از : کیم : میر
عنوان : وقتی برای باریدن باران دعا میکنی منتظر گل و لای هم باید باشی
چه میاندیشید؟ که اگر امروز ۲۵ مهر این عده که بدون داشتن سند مستندی یا دلایل حداقلی اقنا کننده دیگران متهم بهمکاری با نهادهای امنییتی میکنند در تهران بودن مقابل زندان اوین میآمدندند ؟ بضرس قاطع با توجه بشناخت بهانه جویانه این افراد میگویم خیر !!اینها در تاریکی نشسته اند و بدیگران سنگ میپرانند در واقع لیچار بار میکنند چون هنر و استعداد دیگری ندارند . از مشخصه های اصلی اینها هیچگاه مطالب را بدقت نمیخانند اگر هم با دقت بخوانند درک مطلب غیر دقیقی دارند و ره افسانه سرائی میزنند . بیشتر مطرح کردن "من" ایگو" است تا شکافتن موضوع .گیرم تمام اتهامات منتسبه به امثال نوری زاد درست باشد(البته وکیل مدافع نوری زاد ودیگران نیستم)چه نتیجه ای میخائی بگیری ؟فعالیت خود را تعطیل کنند شما راضی میشوی؟ فکر نمیکنم . شاید واقعن ماموریت تعطیل کردن دارید ؟خیر اولسون
۷۰۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : ا آمویی
عنوان : خسن و خسین سه دختران معاویه
جمع یکنفره ای از هواداران سازمانِ فردی به نام آرمان، در ادامه ی پاسداشت از منطقی ایستا، استبدادی و مُجرمپندار، نه تنها درنیافته که آنچه من در حاشیه نوشته ام در رد افاضات آقای ربیعی است یعنی مطلب را نخوانده – که از همین رو معلوم است چرا آن آقا را هم آماج حمله و متهم به ساده لوحی کرده- بل ظاهرا به درستی در نیافته که جنجال به راه انداخته شده توسط آقای ربیعی مربوط به اعتراضات آقای "نوری زاد" است نه "نوری زاده"! راستی شما مخالفان آقای نوری زاد یا نوری زاده واقع بینی تان را در طی سالهای دهه ی پنجاه تا همین اکنون در کجا پنهان کرده بودید که ناگهان هدف مبارزه را دشمنی بی پایه و اساس با آقای نوری زاد می دانید؟ آقای نوری زاد قبلا خود با شهامت اخلاقی قابل ستایشی به خطاهای قلمی خویش که ناشی از اعتماد ساده دلانه به رژیم بوده اذعان کرده است. منطق شما گامهای نخست همان منطقی است که مجری اش صادق خلخالی و هیأت سه نفره، جلادان رژیم بود که منجر به دست کم چند هزار فقره اعدام خودسرانه شد. از تعداد زندان کردنها و غیره اش فعلا حرفی نمی زنیم. بعد هم این رژیم اگر هم به سوپاپ اطمینان نیاز داشته باشد، که به عقیده ی من ندارد، چرا به ساندیس های آقای احمدی نژادی و وعده های آقای روحانی نگاه نمی کنید. مگر یادتان نیست که خاتمی گفت ما فقط تدارکچی هستیم. معنی روشن این حرف این است که رژیم اصلا هیچ احساس نیازی به داشتن سوپاپ اطمینان نمی کند. این طرز فکری واققعگرایانه و در واقع جزئاً علمی است، یعنی رژیمی اندکی با چشم و عقل و واقعیت ارتباط دارد؛ و تا جایی که من می فهمم، این رژیم این واقعنگری اندک علمی را ندارد، وگرنه باید از همان روزهای نخست انقلاب ارتجاعی چشمش را می گشود و متوجه موقعیت کشور و مردم در منطقه و در میان دشمنان خارجی اش می شد. اگر نگاه کنید می بینید که نظام ولایت تقریبا تمامی ژسای جمهوری و مردان خخویش را از همان آغاز تا امروز یا به خاک سیاه نشانده و یا رو سیاه کرده و یا به حبس و تبعید فرستاده و حتی نقشه ی ققتلشان را کشیده است!
نکته ی دیگر این که شما هنوز در نیافته اید که ساختار نظام استبدادی در ایران چیست! ریشه برخورد استبدادی و متفرعنانه همان فقدان قانون و نظام حقوقی باورمند به مبرا بودن افراد از هر تقصیری است مگر عکس آن در دادگاه صالح ثابت شود و نه بر عکس آن که رژیم کرد و می کند و شما هم در نوشته تان اساسش را ناآگاهانه باز تولیدمی کنید. شما نمی توانید و نباید افراد را پیش از بررسی و تحقیق کامل و دقیق سوابق او متهم به خیانت و جنایت کنید! این همان منطق استبداد است و از هم اکنون زمینه یک آشوب دیگر را در آینده همانند رژیم کنونی آماده می کند.
