یادداشتهائی پیرامون
اثرات انتخابات میان دوره ائی امریکا بر ایران


احمد تقوائی


• با شکست محاقظه کاران معروفی مانند سناتور الن از ایالت ویرجینا و سانترم سناتور پن سیلوانیا و تضعیف نفش گروههای نئوکان، برخی از گروههای سیاسی ایران از جمله گروههای قومی و اقای رضا پهلوی، جمعی از پشتیبانان پرو پا قرص خود را در سنا و مجلس نمایندگان از دست دادند. این انتخابات هم چنین به روز عزای "جمهوری خواهانی" مبدل گردید که در چند سال گذشته اشکار یا پنهان خود را به درشکه نئوکانیسم اویزان کرده بودند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ آذر ۱٣٨۵ -  ۲۹ نوامبر ۲۰۰۶


بررسی انتخابات میان دوره ائی امریکا و شناخت از   روندهائی که در طی ان   دمکرات ها    اکثریت دو مجلس را پس از یک دهه از ان خود کردند، از چند نظر دارای اهمیت است .
 
یکم انکه این انتخابات جلوه ائی از تغیرات اساسی در ارایش نیروهای سیاسی در جامعه امریکا بوده   که به طور اجتناب ناپذیری به پیدایش گفتمان های نوینی در حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و سکولاریسم در جامعه امریکا خواهد انجامید. به عبارت دیگر این انتخابات را میتوان پایان عصر یازده سپتامبر و سراغاز دوره مابعد ان دانست .  
 
دوم انکه نتایح این انتخابات بازتاب شکست و تجزیه اتتلاف سه جانبه محافظه کاران سنتی حزب جمهوری خواه ، نئوکان ها و مسیجیت راست   قلمداد می شود. اتنلافی که در نیمه دوم دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت و در مدت زمان کوتاهی با استقاده از غفلت تیروهای دمکراتیک و اشتباهات اساسی دولت کلینتون   توانست   مهم نرین ارگان های دولتی را تصاحب کرده و دکترین های خود را در عرصه های اقتصاد، حقوق و سیاست خارجی   به چارچوبه سیاست دولت تبدیل سازد.
 
سوم انکه این انتخابات رفراندمی پیرامون سیاست خارجی نئوکانیسم به حساب امده و   نتایج ان به این گروه افراطی و دکترین امپراطوری انان ضربه های کمرشکنی وارد ساخت. به نظر می رسد که پروسه کنارنهاده شدن شخصیت های این گروه   از وزارت دفاع و امور خارجه که از سال گذشته تحت   فشار افکار عمومی اغاز گردید، پس از این انتخابات و با کناره گیری رامسقلد   شتاب بیشتری خواهد یاقت.    
شکست سناتورهائی مانند   الن از ایالت ویرجینیا و سناتور سانترم از پنسلوانیا در این   انتخابات   به موقعیت   گروه نئوکان در سنای امریکا نیز ضربه سنگینی وارد اورد. این ضربه هشداری به همه سناتورهائی است که خود را برای سال ۲۰۰٨ اماده می کنند. از اینرو به نظر می رسد   که حزب جمهوری خواه مجبور گردد، برای موفقیت در انتخابات سال ۲۰۰٨ یه نوعی پاکسازی حزبی اقدام   نموده و حساب خود را از سیاست های نئوکان ها رسما جدا سازد.
 
