را اساسا تقویت و تندروی رژیم را بهتر منکوب می کند. زیرا، در هردو حال علاوه بر توفق هزینه های کمرشکن، کشور ما نیاز به چنین پدیده های خطرناک هسته ای، که دشمن میحط زیست می باشد، با توجه به وجود منابع کلان و گسترده طبیعی، بدان نیاز ندارد و دست شستن از جنگ مذهبی نیز، خودبخود فرصتی ست برای همزیستی مسالمتجویانه.
دو: با همه ظاهرسازی های گذشته، اخیر و اشتلم های ۱٨ شهریور رهبر باخرد در برابر آمریکا، اینک چهره ی یک حقیقیت و اصل ِپایه و تاکنون نسبتا پنهان هویدا شده و هرچه بیشتر داعیه دروغ ضدامپریالیستی بودن رژیم بر علیه شیطان بزرگ آمریکا و دیگر شرکای ناتو او را در چشم مردم ایران و مسمانان جهان خنثی و بی اعتبارتر کرد. زیرا که رژیم محصول سیاست غربی ست و رژیم و آمریکا از ترفند این دستگاهِ فریب، متقابلا تغذیه می شده اند.
سه: بزرگترین ره آورد توافق هسته ای، فروریزی پایه های برج عاجِ دعاوی ایدوئولوژیک رژیم از چشم و شناخت توده های ساده نگر و متعصب مذهبی ست و یقینا این بی اعتبار مبانی اعتقادی او از دیدِ استکبارستیزی بی پایه اش، مستقیما در سیبلِ هدفگیری مرگبار مسلمانان قراردارد که در چشم انداز آتی رژیم، هرگز جبران پذیر نمی باشد.
چهار: باخت ترفند اسلام ستیزی، و از دست دادن حتی اندک بهانه ی مبارزه با امپریالیسم آمریکا و یاران غربی او و فروافتادن اهرم و علم تحمیق توده ای در تئوریزه کردن خطر حمله دشمن به اسلام و عدم توان بکارگیری توطئه های نخ نمای هجوم خارجی به کشور خدا و ناتوانی در بسیج نیروی های سرکوبگر خود یک پیروزی ست تا برای فرداهای مشابه ِجنایت های ٨٨ که نمی باید دیگر بار بازتولید شود، یقینا همنوع کشی مردم از هم با چنان مستمسک هائی مسخره ای بسادگی تکرار شدنی نسیت.
پنج: آغاز چشمگیر دور جدید بحران هویتِ ولایتمداری شیعه، در کنار نزج اتوریته و سهم خواهی سنی و طبعا جنگ قدرت میان آنها و زیر ضرب رفتن مستقیم بساط حاکمیت مطلق مذهبی شیعه در جهان اسلام با هم آمیختگی جدی دارند و به تبع آن ناگزیری شتاب انگیز در دست بردن به شیوه های قهر عریان در منطقه را بیش از پیش افزون کرده و پناه بردن توامان به مواضع تدافعی در برابر غرب از یکسو و خشونتِ تهاجمی علیه مردم کار و تهیدست که مخالف جنگ و جنون مذهبی منطقه می باشند از دیگر سو، مسئله حاد و روز اسلام سیاسی شده است. و سرآخر نشستن حاکمیت های برتریجو هردو سوی مذهبی بر روی نیزه ی تیز هست، که قطعا نمی تواند برای هردو آنها در دور بلندی، ممکن و آسوده باشد و با توجه به بحران خاورمیانه در دراز مدت هم بردباری لازم را آنها نمی توانند بدهد. بنابرین بهانه ی مخالفت با توافق اتمی؛ خود بهترین بهانه برای تشدید جنگ سرکردگی مذاهب است.
