کاوشی در ساختار درونی احساس دینی
شهاب شباهنگ
•
غیرعقلی بودن، سرچشمهی همه ادیان است و عناصر عقلی در احساس دینی سپس به تدریج به آن افزوده شدهاند. این امر هم دربارهی تاریخ تکامل هر دینی معتبر است و هم دربارهی تکامل روانشناختی هر فرد مومن. از این دیدگاه، تاریخ دین، چیزی جز عقلیکردن امر غیرعقلی نیست. با این همه، امر غیرعقلی هرگز بطور کامل از ساحت دین رخت برنمیبندد، زیرا امر غیرعقلی هستهی مرکزی هر دینی را تشکیل میدهد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۵ آبان ۱٣۹۴ -
۲۷ اکتبر ۲۰۱۵
مناسبات انسان دینی با تصوری که از «خدا» یا «امر متعال» دارد، امر بنیادین هر دینی است. چنین مناسباتی بهطور همزمان عنصر اساسی در تعیین هویت انسان دینی است. برای انسان دینی، مناسبات او با خدا، مناسباتی بر پایهی بیم و پرستش است؛ یا به بیان دیگر، تلاشی ترسآلود برای نزدیکی به امر متعال. چنین مناسباتی برای او دارای ارزشی درونی است، چرا که مناسبات دینی و ارزش دیانت برای انسان دینی، واجد اهمیتی اخلاقی و منشاء دستورها و قواعدی برای شیوهی زندگی است. به دیگر سخن، دین برای انسان دینی گونهای دستورالعمل است که جهتگیری او را در زندگی معین میکند.
گفتنی است که واژهی «خدا» برای تعّین دین، نخست بیانگر یک «جایگاه» و امری نامعین است. از آنجا که ادیان در ساختارهای اجتماعی و بافتارهای فرهنگی گوناگونی تجلی مییابند، یا به دیگر سخن، ادیان گوناگونی وجود دارد، باید برای نزدیک شدن به این «جایگاه» محتاط بود، زیرا در ادیان گوناگون واژگان مشابهی چون «امر متعال» یا «امر قدسی» یا «امر مینوی» میتوانند جانشین واژهی «خدا» شوند. بر این پایه، پرسشی که میتواند مطرح شود این است که در مناسباتی که برای دین بنیادین است ـ یعنی در مناسبات انسان دینی با خدا ـ کدام امر اختصاصی و ویژهای وجود دارد؟
پرسش از امر ویژهی دین، پرسشی اساسی است. اهمیت آن در اینجاست که دستورالعملهای اخلاقی در سطوح گوناگون اعم از اخلاق یا حقوق یا حتی سیاست میتوانند کاملا از دین مستقل باشند. حتی مناسبات اجتماعی نیز وجود دارند که هیچ ارتباطی به دین ندارند. افزون بر آن ارزشهایی هم وجود دارند که بیرون از مناسبات دینی برجسته میشوند. بنابراین امر ویژهی دین باید در مناسبات میان انسان دینی با «خدا» یا «امر متعال» جستجو شود.
یکی از پژوهشگرانی که به این کار همت گماشته، رودلف اتو (۱۸۶۹ ـ ۱۹۳۷)، دینشناس تطبیقی آلمان است. او در کتابی با عنوان «امر قدسی» که نخستین بار در سال ۱۹۱۷ منتشر شد، در پی دستیابی به امر ویژهی دین است. برای اتو «امر قدسی» با تصورات اخلاقی یکسان نیست و نمیتوان آن را در قالب مفهوم نشاند و با کلمات توصیف کرد، بلکه تنها میتوان آن را زیست. اتو میکوشد با نفوذ به هستهی مرکزی ادیان، ساختار درونی احساس دینی را بکاود و توصیف کند. تاملات او در این زمینه تکانهی نیرومندی برای روانشناسی دین بوده است.
«مفهومی درکناپذیر»
رودلف اتو تاملات خود را با بررسی خاستگاه دین میآغازد. دین نخست با اعتقاد به «پدیدههای عجیب و نادر» موضوعیت مییابد و با ادیان به گونهی امروزین تشابه زیادی ندارد. برای اتو پدیدههایی چون باور به مردگان و خدمت به آنها، باور به روح و کیش روحپرستی، جادو، پرستش پدیدههای طبیعی، فتیشیسم و توتمیسم و دمونیسم، کیش پرستش جانوران و گیاهان و افسانه و اسطوره، اشکال اولیهی دین هستند. وجه مشترک همهی این اشکال اولیه، «عنصر مینوی» آنهاست که آنها را به سطح نخستین پلهی تاریخ دین برمیکشد. این اشکال اولیه سپس با رنگ و لعابی درهم میآمیزند و خود را به گونهی مینویی یگانه متجلی میسازند.
