فدرالیزم آلترناتیو بالکانیزه کردن ایران
الف. میثاق
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ آذر ۱٣٨۵ -
۲٨ نوامبر ۲۰۰۶
نقدی بر مقاله بالکانیزه کردن ایران راه حل مشکل نیست!
از دکتر مهرداد پاینده اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۱۵ آبان ۱ ٣٨ ۵ - ۶ نوامبر ۲۰۰۶
پایه های علمی هر تحلیلی بتناسب بعد اتکای آن از عشق و یا نفرت ارزش گذاری میشود. بعبارتی دیگر؛ هر اندازه علائق شخصی و.. در تکوین یک تحلیل علمی دخالت داده شوند؛ بهمان نسبت مصداقیت علمی آن زیر علامت سوال خواهد رفت.
دکتر مهرداد پاینده در مقاله خود " بالکانیزه کردن ایران راه حل مشکل نیست! " همزیستی اقوام مختلف ایران را اینچنین توضیح میدهند ... « آن هم پس از بیش از سه هزار سال زندگی مسالمت آمیز مردم و اقوام مختلف این کشور با هم! ....» نویسنده مقاله مزبور از مطالعه تاریخ ایران تنها به یک واقعیت که خود آنگونه پذیرفته است اشاره نموده؛ مینویسد "همه اقوام ساکن ایران بیش از ٣ هزار سال در این منطقه در کنار هم مسالمت آمیز سکونت گزیده اند" و البته در یک جا فراموش نمیکنند که این اقوام (ملل) زبانهای مختلفی دارند و زبان مشترک آنها فارسی است؛ اما در جای دیگر به عمد تاریخ سه هزار ساله ایران را برای خواننده مقاله خالی از جنگ و کشتار نشلن داده در این سه هزار ساله سرزمین گل و بلبل بوده؛ در اثنای مهاجرت آریائیان از اشاره به کشتارهای مردم بومی این سرزمین یادی نمیآورند.
نویسنده مقاله اصرار دارد که نام ایران از روز مهاجرت آریائیها به داخل فلات فارس (پارس) بر این سرزمین اطلاق شده؛ تاریخی ٣ هزار ساله دارد!! « از همان زمان مهاجرت نخستین اقوام آریایی در میانه هزاره دوم پیش از میلاد مسیح به این واحد جغرافیائی، نام ایران بر این سرزمین نهاده شده است.»
در صورتی که همگان میدانند؛ چند سال بعد از کودتای سال ۱۲۹۹ رضاخان، و متعاقب آن حمله به ملل ساکن ایران وسرکوبی آنها نام ایران بطور رسمی بر این سرزمین نهاده شد. جهت محو هرگونه نمائی از ملل غیر فارس؛ ایشان همانند دیگر ملی گرایان که به ضرورت خلق یک ایدئولوژی برای اثبات مالکیت پارس بر این سرزمین معتقدند نیز؛ اصطلاحات ناسیونالیستی و گاهاً نژادپرستانه و غیرعلمی آریائی!، هند و اروپائی؛ یک ملت؛ یک کشور؛ یک زبان را بر ادبیات سیاسی تحمیل کرده اند. گزینش نام ایران که مشتقی از اصطلاح آریائی است؛ بهمین منظور بر این سرزمین اطلاق شده است. بنابراین نام ایران تنها هفتاد سال است که بطور رسمی به این کشور اطلاق شده است. دکتر مهرداد پاینده در جای دیگر نقل می کند که ... ،" در بخشهای بزرگی ویژگیهای قومی و همچنین زبانی خود را حفظ نموده اند، بدون آن که هرگز در حفظ این ویژگیها با محدودیتی از سوی «فارسها» مواجه گردند ". ایشان نمی تواند بپذیرد که بیش از هشتاد سال سرکوبی ملتها و سلب حقوق آنها از طرف رضاخان نه فقط زبان فارسی را بزور تحمیل کردند بلکه به فرهنگ و روابط اجتماعی این مردمان تجاوزنمودند و تا تغییر نامها ی ایالتها ، شهرها و قصبه ها از نام بومی به نام فارسی پیش رفتند. ممنوع شدن نامهای بومی برای فرزندان ، مهاجرت اجباری بومیان از مناطق خویش و اسکان دادن غیر بومیان بجای آنها، سلب زمینهای حاصلخیز کشاورزی به بهانه طرحهای اقتصادی با انگیزه های سیاسی امنیتی زیر نامهای مختلف از جمله؛ مثلاً در اهواز طرحهای نیشکر، ایثارگران، شرکتهای تعاونی، مناطق آزاد تجاری و ساختن شهرهای جدید و مدرن و اسکان غیرعرب در آنها بر خرابه های خانه های مردم؛ هزاران هکتار زمین را از دست مردم عرب خارج ساختند.