شش: بازتاب مفید و حداقل توافق و شاید یکی از نتایج مهمترین های آن، آغاز پایانی به جنگ های طولانی قدرت میان سران رژیم هم باشد که هم اکنون آنانرا در خود پیچیده است. روند جنگ علنی در رودرروئی ها و تضاد درونی حاکمان علیه هم و سیر شتابان تناقض های قدرت و ثروتِ باندها و دارائی های به تاراج رفته توسط آنها از یکسو و تحریک هر چه بیشتر خود این "ملات" در بیداری توده ای بر علیه جنگ زرگری اصولگرایان و رفرمیست های دور و نزدیک می تواند سمت دید و نوک حمله ی مردم به این چالش ها و تنش های ریاکارانه را روزافزون کرده و رشد جهشی کافی دهد و منشا ترس فراگیر حاکمیت باشد و ناسازگاری ها در میان باندها را چنان بالا برد که آنها ناگزیر به ایجاد قطب بندی های کاملا متفاوت با آنچه تاکنون داشته اند بشود و این می تواند بیشتر به فرسایش و فروریزی نیرو و پایه های کل رژیم و دیگر شاخه ها و نحله های آن مستمرا بینجامد.
هفت: و به خلاصه ترین شکل فرصت دست یابی به توافق اتمی و ضرورت تثبیت آن می تواند به اراده ی مردم خسته کار و تجرمند ما سوخت دانش و شتاب هوشیاری داده، و در چشم انداز نچندان دور چنان یاری لازم رساند تا با دید بازتر و اندک شکمی سیرتر به مقابله با حاکمیت تکقبی بهتر از پیش درآید و خصوصا با این همه اهرم روشنگری و افشاگری های بیداری و همزمان رسوائی بیشتر رژیم که پس از توافق های آتی دیپلماتیک بدست می آید، برای همیشه برروی پای رنگین خود بایستد، آگاهانه به بقای رژیم های تمامیتگرا پایان دهد و برای همیشه بر راه خمینی چی ها، رفرماسیونرهای مذهبی، یا شاهی های شناخته شده و یکه تازی، تابلوی بن بست گذارد.
هشت: در بلبشوی بی پرنسیپی های ضدمردمی طیف اپوزیسیون راست و خصوصا پروآمریکا، و حامیان دخالت نظامی و مخالفان توافق اتمی و به همانسان تصادم های روزآفزون نیروهای ایدئولوژیک دولت مذهبی علیه استقلال رای مردم و ریاکاری های رفرمیست ها با اراده آزاد و متحول مردم، دیگر جای تردید ندارد که مرزهای دوستی و دشمنی جریان های ریاکار راست، رفرمیست، فرصت طلب در هم ریخته و ناچار می باید آنها را تفکیک و شفاف کرد و در این راه این تنها نیروهای مردمی، دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست هستند که در سمت و سوی اراده و منافع کارگران و توده های تهیدست ایستاده اند و همان ها هم ناگزیرند راه فردا را برای ایجاد آلترناتیو مردمی مهیا کنند و با هم علیه طیف های راست، رفرمیست و کل رژیم آماده ی همکاری های کلان شوند. حتی تا فروریزی بساط رژیم همین اراده ی مشترک و منسجم می تواند رژیم را در پاسخگوئی به خواست نان، کار و آزادی های حقوق بشری به تبعیت ناگزیر کند و پیدایش چنین فضای تدافعی در نظام و تهاجم کارگری ـ مردمی به سیر ویرانی پایه ها بیش از پیش نیروی استقامت خواهد یافت و آشکارا مقاومت های کارگری ـ توده ای را روزبروز بالا خواهد برد.
و تنها متاثر از چنین شرایط و پیشفرض ها پس از توافق اتمی ست، که امکان رژیم جهت سازماندهی نیروهای فاشیستی برای سرکوب مبارزه ی کارگری و توده ای به حداقل ممکن خواهد رسید و همین شرایط می تواند به پیدایش تدریجی و گاها سریع دریچه های تنفس آزادِ سیاسی و ایجادِ فضای بهتر برای سازماندهی اراده ی دخالتگرِ کارگران ـ مردمان بجان آمده ار بیداد مذهبی یاری رساند و چند و چون آنرا به یاری همکاری های مشترک کلان نیروی کار، ملت های تبعیض زده، نیروهای مردمی و جریان های سکولار، دمکرات، چپ و کمونیست مهیا کند و خواهد کرد.
