انتخابات در جمهوری اسلامی - علی اردلان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ آبان ۱٣۹۴ -  ۶ نوامبر ۲۰۱۵


قبل از ورود به بحث اصلی، در اینجا لازم می دانم که در رابطه با پاره ای ازمسائل مربوط به شرکت در انتخابات، توضیحاتی هر چند مختصر را مطرح سازم:

گویا خیزش سال ٨٨ تبدیل به یکی از بهانه های مهم گروه های مدعی اصلاح طلبی شده، تا با تمسک به آن، شرکت در هر انتخاباتی را در جمهوری اسلامی توجیه نمایند. از دیدگاه این افراد و گروه ها همیشه احتمال وقوع اعتراضات خیابانی، نظیر آنچه که در سال ٨٨ پیش آمد، وجود خواهد داشت. در حالیکه مطمئنا عده ای از این افراد با آگاهی از جزئیات تاریخی و درس های سیاسی و امنیتی آن (هم برای حکومت و هم برای مردم) تنها بدلیل توجیه این استراتژی غلط و پیش پاافتاده، دست به چنین عوام فریبی ای میزنند.
همگی به یاد داریم که تئوریسین این افراد دقیقا در جریان کشتارهای سال ٨٨ چگونه مردم را دعوت به شرکت در انتخابات مجلس در سال ۹۰ میکردند (در بی بی سی فارسی). یعنی درست زمانیکه مردم در اثر کودتای انتخاباتی و کشتارهای خیابانی، دیگر قصد شرکت در هیچ انتخاباتی را نداشتند.
میزان مشارکت مردم درانتخابات سال ۹۰ زنگ خطر را برای حاکمیت به صدا درآورد و حتی خاتمی هم شرمسارانه و بطور مخفی در آن شرکت کرد (در دماوند). البته این نظریه پرداز ما مطمئنا در آن زمان، با طیب خاطر در مقابل سفارت ایران و در فلان مکان، در صف ایستاده بودند. در آنزمان بنده هیچ نوع هوشمندی و فراست سیاسی در موضع گیری ایشان نمی دیدم و امروز نیز که به وضوح صدای پای فاشیسم به گوش میرسد، باز همان مواضع همیشگی را از این گروه مشاهده می کنم.

انتخابات: استراتژی یا تاکتیک؟
شرکت در انتخابات برای این گروه به یک استراتژی تبدیل شده است. از آنجائیکه این افراد خواهان تحول و گذار از سیستم موجود نیستند، بنابراین نمی توانند یک استراتژی معنادار برای خود تعریف کنند. پس بهترین راه برای حفظ شرایط موجود را در بکارگیری ترفندهای پوپولیستی، برای کشاندن مردم ناراضی به پای صندوق ها، یافته اند. به قدری سطح مباحثات و تئوری هایشان پائین است که هرگز دیده نشده که تحولات داخل را مقطع به مقطع بررسی کنند و با کنار هم قرار دادن وقایع وتحولات،به یک نتیجه گیری صحیح وقابل دفاع دست یابند(البته ادعاکه فراوان دارند).شرکت درانتخابات آنهم درهرشرایطی وبدون هیچ پیش شرطی...تنهااستراتژی این افراداست.توازن قوادرداخل حکومت چه باشد،دربازیگران عرصه حکومت چه جابجائی های صورت گرفته باشد،جامعه مدنی تاچه میزان سرکوب شده باشدواصولاروانشناسی توده هادرچه سمتی باشد،برای این هافرقی ندارد،همیشه مشغول دعوت کردن مردم به شرکت درانتخاباتندو نکته جالب اینجاست که خیلی هم علاقه دارندکه خودرااپوزیسیون بنامند.(از عناوین سوررئال برای خوداستفاده میکنند)استراتژی اپوزیسیون چه براندازوچه تحول خواه گذارازجمهوری اسلامی است ودراین رهگذرشرکت یاتحریم هرانتخاباتی، تنهابعنوان یک تاکتیک مقطعی،مطرح میباشد.
کسانیکه باادبیات اصلاح طلبان حکومتی به صف اپوزیسیون میآیندوبه نوعی برسرآنهاخراب میشوند،دقیقاچه منافعی دارند؟هیچ سیاست پیشه استخوان خردکرده ای به همین سادگی سابقه سیاسی ومبارزاتی خودرابه بازی نمیگردمگرآنکه به نحوی واردچرخه پنهانی قدرت گشته وازرانت های بخصوصی بهرمندشده باشد.(هرچه رانت بیشترصداهابلندتر)
تعیین تاکتیک مناسب درهرمقطع تاریخی که نوع برخوردماراباانتخابات ترسیم کندبه شناخت ماازاجزاء فعال درآن مقطع نیازدارد.پیش ازورودبه بحث خیزش های سال۷٨ و٨٨بطوراجمالی به مقاطع مهم ازسال۷۶به بعدمی پردازم.

