" قنات و سیلیکان" ساختار پاسخ به چالش آب


رضا سیاوشی


• بحران کنونی آب در ایران دیگر به آب محدود نمی شود؛ به تهدید تمدنی فرا روئیده است. ایران مرکزی ظرف یکی دو دهه آینده غیر قابل سکنی می شود؛ ۳۰ تا ۵۰ میلیون نفر از جمعیت رو به کاهش ایران وادار به مهاجرت می شوند. بازدهی کشاورزی در ایران رو به کاهش نهاده و امروز بیش از نیمی از نیاز غذائی کشور با واردات تامین می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ شهريور ۱٣۹۴ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۵


یکم - پیش درآمد
بحران کنونی آب در ایران با بقیه کشورهای جهان تفاوت دارد؛ راه حل آن نیز تنها از مسیر ویژه و منحصر به فردی امکان پذیر است. اما ویژه بودن مسیر به معنای پیچیده بودن آن نیست؛ اتفاقا" این مسیر رمز و رازی ندارد، طبیعی ترین و بدیهی ترین مسیر است. هر فرد علاقمندی که حداقل آشنائی با مختصات فلات ایران و ویژگی های تمدن ایرانی داشته باشد، و با علوم پایه در سطح دبیرستانی آشنا باشد، این مسیر را خواهد دید، بشرطی که بداند کجا جستجو کند.
بحران کنونی آب در ایران دیگر به آب محدود نمی شود؛ به تهدید تمدنی فرا روئیده است. ایران مرکزی ظرف یکی دو دهه آینده غیر قابل سکنی می شود؛ 30 تا 50 میلیون نفر از جمعیت رو به کاهش ایران وادار به مهاجرت می شوند. بازدهی کشاورزی در ایران رو به کاهش نهاده و امروز بیش از نیمی از نیاز غذائی کشور با واردات تامین می شود[1]. به گزارش سایت تابناک « اشتغال‌زایی بخش کشاورزی شدیدا افت کرده و در طول یک دهه نشان دهنده نابودی یک میلیون و ۲۸۸ هزار نفری اشتغال‌... در این بخش است[2] . تخلیه روستاها شتاب گرفته و حاشیه نشینی با چنان سرعتی در حال رشد است که تا همین چند سال پیش غیر قابل تصور بود. خبرگزاری ایسنا از قول معاونت اجتماعی قوه قضائیه گزارش می دهد « در دی ماه سال 93 رقم حاشیه‌نشینان به 10 میلیون و 100 هزار نفر رسید ....   تا پایان سال 94 این رقم به بیش از 13 میلیون» [3] می رسد. یعنی هر ماه 150 هزار نفر به تعداد حاشیه نشینان ایران افزوده می شوند. عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی که در 35 سال گذشته در کوران همه تصمیم گیری های مربوط به آب و کشاورزی قرار داشته و شاید بیش از هر کسی با این مسائل آشناست می گوید: « مطابق برآوردهای علمی، ... در آینده نه‌چندان دور حدود ٧٠‌درصد جمعیت ایران باید از کشور مهاجرت کنند اما ... کدام کشورها حاضرند ٤٠ تا ٥٠‌میلیون ایرانی را اسکان دهند؟!» مرکز ثقل تمدن ایرانی در برابر چشمان ما در حال درون پاشی، تصعید و محو شدن است. اینها رئوس فاجعه آب در ایران هستند. نوشته حاضر آگاهانه از پرداختن بیشتر به این واقعیات تلخ و دردناک اجتناب میکند تا بر راه حل تمرکز کند.
برای پاسخ شایسته به چالش کنونی آب نیازمند نگاهی هستیم که از محدوده فنی و اقتصادی فراتر رفته و در یک تصویر کلان و همه جانبه به این چالش بپردازد. آنچه در زیر می آید نمونه ساختار یک راه حل چند جانبه در دل یک تصویر کلان تر "اقتصادی اجتماعی و تاریخی" است که مولفه های دیگری که با چالش آب ارتباط ارگانیک دارند مانند هوای پاکیزه و اقتصاد پایدار و اشتغال و اقتصاد سیاسی را نیز در نظر می گیرد. سنگینی تهدید آب حکم می کند که از قدیم ترین تکنیک تا نوترین تکنولوژی برای راه حل استفاده کنیم. نام سیلیکان در تیتر این نوشته به عنوان سمبل تکنولوزی های مدرن و سمبل انرزژی خورشیدی آمده زیرا که هر دو نقش تعیین کننده در پاسخ به چالش کنونی آب در ایران خواهند داشت.
دوم – کلید رمز فهمیدن تهدید تمدنی آب
شبکه قنات های ایران در طول چند هزار سال گذشته نقش ستون فقرات و اسکلت بندی آبادانی و کشاورزی فلات ایران را داشته اند. با اینهمه شاید تعجب آور باشد که در قرن بیست و یکم هنوز قنات به عنوان بخشی از راه حل بحران آب پیشنهاد شود . اما بدون فهمیدن قنات حتی درک و دریافت درست ابعاد چالش آب مشکل خواهد بود. نزدیک تر نگاه کنیم معلوم می شود چرا.   