آمویی
۷۰۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۴
|
از : اسماعیل وفا یغمائی
عنوان : شما بگوئید آقای نوریزاد چه بکند
بعنوان یک ایرانی با بیش از سی سال آوارگی و غربت و چندین جانباخته و اسیر در خانواده و فامیل وبیش از چهل سال کار ادبی من به تلاش آقای نوریزاد احترام میگذارم. سنگینی کامنتها در حمله به اقای نوریزاد مرا حیرت زده کرد. سئوال این است برای محکوم کردن تحلیل و تفسیر کافی است یا باید تحقیقا حرف زد. ما در خارج کشوریم نوریزاد در مقابل دهان گرگهای حاکم دارد نقد میکند مینویسد و کتک میخورد و پای کودک بهائی را میبوسد. شما
-اگر واقعا میتوانید اثبات کنید که اینها حیله و ترفند است لطفا اثبات بفرمائید
اگر نه
انسان میتواند از همه جا به راه عدالت باز گردد
در فرهنگ معمول مذهبی حر ابن یزید ریاحی یک نمونه است
در فرهنگ جهانی فاوست اثر گوته
سه داستان گوستاو فلوبر
بینوایان هوگو و ژان والژان و دهها نمونه دیگر برابر ماست
لطفا مقداری تامل
و نیز بفرمائید نوریزاد چه بکند اگر بخواهد مبارزه کند. راهنمائی اش کنید
با درود
اسماعیل وفا یغمائی
۷۰۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۴
|
از : arman
عنوان : قابل توجه آقایان ربیعی و آمویی
قابل توجه آقایان ربیعی و آمویی
به قول دایی جان ، کار کار انگلیسیاست ...
نمی دانم سن شما قد می دهد و پیش از انقلاب را به یاد دارید یا نه ... اما به هر حال فکر کنم که فراموش نکرده اید پیش از انقلاب هم رژیم کثیف پهلوی نیز از این گونه سوپاپهای اطمینان چون نوری زاده ها هم استفاده می کرد (سریال هایی چون دایی جان ناپلئون و مراد برقی و ...) و بی شک نیز امثال نوری زاد هم فرزند خلف این رژیم است که از سفره سهم خواهی کمترین سهم را برده است و افرادی ساده لوح فکر می کنند که امثال نوری زادها و رضا پهلوی ها و ... ناجیان این ملت هستند . نباید فراموش کرد که امثال نوری زادها و موسوی ها در کشتارهای سال ۶۷ کم سهم نداشته اند اما امروزه نمی دانم چرا الگوی مبارزاتی شما شده اند ؟ آقایان آمویی و ربیعی این از سر بدبینی نیست بلکه از روی واقع بینی و زندگی در این مملکت با همه محدودیتهایش است که با پوست وگوشت و استخوان لمس می شود و اصلا قرار نیست که این خائنین به ملت را با پدران و مادران شریفی که فرزندان شان در راه آرمانهای انسانی از دست داده اند و یا در بند هستند مقایسه کنید که این قیاس از سر ناآگاهی محض است و از ما به شما و امثالهم که در خارج از دیوارهای این مملکت هستید نصیحت که برای این ملت از مزدوران رژیم اسطوره سازی نفرمایید چون این ملت بهتر از شما و هر کس دیگر راه خود را می شناسند و نیاز به دل سوزی های دمکراسی مآبانه ندارند .
با سپاس
جمعی از اعضا و هواداران سازمان فداییان خلق ایران
داخل کشور
۷۰۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۴
|
از : کاوه گوهرین
عنوان : یکی بر سر شاخ ، بن می برید...
نوشته ی مستدل آقای فقیهی داغ مرا تازه کرد .منهم مثل هزاران زخم خورده از امثال جناب « نوری زاد» ومرشد همیشگی اش « شریعتمداری » کیهان عدم اش به ز وجود، هرگز نمی توانم بپذیرم که نوری زاد امروز انسانی آزاد اندیش است وضد اعدام وپای کودک بهایی زاده را هم می بوسد...مگر نه اینکه پیش کسوت همین آقایان امروز داور جشنواره ی فیلمی است که نتان یاهوی جنایتکار کودک کش ، علم کرده ؟ مهمل باف را می گویم که مچ بند سبز هم می بست اما « دوچشم بی سو » و « بایکوت » می ساخت . هنوز طعم تلخ نوشته های نوری زاد در کیهان ،همچون شرنگی است در کام اهل اندیشه ومعلوم نیست این عنصر ریا کار چگونه به شومن برنامه های خیابانی بدل شده و هرکجا جمعی ازدگر اندیشان می بیند به مصداق نخود آش می خواهد تنها برای خودش کسب وجهه کند. نوری زاد همان کسی است که درمحفلی گفته اگر امروز هم نظام از سوی چپ ها وبی خدایان تهدید شود ،من همان کاری را می کنم که در دهه ی آغازین انقلاب می کردم !!