رودلف اتو دریافتهای حسی دینی را احساسی خصوصی، ذهنی و جدی میدانست که اگر چه برای شناخت هیچ ارزشی ندارند، ولی بر روی شیوهی زندگی انسان دینی تاثیر میگذارند. دین به این معنا، احساسات، رفتارها و تجربههای فردی کسی است که خود شخصا به رابطه با خدا باور دارد.
فریدریش شلایرماخر، متفکر آلمانی، پیشتر چنین رابطهای را «احساس وابستگی» خوانده بود. برای اتو اما عنصر ویژهی دین احساس وابستگی به معنایی جهانشمول نیست، چرا که احساس وابستگی در مناسبات دنیوی نیز وجود دارد. امر مختص دین در زیست انسانی تبلور مییابد که خود را در برابر یک خدای قادر مطلق، به غایت حقیر و ناچیز میبیند. از اینرو اتو به جای «احساس وابستگی» از ترکیب مفهومی «احساس مخلوقیت» استفاده میکند. این احساسی ناشی از «بیمناکی» انسان دینی است و ما سپس به آن بازمیگردیم.
اتو در ادامهی تاملات خود از همهی آن عنصرهایی در دین چشمپوشی میکند که آن را با دیگر حوزهها و بویژه متافیزیک و اتیک پیوند میزنند. به باور او، در صورت چنین تفکیکی در بررسیها، از دین چیزی باقی میماند که درک مفهومی آن یکسره ناممکن است و میتوان آن را امر ویژهی دین نامید. او این ویژگی را «امر مینوی» (Numinose) مینامد، یعنی «ذاتی فراطبیعی بدون تصوری دقیق از آن». این مفهوم از واژهی لاتین «نومن» برگرفته شده و معناهایی همچون «ارادهی الهی»، «تاثیر الوهیت» یا بطور خلاصه همان «خدا» را دارد. این یکی از کلیدیترین مفاهیم نظریهی اتو درباره دین است و «امر قدسی» را بدون خصوصیات اخلاقی و زیباییشناختی آن توصیف میکند. بنابراین «امر مینوی» برای اتو، همان «امر قدسی» است منهای امور اخلاقی و همهی عنصرهای عقلی.
به دیگر سخن، اتو «امر قدسی» را مقولهای مرکب میداند که از عناصر عقلانی و غیرعقلانی تشکیل شده است. تفکیک میان دو مفهوم «امر قدسی» و «امر مینوی» نزد اتو از آن جهت اهمیت دارد زیرا او به یاری آن میخواهد «تجربهای کاملا متفاوت» را مشخص کند؛ تجربهای با امر خدایی و لایتناهی که از هر شناختی سر باز میزند. به باور او، «امر مینوی» هستهی اصلی هر دینی است. معنای این سخن آن است که امر تعیینکننده در ادیان نه این یا آن آموزه یا حدیث یا مراسم و مناسک، بلکه رابطهای احساسی با «امر قدسی» است. «امر قدسی» جنبههای گوناگونی دارد که در هر دینی بروز میکند.
اتو در همین زمینه از «مقولههای تفسیری و ارزشی مینوی» و همچنین از «ویژگی ذهنی مینوی» سخن میگوید و تصریح میکند که این مقولهها کاملا خودویژه و به معنای فرسختهی کلمه غیرقابل تعریفاند و تنها میتوان دربارهی آنها مباحثه کرد. او بدین منظور فهرستی از عنصرهای گوناگون تجربهی ویژهی دینی را ارائه میکند که از ادیان گوناگون برگرفته شدهاند.
«راز سطوت و راز جذبه»
اتو در اثر یادشده همچنین به تجربهی دینی «امر مینوی» میپردازد. چنین تجربهای برای او از این جنبه دارای عناصر غیرعقلی است، زیرا احساسات پیوسته با آن از دریافت مفهومی سر باز میزنند و صرفا از گذرگاه مفاهیم تفسیری و اندیشهنگاشت (ایدئوگرام) نشان داده میشوند. او دو عنصر بنیادین غیرعقلانی چنین تجربهای را در دو مفهوم «راز سطوت» (mysterium tremendum) و «راز جذبه» (mysterium fascinosum) میگنجاند. اینها دو قطب مخالف و همزمان مکمل یکدیگرند و احساسی متضاد ولی توامان در انسان دینی برمیانگیزند. بر این پایه، «امر مینوی» هر دوی آنها با هم است: هم ترسناک است و هم گیرا، هم تهدیدکننده است و هم مجذوبکننده. در احساس نخستین، خدا در برابر انسان دینی به عنوان قدرتی مطلق برآمد مییابد و «مخلوق» را به وحشت میاندازد؛ و در احساس دوم و به گونهای جداییناپذیر از نخستین احساس، برای او تجربهی الوهیتی مسحور کننده و جذاب خودنمایی میکند. این دو احساس برای اتو شاخصهای اساسی و ویژگیهای «امر مینوی» هستند.