تعداد قنات های ایران تا نیمه قرن بیستم 50 هزار رشته ذکر شده است. به گفته رئیس موسسه بین المللی قنات که مرکز آن در یزد است، هنوز بالای 37000 رشته قنات با ظرفیت حدود 7 میلیارد متر مکعب آب در ایران دائر هستند. و طولانی ترین قنات ایران 70 کیلومتر طول دارد. [4] با نگاه کوتاهی به دیگر مختصات این قنات ها، شاخصه های مهمی آشکار می شوند. هر رشته قنات از تعدادی چاه یا "میله" تشکیل شده که این میله ها بوسیله راهروهای زیر زمینی به هم وصل می شوند. طبق اطلاعاتی که همان مرکز داده است، میانگین طول راهروهای قنات های ایران 6 کیلومتر است. اگر عمق همه میله ها (چاه ها) ی یک رشته قنات متوسط را جمع کنیم 4 کیلومتر می شود. یعنی به طور متوسط، برای ساختن هر رشته قنات حدود 6 کیلومتر راهرو و 4 کیلومتر چاه کنده شده که روی هم می شود 10 کیلومتر. با این حساب اگر تعداد قنات ها را بجای 50 هزار رشته میانه قرن بیستم دائر بودند، تنها 40 هزار فرض کنیم (هنوز 37000 آن دائر است) در آنصورت طول کنده شده برای این تعداد قنات به رقم نجومی 400 هزار کیلومتر می رسید. برای آنکه درکی از ابعاد نجومی این پدیده داشته باشیم یک مقایسه ساده بی فایده نیست.
الف – فاصله کره زمین تا ماه 398 هزار کیلومتر است. یعنی طول راهرو ها و چاه هائی که برای ساختن قنات ها کنده شده اند بیش از فاصله زمین تا کره ماه است؛ شبکه قنات های ایران به معنای واقعی ابعاد نجومی دارند. اگر بجای اصطلاح "ابعاد نجومی" بگوئیم "ابعاد قناتی" بی جا نگفته ایم.
ب – این مقدار بیش از دو برابر همه جاده های شوسه (اسفالت و خاکی ) کشور ما است که حدود 200 هزار کیلومتر هستند.
ج - حجم خاک برداری برای ساختن شبکه قنات های ایران 125 برابر حجم هرم فوخو از اهرام ثلاثه است که بزرگ ترین ساختمان جهان شناخته می شود. حجم هرم خوفو حدود 2.5 میلیون متر مکعب است. اگر میانگین قطر دهانه چاه ها و قطر راهرو ها را یکسان و برابر یک متر فرض کنیم، حجمی معادل 314 میلیون متر مکعب برای ساختن شبکه قنات های ایران خاک برداری شده است. این دو عدد را تقسیم کنیم عدد 125 بدست می آید
اگر چالش کنونی آب در ایران ابعاد نجومی دارد، پاسخ مناسب و متناسب با آن نیز خواهی نخواهی ابعاد نجومی خواهد داشت. اما چرا بحران آب در کشور ما تهدید تمدنی است؟
2
چرا ایرانیان از آغاز تمدن خود آنهمه منابع و نیروی کار و انرژی را صرف ساختن و نگهداری شبکه نجومی قنات ها می کردند؟
پاسخ این پرسش ساده است: زیرا چاره دیگری نداشتند. مقایسه ایران و مصر از این منظر آموزنده است. کشاورزان مصر باستان برای آبیاری کشتزارهایشان کافی بود بدانند رودخانه نیل چه زمانی در سال سرریز می شود و زمین های آنها را سیراب می کند. رودخانه نیل هر ساله در زمان معینی طغیان می کرد و کاهنان مصر در محاسبه زمان و شدت طغیان رود نیل تبحر پیدا کرده بوند. علاوه بر آن، دره نیل خاک بسیار باروری داشت و بطور طبیعی قادر بود محصولات کشاورزی برای تغذیه حداقل جمعیت لازم و دیگر نیازهای ضروری برای شکل گیری یک تمدن بزرگ و قائم به ذات را مهیا کند. رودخانه نیل امکانات دیگر از جمله حمل و نقل آسان برای تجارت را نیز که زمینه هم افزائی است بصورت گسترده و در مقیاس کلان مهیا می کرد. اما فلات ایران فاقد همه این موهبات طبیعی بود. فلات ایران با تمام زیبائی سحرآمیز و سرسختی با شکوه اش، باروری نازل و بوم زیست شکننده و ناپایداری در در حالت طبیعی اش دارد. بارندگی در فلات ایران نسبتا" محدود و پر نوسان است. باروری خاک فلات ایران قابل مقایسه با دره نیل و حاشیه دیگر رودخانه های بزرگ نیست. علاوه بر آن ، هر آنچه در این سرزمین با زحمت انباشته می شد، با بروز خشکسالی های دوره ای به باد می رفت. همه اینها مانع رشد جمعیت و انباشت منابع دیگر در سطحی که برای تکوین یک تمدن مستقل لازم است بودند. اما موقعیت شکننده بوم زیست فلات با دخالت ساکنین آن عوض شد. از این لحاظ تمدن ایران با بقیه تمدن های کهن تفاوت دارد. در شکل گیری بیشتر تمدن های باستانی رودخانه های بزرگ و اصلی جهان نقش کانونی داشتند. در فقدان چنین کانون طبیعی، ایرانیان خود دست بکار شدند و جای خالی طبیعت را با دست خالی پرکردند. با کندن شبکه قنات ها، ایرانیان باستان کانون تکوین تمدنی خود را به صورت دست ساز برساختند. با گسترش تدریجی شبکه قنات ها بود که به تدریج تولیدات کشاورزی فلات ایران ده ها بلکه صدها برابر افزایش یافت و طبعات ناشی از نوسانات بارشی و فرازو نشیب های طبیعی و خشکسالی های دوره ای به مقدار زیادی مهار و مدیریت شدند. فلات به درجه ای از آبادانی و ثبات و پایداری اقلیمی رسید که بتواند حداقل جمعیت و منابع لازم برای تکوین و شکوفائی یک تمدن بزرگ، مستقل و قائم به ذات و برازنده را تامین کند. و در این فرایند فلات ایران نیز ده ها بار بیش از آنچه بطور طبیعی می توانست آباد باشد، آبادان شد. بنا براین رابطه قنات و تمدن ایرانی تنها مهندسی و فنی نیست؛ قنات ویژگی تمدن ایرانی است.