به راستی چگونه می توان ژست های اپوزیسیون نمایانه ی نوری زاد را پذیرفت که مدام برای رسانه های امپریالیستی BBC/VOA ودیگر رسانه های بی مایه ی لس آنجلسی خوش رقصی می کند...؟
آقای نوری زاد ، در مسلخ عشق ،جز نکو را نکشند
دست بردارید از این نمایش تلخ ، یکبار دیگر به فیلمهای خود در خلوت هتل اوین بنگرید وازمغازله ی موبایلی خود شرم کنید، ای که مدعی سه ماه شکنجه شدن هستی...!!!
۷۰۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۴
|
از : روزبه صالحی
عنوان : محمد نوری زاد برو این دام بر مرغ دگر نه
از رخداد جلسه چیزی نمی گویم. اما آورده شدن محمد نوری زاد توسط بزرگان لگام صورت گرفت و عامل این قبیل حرکات تخریبی نوری زاد پای حساب این بزرگان نوشته می شود. نوری زاد مدتی است خود را به جمعی از مبارزان چسبانیده که هیچ فصل مشترکی با آنها ندارد و عجیب نیست که چرا جمع را " جمع کوچک ما " و " جمع ما" می داند. اساسا وی نباید جزء جمع محسوب شود؛ زیرا با قصد غرض ورزی تخریب به جمع فرستاده شد. نوری زاد در بیانی خودمانی، مامور جمهوری اسلامی برای اجرای منویات آنهاست. یکی از دلایل بارز مامور بودنش تخریب جریان چپ و بی توجهی به کشتارهای دهه شصت بوده و اخیرا نیز انتساب صفت کوچک بودن به جمع نشانه انست تا جمع را بی ارزش جلوه دهد و آیا ترجمان مجری منویات نظام بودنش است؟
سایقه وعملکرد نوری زاد از کسی پوشیده نیست چه در رونامه کیهان و چه سریال سازی برای صدا و سیما از یادمان نرفته. نوری زاد شهره شهرند به آدم نظام بودن؛ وی ظاهرا از نظام بریده است و در خفا ماموریت دارد خود را به جمع مبارزان حقنه کند تا بعدها شکلی از پروژه مدحی را نسبت به فعالان داخل کشور اجرا کند.
محمد نوری زاد در حرف ادعا می کند که از نظام بریده است. کارهای او نظیر چند ماه رژه رفتن در برابر وزارت اطلاعات و مقر سپاه پاسداران و روزانه نویسی های او و پرسه زدن در محافل و سرک کشیدن هایش را نگاه کنید و متقابلا در حالی که احمد زیدآبادی صرف یک نامه عقوبت جانفرسا را تحمل می باید کرد یا شاهرخ زمانی در زندان می میرد و آتنا فرقدانی در زندان است؛ ولی نوری زاد در هرمکان باز و بسته دهان باز می کند و هر چه می خواهد می گوید ولی آزاد آزاد است، بی هیچ عقوبتی. تعجبی ندارد جمهوری اسلامی با آزاد گذاشتن محمد نوری زاد هدف دو سویه دارد نخست فرصت سازی برای نفوذ و جا دادن وی در صف اپوزیسیون و فریب عناصر ساده لوح مبارز تا سیاست های نظام را پیش ببرد و دویم از فعالیت او سطح تحمل و رشد دمکراتیسم نظام را نشان دهد.
۷۰۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۴
|
از : ا آمویی
عنوان : پاسخ به آقای بهروز الف و برای آگاهی خوانندگان
آقای بهروز الف
از دادن پاسخ به اتهامات غیرمستقیم و بی پایه و اساسی که به من زده اید صرف نظر می کنم.