- مقطع ۷۶ تا ۷٨
دراین دوسال باظهوراصلاح طلبی (جنبش دوم خرداد) وهمسوئی آن بامطالبات انباشت شده جامعه خصوصاجوانان مواجه هستیم.همچنین دراین دوره جناح راست اصلاح طلبی(کارگزاران و...)درضعیف ترین موقعیت وجناح چپ(جنبش دانشجوئی،سازمان مجاهدین انقلاب،مشارکت)دراوج قدرت است.جامعه مدنی فعال وروبه گسترش بوده وآزادی مطبوعات وتجمعات بیسابقه است.محافظه کاران هنوزبه راهکارمشخصی برای تقابل بااین پدیده نوظهوردست نیافته اند،هرچندکه قتل های زنجیره ای وبرخی بحران سازی هارادردستورکارخودقررارداده وبه انجام رساندند.

مقطع ۷٨ تا ٨۴
خیزش دانشجوئی سال۷٨نقطه عطفی ست درشکل گیری انشعاب وتفرقه درجنبش دوم خرداد.دراین دوره بخش میانی اصلاح طلبی(خاتمی ومجمع روحانیون مبارز)به سمت راست چرخش کرده وباقدرت حاکم هماهنگی بیشتری می یابد.به همین دلیل بخش چپ ضربه پذیرترشده وازانتخابات مجلس هفتم کنارگذاشته میشود.حوادث سال۷٨حاکمیت راازقدرت مردمی جنبش دوم خرداد(خصوصاافراطی هایاهمان جناح چپ اصلاحات)آگاه ترساخته وباعث کلیدخوردن پروژه حذف اصلاح طلبان افراطی(ازدیداصولگراها)میگردد.دستگیری فعالین سیاسی،بستن فله ای مطبوعات،محدودساختن جامعه مدنی ودستگیری فعالین آن ونیز ترورحجاریان ازجمله کارهای ست که برای بی خاصیت کردن اصلاح طلبی انجام گرفت.تاکیداصلاح طلبان برتوسعه سیاسی،درواقع برنامه ای بودبرای برچیدن ولایت فقیه ازساختارقدرت،که چون بطورهماهنگ وشجاعانه انجام نشد،بیشتربه خوداصلاحات ضربه زد.بزرگترین ضعف دوم خردادی هاآخوندهای اصلاح طلب ازجمله خاتمی ونیزطرفداران رفسنجانی بودندکه ازدرون،این جنبش رابی محتوی کردند.همین موضوع باعث دلسردی طبقه متوسط جامعه ازاصلاح طلبان گردیدوآنهاراسیاست زده کرد.بااستفاده ازچنین اتسفری حاکمیت جماعت پوپولیست هارارونمائی میکند.