3
تصویر بالا از یک سو نشان از اراده و سخت کوشی ای دارد که برای آباد کردن فلات ایران بکار رفته ، اما از سوی دیگر نشان می دهد که بوم زیست فلات ایران تا چه حد شکننده است و چرا بحران آب در ایران با بقیه دنیا تفاوت دارد. فراموش نکنیم که کاستی های زیستی فلات ایران ناشی از ساختار زمین شناسی و موقعیت جغرافیائی آن است. این کاستی ها با اقدامات انسانی برطرف شدنی نیستند؛ تنها می توان آنها را با کمک شبکه گسترده قنات ها و دیگر ابتکارها تعدیل و مدیریت کرد. اما سیستمی که به وجود می آید نیازمند مدیریت دائمی و محافظت و مرمت مستدام و ابدی است. مدیریتی که به شهادت تاریخ موفق بوده است. یک دلیل این موفقیت فرهنگ است. محافظت از آب و خاک و هوا به همراه آتش در فرهنگ کهن ایرانی درونی شده بود حتی عبادت به حساب می آمد.
هرودوت تاریخ نویس یونانی می نویسد: بنا بر رسم پارسی، پادشاهان هخامنشی مجاز نبودند از رودخانه های خارج از سرزمین ایران آب بنوشند، زیرا از پاکیزگی رودخانه هائی که خارج از سرزمین ایران جاری باشند اطمینان نداشتند. بگفته هردودت ، سپاه ایران ظرف های عظیم پر شده از آب رودخانه های درون سرزمینی را برای مصرف پادشاه با خود حمل می کرد. منظور آنکه روایات ، رسوم و فرهنگ ایران باستان ، مستقیم و غیر مستقیم بر پاسداری از پاکیزگی آب و خاک سرزمین تاکید داشتند. به زبان دیگر، ضمیر ناخودآگاه جمعی ساکنین فلات ایران از طریق فرهنگ آگاه می شد که سرنوشت بوم زیست شکننده فلات در گرو محافظت ، پاکیزه نکهداشتن و حتی تقدیس عناصر اصلی این طبیعت ازجمله آب و خاک و هوا است که آتش هم به آن اضافه شده بود.
آتش چرا مقدس بود؟ شاید به این علت که آتش معیار پاکیزگی است، شاید هم به این علت که آتش و خورشید منشاء نور بودند و نور یا روشنائی نقش ویژه در جهان بینی و فلسفه ایرانشهری داشت. آیا برای پاسخ به چالش کنونی آب، هنوز می توانیم به سرمایه های فرهنگی گذشته های دور نقب بزینم؟ چه بسا که هنوز هم برای پاسخ به چالش آب، مولفه فرهنگی کم اهمیت تر از مولفه های فنی و اقتصادی نباشد.
4
شگفت آور است که در طول تاریخ پر فرازو نشیب ایران، علی رغم حملات موج به موج و تخریب های خانمانسوز، بازهم شبکه قنات ها تداوم یافتند. امروز در ایران قنات های دائر با عمر 2700 ساله داریم که به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده اند. این روال چند هزار سال ادامه داشت تا می رسیم به نسل ما و معجزه هزاره سوم ، یا درست تر بگوئیم معجزه پمپ چینی با رانت نفتی.
اشتباه نکنید. تنها ایرانیان باستان نبودند که در هزاره اول تمدنی برای آبادانی فلات ایران بکارهای نجومی دست زدند. در دوران معجزه سوم نیز به ازای هر کیلومتر قناتی که ظرف سه هزار سال ساخته شده بود، دو پمپ چینی با رانت نفتی وارد کردند و با چاه هائی که به موازات و در حریم همان قنات ها زدند، کل شبکه چند هزار ساله قنات های کشور را ظرف فقط چند سال خشکاندند و طبقه تاریخی دهقان ایرانی را خاکستر نشین کردند. عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی می گوید:
« از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم اما در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵% آبهای شیرین زیر زمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم.»
برای اینکار تعداد چاه های ایران 15 برابر افزایش یافت. تا پیش از انقلاب تعداد کل چاه های کشور حدود 40 هزار حلقه بود. به گفته جهانگیر حبیبی، معاون حفاظت و بهره برداری منابع آب کشور « اکنون به ۷۵۰ هزار حلقه افزایش یافته است» . یعنی با حفر هفتصد هزار چاه اضافه بر ظرفیت فلات ایران، و بکار گرفتن صدها هزار پمپ چینی که با رانت نفتی وارد شده و واگذار شده بودند، و سوخت نزدیک به مجانی ، به جان سفره های آب زیر زمینی ایران افتادند. سفره های زیر زمینی آب را که ظرف ده ها هزار سال اندک اندک انباشت شده بودند ظرف چند سال لایه به لایه تخلیه کردند و پائین رفتند تا امروز که رسیده ایم به آبهای شور. در این فاصله، مقدار عظیم آب های زیر زمینی را در شبه کشاورزی هائی که عمدتا" با تبدیل کارکردی زمین های کم بازده منابع طبیعی بدست آورده بودند، و طرح های نمایشی "خودکفائی" تلف کردند.