اما! اخراجها و زندان کردنها و اعدامهای آغاز انقلاب و بعدش حتماً در خاطر خیّرتان هست. اینها همه از جهتی با همین منطقی صورت گرفته و می گیرد که شما در نوشته تان تبلیغ میکنید. راندن همه با یک چوب: هرکه با ما و شکل ما و همداغ ما نیست، با ما نیست، و دشمن ماست! بهتر است از این نگرش نادرست برداریم! مگر مردم معمولی پیش از انقلاب جام جهان بین داشتند که بدانند خمینی و خرناسکشان خدعه گرش چه کسانی بوده اند و چه نقشه ها داشته اند! به صف احزاب و نمایندگانشان نگاه کنید، چه تعداد از رهبران احزاب از آنان حمایت کردند و خود قربانی شدند؟ بسیاری از آنان و یاران، هنوز نتوانسته اند لکه های سیاه تهمت و حتی حمایت و همکاری با رژیم را از هستی خویش پاک کنند- عاملی که باعث افتراق در میان اپوزیسیون شده، خودشان و مردم را رنجور و ناامید، و گردانندگان فاسد رژیم را شاد و سرخوش کرده است. غیر از اینان مردمانی با اعتقادات مذهبی و به دلیل خلاء رهبری سکولار و مترقی، در راه مبارزه با استبداد سلطنتی، ناگزیر به حمایت از و همکاری با خمینی برخاستند و نمی دانستند که کیست! آیا باید اکنون همه ی این جمعیت عظیم را جدا از مردم دانست؟ دیگر از مردم چیزی باقی خواهد ماند!؟ اندک اندک افراد آگاه و از رژیم جدا شدند؛ برخی از اینان دارای مسئولیت هایی بودند که اگر چه ناچیز هم نبود، اما به دور از خیانت و جنایت در حق مردم و میهن بود. نمی توان این افراد را از مردم جدا کرد! و تازه اگر در نفس اقدامات فرد یا افرادی حرفی هست باید دادگاهی با کفایت و راستین بر بنیان قوانین حقوق بشر به کارشان رسیدگی کند. فرد ثالث چه کاره است که یک تنه به قاضی رود و شادان بیاید!؟
از من پرسیده اید: "آقای نوری زاد در کنار کدام مردم ایران هست." پاسخ شما این است: در کنار همه ی مردم، همان ها که شما نام برده اید بدون استثنا. از این روشن تر نمی توان گفت! بنده را به سرسختی هم متهم فرموده اید: برخی مُشکلات به این سادگیها رفع شدنی نیست! در یادداشت آخرتان هم من را به سوء استفاده از "دموکرات منشی" اخبار روز متهم کرده اید. این خود شما نیستید که از سیاست "دموکراتیک" اخبار روز سوء استفاده می کنید؟
اما برای اطلاع خوانندگان از این که من از کدام مردم سخن میگویم آنان را به گفتارهای پیشینم، از جمله به گفتار «در ارزیابی کنگره ی سوم جنبش سکولار دموکراسی» که در اخبار روز هست و لینک آن در زیر داده شده رجوع می دهم.
در صورت تمایل به استفاده از لینک باید اعداد را به لاتین تایپ کنید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۶۹۴۵۱
۷۰۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : مقایسه زنده یادان فروه ها با......؟! چه مقایسه ای!
شرمساری از اعمال گذشته نمی تواند بهانه ای گردد برای انجام عملی ویا اعمالی که در آینده شرمساری جدیدی را بیآفریند!.
۷۰۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : استدلال و یا استفهام
جناب کیانی,
قبل از هرچیز امیدوارم که خداوند به جنابان نوری زاد و زید آبادی عمر طولانی و با عزت عطا فرماید; من نه با این دوستم و نه با آن دشمن . عرض شود که وسعت اطلاعات تاریخی حقیر بر عکس شما ناچیز است و چون عوام عقلشان به چشمشان است بنده از جانب احتیاط, نه " استدلال " بلکه " استفهام " نمودم که " این چون است و آن چون " ؟ بازهم بگویم اگر زیدآبادی با یک نامه چنان تودهنی خورد که ساکت شد چگونه است که دیگری پس از چندین نامه تا کنون تودهنی نخورده و با " استدلال " شما احتمالا خدای نکرده راه فروهر ها را میرود؟ بنا بر این آیا عجالتا میشود " استدلال " کرد که زید آبادی از خودشان است و او را ساکت کرده اند که سالم بماند؟ نمیدانم ولی اگر در زمان انقلاب ما " استفهام " کرده بودیم, کارمان به اینجا میرسید؟
۷۰۵۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۴
|
از : بهروز الف
عنوان : آقای آمویی باور کنید که کسان دیگر هم میفهمند
جالب هست که عده ای مشخص، دمکرات منشی سایت اخبار روز را به فرصتی گرفته اند تا به تبلیغ وحوش آدم خوار موجود در رژیم اسلامی اشغالگر ایران دست بزنند و این جای بسی تاسف هست. اینان یا مرتب ادعا دارند که در ناف تهران (حتمن در میدان اعدام که اعدام ازاد انسان ها برای آنها همانا مبارزه ضد امپریالیستی هست) هستند و یا بر تمامی دانش موجود (همانند علمای حوزییه که تنها چیزی که نمیفهمند همانا علم هست) غلبه دارند و چماق تکفیر اسلامی را بر سر هر آنکه کوچکترین ایرادی به آدمخواران اسلامی داشته باشد به سنگینی تمام وارد میکنند.