و در یکچنین بحران آشفتگی ارزش ها، سرخوردگی ژرف رژیم و نتایج ناتوانی کل دستگاه در هدایت سمت فردا، آنگاه بی گمان زمان رویش امید است، و یافتن راه و چاه و ضرورت همکاری برای اپوزیسیون بزرگ، سکولار، دمکرات، چپ و کمونیست و سازمان دادن نیروی های مقاومت توسط تشکل های آتی گسترده کارگری و مبارزه علنی و کارساز که به باور من این ها تنها و یگانه اهرم های مطمئن برای رویاروئی و فراروئی پایانی و گذر موفق بر خیرگی رژیم ولائی ست؛ چنین چشم اندازی در فردای نچندان دور پیچیده نیست. پیشبردتک تک آنها فضای لازم و پویا می خواهد که طبعا در آنگونه موقعیت های بحرانی، جهشی و کیفی وجود عینی دارند و خواهند داشت.
مخالفت صِرف با توافق اتمی
اما مخالفت صِرف با توافق اتمی، صرفا با ترس از تقویت پایگاه سست شده ی رژیم، برایم بسیار ساده انگارانه، فرمالیستی، مبهم، ماجراجویانه و واهی ست و هرگز هم کافی نبوده و با رویدادهای شگرف منطقه خوانا ندارد؛ زیرا بند ناف رژیم های مستبد و مذهبی با زورِ کور گره خورده و تا روز بقای شان با آنها پیوند ناگسستنی دارد. خود رژیم در ذاتش مخالف توافق است و اگر می توانست هرگز پای این قرارداد آن نمی رفت ولی مجبور شد. بنابرین توافق تحمیل شده بسود قطعی مردم است و مخالفت با آن بیانگر هیچ راهکار درست، پایدار، مردمی و نزدیک به فهم در چشم انداز آتی مبارزه توامان کار علیه ارتجاع و نئولیبرالیسم نمی باشد. چراکه اهرم قابل تکیه برای دعاوی مردمی و انقلابی در خود ندارد، مگر پشتوانه ذهنی. همچنین ناظر بر چگونگی دیپلماسی و هدایت سیاستِ شکننده ی دیرور، امروز و فردا نیز نیست. رد توافق اتمی، تلاش در ایجاد روابط مستقل دوستانه با خارج را دوباره تیره خواهد کرد و پاسخی به چگونگی فردای روابط ایران با جهان و با دشمنان زورگوی فراوان "ناتو"نشان نمی دهد و راهبرد قابل دسترسی برای چگونگی کشف و کسب آنها فعلا نمی بیند و ناگزیر ایجاد انگیزه همکاری های منطقه ای و جهانی علیه تنش و تولید سلاح و صنایع اتمی که دشمن میحط زیست اند را با این نگاه "ضد توافق اتمی"به چالش هسته ای بیشتر تشویق می کند.
و تازه معلوم هم نسیت که در صورت ایستادگی و احتمال نه ی بزرگ رژیم در برابر غرب، چه خواهد شد و چگونگی و آنرا چندان روشن و قابل تکیه برای ما روشن نمی کند. زیرا با این پیشفرض: که اگر رژیم و ۵ + ۱ با هم به سازش مطلوب نرسند؛ چه خواهد شد و راه چاره چیست؟ راهکار او با این نگاه مبهم و نرمش ناپذیر کاملا در تاریکی ست و تمام دعاوی او جز به دخالت های نهائی امپریالیسم آمریکا و یاران ناتو و سرآخر تشویق به جنگ و ویرانی هرچه بیشتر و تباهی زندگی مردم و کشور، پاسخی درخور به گره های کور فراوان پیشاروی مردم تورم زده و بیکارو گرسنه نمی دهد. من این راه و راه حل را ناهمواره، ذهنی و بیرون از اراده تاثیرگذار توده های کار و سرنوشت ساز دانسته و رسما رد کرده و شیوه آنرا منطقی و مفید نمی دانم. در عینحال اقرار می کنم که راه پیچیده و دشواری پیش روی مردم، موافقان و مخالفان توافق اتمی و فردای براندازان رژیم وجوددارد که بی همکاری های کلان، سراسری و بی داد و ستد دیدگاه های رنگین نظری و عملی اپوزیسیون مترقی و مردمی چاره یابی کارا چندان میسر نیست.
بهنام چنگائی۲۱ شهریور ۱٣۹۴
|