رانت نفت صرف انهدام چشمه آب شد. امروز سفره های زیر زمینی آب در ایران چنان تخلیه شده اند که کلیت سامانه آبی فلات ایران در هم شکسته. نه تنها دشت ها سال به سال نشست می کنند، حتی چشمه های کوهستان از این انهدام بنیادی بی نصیب نمانده اند. جهانگیر حبیبی همانجا اضافه می کند «خشکیدگی چشمه‌ها در نواحی پرآب کوهستانی در حالی رخ داده که اتفاقا امسال به نسبت سالیان اخیر بارش بیشتر» داشتیم. استاد کردوانی پدر کویر شناسی ایران در سخنرانی بنیاد بخارا می گوید:
« شما تصور می‎کنید چه بلاهایی که بر سر قنات‎های ما آوردند یا آوردیم..... در اثر حفر چاه عمیق در حریم قنات‎ها و تجاوزی که به حریم قنات‎ها شده، متأسفانه این سرمایه ملی ما، یعنی قنات‎ها، خشک شده‎اند و حالا ما با یک فاجعه رو به رو هستیم. طی چند صد سال این قنات‎ها ذخیره‍ی آبی ما بودند. یکی دیگر از منابع مهم آبی ما که صورت هولناکی صدمه دیده است، چشمه‎هاست. قضیه را به این سادگی نبینیم. چشمه از منابع مهم آب است که به صورت‎های گوناگون وجود داشته است. چشمه‎های فصلی و همچنین دائمی بوده‎اند که در مناطق کوهستانی و دشتی به صورت بهاری، تابستانی، پاییزی و زمستانی عمل می‎کردند. »
اما این هنوز پایان ماجرا نیست. بعد از کشاورزی نوبت شور شدن منابع آب شهری فرا می رسد. یادآوری می کنم که آب شرب بیشتر شهرهای ایران از سفره های زیر زمینی و با کندن چاه های عمیق تامین می شود. با شور شدن منابع آب شهری بعید نیست که بحران آب از کنترل خارج شود. اگر روستاهائی که منابع آبی اشان از دست می رود تخلیه و روستائیان به حاشیه شهرها رانده می شوند، با شور شدن منابع آب شهری چه می توان کرد؟ کلانتری با اشاره به اینکه آب‌های زیر زمینی ما در حال شور شدن هستند می گوید:
« مطابق برآوردهای علمی، منابع کشش تأمین نیازهای جمعیت فعلی ایران را ندارد و در آینده نه‌چندان دور حدود ٧٠‌درصد جمعیت ایران باید از کشور مهاجرت کنند اما با وضع دیپلماسی خارجی ایران، کدام کشورها حاضرند ٤٠ تا ٥٠‌میلیون ایرانی را اسکان دهند؟!»
معجزه نهائی شور کردن آب شیرین پر آب ترین رودخانه ایران با سد گتوند در خوزستان است. در مورد سد گتوند کلانتری می گوید:
« اشتباه‌های مدیریتی ... باعث شده است که ما هزینه کلانی بدهیم و آب شیرین‌مان را به آب شور تبدیل کنیم آن هم آب شوری که غلظت نمک آن ٣,٥ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است!» .. وی افزود: « در‌ سال ٥١ آمریکایی‌ها به ایران آمدند و درباره پروژه احداث سد گتوند پژوهش کردند. طبق گزارش آمریکایی‌ها محل سد باید ١٤,٥ کیلومتر پایین‌تر از مخزن سد قرار می‌گرفت. علت این موضوع وجود گنبدهای نمکی گزارش شده بود » کلانتری می افزاید که مدیران پس از انقلاب «این گزارش‌ها را خیانت آمریکا به ایران دانستند و سد را روی گنبدهای نمکی احداث کردند.» پس از احداث سد گتوند : « در آن زمان ١٣٠‌میلیارد تومان هزینه شد تا پتوی رسی روی گنبدهای نمکی قرار بگیرد اما با اولین آبگیری تمام پتوهای رسی از بین رفته و آب شیرین پشت سدها به آب شوری تبدیل شد که غلظت نمک آن ٣.٥ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است. حالا این سد با مجموع سرمایه‌گذاری ٣‌هزار و ٦٠٠‌میلیارد تومان علاوه بر شور کردن آب شیرین، سالانه ٣.٥ تن نمک به اراضی خوزستان اضافه می‌کند و خاک حاصلخیز منطقه را شور کرده است.»
برای فهمیدن بحران کنونی آب نیازمند فضاهای فکری متفاوت هستیم. زیرا هر آنچه غیر قابل تصور بوده اتقاق افتاده. با این روند، چه بسا ابرهای آسمان ایران هم بزودی باران شور ببارند.
سوم – سورئالیسم ایرانی ، کودک یتیم و سماور جوشان
بحران کنونی آب در ایران دیگر با متدهای منطقی قابل درک نیست. تنها با عبور از رئالیسم منطقی و استفاده از تصویر پردازی های سوریالیستی نوع گبریل گارسیا مارکز نویسنده معروف کلمبیائی می توانیم تصور کنیم چه شد که کار به اینجا کشید. ماجرای سد گتوند که در بالا به آن اشاره شد به اندازه کافی سوریالیستی هست، اما هنوز نه به اندازه سناریوی خودکفائی گندم.