آقای آمویی که حتمن با دانش وسیع و احاطه ایشان بر تمامی مسایل اجتماعی-سیاسی-اقتصادی- فرهنگی از خورشید هم تابان تر هست برای خواننده گان سایت اخبار روز شناخته شده تر از آن هست که بخواهیم درباره نظرات ایشان مطلبی بنویسم. اما، از ایشان میخواهم که برای یک لحظه هم که شده در آیینه درون نما نگاهی بیاندازند تا متوجه شوند بسیار بسیار از ایرانیان بمراتب از دانش و علم بالاتری از ایشان برخوردار هستند و تنها مشگل شان نان به نرخ روز خوردن را روا نمیدارند. ایشان باید قبول کنند که تا "ف" میگویند، میلیون ها ایرانی آگاه، نه تنها متوجه میشوند که ایشان از فرحزاد سخن میگویند بل تمامی کوچه و پس کوچه و ساکنین آنجا را به اسم میشناسند. از ایشان خواهش میشود که باور کنند بعد از ۳۶ سال جنایت و شکنجه و زندان و غارت و چپاول لشگریان اسلام از سرزمین ایران، ایرانیان واقعی دشمن را از دوست تشخیص میدهند و فریب لفاظی ها را نمیخورند.
۷۰۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۴
|
از : اروان کیانی
عنوان : زنده یادداریوش فروهر هم حرفش را میزد و خیلی ها همین استدلال جناب پیروز را داشتند که ایشان مشکوک هست
با سلام به همه عزیزان
زنده یادداریوش فروهر هم حرفش را میزد و خیلی ها همین استدلال جناب پیروز را داشتند که ایشان مشکوک هست وگرنه رژیم بایدزندانی اش کند ولی بعد دیدیم رژیم برنامه هولناکی برای زنده یاد فروهر و همسر نازنینشان داشت.یعنی این استدلال پایه و اساسی ندارد
با احترام اروان کیانی
۷۰۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۴
|
از : ا آمویی
عنوان : نباید به افراد مبارز مشکوک بود
جناب پیروز
سوال شما بیش تر از یک پرسش ساده بود. به سوال شما و انتقاد دوست دیگرمان بنده پیش از این پاسخ دادم. اما آنچه بسیار بیشتر از پرسشی که فرموده اید مهم است، عبارات «شنگول منگولتان» و «همپالگی هایشان» است که جان کلامتان در یادداشت اخیرتان است. پاسخ های قابل قبول چندی وجود دارد: آنها که مبارزه ی آشکار می کنند و بیرون اند، در این مورد زورشان تا حدی که بیرون بمانند به رژیم می چربد! این نظر من است و مژده ای است که باید هم برایش جان فشاند. دیگر این که دلیل یا دلایلی وجود دارد که رژیم ترجیح می دهد فعلا با مبارزانی که علنا جلوی اوین می ایستند و حرفشان را می زنند بدرفتاری افراطی نکند (چندی پیش آقای نوری زاد را در خیابان کتک زدند)، دیگر این که برخی از آنان طوری حرفشان را می زنند که قابل تعقیب نیست! در مورد برخی از عزیزان چنین است. پاسخ دیگر این است که دلیلی ناشناخته دارد که ما نمی دانیم، اما نباید پیش از یافتن آن دلیل، نسبت به آن افرد با بدبینی قضاوت کنیم، این سوء نیت است و پسندیده نیست، در این مورد فقط باید تحقیق کرد و از خود عزیزان پرسید و یا از مأموران آگاه رژیم اگر بتوانند اطلاع رسانی کنند (برخی ها قبلا این اطلاع رسانی را کرده و از ایران فرار کرده اند!). در هر حال، نباید به بدبینی راه داد. از سوی دیگر رژیم آنقدر ضعیف نشده که نتواند همهی مخالفین را کنترل کند، اما برخی را نمی تواند! از جمله نامبردگان را.
دست آخر این که اگر این مخالفان در رأس امور قرار گیرند، جای بسی خوش بختی خواهد بود.