چهارم انکه   انتخابات   و نتایج ان درهم شکستن   هژمونی مسیجیون راست را بر کامیونتی (جامعه) مذهبی امریکا به نمایش گذاشت. (در اینجا منظور من از کامیونتی مذهبی   مجموعه مردمی است که حداقل هفته ائی یک بار برای عبادت به کلیسا و دیگر مراکز دینی می روند. شناخت از عوامل پیدایش   این پدیده   برای جنبش سکولار ایران دارای اهمیت فراوانی است. درهم شکسته شدن هژمونی مسیحیون راست در ارای داده شده به حزب دمکرات به روشنی قابل رویـت است. در حالیکه اوانجلیکای   راست   هم چون گذشته به هواداری   از کاندیداهای حزب جمهوری خواه برخاستند، با این وجود برعکس انتحابات سال ۲۰۰۴   که توانستند ۶٣ درصد از کامیونتی مذهبی را به هواداری از حزب جمهوری خواه بسیج نمایتد، در این انتخابات ۵۴   تا ۵٨ درصد از کامیونتی مذهبی به هواداری از کاندیداهای حزب دمکرات برخاستند.
در دو سال گذشته سه عامل در از میان رفتن   تسلط   ایدئولوزیکی مسیحیون راست نفش مهمی را ایفا کردند: نخست تلاش گروهها و شخصیت های دینی هوادار سکولاریسم   است که از دو سال پیش با برنامه اگاهانه تسلط ایدئولوژیکی مسیحیون راست را در مجامع و نهادهای دینی به چالش کشیدند. برای نمونه میتوان از حرکتی که به نام "پروژه ۲۰۰۴" برای دفاع از عدالت در نیویورک پدید امد،نام برد.
عامل دیگر بی تردید، مخالفت سرسختانه بسیاری از چهره های معروف سیاسی امریکا در هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات با اواتجلیکاهای راست و در دفاع از سکولاریسم بوده است. جیمی کارتر ریس جمهور سابق امریکا با انتشار کتاب تحت نام: "ارزش های به خطر افتاده" و سخنرانی های متعددی در زمینه مناسبات سیاست و دین و دفاع از سکولاریسم امریکا نقش مهمی را در   تجهیز کادرها و هواداران حزب دمکرات بر علیه اوانجلیکای راست ایفا کرد.   در این رابطه میتوان از سناتور (سابق) محافظه کار و جمهوری خواه امریکا   John Danforth ( جان دنفورت ) یاد کرد که با انتشار   کتاب "ایمان و سیاست" بسیاری از   هواداران حزب جمهوری خواه امریکا را بر علیه اوانجلیکای راست شوراند.
بر ملا شدن رابطه نزدیک میان برخی از رهبران سیاسی مسیحیون راست با "ماجرای ابراماف" و اشکار شدن برنامه های انان در سواستقاده از کلیساها برای پیشبرد   منافع   شحصی نیز نقش مهمی در بیداری بسیاری از مذهبیون امریکا و جدا شدنشان از مسیحیون راست ایفا کرد. نظر سنجی های گوناگون نشان می دهد که نزدیک به ۷۰ درصد کامیونتی مذهبی که به دمکرات ها رای داده اند موضوع فساد در تصمیم گیریشان نقش تغین کننده ائی را داشته است.
 
پنجم انکه ورود جوانان به صحنه سیاست از ویژگی های مهم این انتخابات قلمداد می گردد. در این انتخابات ارای رای دهندگان ۱٨ تا ۲۴ ساله نزدیک به ۴۱ درصد نسبت به انتخابات ۲۰۰۴ افزایش یافت و اکثریت انان (۷۰ درصد) به هواداری کاندیداهای حزب دمکرات   ارای خود را به صندوق ها ریختند. با وجود انکه برای نخستین بار میتوان در منحنی گسل جتبش جوانان از سیاست تغییر محسوسی مشاهده کرد لیکن هنوز نمیتوان با فطعیت مدعی شد که نتایج این انتخابات بازگو کننده   یک جهت گیری تاریخی در مناسبات میان جنبش جوانان و سیاست به حساب می اید. شاید انتخابات ۲۰۰٨ به تواند تصویر دفیق تری را در این مورد به دست دهد.
اشاره   به این موضوع ضروری است که وب لاگها برای نخستین بار توانستند نفش چشم گیر و شاید تعیین کننده ائی را در بسیج جوانان ایفا کنند.
 
