آخرین گًل پاییز
سروده ی: اِدیت سودرگران شاعره ی سوئدی. مترجم: شیرین تولایی


• من آخرین گًل پاییزم،
تاب داده‌شده در گهواره تابستان،
به پاسداری‌گمارده شده در برابرِ بادِ شمال، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۵ مهر ۱٣۹۴ -  ۷ اکتبر ۲۰۱۵


 
من آخرین گًل پاییزم،
تاب داده‌شده در گهواره تابستان،
به پاسداری‌گمارده شده در برابرِ بادِ شمال،
شعله های سرخ شُکُفت
بر گونه های سپیدم.
من آخرین گًل پائیزم.
تازه ترین بذر بهارِِ مرده ام،
آسان است واپسین بودن در مرگ؛
دیده ام دریاچه را: افسانه ای و آبی رنگ
شنیده ام صدایِ تپشِ قلبِ تابستانِ مُرده را
جام من هیچ بذری ندارد به جُز مرگ.

من آخرین گًل پاییزم.
جهانِ ژرفِ پُرستاره پائیز را دیده‌ ام،
شاهد درخششِ روشناییِ اجاقهای گرم بوده ام در دوردستها،
چه ساده است پیمودن آن راه!
دروازه های مرگ را خواهم بست.
من آخرین گًل پاییزم.