گشتن بدنبال وطن در بی وطنی!!
ابراهیم فرشی
•
هر سال ۶۰ ملیون نفر به کاروان مهاجرین افزوده می شوند، کردها بخشی از این مهاجرین هستند که وطن خود را ترک می کنند. ادامه این روند در کردستان می تواند بزرگترین فاجعه برای کردها را در قرن ۲۱ در پی داشته باشد، ۸۰ درصد مردم شهر کردنشین عفرین این شهر را به سوی اروپا و عمدتا" آلمان ترک کرده اند و اعراب جایگزین آنان شده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ مهر ۱٣۹۴ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵
ماکس هرمان بایسه در شعر بی وطن، خود را به گربه بی مغزی تشبیه می کند، که در کوچه های تودرتوی کشوری ناشناس، سرگردان می گردد و نمی داند چه آینده ای در پیش دارد. آیا مردمان این کوچه ها، صدای او را می شنوند، به داد او می رسند، یا سنگ بر رویش پرتاب می کنند؟!
مهاجر و پناهنده در جریان کندن از سرزمین خود و مستقرشدن در سرزمین دیگری، چه از دست داده و چه می گیرد؟ غلیان درونی انسان پریشان و بی وطن، چگونه نمایان می شود؟ پایبندی آنان به سرزمین، خاک و وطن چیست و چه درکی از سرزمین خویش و سرزمین دیگری دارند؟ زندگی را در این سو و آنسوی سرزمین چگونه تفسیر می کنند؟
بخش قابل توجهی از این مهاجرین و پناهندهها، کردها هستند.
انسان کرد بنا بر تجربیات و آزمون های خویش، بر اساس درکی که از خویشتن خویش دارد، هویت های متضادی از خویشتن خویش به نمایش می گذارد، که نمی توان آنرا در یک ظرف و یک کاسه جمع کرد. عناصر هویت نزد این انسان از بنیاد ناپایدار بوده و پروسه ای است به سرانجام نرسیده، که در آن عمق ناپیداست. این انسان به دور از روند تاریخی خویش و گسسته از تاریخ، زندگی فردی خود را پیش برده و سرانجام می میرد. برای او کندن از ریشه، آسانتر و مستقر شدن و پایدار بودن، دشوارتر است. این انسان کنده شده، در سرزمین تازه نیز، ناآرام باقی خواهد ماند.
در شرایطی که اروپا خود با مشکل بیکاری جوانان روبرو است، جنگ، دیکتاتوری، بیکاری، مشکلات زندگی، اقتصاد نابسامان و آینده ناروشن، جوانان را از هرسو، بسوی قاره سبز می راند. آمار بیکاری جوانان در یونان ٦٣ درصد، اسپانیا ٥٧ درصد، پرتغال ٤٣ درصد، ایتالیا ٤١ درصد، سوئد ٢٥ درصد و فنلاند ٢٠ درصد است. بخشی از جوانان بیکار در اروپا، کسانی هستند که روزی روزگاری به همراه پدر ومادرانشان به امید زندگی بهتر، به این قاره آمدهاند. مدینه فاضله بسیاری از جوانان، کشور آلمان است، که با کمترین درصد بیکاری جوانان، حدود ٨ درصد، روبرو است.
آلمان برای بسیاری دیگر در اروپا نیز مدینه فاضله است. از شروع جنگ بالکان سال ١٩٩٥ تا آگوست سال ٢٠١٤ شروع حمله داعش به کوردستان و عراق، یعنی در فاصله ١٩ سال، سیصد و هفتادو شش هزار و نود و شش (٣٧٦٠٩٦) نفر به آلمان پناه آوردهاند. یعنی هر سال بطور متوسط ١٩٧٩٥ نفر وارد آلمان شدهاند. این رقم در ٦ ماه اول سال ٢٠١٥ به دویست و هژده هزار و دویست و بیست و یک (٢١٨٢٢١) نفر رسید ه و طبق پیش بینی ها تا اواخر سال میلادی جاری از مرز ٨٠٠ هزار نفر خواهد گذشت و به یک ملیون نفر خواهد رسید افزایش غیرقابل تصور ٥٠ برابر در فاصله کمتر از یک سال، بحران جدیدی را در آلمان دامن زده است. این روند را می توان تنها با دوره بعد از جنگ جهانی دوم مقایسه کرد، که ١٢ ملیون نفر آلمانی نژاد، مقیم کشورهای اروپایی از این کشورها رانده شده و بسوی آلمان ویران شده سرازیر شدند!