با طرح خودکفائی گندم ایران به بزرگ ترین وارد کننده گندم جهان تبدیل شد. متد دستیابی به خودکفائی گندم چه بود؟ می توان آن را متد دوسال یکی نامگذاری کرد. به نوشته بعضی از روزنامه های همان زمان، دولت آمارها را دوسال یکی کرد. یعنی امار تولید گندم یک سال را دیرتر از معمول اعلام کرد و سپس آن را با امار تولید سال بعد که زودتر اعلام شد جمع می کند و مجوعه را به عنوان خودکفائی گندم تحویل می دهد، 2.5 میلیون تن هم اضافه می آید که گویا صادر می شود. در عوض، همزمان با جشن خودکفائی گندم در داخل، برگذار کنندگان جشن در خارج مشغول چانه زنی برای بزرگ ترین خرید گندم و گرفتن قیمت های تضمینی بودند. بعید است حتی مارکز بتواند این موقعیت فراسورئالیستی را به گونه ای تصویر پردازی کند که حق مطلب ادا شود.
بحران کنونی آب به ناگهان پیش نیامده ؛ ده ها بلکه صدها خط قرمز را رد کردیم تا به اینجا رسیدیم. حتی قانون های لازم برای پیشگیری از این پیشامدها سالها پیش تدوین و به اجرا گذاشته شده بودند. ( مثلا قانون منع حفر چاه های اب و یا قانون انتقال صنایع "آب بر" مانند فولاد و پتروشیمی به حاشیه دریاها ). هر آنچه پیش آمده از قبل پیش بینی شده بود. کودکی را در نظر بگیرید که آهسته آهسته به سمت سماور جوشان می خزد. همه می دانند چه فاجعه ای در حال تکوین است اما . . . . کودک یتیم است. همه نخبگان و تصمیم گیرندگان کشور می دانستنند ایران به سمت چه پرتگاهی می خزد - یا می بایست بدانند - اما به عوض تصحیح مسیر، بر شتاب افزودند. بنیان های کج از دولت مهندس موسوی نهاده شد. دولت رفسنحانی و خاتمی بر کژی های حوزه آب افزودند و به نام سازندگی و توسعه جا انداختند. احمدی نژاد همان روال را ادامه داد به جز انکه ترمز ها را برید و فرمان را کند و پدال گاز را هم تا به آخر فشرد. همه این دولت ها تجربه ایرانی، دانش جهانی و تذکرات کارشناسی را با پوزخند دور ریختند. مردم را هم در تاریکی نگاه داشتند. هنوز هم مستولیتی نمی پذیرند. می ترسم که این بزرگان و ازما بهتران هنوز هم ندانند چه یر سر کشورشان آورده اند. کلانتری می گوید:
« زمانی آمدیم گفتیم سیاستگذاری‌ها برای منابع کشور در راستای توسعه پایدار باشد اما عده‌ای گفتند توسعه پایدار و اصول غربی را کنار بگذارید. خود بنده در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی به خانم دکتر ابتکار شخصا نامه نوشتم و گفتم واقعا آب نیست و از لحاظ منابع آبی داریم رو به بحران می‌رویم. ایشان بی‌توجه شد و گفت چنین چیزی نیست! »
در اینجا باید از دولت روحانی تشکر کرد که سرانجام پرده ها را کنار کشید و برای اولین بار در بالاترین سطح حکومتی خطرات بحران آب را با مردم در میان گذاشت؛ دست کم مردم ایران بدانند در آستانه سقوط به چه جهنمی هستند. از آقای کلانتری و استاد کردوانی هم باید تشکر کرد که در آگاهی رسانی تهدید آب نقش تعیین کننده داشته اند. تجربه محدود نگارنده نشان می دهد که بیشتر اطلاعات واقعی و بدرد بخور در باره سرشت بحران و ابعاد و مختصات آن، از نوشته ها و مصاحبه های این استادان و تعداد انگشت شمار دیگر افراد دلسوز سرچشمه می گیرند و لاغیر.   
هنوز این پرسش پیش می آید که چرا سالها پیش مردم ایران در جریان این تهدید دهشتناک قرار نگرفتند؟ بویژه آنکه بقیه دنیا می دانستند. در جستجوهای اینترنتی خود به نوشته ای برخوردم که در سال 2009 در یک مجله تخصصی آب منتشر شده بود. طبق آن نوشته ، حتی در سال 2009 دیپلمات های ترکیه از خطر تهدید آب در ایران آگاه بودند و در باره آن به مقامات ترکیه و به طریق اولا آمریکا گزارش می کردند.
به چه دلیل مردم ایران باید چندین سال دیرتر از دیپلماتهای کشورهای رقیب از خطری که هستی ایران را تهدید می کند آگاه شوند؟ مسئله تنها امنیتی نیست. هزینه پاسخ به چالش آب در ایران سال به سال تصاعدی بالا می رود، و گزینه های ما سال به سال محدودتر می شوند. مثلا" راه حلی که در زمان آقای خاتمی با 50 میلیارد تومان انجام پذیر بود امروز معلوم نیست با 20 هزار میلیارد تومان هم انجام پذیر باشد. یعنی ظرف 10 سال هزینه همان کار بیش از 500 برابر شده و تازه معلوم نیست جواب بدهد. در این مورد کلانتری مثال کاهش سطح برداشت آب «از ٩٦‌میلیارد مترمکعب به ٥٦‌میلیارد مترمکعب» را می زند و می گوید:
« این موضوع درحال حاضر برای ما ٢٠ تا ٢٥‌هزار‌ میلیارد تومان هزینه دارد این در صورتی است که در دوره خاتمی این موضوع را تنها با ٥٠ تا ١٠٠‌میلیارد تومان هزینه می‌شد مدیریت کرد»
ناگفته پیداست که اگر بیشتراز این تعلل کنیم روزی خواهد رسید که گزینه ای برای ما نمانده باشد.