برای انسان دینی «راز سطوت» و «راز جذبه»، گونهای «بیمناکی اسرارآمیز» هستند و افزون بر ترسناکی و خوفانگیزی، همزمان نوعی گیرایی مرموز و جاذبهی خوشایند دارند. بیمناکی اسرارآمیز بخش مهمی از تجربهی امر قدسی است. چنین تجربهای از آن جهت اسرارآمیز است که در قالب مفهوم نمیگنجد و از آن جهت بیمناککننده است زیرا امر مینوی از تصورات انسانهای دینی فراتر میرود. بیمناکی به معنای به لرزه درآمدن ارکان موجودیت انسان دینی با عطف به حس کردن وجود قادر مطلقی لایتناهی و غیرقابل فهم است. انسان دینی در پندار رویارویی با عظمت «امر قدسی» چنان به وحشت میافتد که دچار احساس «مخلوقیت» میشود؛ درست همانند کودکی که با دیدن بزرگسالی بیگانه دچار وحشت میشود و چنان در هیبت آن بزرگسال غرق میگردد که خود را فراموش میکند و تا مرز نیستی تقلیل مییابد. اما امر مینوی فقط از بیمناککنندگی اسرارآمیز برخوردار نیست، بلکه همزمان گونهای گیرایی دارد که همان «جذبهی اسرارآمیز» است. این جذبه در اشکال تشدید شدهی خود به افراط و زیادهروی میانجامد. از دیدگاه اتو، در هر احساس واقعی رضایت دینی ـ حتی در چارچوب متعارف و کنترل شدهی آن ـ ردپایی از زیادهروی و افراط دیده میشود.
اتو همچنین تصریح میکند که بروز احساسات دوگانهی متضاد، یعنی دوسویهی تجربهی «ترسناک و گیرا» یا «بیمناککننده و اعجابآور»، فقط به دین محدود نیست. او این احساسات متضاد را در قالب مفهومی «هماهنگی متباین» مینشاند. به گفتهی او انسان دینی هر دو عنصر این «هماهنگی متباین» را در رویکرد خود به عنوان «امری عینی» زیست میکند. بر این پایه میتوان گفت که انسان دینی در «عینیت» امر رازورزانه و اسرارآمیز هیچگونه تردیدی ندارد.
اتو عنصر اسرارآمیز ـ اعم از ترسناک یا جذاب ـ در زیست دینی را «امری کاملا متفاوت» مینامد. معنای آن، چیزی «کاملا متفاوت» از امور عادی، آشنا و قابل فهم است؛ اما نه به معنای چیزی که هنوز درک نشده است، بلکه چیزی اساسا متفاوت که فقط به گونهای اسرارآمیز میتوان به آن راه یافت. پس آنچه انسان دینی به عنوان تجربهای خودویژه و «امری کاملا متفاوت» از آن یاد میکند، اگر چه با هیچ تجربهی دیگری برای انسانهای غیردینی دستیافتنی نیست ولی ادعای «تجربهپذیر» بودن دارد!
این، «تجربهی» امری «فراطبیعی»، «فراجهانی» و به این معنا «متعال» است و اتو شاخصهای سهگانهای برای آن برمیشمرد:
۱ـ «امر کاملا متفاوت» به عنوان «امری غریب» از خرد آدمی فراتر میرود؛
۲ـ «امر کاملا متفاوت» به عنوان «امری تناقضآمیز» (پارادوکس) با خرد آدمی در تعارض است؛
۳ـ «امر کاملا متفاوت» به عنوان «امری جدلیالطرفین» (آنتینومیک) فینفسه در خود متضاد است.
از دیدگاه اتو، بیم و جذبهی اسرارآمیز «امر کاملا متفاوت»، در احوالات انسان دینی دو واکنش اساسی برمیانگیزد: نخست همان «احساس مخلوقیت» که به آن اشاره کردیم؛ و دیگر احساسی که میتوان آن را «احساس گناهکاری» نامید. در «احساس مخلوقیت» انسان دینی، موضوع بر سر ناچیزی و حقارت او و هستی همهی موجودات طبیعی در مقایسه با «امر مینوی» است. این احساس برای انسان دینی در تجربهی یک «مخلوقیت» یا «آفریده شدن» مشخص نهفته است که با امری در بیرون از او ارتباط دارد.