آلمان بعداز جنگ جهانی دوم، بطور مدام مهاجر پذیر بوده در فاصله سالهای ١٩٤٥ و ١٩٩٣ یعنی در فاصله ٤٨ سال، بیست ملیون مهاجر و پناهنده به شهروندان آڵمان اضافه شدهاند، بدین ترتیب از هر چهار نفر آلمانی، یک نفر پیشینه مهاجرت دارد. بر اساس آخرین آمار ٨ ملیون و ٢٠٠ هزار نفر پاسپۆرت خارجی دارند و این شامل آن مهاجرین و پناهنده هایی نمی شود که تابعیت آلمانی را پذیرا شده اند، ازجمله ٢٥٠ هزار کرد! جالب است بدانیم که مجموعه افراد دارنده پاسپورت خارجی در آلمان، سالانه ٢٢ میلیارد یورو سود به اقتصاد و مالیات این کشور می رسانند.
این روزها برای اولین بار بعداز جنگ جهانی دوم، شاهد بی اثرشدن قانون، سیستم امنیتی و سازمانهای اطلاعاتی هستیم. هزاران نفر بدون اجازه، بدون شناسنامه از مرزها گذر کرده و بعداز طی مصافت ٣٠٠٠ کیلومتری و گذشتن از مرز چند کشور، خود را به آلمان رسانده اند. کاروان پناهنده های ترکیه- آلمان، بر اساس برنامه و نقشه راه، با گذشتن از ایستگاه های مختلف به مقصد رسیدند. آنانکه مسئولیت سازماندهی چنین سفری را به عهده داشته و امکان آنرا فراهم کرده اند، نامرئی به نظر می رسند. به نمایش گذاشتن چنین قدرتی که با زیرپا نهادن همه اهرمهای اجرای قانون، سیاست ٢٥ ساله اروپای متحد، همراه بوده، امری خلق الساعه به نظر نمی رسد. این لشکر یک ملیونی نمی توانست بدون آماده سازی، سازماندهی و بدون اطلاع کشورها و سازمانهای متبوعشان این مسیر طولانی را طی کند. می بایست طبق قراردادهای نوشته و نانوشته این کاروان به راه افتاده باشد.
اطلاعات منتشر شده این امر را نشان می دهد، که مسئولین امور و حتی برخی از رسانه های مقتدر مطلع بوده و در انتظار رسیدن این کاروان بوده اند. اینکه چطور اجرای قانون آلمان و قراردادهای امضاء شده میان کشورهای اروپائی به یکباره کم لن یکن تلقی شده و چگونه پناهندگان بدون اجازه، گذرنامه، شناسنامه و حتی سئوال و جواب، توانسته اند از مرزها عبور کنند و مانند مسافر از طریق قطار و وسایل نقلیه دیگر، سر از آڵمان بیرون آورند، فعلن پرسش های بدون پاسخ هستند! اما بر اساس قانون پناهندگی در اروپا، متقاضی می بایست در اولین کشور به طور رسمی تقاضای پناهندگی خود ارائه می داد. اما برخلاف انتظار، آن زمان که کشور مجارستان مانع از ادامه سفر این کاروان شد، با اعتراض بروکسل و برلین روبرو گردید. شکستن قانون توسط مجریان قانون در این سطح به وسعت اروپا، تنها توسط مقدرترینها صورت خواهد گرفت، که اروپا را به بازار تحت نفوذ خود تبدیل کرده اند. پناهنده معمولی در طول ٢٥ سال گذشته، قادر به عبور آزادانه از مرز کشورهای اروپائی نبوده و با مشکلات عدیده ای روبرو گشته و حدود ٢٣ هزار نفر هیچ وقت به مقصد نرسیده و در مسیر راه جان باختند.
اگر جنگ بازاری برای کمپانیها و کنسرنهای اسلحه باشد، مهاجرین و پناهندگان هم بازاری برای مافیای قاچاق انسان در بازارهای غرب هستند. اگر سی سال پیش انتقال کارخانجات به کشورهای آسیایی سیاست کشورهای سرمایه داری بود، امروز انتقال نیروی کار ارزان سیاست متداول است که امنیت سرمایه را هم بهتر تامین می کند، آلمان در این زمینه از سابقه ٧٠ ساله خود بهره می گیرد.