- مقطع ٨۴ تا ٨٨
حاکمیت برای غلبه برنفوذاجتماعی اصلاح طلبان نیروی نوظهوری راواردعرصه میسازدکه بااستفاده ازشعارهای پوپولیستی،محبوبیت درمیان طبقات فرودست جامعه رانشانه گرفته است.
این جریان ازمیان راست های افراطی برخواسته وبااستفاده ازاختلافات درونی اصلاح طلبان وعدم دستیابی آنهابه شعارهای اولیه اشان ونیزبابهره گیری ازشعارهائی نظیرمبارزه بااشرافیگری وفساداقتصادی(که درواقع به کینه برجای مانده مردم ازدوران حکمرانی رفسنجانی اشاره داشت)توانست خودرابه مقام ریاست جمهوری برساند.اماازآنجائیکه احمدی نژادودوستانش به منظوربازتقسیم ثروت وسرمایه درهیئت حاکمه به قدرت رسیده بودند(والبته انجام یکسری کارهای برزمین مانده نظیرتعدیل اقتصادی یابرداشتن سوبسیدهاوپیشبردسریعترپروژه هسته ای)لذاچرخه فساداقتصادی رابیش ازگذشته به حرکت انداختندوبه موج ناکارآمدی(به دلیل نبودتکنوکرات هاومتخصصین درهیئت دولت ودرسطح مدیران)دامن زدند.
باتوجه به شرایط روبه وخامت مملکت وسرکوب های روزافزون،طبقه متوسط جامعه وبخشی ازبورژوازی،هراسان شده وبه صف مخالفان دولت می پیوندند.کینه ونفرت این طبقات ازدولت احمدی نژاددرجریان انتخابات٨٨تبلورمیابد. دررابطه بامقطع ٨٨تا۹۲درادامه توضیح خواهم داد.

بررسی اجمالی جنبش اعتراضی در سالهای ۷٨ و ٨٨
- خیزش دانشجوئی سال ۷٨
بیگمان درشکل گیری این اعتراض جناح چپ اصلاح طلبی(بدنه وبرخی ازرهبران مشارکت وسازمان مجاهدین انقلاب)نقش مهمی بازی کرده است.اماازمدتی قبل ازاین حادثه،فکرجداشدن ازاصلاح طلبی،درمیان دانشجویان نطفه بسته بودواین موضوع باعث جدایش کامل بدنه جنبش دانشجوئی ازطیف میانه(خاتمی ومجمع روحانیون مبارز)وراست اصلاح طلبی(کارگزاران و...) گردید.
دانشجویان ازنقش آفرینی پشت پرده دولت درسرکوب جنبش آگاهی یافته وراه خودراازخاتمی جداکردندولی رابطه خودراباحزب مشارکت وسازمان مجاهدین انقلاب کماکان حفظ نمودند.همین رابطه،تاثیرات متقابلی دررادیکال شدن مواضع هردوطرف داشت.بطوریکه بعدهاطیف چپ اصلاح طلبی شعارعبورازخاتمی رانیزمطرح ساخت.
این پیوندارگانیک تاحوادث ٨٨نیزادامه مییابدوباکمال تاسف میبینیم،دراثرسرکوب این دوگروه اصلاح طلب وعملاازهم پاشی آنها،جنبش دانشجوئی هم روبه افول گذاشته وکاملاازحرکت بازمیاستد.