تاثیرات انتخابات بر ایران
 
اثرات کوتاه مدت و دراز مدت این انتحابات امریکا بر ایران از منظرهای گوناگونی قابل بررسی است. از جمله مناسبات میان گروههای سیاسی اپوزیسیون   ایران و نیروهای سیاسی امریکا، تاثیرات انتخابات امریکا بر گفتمان سکولاریسم در ایران و بلاخره و از همه مهمتر مناسبات میان دولت امریکا و ایران، هر یک میتوانند   موضوعات این بررسی باشند.  
در مورد نکته اول به طور خلاصه میتوان گقت که با شکست محاقظه کاران معروفی مانند سناتور الن از ایالت ویرجینا و سانترم سناتور پن سیلوانیا   و   تضعیف نفش گروههای نئوکان، برخی از گروههای سیاسی   ایران از جمله گروههای قومی و اقای رضا پهلوی، جمعی از   پشتیبانان   پرو پا قرص خود را   در سنا و مجلس نمایندگان از دست دادند. این انتخابات هم چنین به روز عزای "جمهوری خواهانی" مبدل گردید که در چند سال گذشته اشکار یا پنهان خود را   به درشکه نئوکانیسم اویزان کرده بودند.
سوی دیگر قضیه اینست که شکست نئوکان ها و پیروزی حزب دمکرات فضای مساعدتری را برای اثرگذاری نیروهای دمکراتیک ایرانی بر سیاست های   خارجی امریکا فراهم آورده است. البته کار موثر در این زمینه نیازمند تتظیم سیاست و برنامه ائی شفاف و   دقیق بوده و موفقیت در این راه منوط به کنار نهادن سه سیاست زیانبار است. نخست سیاستی که در چند سال گذشته کوشید اپوزیسیون و کادرهای سیاسی را به مشاور   دولت امریکا برای تغییر حکومت ایران تبدیل سازد. دوم سیاستی که می کوشد اپوریسیون را به محلل مناسبات میان دولت امریکا و جمهوری اسلامی مبدل سازد و سوم سیاستی که دولت امریکا را فایننسیر فعالیت اپوزیسیون می پندارد. نفد و کنار نهادن سه سیاست یاد شده نخستین گام در یافتن برنامه ائی تاثیرگذار در شکل دادن به سیاست خارجی امریکا به سود نیروهای دمکراتیک ایران است.
 
چنانکه در ابتدا به ان اشاره شد، یکی از علل موفقیت دمکراتها استفاده   از شکافی بود که میان کامیونی دینی و اوانجلیکای راست به تدریج پدید امد. استقاده از چنین شکافی میسر نمی گردید مگر انکه دمکرات ها به بازنگری سیاست خود در حوزه سکولاریسم می پرداختند.
این بازنگری حاوی اموزش های مهمی برای جنبش سیاسی ما و   جبهه سکولاریسم جهانی میباشد.    
افای تد استریکاند Ted Strickland که با پیروزی خویش در ایالت اوهایو استانداری ان ایالت را نصیب دمکراتها ساخت، در یکی از   مصاحیه های تلویزیونی خود   یکی از علل موفقیت دمکرات ها را کنار نهادن اسطوره ای می داند که   کامیونتی مذهبی جامعه را پایگاه اجتماعی نیروهای سیاسی ضدسکولاریسم و محافطه کارانه قلمداد می کند.
درک این موضوع نه تنها برای پاسداری از سکولاریسم امریکا بلکه برای جنبش سکولاریستی ایران نیز دارای اهمیت اساسی است. زیرا در جوامعی که دین و ارزشهای دینی ریشه های عمیقی در فرهنگ و اخلاق جامعه دوانیده و از نفوذ گسترده ائی در میان مردم بهره مند است، استقرار سکولاریسم بدون جلب هواداری دینداران از ان امکان پذیر نخواهد بود. در حالیکه   با نگاه به تجربه جنبش مشروطه نیز میتوان این موضوع را به اثبات رساند، با این همه   متاسفانه سالهاست که بسیاری از نیروهای سیاسی سکولار جامعه ما از یکسو به عوض مرزبندی با جنبش های سیاسی دینی به مرزبندی با دین و دینداران مشغول گردیده اند و از سوی دیگر گروهی از نیروهای سکولار ایران دینداران و کامیونتی دینی جامعه را پایگاه   اجتماعی احزاب دینی یا ملک طلق انان قلمداد کرده و به جای رقابت با ان احزاب به بهانه جلب دینداران به دنبالچه احزاب دینی تبدیل شده اند.  
 