چهارم - هدف گذاری {10 ، 20 ، 30 }
در بخش اول کوشش شد صورت مسئله چالش آب بررسی، و دیدگاه لازم برای پاسخ شایسته به آن تشریح شود. این بخش با هدف گذاری شروع می شود. موضوع هدف گذاری در این بخش افزدون به مقدار آب در دسترس از سه طریق بازیافت ، زیرساخت ، و نمک زدائی آب دریا است. این اهداف سه گانه که در این نوشته با نماد { 10 و 20 و 30 } بیان می شوند عبارتند از :
الف - افزودن سالانه 10 کیلومتر مکعب آب از طریق بازیافت و تصفیه پسابها و
ب - افزدون 20 کیلومتر مکعب با بازسازی و به روز کردن یا احیای زیرساخت های طبیعی و دست ساخت .
ج - افزدون 30 کیلومتر مکعب از راه نمک زدائی آب دریا و انتقال آن به نقاط مختلف فلات ایران است.
با این هدف گذاری جمعا" 60 کیلومتر مکعب به چرخه سالانه آب ایران افزوده می شود که رقم بسیار عظیم و نجومی است. ببینیم این اهداف سه گانه { 10 و 20 و 30 } از کجا آمده و تا چه حد واقع بینانه اند.   
در این نوشته همه جا از واحد کیلومتر مکعب برای حجم آب استفاده می شود زیرا برای ابعادی که مورد بحث ما است واحد مناسب تری است . یک کیلومتر مکعب مساوی یک میلیارد متر مکعب است. برای آنکه تصوری از این مقدار آب داشته باشید؛ ظرفیت سد لار حدود یک کیلومتر مکعب است، سد کرج 0.2 کیلومتر مکعب و سد دز در خوزستان حدود 3/3 کیلومتر مکعب و سد گتوند حدود 4/4 کیلومتر مکعب ظرفیت دارند.
2
این اهداف سه گانه از کجا آمده اند؟
میانگین بارش سالانه در ایران 420 کیلومتر مکعب است؛ بعضی سالها بیشتر و بعضی سالها کمتر. از این 420 کیلومتر مکعب، 280 – 300 کیلومتر مکعب یا حدود 70 درصد آن به مجرد رسیدن به زمین تبخیر می شوند. و کمتر از یک سوم یا حدود 130 کیلومتر مکعب باقی می ماند که تبدیل به رودخانه ها و دیگر اشکال آبهای سطحی می شوند. از این مقدار کمتر از 10 کیلومتر مکعب در زمین نفوذ کرده به سفره های زیر زمینی آب می پیوندند که بعدتر از طریق قنات ها و چاه ها دوباره به چرخه آب در دسترس سالانه بر می گردند. با این حساب همان 130 کیلومتر مکعب میانگین آب تجدید شونده در دسترس است که همه مصارف کشور شامل کشاورزی، صنعت و آب شرب شهری را تامین می کند. گفته می شود که در سالهای اخیر حجم آبهای تجدید شونده از 130 به 100 کیلومترمکعب در سال کاهش یافته است. اگرچه ارقام متفاوتی ارائه می شوند که روز بروز هم این ارقام تغییر می کنند، اما محاسبات ما تقریبی هستند، بنا براین از همین رقم 100 کیلومتر مکعب برای محاسبات استفاده می کنم. از این مقدار حدود 85 در صد سهم کشاورزی است که می شود 85 کیلومتر مکعب در سال و 15 کیلومتر مکعب باقی مانده صرف بقیه مصارف شهری و صنعتی و فضای سبز و دیگر استفاده های بجز کشاورزی می شود. این تصویر مبنای هدف گذاری { 10 ، 20 ، 30 } ما است. با آنکه این اهداف بسیار عظیم و نجومی هستند، اما عقلائی انتخاب شده و جبری هستند. عقلائی انتخاب شده اند زیرا با منابع و امکاتات کنونی ایران قابل دستیابی هستند. جبری هستند زیرا حداقل نیازها را بیان می کنند و کمتر از این مجبور به مهاجرت از فلات ایران می شویم.
3
یکی از دلایلی که این اهداف نجومی قابل دستیابی هستند آن است که سطح اتلاف آب در ایران نجومی است. راندمان یا کارآمدی آب در کشاورزی ایران تنها 36 درصد یا نصف استانداردهای جهانی است. گفته می شود این رقم حتی از زمان سلسله قاجار نازل تر است. پس دلیل بالا بودن پتانسیل بهبود در آینده، ناشی از پائین بودن شدید کارآمدی امروز است. با هدف گذاری { 10، 20 ، 30 } آب در دسترس کشتزارها بیش از دو برابر می شود. هرگاه بارآوری کشت هم به استانداردهای جهانی افزایش یابد، ظرفیت تولید کشاورزی ایران بیش از چهار برابر بالا می رود و خواهد توانست برای 120 تا 150 میلیون نفر محصولات کشاورزی تولید کند و همزمان شرایط نجات بوم زیست فلات ایران را مهیا سازد.
