بازار، اخلاق و زندگی مدنی
میشل ساندل، ترجمه: باقر جهانبانی


• ارز یابی یک محصول ویا یک خدمت به ناچارمنجر به اختلافات در جامعه کثرت گرا می شود. برای حل اختلافات کنار گذاشتن اخلاق بسیار وسوسه انگیز است واز این طریق سیاست را از محتوی تهی می کند. شهروندان بهتراست زمانی که وارد صحنه سیاست می شوند اعتقادات اخلاقی خود را به گوشه ای نیندازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٣ مهر ۱٣۹۴ -  ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵


لوموند دیپلماتیک- چگونه می توان کمبود گفتمان سیاسی کنونی را توضیح داد؟ بحث وگفتمان اجتماعی پویا واخلاقی چیست؟ ما بدون آنکه متوجه شویم، از جهانی که اقتصاد بازار برآن حاکم بود به جهانی گذار کردیم که جامعه ای بازاری است. تفاوت در این است که: اقتصاد بازار ابزاری است برای سازماندهی فعالیتهای تولیدی(هم پرهزینه وهم کاربردی)، در حالیکه جامعه بازاری مکانی است که تقریبا همه چیز برای فروش است، یک شیوه زندگی که در آن ارزش بازار در روابط اجتماعی نفوذ کرده و بر تمام زمینه های زندگی حاکم می شود.

چرا باید نگران چنین تحولی باشیم؟ حد اقل به دو دلیل. در جامعه ای که پول تسلط دارد، فراوانی ویا کمبود آن بشکلی غیر قابل تصور پر اهمیت می شود. اگر ثروت تنها این برتری را داشت که خرید قایقهای مجلل و ویلا های با شکوه را امکان پذیر می کرد، نا برابری های اجتماعی قابل تحمل تر از شرایط امروز بود. بنا براین، از آنجا که پول داشتن، دسترسی به آموزش،بهداشت، نفوذ سیاسی و محیطی امن را نیز شامل می شود، زندگی برای کسانی که پولی در اختیار ندارند سخت تر و حتی غیر قابل تحمل تر می شود. تبدیل همه چیز به کالا، زهر نا برابری را مسموم کننده تر می کند.

دیگر اینکه، قیمت گذاری برای هر فعالیت بشری می تواند مخرب باشد. برای مثال انتخابات را در نظر بگیریم. هیچ دمکراسی اجازه نمی دهد که آرا مردم خرید وفروش بشود. فروش رای به معنی تخریب هدف رای دادن به عنوان یک وظیفه مدنی است. اگر رای حتی یک نفر، نبایستی خریده شود پس چگونه می توانیم قبول کنیم که بودجه مبارزات انتخابی از کمک های مالی میلیاردرها ( چون سیستم کنونی در امریکا) که در نتایج انتحابات قطعا موثر است تامین شود؟ دلیل ممنوعیت خرید رای( یعنی برقراری انتخاباتی دمکراتیک) باید منطقا منجر به محدود کردن شدید کمکهای مالی به کاندیدا ها گردد.

البته این سوال که چه چیزی «فساد» است ویا چه چیزی « تحقیر آمیز » است قابل بحث می باشد. برای اینکه تصمیم بگیریم آیا اجازه خرید وفروش اعضای بدن انسان را داریم یا نه، یا جنگ هایمان از طریق استخدام مزدور انجام پذیرد، ما باید به این مسائل حساس در مورد کرامت انسانی ومسئولیت های مدنی فکر کنیم.

اقتصاددانان کلاسیک از زمان آدام اسمیت همیشه این موضوع که اقتصاد در حوزه فلسفه اخلاق وسیاست قرار دارد را برسمیت می شناختند. اقتصاد امروز در رایج ترین شکل، به عنوان یک رشته مستقل معرفی می شود، علم اعداد و پول که توزیع ثروت ومعیار ارزشها را در نظر نمی گیرد. این تفکر که اقتصاد رشته ای بی ظرف است همیشه سئوال بر انگیز بوده است. اکنون که بازار کنترل خود را به جنبه های غیر اقتصادی زندگی گسترش داده است کمتر از پیش می تواند از پرسشها اخلاقی مطرح شده بگریزد.

ارز یابی یک محصول ویا یک خدمت به ناچارمنجر به اختلافات در جامعه کثرت گرا می شود. برای حل اختلافات کنار گذاشتن اخلاق بسیار وسوسه انگیز است واز این طریق سیاست را از محتوی تهی می کند.

شهروندان بهتراست زمانی که وارد صحنه سیاست می شوند اعتقادات اخلاقی خود را به گوشه ای نیندازند و عاقلانه تر آنست که با صدای بلند ورسا مدعی آن باشند.

*نویسنده مقاله: Michel Sandel پروفسور فلسفه در دانشگاه هاروارد