او درجائی گله میکند که چرا کشورهای غرب و انسانهای آزاده به این ملل اعتراف و از آنها دفاع میکنند و سمینار و نشستهائی را با فعالان سیاسی این ملتها و مخالفین استبداد میگذارند " مشابه چنین روندی در آلمان نیز مشاهده می گردد. سازمانها و نهادهائی در این کشور بدون توجه به ماهیت امر و به جای تکیه بر حقوق شهروندی و دفاع از حقوق فردی افراد متعلق به گروههای قومی یا دفاع از آزادی ادیان و بحث و بررسی راههای پیشبرد حقوق دمکراتیک در کشورهای این منطقه از جمله ایران، به طرح و بحث مسئله «ستم ملی» می پردازند. نمونه ای از چنین گردهمائی ها سمینار دو روزه ای است که قرار است در نوامبر ۲۰۰۶ و تحت عنوان «ایران امروز: کردها و دیگر اقوام در اپوزیسیون» به ابتکار «آکادمی پروتستان باد بول» در چهارچوب برنامه عمومی مورد بررسی این آکادمی یعنی «روابط بین المللی و تحولات آن» برگزار شود این سمینار دوروزه البته از یاری و همکاری «مرکز بین المللی حقوق بشر کردها» ( IMK ) و همچنین شرکت «موسسه تحقیقاتی و ارتباطات خاورمیانه» ( THE MIDDEL EAST MEDIA RESERCH INSTITUTE )، که به دولت اسرائیل نزدیکی دارد، برخوردار بوده و با دعوت و حضور تعداد سازمان، حزب و چهره های گمنام تحت عناوین مختلف؛ کرد، آذربایجانی، ترکمن، عرب وبلوچ برگزار می گردد " گویا مردمان این ملل حق اعتراض به این همه بیعدالتی ها را نداشته؛ همبستگیهای بین المللی مردم جهان باید فقط منحصر به دفاع از موجودیت اسرائیل گردد. آقای دکتر مهرداد پاینده مینویسند "آمریکائیان در برابر تهدیدات دائمی از سوی ایران بر علیه امنیت و موجودیت اسرائیل و لاجرم پافشاری آنان در حل هرچه سریعتر «مشکل ایران» از طریق سرنگون ساختن رژیم، قابل فهم است"
آقای دکتر مهرداد پاینده قبل از اینکه نگرانی خودرا از پایمال شدن حقوق ملل ساکن ایران
توسط رژیم جمهوری اسلامی ابراز دارند؛ همچون ایالات متحده آمریکا از خطری که بنا به قول ایشان از سوی جمهوری اسلامی متوجه اسرائیل است نگرانند.
ایشان بلافاصله ادامه میدهند" اما علیرغم این باید توجه داشت که در تصمیم و گزینش راه حلهای نظامی باید همه جوانب و از جمله تمامی پیامدهای احتمالی ناخواسته، زیانها و خساراتی که متوجه همه طرفین نبرد خواهد شد، در نظر گرفته شده و نسبت به آنها آگاهی کامل وجود داشته باشد." در این عبارات عامدانه این اصل را که در تخاصمات دولتها در طول تاریخ؛ هرگز دولتی یافت نمیشود که به خسارت دولت خصم خود اعتنا کرده باشد.
نویسنده مزبور بجای تلاش در جهت خلق جوی که در آن تقویت مناسبات و تفاهم متقابل ملل کشور امکانپذیرتراست؛ و در نتیجه آن، امکان سوءاستفاده ها محدودتر خواهد شد؛ بدون اشاره به ریشه های واقعی مشکل ملی؛ قوم گرایی را با نگاهی بغایت ملی گراینه و غیر واقع بینانه به باد استهزاء گرفته همصدا با جمهوری اسلامی و دیگر شونیستها؛ ریشه های آنرا به خارج مربوط کرده مسئله ملی در ایران را تماماً نفی میکند. او در توجیه این اعتقاد اینچنین ادامه میدهد "متأسفانه یکی از نتایج تعمق و بازنگری در طرح حمله نظامی به ایران با احتساب زیانهای بالای آن، مطرح شدن استراتژی دیگری ـ دامن زدن به مسائل قومی ـ در ایران است. یعنی تلاش در استفاده ابزاری از گروههای قومگرا منسوب به اقوام ایرانی است که در برخی از مناطق کشور اکثریت جمعیت را به نسبت دیگر ایرانیان، به خود اختصاص می دهند. به عنوان نمونه اقدام به تحریک و بسیج برخی از دستجات آذربایجانی حول محور «ستمی» که توسط «فارسها» طی «دهه ها» به آذربایجانیای کشور رواداشته شده و همچنین تبلیغ و تحریک آنها بر گرد خواست نزدیکی به «جمهوری آذربایجان» در شمال ایران در میان این دسته ها ." البته ایشان بلافاصله فراموش میکنند که اندکی قبل چه چیزی را بر زبان آورده؛ در تناقضی ۱٨۰ درجه ای از نفی مسئله ملی در ایران با بیان این مطلب که " بی پایگی و سستی چنین طرحهائی از همان آغاز در بی توجهی آنها به ساختار اجتماعی، قومی، سیاسی و تاریخی ایران آشکار می شود. ایران در تمام درازای تاریخ طولانی خود، همواره شاهراه تلاقی فرهنگها و اقوام گوناگون بوده است." به وجود ریشهای هزاران سالهء آن اعتراف میکنند.