برای اطلاع از اخبار ایران نیز بهتر است فقط بیشتر در دنیای اخبار اینترنتی بگردید، بنده هم ارتباطی با اصحاب داخلی خبر ندارم، متأسفانه.
آمویی
۷۰۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نوری زاد وبازیهای نمایشی او
باید گفت: جناب ربیعی ارجمند در نوشتاری که عملکرد فردی بنام نوری زاد را به نقد کشیده نکات مفیدی را متذکر گردیده است .جناب ربیعی عملکرد فردی را به نقد می کشد که این فرد در دورانی از حیات سیاسی و اجتماعیش رفتار و کنشی دیگر ی برخلاف عملکرد گذشته اش آنهم در رابطه با مسائل اجنماعی جامعه ایران را بنمایش می گذارد که گاهاً این نوع رفتارها و کنش ها بصورت نمایشی( حتی خنده دار) ویا ابراز نظرهای(حکیمانه وطلبکارانه) نمایان می شوند که خود ایشان این رفتارجدیدش را ناشی از توابیت و پشیمانی از اعمال و رفتار گذشته می داند. این ابرازنظرها و نمایشها باعث گردید حاکمیت برخوردهایی را با ایشان داشته باشد که دراین برخوردها وبازیهای شل کن وسفت کن و بگیر وببندهای مقاطع خاص، ایشان دارای سابقه مبارزاتی می شود وشاید آفریده می شود که این آفریدگیِ سابقه مبارزاتی در ایشان ،این شأنیت ایجاد می شود که خود را در مقام راهبری و راه نشانی بپندارد و این پندارش باعث می شود که گاهاً اعمال و اظهارنظرهایی از ایشان مشاهده شود که آنان چیزی نیستند جزء اینکه آدرس غلط دادن و مجریگریِ بعضی از روشهای انحرافیِ بخشی از حاکمیت. که پرداختن به این موضوع خود بحث طولانی می طلبد. اما جالبست بدانیم: عملکرد ایشان بطریقی منبع خبری چند برنامهء خاص در بعضی از شبکه های خارجی شده است از جمله: برنامه های آقای فلاحتی در صدا ی امریکا وچند شبکه سلطنت طلب که در یکی از برنامه های افشاگرانه اش آنهم در رابطه با نواری که مربوط به یکی از فرماندهان سپاه که نزدیک به چند ماه در اختیار داشته، عملکردش به زیر سئوال می رود واین تأخیر در افشاگری که نشانی از هماهنگی بوده آنهم برای اهدافی خاص که بهره اش را سپاهی ببرد باعث می شود ایشان برای مدتی به محاق برود. اما در لحظاتی خاص با اقدامی خاص و نمایشی وبقول خودش انفرادی و حتی فراجناحی آن می کند که همگان می بینندوخواهند دید و......
۷۰۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : بدین مژده گر جان فشانم رواست
جناب آمویی,
بنده به اندازه شما و جناب ربیعی از آنچه در ایران میگذرد مطلع نیستم. سوال من از ایشان این بود که اگر احمد زیدآبادی برای نوشتن یک نامه سالهای گرانبهای عمرش را در زندان و تبعید میگذراند چگونه است که جناب نوری زاد پس از نامه های متعدد, شنگول و منگول همراه خانم ستوده و نرگس محمدی و دیگران آزادانه در حال مبارزه با رژیم است؟ این فقط یک سوال بود. از فرمایش شما چنین بر می آید که رژیم در کنترل مخالفین چنان ضعیف شده است که نمیتواند هواپیمای آنها را در آسمان بزند و لابدعنقریب مخالفین و همپالگی هایشان در راس امور قرار خواهند گرفت. با تشکر از اطلاع رسانی, امید که چنین باشد.
۷۰۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : ا آمویی
عنوان : گاه دستگیری و زندان و کشتن افراد ممکن نیست
آقای پیروز
متأسفانه استدلال شما در پاراگراف آخر یادداشتتان درست نیست، زیرا فقط اقای نوری زاد نیست که آشکارا در برابر اوین ایستاده و اعتراض می کند، دکتر ملکی و خانم ستوده و نرگس محمدی و مادر بهشتی و فریبرز رئیس دانا و چندین تن دیگر هم هستند. رژیم هم نمی تواند سرکوب و زندان را بی کم و کاست و به صورت صد در صد سبعانه در مورد همه ی آحاد یک ملت به کار ببرد. افراد گاهی در اثر نحوه ی مبارزه شان با رژیم و گاه در اثر زنجیره ای از حوادث در موقعیتی قرار می گیرند که دیگر با این که در برابر رژیم و قابل دسترس هستند، تعقیب و زندانشان برای رژیم آسان نیست، هرچند که آقای نوری زاد و دیگران بارها به زندان رفته اند. یک مثال ساده و مهم آن ورود خمینی به ایران است: مگر شاه نمی توانست یا هواپیمای او را در آسمان بزند و یا خود او و همپالگی هایش را پس از ورود به ایران به نیستی بفرستد؟ و یا بسیاری کسان دیگر را هم در زندانها نظیر دهها اعدام شدهی دیگر اعدام کند؟
استدلال شما نه تنها درست نیست، بل که زاییدهی نوعی بدبینی بی پایه و اساس است که ناشی از شکستهای مکرر تاریخی ما و بی اعتمادی ما به یکدیگر است و گاه باور و رفتاری است که از سوی خود رژیم آگانه ترویج می گردد تا میان همه تفرقه افتد و حرکت سراسری شکل نگیرد.