حوادث قبل از انتخابات ٨٨
پیش ازروزانتخابات دواتفاق نادردرعرصه سیاسی مملکت رخ دادکه باعث شکل گیری کودتای انتخاباتی گردید.به اعتقادمن هردوی این اتفاقات به نحوی باشخصیت روان پریش(خودبزرگ بین)احمدی نژادربط داشته است.یقینااحمدی نژادخودراازپیش برنده انتخابات می دانسته وباهمین طرزفکر،مجوزمناظرات تلویزیونی بی سابقه راازخامنه ای گرفته است.چون رییس دولت بوده ودرجریان اموراجرائی مملکت هم قرارداشته،تصورمیکرده که باارائه ریزاطلاعات اقتصادی وسیاسی وهمچنین باراه اندازی یکسری افشاگری هاعلیه رفسنجانی ودیگران می تواندرقبارامرعوب ساخته ودربحث پیروزگردد.البته این تاکتیک مناسبی بودواگردرست اجرامیشدشایدمی توانست نتیجه انتخابات راقبل ازروزرای گیری مشخص سازدبی آنکه نیازی به راه اندازی کمپین انتخاباتی وصرف هزینه های گزاف باشد.
علیرغم کاستی هائی که موسوی وکروبی دربحث بااحمدی نژادازخودنشان دادند،دومسئله یکی تقابل محسن رضائی بااحمدی نژاددرمناظره وبرتری نسبی محسن رضائی براو ودیگری چهره انقلابی موسوی وسوابق وسلامت اقتصادی او،کم کم شرایط رابه زیان احمدی نژادتغییرداد.نگاه پوپولیستی احمدی نژادومبارزه ابزاری اوبا اشرافیگری وفساداقتصادی،درتقابل باموسوی پاک دامن وانقلابی،ناکارآمدمی نمود(فکرمیکرده می تواندهمان بلائی راکه دردوره قبل برسررفسنجانی آورده برسرموسوی نیزبیآورد). افشاگری های غیراخلاقی اوبرای خراب کردن چهره زهرارهنوردنیزبیشتربه زیان خوداوتمام شد.
جالب است که دستگاه اطلاعاتی ومشاورین سیاسی او،بازنتوانستندتحلیل درستی ازنتایج مناظرات ارائه دهندوبه همین دلیل واردفازدومین اشتباه تاریخی خودشدند: که همان عدم راه اندازی به موقع کمپین انتخاباتی بود.وی برای آنکه خودراازجریان طرفداران رفسنجانی(موسوی وکروبی)متمایزسازدونزدمردم اینگونه القاکندکه حتی برای انتخابات هم حاضربه دست اندازی به بیت المال نیست،چنین رویکردی رابرمیگزیند(برخلاف وی،موسوی کمپین بزرگ وموفقی راترتیب دادکه رای اورابسیاربالابرد).
احمدی نژادباتوسل به نظرسنجی های قبل ازانتخابات به اشتباه خودپی برده وشروع به تبلیغات گسترده میکند.ولی دیگرزمان راازدست داده است(سه چهارروزمانده به انتخابات)وهمین میشودکه نظام مقدس ولائی،درچندروزمانده به رای گیری،طرح برهم زدن نتایج آرا وکودتای انتخاباتی راپی ریزی میکند.اگربه یادداشته باشید،تمامی حرکت هائی که کودتاچیان(شامل بیت رهبری،سپاه وبانداحمدی نژاد)انجام می دادندازروی شتاب ودستپاچگی بودوگاه نتایج خنده داری هم بوجودمی آورد.مثل عددسازی های کودکانه درجریان اعلام نتایج وغیرمعمول بودن نحوه اعلام نتیاج(آرای مردم رابصورت کیلوئی ونه تفکیک شده واستانی وآنهم بدون اعلان رای های باطله قرائت میکردند).

- خیزش مردمی سال ٨٨
جنبش سبزحرکت اعتراضی طبقه متوسط جامعه بود.گرچه بطورپراکنده بورژواها(نظیرخانواده رفسنجانی و...)وکارگران هم درآن نقشی داشتند.منافع خرده بورژوائی و محافظه کاری طبقاتی ،ازعوامل شکست جنبش سبزمحسوب میگردد.لذااین جنبش حائزویژگی هائی بودکه نمی توانست ازمحدوده شعارهای انتخاباتی وخواسته های قانونی خارج شده وبه بقای خودادامه دهد(همچنین دربطن خوددارای تناقضاتی بودکه سرکوب آنراقانونی میساخت).
این موضوع بسیارمهمی ست وتوجه به آن میتواندکلاپروسه انتخابات غیردموکراتیک درجمهوری اسلامی رابه زیرسئوال برده وشرکت درآن رابه امری بیهوده،برای نیل به دموکراسی وبروزابتکارات مدنی،مبدل سازد.البته ممکن است بعنوان برهم زننده توازن قوادرهیئت حاکمه نقشی ایفاکندولی این جابه جائی های انجام گرفته درقوه مجریه وقوه مقننه(بعنوان دومجموعه فاقدقدرت)تاکنون نقش تعیین کننده ای درپروسه اصلاح ساختاری نظم اقتصادی سیاسی حاکم نداشته است.