دکتر مهرداد پاینده تلاشهای نیروهای سیاسی ملل غیر فارس در راه احقاق حقوق خود؛ به رسمیت نشناخته؛ انتظار دارند؛ مردمان این ملل از حق اعتراض و یا دفاع از حق خویش صرفنظر کنند؛ گویا که جزئی از اپوزیسیون نبوده؛ هیچگونه حق انسانی در اعتراض به این همه سرکوب وکشتار ندارند!!! وهرآنکه از حقوق این اقوام دفاع نماید؛ به وابستگی به امریکا و اسرائیل متهم میشود؛ اسرائیلی که خود آقای دکتر دفاع از موجودیت آنرا بردفاع از حق مردم ایران ترجیح داده اند!!!
آیا نویسنده نمی داند که سازمانهای سیاسی این ملتها ده ها سال سابقه مبارزاتی داشته؛ در این راه احترام و اعتراف نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج ایرانی و همچنین سازمانهای جهانی را برای خویش به ارمغان آورده اند.؟ تعداد جریانها یی که امروزه فدرالیسم و دولت غیر متمرکز را بعنوان مناسبترین راه حل مشکل ملی در ایران میپذیرند و آمادگی تمرکز زدایی هستند، رو به افزایش است. واقعیتها؛ یخهای منجمد شده مغزهای استوره پرست در حال ذوب اند و میرود که هر چه بیشتر ضرورت پذیرش شرکت دادن نیروهای سیاسی این ملل در قدرت و حکومت آینده ایران به امری اجتناب ناپذیر تبدیل میشود. بدون آن آینده ای برای یک ایران متمدن قابل تصور نیست.
آقای دکتر اعتراض می کنند که چرا حقوق بشر اهواز و کرد و غیره پا گرفته اند و نام ایران بر آنها دیده نمی شود. به آگاهی ایشان باید رساند که دهها سال انتظار و همراهی با سازمانهای سراسری؛ از حقوق بشر گرفته تا چپ و راستش؛ نه تنهاهرگز گامی در دفاع از ملتها و یا اعتراف به حقوق آنها در تشکیل حکوت غیر متمرکز ایران نمیکردند بلکه در طول دوران همراهی فعالان سیاسی ملل غیر فارس با آنها؛ به آنان به چشم متهمی مینگریسته اند؛ که باید برائت خود را به اثبات رسا نند. سازمانهای حقوق بشر ایرانی و کسانی که بنام حقوق بشر جایزه نوبل را گرفته هرگز از زندانیان ، شکنجه و اعدامهای متوالی فرزندان این ملتها دفاع ننمودند. بنابر این راه دیگری جز حرکت مستقل این مردمان جهت دفاع از حقوق بشر و افشای سرکوبها و سلب زمینهای خویش باقی نمانده؛ لذا آستینها را را بالا زده؛ متشکل؛ به حرکت خویش ادامه می دهند.
آنها معتقدند که ایران برای همه ایرانیان است و هیچگونه ویژگی خاص و یا برتری ملتی بر دیگر ملتها را هرگز نخواهند پذیرفت؛ و برخلاف نظر آقای دکتر که میگوید ... تجزیه ایران به شیوه ایجاد تحریک و اغتشاش در مناطق حاشیه ای کشور، تلاش برای کشیدن مرزهای جغرافیائی جدید بر اساس قومیت ها، ....
سیاستمداران ملل ساکن ایران هرگز قصد تجزیه ندارند آگاه به شرایط عینی زمان خویش بوده، جستجوگر کم هزینه ترین راه حلهای مرحله ای هستند. برای این منظور است که آنها فدرالیسم را مناسبترین وسیله حل مشکل پیشنهاد میکنند.
الف- میثاق
۲٨.۱۱.۲۰۰
|