آمویی
۷۰۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : بهروز الف
عنوان : چند نکته برای اقای ربیعی و آمویی
اقای ربیعی به احساس، درک، آگاهی، و اشنایی شما با دد منشی های مسلمین ناب محمدی بسی احترام میگذارم. اما، اگر اجازه دهید، میخواهم خواهشی از شما کرده باشم و نکته ای را یاد آور شوم و آن اینکه نمیتوان با فرهنگ و نوشتار آلوده به فرهنگ و نوشتار آخوندی به مبارزه با فساد همه گیر ناشی از حکومت عدل علی در ۳۶ سال بر پیکر غرقه بخون و ستم ایران زمین کرد. برای شتشوی ایران زمین و ایرانیان از ویروس اسلامی، میباید با تمامی زمینه های آن مبارزه کرد. در نوشته بسیار طولانی شما شاهد انواع و اقسام کلمات و اصطلاح های رایج شده آخوندی هستیم در حالیکه کلمات زیبای پارسی بسیار در مقابل آنها وجود دارد. لطف کنید از کلمات نظیر: نحله، استیذان، اذن، لذا این نیز مرضی طرفین نشد؟؟، نفیا و اثباتا و یا کلمات ناقص انگلیسی همانند ولوم (که حتمن منظور والیوم) هست استفاده نکنید. ضمنن راه تان پاینده باد و ابدا به کسانی که شما را به ناکجا اباد "اشتی ملی" و " کنار مردم ایران بودن" و غیره میبرند اعتنایی نکنید. بطور مثال آقای آمویی که نوشته های ایشان معرف طرز تفکر فاجعه باری است که سالهای سال هم گریبان مردم این سرزمین را خواهد گرفت، بی توجه باشید. ایشان بسی جان سخت اند و هیچ سند و مدرکی قادر نخواهد بود ایشان را از اتاق "پرسش و پاسخ" دبیر کل بیرون بکشد. همانگونه که نیک میدانید اخوند خوب آخوندی هست که بعد از انجام جنایات بسیار به بهشت رفته و در کنار حوریان آن میکند که در این دنیای انسان ها بجرم انجام آن سنگسار کرده اند. بنابران آخوند حاضر در این دنیا نه از قماش بشر هست و نه از مردم ایران (ویران کردن ایران زمین در هر زمینه، اب، خاک، هوا، دریا، رودخانه، جنگل و مهم تر از آن انسان های آن اگر جایزه ایرانی بودن را توسط اقای آمویی به این مادون انسان ها میدهد، مشگل ایشان هست نه مشگل مردم ایران) آقای آمویی هم با فرهنگ و نوشتار آخوندی هم نزدیکی دارد و مینوسند که "افراد را منتزع کنید" شاید مسئولین محترم سایت آخبار روز در پی مترجم باشند تا سخنان ایشان را به پارسی ترجمه کنند.