تاتیرات این انتخابات بر مناسبات میان دولت امریکا و دولت ایران
 
نتایج انتخابات میان دوره ائی در عرصه سیاست خارجی را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد: پایان   سیاست "یکه تازی" و "دکترین جنگ گرم" نئوکانیسم و بازگشت به دکترین جنگ سرد در مورد ایران و کره. به نظر من این اندیشه که نتایج انتحابات پیروزی سیاست "عادی شدن مناسبات با جمهوری اسلامی است" با واقعیت خوانائی ندارد. همه شواهد بر این نکته تاکید دارند که اکثریت رهبران دو حزب دمکرات و جمهوری خواه هوادار "مناسبات عادی" میان ایران و امریکا نیستند. اختلاف میان نئوکان ها و مخالفین در حوزه سیاست خارجی در خاورمیانه و اسیای میانه بر سر دو استراتژی "جنگ سرد بر پایه ائتلافات"   در برابر "جنگ گرم و یکه تازی" بوده است.
تا هنگامیکه دولت احمدی نژاد در ایران زمام امور را در دست دارد و خاورمیانه عرصه تاخت و تاز جنبش های سیاسی افراطی اسلامی است و بالاخره تا زمانیکه ملیونها ایرانی ناراضی در خارج از کشور افکار عمومی جهان را بر علیه جمهوری اسلامی روزانه تهییج می کنند، سیاست عادی شدن مناسبات     ایران و امریکا   که توسط افلیت بسیار کوچکی در سنا و مجلس نمایندگان دنبال می شود شانس موفقیتی نخواهد داشت.
ورود تیم بیکر به صحنه سیاست خارجی بازگشت یکی از مجرب ترین تیم های سیاسی به ان صحنه   است. از ویژگی این تیم، فدرت و نبوغ انان در ایجاد جبهه ها و اتنلافات بزرگ و هم جانبه برای پیشبرد استراتژی جنگ سرد می باشد.  
تخم تجزیه عراق که پس از جنگ توسط گروههای نئوکان ها و گروههای قومی کرد در خاک عراق اگاهانه پاشیده شد، امروز توسط نیروهای گوناگون از جمله گروههای کرد، گروههای افراطی دینی      ابیاری شده و شرائط برای تجزیه عراق به سرعت اماده می گردد. در حالیکه در   شعارهای رسمی "اتحاد عراق" به شعار تبلیغاتی تمام دولت های جهان در خاورمیانه و از جمله دولت امریکا تبدیل شده است لیکن واقعیات پشت پرده سخن از وجود گروههای قدرتمند در عراق، کشورهای همسایه عراق و دیگر کشورهای درگیر دارد که هوادار تجزیه عراق اند.
عراق تنها به گرد ناسیونایسم عرافی میتواند متحد باقی بماند و هیچ نشانی از وجود ناسیونالیسم فدرتمندی در عراق موجود نیست. ناسیونالیسم نمیتواند بر بستر تسلط گفتمان فومی، جدل های دینی و در سایه اشغال نظامی کشور رشد و نمو نماید.
در چنین شرائطی پیشبرد برنامه "جنگ سرد" در رابطه با ایران با بغرنجی فراوانی روبرو است و استراتژی درازمدتی را می طلبد. باید دید که مهندسی سیاسی امریکا چگونه در فالب یک برنامه استراتژیک واحد به دو موضوع یاد شده پاسخ خواهد داد.
توجه به دو موضوع یاد شده برای تنظیم سیاست نیروهای دمکراتیک ایران اساسی است. زیرا   چنانچه استراتژی سیاست خارجی بوش پدر جایگزین سیاست خارجی نتوکان ها گردد، ما شاهد شکل گیری جبهه های گوناگونی در خاورمیانه بر علیه ایران در بستر یک استراتژی درازمدت خواهیم گشت.
 
احمد تقوائی
نوامبر ۲۰۰۶
 
ataghvai@hotmail.com