درس هاودستآوردهای حاکمیت ازوقایع ٨٨
-حوادث انتخابات ٨٨ براثراتخاذتاکتیک های غلط توسط خودحکومت بوجودآمد
-ازآنجائیکه احمدی نژادبی آنکه خودبداندمامورانجام دادن کارهای خطیری دردوره دوم ریاست جمهوری اش بود،بایستی به هرطریق ممکن برنده انتخابات میشد.
بهائیکه رژیم بابت این اراده گرائی پرداخت،بیش ازارزش هاوکارکردهای احمدی نژادبرای خامنه ای وسپاه بود.زیرابلافاصله بعدازجریانات٨٨احمدی نژادطغیان کرده و رودروی ولی فقیه واصل ولایت فقیه می ایستد(البته ازمنظری ارتجاعی وقدرت گرایانه).
-استفاده به موقع ازحربه های قانونی درتقابل بامعترضین
حاکمیت یک حربه قانونی موثرداشت وآنهم شورای نگهبان بود.چنانچه نتایج انتخابات توسط شورای نگهبان به تائیدمیرسید،دیگر هیچ اعتراضی نمی توانست جنبه قانونی پیداکندوبنابراین اردوکشی خیابانی به منزله خروج ازحاکمیت محسوب میشدودستورسرکوب آن می توانست ازبالاترین مقام یعنی ولی فقیه صادرگردد(هم شرعی وهم قانونی).
همین موضوع بزرگترین ضعف رهبران جنبش سبز دررویاروئی باسرکوب گران بودکه درنهایت باعث خلع سلاح آن هاشد.اشارات میرحسین موسوی به اجرای بی تنازل قانون اساسی هم هیچ کمکی به حل این تناقض قانونی نمی کرد.ازدیدبالائی ها،خطاراموسوی وکروبی انجام دادندکه پیش ازاعلام نظرشورای نگهبان،مردم رابه خیابان هاکشاندند.
-درجریان سرکوب جنبش سبز،حکومت به دانش پلیسی وامنیتی خوددرامرسرکوب اعتراضات خیابانی افزوده وازهمین تجارب درسال های بعدودرمناطق دیگر(ازجمله سوریه)استفاده کرد.
-انتخابات ٨٨وکودتای انجام شده(والبته هزینه های سنگین آن برای بیت رهبری وسپاه)،به حکوت فهماندکه بایددرنمایشات انتخاباتی،باحساسیت بیشتروبابرنامه ریزی دقیق تری عمل کند.لذاازآن به بعدبه پروژه مهندسی کردن انتخابات روی می آورد(که همان انتخابات کنترل شده بانتایجی ازپیش تعیین شده است).
مهندسی انتخابات درگام های نخستین خوداحتیاج به همکاری معترضین سابق(اصلاح طلبان)برای هدایت افکارعمومی ودرجهت خواسته های ولی فقیه داشت.لذاموج تواب سازی هادر خفاودرروی صحنه بخوبی راه افتاد.
امادیگرحکومت به اصلاح طلبان بعنوان شرکای حاکمیتی خودنمی نگریست ومرتبه آنهاراتاحدپادوهای سیاسی خودتقلیل داد.لذابرای ادامه بازی بدوبدتر،به فکرساختن بدیل اصلاح طلبی یاهمان اعتدال گرائی افتاد.
اعتدال گرائی محصول درهم آمیزی نگرش های اصول گرائی بااصلاح طلبان راستگرایاهمان کارگزاران سازندگی میباشد.
ازاین پس خامنه ای باجریان معقولترومطیعتری طرف خواهدبودکه ازپیش میداند،هیچ نزدیک ای باجامعه مدنی وخواسته های صنفی وسیاسی زحمتکشان ومزدبگیران،نبایدداشته باشد.این هاراواردچرخه قدرت ساخته وتااطلاع بعدی ازاصلاح طلبان شرمگین تنهابرای جهت دادن به افکارعمومی وگرم کردن تنورانتخابات استفاده میکند.
-درانتخابات۹۲رژیم ازمناظرات تلویزیونی دوباره استفاده میکندامااینباربه شکلی کاملاحساب شده.پروژه جریان سازی خودراهم به سامان رسانده وبرای التیام زخم های ملت وفراموشی جنبش سبز،رنگ بنفش رارونمائی میکند.
وقتی میگوئیم مهندسی انتخابات یعنی ارائه یک نمایش حساب شده قابل قبول ازدیدحداقل نیمی ازجامعه.
به واقع انتخابات سال۹۲کاملانمایشی بودوبه اعتقادمن بزرگترین دستآوردحکومت محسوب میشود.
به دلیل اجرای بی نقص این نمایش انتخاباتی میتوان به این نتیجه رسیدکه دیگرهیئت حاکمه کارخودرابه خوبی یادگرفته،هم بازیگران صحنه رامهارکرده وهم درصحنه آرائی خبره شده است.چنان هراسی دردل اعضاء معتدل ترخودافکنده که دیگرهرگزبه فکرتمردواعتراض نیافتندوبرعکس درابرازچاکری وبرائت ازفتنه بایکدیگرمسابقه هم بگذارند.