ای کاش هر کس نقش وکیل مدافع "مردم ایران" را خود به خود اهدا نمیکرد و اینقدر از جانب انها سخن نمیگفت. اقای آمویی فتوا میدهند که جای اقای نوری زاد در کنار مردم ایران هست ولی نمبفرمایند منظور شان از مردم ایران کدامین هستند، آخوند، بسیجیان، بازاریان ستون عمودی انقلاب، پاسداران، شکنجه گران روسا و وکلا و وزرا دولت های جنایتکار ۳۶ سال گذشته یا آن هزاران هزار خفته بر خاک تنها به جرم انسان بودن و به انسان ها عشق ورزیدن و خانواده تا به آخر اشک به چشم؟ آن روستاییان بلوچ که کودک هایشان با تب نه دوساعته بل از گرسنگی جان میدهند و همانند دوران اولیه بشریت در خانه های کپری در بلوچستان پا برهنه در خاک میلولند، یا آن هموطن جوان عرب زبان که فرط فقر بر سر ارامگاه پدرش رگ دست اش را میزند تا به زندگی سراسر رنجش خاتمه دهد، آن دخترک ۱۴ -۱۵ ساله که برای امرار معاش خود و خانواده اش به تن فراموشی میپردازد، آن ۳ میلیون کودکی که از فرط فقر ار تحصیل محروم اند و یا آن نوجوانان بهایی که از رفتن به دانشگاه محروم ...... آقای آمویی از کدام مردم ایران سخن میگوید؟ آیا وجدانی هم در این وانفسای دوران جهل و جنون باقی مانده؟
۷۰۴۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : تریج قبا
جناب ربیعی,
چون این نوشته برای آدم کم حوصله ای چون من طولانی بود برای غلبه بر این نقطه ضعف, خواندن آنرا وارونه یعنی از پاراگراف آخر شروع کرده و به مقدمه رسیدم.
آیا در دهات شما که "... به ادعاهای بزرگ می گویند: سنگ بزرگ علامت نزدن است " , " در مجلس عزا به افتخار حضور[ کسی ] طاق نصرت آذین [ می بندند و بنر [ می زنند ] خوش آمدید!!! " ؟ بگمان من برای تنها کسی که میشود در مجلس عزا چنین کاری کرد عزرائیل است , مگر آنکه منظور شما آنست که عزرائیل همدستش را هم همراه آورده بود.
نوشتن دو کلمه حرف حساب این همه سفره قلمکار نمیخواد. بجای این همه بحر طویل بهتر بود یک کلمه هم میپرسیدید در مملکتی که دهان های بسته را هم به سیاه چال میفرستند چگونه است که ایشان هر روز بر ضد رژیم بلبلی میخوانند و به تریج قبای کسی بر نمیخورد ؟
۷۰۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۴
|
از : ا آمویی
عنوان : گر حکم کنند که مست گیرند
آقای ربیعی عزیز
هر رژیمی که بخواهد جانشین رژیم فعلی شود، باید معیارهای اخلاقی و عملی خود را بر پایهی وجدان و حفظ حرمت انسانی بگذارد. و برای این کار باید از هم اکنون تمرین کرد. در انتقادی که از آقای نوری زاد کرده اید این عبارت به چشم می خورد:
«گنجاندن نام خودتان در آن جمع چندان [؟] مبنای منطقی ندارد. شما هیچ وجه مشترکی با آنها ندارید [!]. شما جزء جمع موصوف محسوب نمی شوید [...]. بخصوص شمایی که تا شش سال پیش وابسته به حکومت بودید [...].»
حضورتان عرض کنم که می گوید «گر حکم کنند که مست گیرند، باید که هر آن که هست گیرند.» چه تعداد عظیم از توده های مردم بعد از انقلاب از روی خوشباوری و حسن نیت و اعتقاد صاف و ساده به آن پیوسند؟ چه جمع عظیمی اندک اندک به ماهیت کریه و چهرهی سیاه آن پی نبردند؟ آیا اگر بخواهید افراد را منتزع کنید می توانید همه را جدا کنید؟ بهتر است واقع بینی تاریخی داشته باشید تا بی صبری سودایی! از این گذشته نمی توان افراد را به دلیل این که زمانی بر اساس نیت خوش با رژیمی همکاری کرده اند به باد انتقاد و متمایز از دیگران گرفت. آن خانواده های داغدار هم به نظر من دچار افراط و بی صبری و نگرشی نامرتبط با معنای سه دههی گذشته شده اند. بسیجیان زیادی هستند که خوب اند و از دست همین رژیم رنج می برند، در میان روحانیون نیز داستان همین است. برخی شان در زندان اند. نمی توان کسی را به صرف داشتن لباسی یا عقیده ای و یا نیاز به شغلی و در آمدی محکوم کرد. از این گذشته آقای نوری زاد نه تنها در جنایات رزیم شرکت نداشته اند، بل که از پس آگاهی به ماهیت رژیم شاید بیش از هرکس دیگر در جلوترین صف مبارزه علنی و ممکن بوده اند و از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند. به نظر من انتقاد شما جایز نیست و جای ایشان در کنار مردم ایران و تمامی مبارزان است. بهتر است دوستان مردم را از خود نرانید و نرنجانید، هرچند که می دانم آقای نوری زاد دلی دریاگونه و اندیشه ای بزرگ، انسانی و فراگیر دارند، و بیدی نیستند که از باد انتقادات سست بلرزند.
شاد باشید
آمویی
۷۰۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۴
|