اکنون به هر یک از هدف گذاری های سه گانه از نزدیک نگاه کنیم.
پنجم - بازیافت 10 کیلومتر مکعب از پساب ها
اولین ضلع این هدف گذاری سه گانه افزودن 10 کیلومترمکعب در سال از طریق بازیافت پساب های شهری و صنعتی ( غیر کشاورزی ) است. آیا این هدف واقع بینانه است؟
بگفته رضا مکنون نایب رییس کمیته توسعه پایدار « مطابق برآوردهای انجام شده تا سال 1400 پساب تولید شده در بخش صنعت و خانگی برابر 8 میلیارد متر مکعب » است که می تواند برای بازیافت استفاده شود. اضافه کنم که چرخه بازیافت می تواند چندین بار تکرار شود. در بعضی نقاط جهان چرخه "مصرف – پساب - بازیافت" تا هفت بار برای بخشی از آب تکرار می شود. یعنی بخشی از آب تا هفت بار پس از استفاده جمع آوری و از نو تصفیه و به مصرف می رسد. با این حساب هدف گذاری بازیافت 10 کیلومتر مکعب از پساب ها غیر منطقی نیست. چه بسا این هدف برای بلند مدت نسبتا" محافظه کارانه باشد. اگر پروژه حاضر موفق شود ، از طریق دو ضلع دیگر این هدف گذاری نیز حجم زیادی به کل آب در دسترس افزاوده خواهد شد و در نتیجه حجم پساب و حجم آب قابل بازیافت نیز متناسب با آن افزایش خواهند یافت.
ششم - افزایش 20 کیلومتر مکعب با بازسازی زیرساخت ها و احیا و مدرن کردن شبکه قنات ها   
ضلع دوم هدف گذاری طرح فنات و سیلیکان ، افزودن 20 کیلومتر مکعب به آب های در دسترس از طریق نوسازی و ترمیم زیر ساخت های شبکه اب و آبیاری ایران است. این هدف تا چه حد واقع بینانه است؟
1 - طبق نظر کارشناسان حدود 40% سهم آب کشاورزی در مسیر انتقال و زمان آبیاری کشتزارها تلف می شود. اگر سهم کشاورزی 85 کیلومترمکعب در سال باشد، اتلاف 40 درصدی آن میشود 34 کیلومتر مکعب در سال. اگر حتی نیمی از این حجم آب را با نوسازی زیرساخت های آبیاری زنده کنیم ، 17 کیلومتر مکعب به آب های در دسترس کشاورزان افزوده می شود و با همین یک مورد به هدف گذاری فوق نزدیک می شویم.
2 –   تبخیر - تبخیر بلای جان آب در فلات ایران است. چنانکه پیشتر اشاره شد، از 420 کیلومتر مکعب بارش های سالانه در ایران، نزدیک به 300 کیلومتر مکعب آن در همان ابتدا تبخیر می شود یا بصورت سیلاب ها مخرب و سرگردان براه می افتند و با فاصله زمانی اندکی تبخیر می شوند. هر گاه تنها 4 درصد از این 300 کیلومترمکعب را نجات دهیم، بیش از 10 کیلومتر مکعب به حجم آب سالانه افزوده می شود. راه های شناخته شده ای برای اینکار وجود دارند. یکی از این راه ها مهار سیلابها و تزریق آنها به آبخوانها و سفره های زیر زمینی است. رودخانه های دائمی و موسمی نقش مهمی در مهار و هدایت سیلاب ها دارند. جنگلها و پوشش گیاهی بلندیها نیز مانند اسفنج آب را بخود جذب می کنند و ضمن آنکه مانع براه آفتادن سیلاب ها می شوند ، شرایط نفوذ آب برای تغذیه سفره های زیر زمینی را فراهم می کنند. متوقف کردن تخریب حریم رودخانه ها و بازگرداندن جنگلها و پوشش گیاهی به وضع سابق نیازی است که کمتر کسی از آن بی اطلاع است. شبکه قنات ها هم ابزار دیگری برای جمع آوری و ذخیره آب سیلاب های سطحی هستند.