نتیجه گیری
۱-باتوجه به موانع قانونی راه های اعتراض به تقلبات انتخاباتی درجمهوری اسلامی بسته است
۲-درصورتیکه بازیگران جدیدی ازمجرای انتخابات واردچرخه قدرت شوند،به دلیل وجودموانع متعدد نظیرولی فقیه،شورای نگهبان وسایرارگان های اقتصادی ونظامی،عملاکاری ازپیش نخواهندبرد.به عبارتی ساختارسیاسی طوری معماری شده که قوه مجریه وقوه مقننه درصورت عدم همکاری باولی فقیه وسپاه،بدلیل ایجادموانع قانونی وحتی غیرقانونی،به دستگاه هائی ناکارآمدتبدیل میگردند.
٣-باتوجه به اجزای حاکمیت وتغییرات ماهوی انجام گرفته درجناح معتدلترحکومت،بعدازاین بامنازعات جناحی درآن سطحی که درسال٨٨دیده شدوباعث به میدان کشیده شدن مردم درجهت پیشبردموقت خواسته های سیاسی یک طرف گردید،مواجه نخواهیم بود.
۴-انتخابات درجمهوری اسلامی نه تنهابرای جابه جائی قدرت طراحی نشده،بلکه هدف ازاجرای پرهزینه آن،فقط وفقط برای مشروعیت بخشی به یک نظام عقب مانده فقاهتی درانظارجهانیان بوده است.
۵-ازقرائن اینگونه برمیآیدکه بعدازکودتای سال٨٨تااطلاع ثانوی،انتخابات درایران،دیگرموضوعیت نداردوچنانچه تنها٣۰درصدمردم درآن شرکت کنند،حاکمیت وطرفداران به ظاهرمخالف آن،نتیجه آنرابعنوان حماسه ای ۷۰درصدی به خورد مردم ایران و دنیا خواهند داد.

علی اردلان
۱۵/٨/۹۴