حکومت آلمان در برخورد با پناهنده و مهاجرین از شیوه های برده داری سود گرفته و بیشتر به نیروی کار، تخصص، جوان بودن، توجه دارد. بر طبق تقسیم بندیها ١٥ درصد از پناهنده های اخیر مورد توجه حکومت آلمان هستند و طبق گفته مسئولین بقیه به کشورهای خود بازگردانده خواهند شد. آنچه در رابطه با پناهنده های کاروان ترکیه - آلمان جلب نظر می کند، جوان، تحصیلکرده بودن و آشنایی آنان به زبان انگلیسی است. تو گویی این خصوصیات عامل اصلی دستچین نمودن آنان در مبدا بوده. اینان جزو قشر متوسط و بالای جامعه کشورهای خود بوده و توان مالی نیز داشتهاند، ٦ تا ١٢ هزار یورو خرج سفر را بپردازند. بر طبق اطلاعات درزکرده از مراکز پذیرش پناهنده، جدا سازی پناهنده ها کاتاگوریهای متفاوتی را شامل می شود و این امر نیز شاهدی بر دستچین نمودن پناهندگان در مبدا بوده و تئوری پناهنده سفارشی را تقویت می کند.
آن زمان که آلمان بعداز جنگ جهانی دوم نیاز به نیروی کار پیدا کرد، بطور رسمی از کشورهایی نظیر ترکیه، یونان و حتا ایران تقاضای کمک نمود، که ترکیه و یونان جزو اولین کشورهائی بودند که به درخواست این کشور لبیک گفتند و شهروندان آنان راهی آلمان شدند. اینک بعداز گذشت ٧٠ سال از آمدن کارگر مهمان، باردیگر آلمان نیاز مشابهی پیدا کرده است. ٥٠٠ هزار پست خالی کارخانه ها و ٥٠ هزار صندلی خالی آموزشگاههای کار، بخشی از نیاز امروز آلمان را تشکیل می دهند. آلمان در طول ١٥ سال گذشته از طریق سفارتخانه ها و نمایندگیهای تجاری و صنعتی خود، برای جلب افراد متخصص، تلاش فراوانی بخرج داد، که موفق نشد، برخی از آنان نیز که گذرشان به آلمان افتاد، راهی کشورهای انگلیسی زبان و کشورهای اسکاندیناوی شدند.
آلمان با پدیده مهاجرت در داخل کشور نیز مواجه است. سالانه ٢٥ هزار شهروند آلمانی که ٧٠ درصد آنها متخصصین رده بالای علمی و صنعتی هستند، این کشور را به مقصد کشورهای دیگر اروپائی و غیر اروپائی، آمریکا، کانادا ترک می کنند. مهاجرت جوانان از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ و مرگ و میر افراد مسن و نازایی مفرط، آینده روستاهای این کشور را زیر سئوال برده است. براساس آخرین آمار از هردویست نفر زن و مرد آلمانی، ١٣٧ نفر صاحب بچه می شوند، یعنی هر سال ازهر هزار زن و مرد تعداد ٣١٥ نفر کم می شوند، این سوای ٨٣٠ هزار نفری است که سالانه می میرند. جالب است بدانیم که مسئولین رده بالای حکومت آلمان، سخن از ورود ٨٠٠ هزار پناهنده تا اواخر سال جاری می رانند، رقمی که نیاز سالانه آلمان را تامین می کند.
از طرف دیگر سیستم آموزش (مدارس، دانشگاهها) پاسخگوی نیاز جامعه، صنعت و اقتصاد نیست. هر سال ٣٠ هزار دانش آموز ١٥ تا ١٧ سال که اکثرا" متعلق به خانوادههای مهاجرین و پناهندهها هستند، در آزمون کلاس ١٠ که شرط ورود به دورههای آموزش کار می باشد، موفق نمیشوند و به همین مقدار صندلی های این مراکز و کارگاهها و کارخانجات خالی می ماند، که تعداد خالی این صندلی ها در سال ٢٠١٥ تا ماه ژوئیه ٥٠ هزار بوده.
یکی از موارد دیگر در رابطه با پرورش نیروی کار در آلمان، هزینه تحصیل و یادگیری است که برای یک جوان ٢٠ ساله بالغ بر ٢٠٠ هزار یورو می باشد. هزینه دانشگاه برای فارغ التحصیل ها به مراتب بیشتر خواهد بود. در مقابل آن نیروی که از خارج وارد آلمان خواهند شد، به مراتب کم هزینهتر برای حکومت و بازار این کشور خواهد بود. اینراهم باید اضافه کرد، وجود این افراد در هر صورت بسود بازار و سیستم اقتصادی کشور است، بخصوص اگر این افراد را به عنوان نیروهای حائل میان آلمان و کشورهای متبوعشان نیز در نظر بگیریم.