3 - ترکیب ابتکاری "سد" و "قنات" برای ذخیره آب بدون تبخیر : لاوه بر تبخیر اولیه آب که در زمان بارش اتفاق می افتد، مقدار زیادی آب هم در شبکه آبیاری ایران به ویژه پشت سدها تبخیر می شوند. گفته می شود که سالانه 5 کیلومتر مکعب از حجم آب پشت سدهای ایران تبخیر می شوند. ترکیب ابتکاری سد و قنات می تواند بخشی از این 5 کیلومتر مکعب آب را از تبخیر نجات دهد. تبخیر آب در قنات ها نزدیک به صفر است، اما ظرفیت ذخیره آب در قنات ها بصورت کنونی آنها ناچیز است. با اینهمه یکی دو نمونه قنات قدیمی وجود دارند که در آنها قنات با سد زیر زمینی توام شده است..{{ رفرانس .... } با الهام از این مدل می توانیم تعداد زیادی آب انبارهای قناتی متوسط و کوچک برای ذخیره آب بسازیم؛ ساختن این آب انبارهای قناتی بسیار ساده تر از سدسازی است و همان تیم های قنات کن نیز می توانند آنها را بسازند. با این شیوه مسئله پخش آب های ذخیره شده هم که امروز بسیاری سدها با آن روبر هستند خودبخود حل می شود. یک شیوه انجام این طرح می تواند به صورت زیر باشد:
** در شبکه قنات های ایران بیشتر از 2.5 میلیون حلقه چاه قنات وجود دارند. هر گاه 10 درصد این چاه ها که مناسب ترند را انتخاب و برای هر کدام یک آب انبار 50 هزار مترمکعبی در ته چاه ساخته شود، بالای 10 کیلومتر مکعب ظرفیت ذخیره آب بدون تبخیر ایجاد می شود. این نوع آب انبارهای قناتی می توانند مکمل سدهای کنونی باشند. این آب انبارها اگر ساخته شوند در نقاط متعدد و در سطح بسیار گسترده ای پخش هستند و چون در دل شبکه قنات ها ساخته شده اند ، بطور طبیعی در مسیر کشتزارها قرار دارند و خودبخود بخشی از مسئله انتقال آب را حل می کنند. ساختن این نوع آب انبارها از عهده همان قشر قنات ساز کنونی بر می اید، بشرطی که امکانات فنی و مالی کافی در اختیار آنها قرار گیرد. البته بهتر است روش های مدرن و مکانیزه تری برای ساخت و ساز ه و احیای قنات ها استفاده شود که در زیر به آن اشاره می کنم.
4 - در ادامه طرح فوق می توان از شبکه نجومی قنات ها برای جمع آوری و ذخیره آب سیلاب ها استفاده کرد. اول آنکه این چند میلیون حلقه چاه طبعا" در گذشته هم مکانیزمی برای تزریق آب بارش ها به سفره های زیر زمینی بوده اند. در آینده می توانیم این مکانیزم را صدها برابر کارآمدتر کنیم. یک مدل شناخته شده قدیمی برای جمع آوری سیلاب ها ایجاد پستی و بلندی های حساب شده در سطح زمین برای مهار و هدایت سیلاب ها بسمت نفوذ در این چاه هاست. البته در گذشته و بدون آب انبارهای قناتی ظرفیت ذخیره آب در قنات ها محدود بوده است.
5 – قنات و تکنولوژی های نو : قرار نیست که ساخت و ساز فنات ها امروز هم مانند هزاران سال پیش با دست خالی انجام شود. با تکنولوژی امروزی می توان تمام مراحل قنات سازی را ، از طرح و مهندسی گرفته تا کندن و ساختن و نگهداری را مکانیزه یا حتی خودکار و اتوماتیک کرد. برای نمونه می توان به تکنولوژی حفاری افقی Horizontal Drilling که باعث انقلاب نفت شل در آمریکا شد، و یا ربات های کانال کن با کنترل راه دور که نمونه آن مورد استفاده گوگل برای کابل گذاری در اعماق اقیانوس است، اشاره کرد. بعهده دانشگاهیان و نخبگان است که تکنولوژی های مناسب را تشخیص و در اختیار قنات سازها بگذارند. با تکونولوژی های نو ، از جمله می توان قنات های در سطوح عمیق تر ساخت و یا آب انبارهای قناتی با ظرفیت های بسیار بالاتر از آنچه پیش تر گفته شد ایجاد کرد. از سوی دیگر، چه بسا با استفاده از تکنولوژی مدرن کارکردهای جدیدی برای شبکه قنات ها پیدا شوند که از دید امروزما قابل تصور هم نباشد. چه بسا این شبکه چند صد هزار کیلومتری به همراه چند میلیون حلقه چاه های آن پتانسیل های نهفته ای داشته باشد که تنها در پرتو تکنولوژی ها نو آشکار شوند. اما نباید منتظر نسخه پیچی از خارج شد. زیرا چنین سازه ای با این ابعاد نجومی در هیچ جای دنیا وجود ندارد.
6 - بند آخر این قسمت مربوط به انتقال صنایع "آب بر" مانند فولاد، پتروشیمی، بارآوری مواد معدنی و نیروگاه های برق به حاشیه دریاها است. با انتقال این صنایع به حاشیه دریاها معادل مصرف آنها آب صرفه جوئی می شود. اما انتقال نیروگاه های برق به حاشیه دریاها برای بحث ما اهمیت دوگانه دارد.
در خارومیانه، نیروگاه های برق همزاد تاسیسات آب شیرین کنی هستند. با انتقال نیروگاه های برق به حاشیه دریاها، می توان بخش بزرگی از انرژی گرمائی آنها را که امروز تلف می شوند، صرف نمک زدائی آب دریا کرد. با این حساب هزینه نمک زدائی به مقدار زیادی کاهش می یابد. ضلع سوم هدف گذاری طرح قنات و سیلیکان افزدون سالانه 30 کیلومتر مکعب از طریق نمک زدائی آب دریا است که در قسمت بعدی به آن می پردازیم.

ادامه دارد . . .

رضا سیاوشی
rsiavoshy@yahoo.com


زیر نویس ها
1 – سهم واردات مواد غذائی به گفته کلانتری : « سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم، فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل کشور غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم و اگر فشار بیش از حد وارد شود مرگ سرزمین ایران سریعتر اتفاق خواهد افتاد.»
2 – سایت تابناک 3 مرداد 94 }
3 – ایسنا 24 مرداد 94
4 - احتمالا" این ارقام مربوط به 10 سال پیش و قبل از شدت گرفتن بحران حاضر است چون بسیاری از قنات ها در دهه اخیر خشک شدند.