تنها به اشاره باید گفت که در پندارهای یهودیت و مسیحیت، خدا جهان را از نیستی آفریده است. این آموزهای است که سپس اسلام نیز به آن دستبرد زده است. بنابراین هر سه دین ابراهیمی به خدای آفریننده از نیستی باور دارند. خدایی که جهان را از نیستی میآفریند، قادر است کاری کند که از هیچ کس دیگر ساخته نیست: او از نیستی محض میآفریند، یعنی آزادی او بطور همزمان خودکفایی کامل اوست. این خودکفایی به این معناست که او به هیچ چیز متکی نیست و هیچ چیز نمیتواند او را مشروط سازد. خدا به این معنا، علت مطلق جهان است، و آفرینش، عمل آزاد خدایی است که توسط او همه چیز اعم از مادی و معنوی، تمامی جوهر خود را از نیستی مییابد. آنچه در این زمینه اهمیت دارد، پی بردن انسان دینی به ناچیزی و حقارت خود در برابر چنین قادر متعالی است.
واکنش دومی که به انسان دینی دست میدهد، «احساس گناهکاری» است. به گفتهی اتو، در آن، موضوع نه بر سر هستی، بلکه بر سر «ارزش» است و انسان دینی اصولا خود را در برابر «امر مینوی» فاقد ارزش میشمرد و این بیارزشی همزمان در او به بینشی میانجامد که نسبت به «امر قدسی» متعهد و موظف است. انسان دینی خود را در برابر ارزش مطلق «امر مینوی»، به عنوان چیزی بیمقدار و کمارزش و حتی بیارزش مییابد. به باور اتو، از چنین عنصری است که تصورات مربوط به «رحمت» و «رستگاری» و «بخشش» پدید آمده است.
اتو درکناپذیری همهی عناصر تجربهی دینی در مقایسه با دیگر تجربهها را در قالب مفاهیم «دلهرهآور» و «باورنکردنی» مینشاند. این بیانگر آن است که «امر مینوی» نباید با خدایی متشخص یکسان پنداشته شود. نیروانای بودیسم، تجربههای اسطورهای و عرفانی و حتی ارواح قصههای ترسناک نیز واجد چنین خصوصیاتی هستند. تجربهی دینی، تجربهای کاملا مختص به خود و ویژه است که هستهی مرکزی آن را «امری کاملا متفاوت» با همهی دیگر تجربهها میسازد. این تجربه، از همهی دیگر تجربهها فراتر میرود و اجازه میدهد که انسان دینی برای مفهوم «امر مینوی»، مفهوم «امر متعال» را به کار بندد و تجربهی دینی را «تجربهای متعال» بپندارد. اتو تصریح میکند که تجربهی دینی، تجربه به معنی متعارف آن نیست، بلکه درهای آن به روی سهش، احساس، انجام مراسم و مناسک و دیگر مناسبات روحی باز است.
در بینشهای دینی مسیحیت، خدا به عنوان امر قدسی و برای نمونه با مفاهیم عقلی مانند «برترین نیکی» یا «ذات عقلی» و غیره توصیف میشود. ولی اتو بر عکس در پی روشن کردن بخش غیرعقلی امر قدسی است، یعنی آن بخشی که با مفاهیم عقلی دریافتپذیر نیست. بیهوده نیست که او عنوان فرعی کتاب خود را « درباره امر غیرعقلی در ایدهی الوهیت و مناسبات آن با امر عقلی» گذاشته است.
برای اتو غیرعقلی در دین همان «امر مینوی» است که هم خوفآور و ترسناک است و هم مسحورکننده و جذاب. این غیرعقلی بودن، سرچشمهی همه ادیان است و عناصر عقلی در احساس دینی سپس به تدریج به آن افزوده شدهاند. این امر هم دربارهی تاریخ تکامل هر دینی معتبر است و هم دربارهی تکامل روانشناختی هر فرد مومن. از این دیدگاه، برای اتو تاریخ دین، چیزی جز عقلیکردن امر غیرعقلی نیست. با این همه، امر غیرعقلی هرگز بطور کامل از ساحت دین رخت برنمیبندد، زیرا امر غیرعقلی هستهی مرکزی هر دینی را تشکیل میدهد.
|