امروز در آلمان یک ملیون کردتبار زندگی می کنند، جنگ داعش در کردستان و عراق موج جدیدی از پناهنده کرد را به سوی آلمان سرازیر کرده است. این روند مارا با پرسشهای بی پاسخ قبلی هم روبرو می کند، که کردها هیچگاه آنرا مورد بررسی قرار نداده اند. روند ترک کردستان به یک روند عادی و طبیعی تبدیل شده است، که ریشه در تاریخ، نوع نگرش و شیوه زندگی و فرهنگ مردم دارد. دیدگاهی در میان کردها ریشه دوانده است که شامل نیروهای سیاسی هم می شود و آن نگرش مظلوم دیدن کردها است. این نگرش انتظار رهائی به دست دیگران را تقویت می کند و در دایره عملگرایی و بی عملی ذهنی خود باقی می ماند و از جنس مسلک یهودی نیست که خود به فکر خویش باشد و خود نیز به ناملایماتش پایان دهد!
اروپا برای کردها سرزمین دوردست نبوده و کردها از دیرباز با رومیان و یونانیها در ارتباط بوده و ریشه مشترک دارند، همچنین کردها با ترک، اعراب و فارس نیز زندگی مشترک داشته اند و به دلیل اسکان یافتن آنان در سرزمین کردها، نوعی آمیختگی بوجود آمده است و به همین دلیل مهاجرت کردها به اروپا و دیگر نقاط در طول هزارهها طبیعی جلوه می کند. کرد و اروپائیان امروز می توانستند همسایه یکدیگر باشند، اگر کشوری به نام ترکیه بین آنان حائل نشده و اگر راه دریا از آنان دریغ نمی شد. کردها به علت نداشتن استراتژی وعدم درک از خود و جایگاه خویش، کیان خود را از دست داده و از دایره قدرت عقب رانده شده اند. مهاجرین در سرزمین آنان به صاحب خانه تبدیل شده و آنان به مهاجر.
قرن بیستم برای کردها، قرن تراژدیدی ها و مهاجرت بود. قتل عام جنبش شیخ سعید پیران، جنبش آگری، جنبش سمکو، شیخ عبیداله، شیخ محمود، جمهوری کردستان، زوال جنبش بارزانی ١٩٧٥، شکست کردها در ایران سال ١٩٨٠، جنگ ایران و عراق، کوچ چند ملیونی سال ٩٠، نوروز خونین سال ١٩٩٢ استانبول و دیگر شهرها، جنگ حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان سال ٩٤، جنگ پ ک ک و حکومت ترکیه، ایجاد حکومت اقلیم کردستان در سال ١٩٩١، همه این رویدادها بخشی از عوامل کوچ کردها در یک صد سال گذشته به اروپا بوده. نقش احزاب کرد در مهاجرت دادن مردم و به خصوص اعضا، هوادار و خانواده های وابسته به آنان در طول ٤٠ سال گذشته، اساسی و جدی بوده.
احزاب کرد تحت عنوان آزادی و خوشبختی مردم و آزادی وطن، مستقیم و غیرمستقیم در بوجود آوردن تراژدیدها نقش ایفا کرده اند، برخی از آنان جزو مافیای بازرگانی انسان بوده و هستند. احزاب کرد هیچ برنامه و پروژه ای برای بازسازی مناطق و بازگشت مهاجرین ندارند، در صدر همه احزاب، احزاب جنوب کردستان تشکیل دهنده حکومت اقلیم و ادارات مربوطه آن، مسئول اصلی مهاجرت مردم هستند و خواهند بود، مگر اینکه سیاستی متمایز از سیاست کنونی، در جهت نیکبختی مردمشان از آنها دیده شود.
مهاجرت در وسعتی گسترده به یکی از پدیده های قرن ٢١ تبدیل شده است و هر سال ٦٠ ملیون نفر به کاروان مهاجرین افزوده می شوند، کردها بخشی از این مهاجرین هستند که وطن خود را ترک می کنند. ادامه این روند در کردستان می تواند بزرگترین فاجعه برای کردها را در قرن ٢١ در پی داشته باشد، اگر به مانند دو سال گذشته ٢ ملیون نفر خانه و کاشانه خودرا به سوی غرب ترک نکنند. تازه ترین اخبار آغاز این فاجعه را تائید می کنند، آنگاه که بدانیم ٨٠ درصد مردم شهر کردنشین عفرین این شهر را بسوی اروپا و عمدتا" آلمان ترک کرده اند و اعراب جایگزین آنان شده اند.
گربه ماکس هرمان بایسه هنوز در کوچه های تودرتو سرنوشت ناپیدای خود را می جوید و این تصویری از قرن حاضر است! گشتن بدنبال وطن در بی وطنی!
|