توهین حکومتی در تلویزیون جمهوری اسلامی به اقلیتهای ملی - قهرمان قنبری

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : ناسیونالیسم خطرناک قومی
جناب قنبری ارجمند پاسخگویی به نظرات نظردهندگان می تواند ناشی ازبزرگواری و احترام گذشتن به دیگران باشد که این روش، روشی است بسیار نیکو ولازم به سپاسگزاریست. در پاسخت آورده ای:« من خودم را تعریف رایج موجود وطن پرست نمی دانم از هرنوعش البته اما به تعریفی غیر رایج شاید هم باشم مثلاً در جایی که زندگی کرده وبزرگ شده و عزیزانی دارم...» در این آورده شما نوعی ناسیونالیسم خطرناکی نهفته است آنهم ناسیونالیسمی که چنان محدود می شود که ناسیونالیست خود را در حد یک قوم و طایفه خواه میبرد که این موضوع با وطن پرستی انسانمدارانه می تواند در تضاد باشد . چنانچه تجربه به ما می گوید:در این نوع نگرش فرد ناسیونالیسم محلی بسمت مظلوم نمایی می رود و دیگرانی را که به پندار خویشش آنان نیز مظلوم شدگانند برای پیشبرد اهدافش بعنوان ابزار بکار می گیرد و حتی می تواند ریاکارانه سنگ آنان را نیز به سینه بزند.
۷۱۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : ضمن تشکر از توجهت به نظرم
آقای قنبری گرامی، ضمن تشکر از توجهت به نظرم، لازم می بینم که توضیح دهم، که مبنای نظرم بر این قرار ندارد، که چرا شما در این باره مطلب نوشته ای، بل خواسته ام بگویم، این روزها که روزنامه نگار هموطن را بابت مطلب ننوشته اش دستگیر و روانه آنجایی می کنند، که خلاصی از آن شاید ممکن نباشد، چگونه میتوان پذیرفت که مطلبی به این بوداری بی کسب اجازه و بدون منظوری خاص از شبکه ی تلویزیونی پخش شده باشد.
البته لازم به توضیح است، که شخصاً حد و مرزی برای طنز نمی شناسم، به شرطی که همه ی طرفها به یک اندازه حقِ طنزنویسی و طنزگویی داشته باشند.
۷۱۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۴       

    از : قهرمان قنبری

عنوان : وطن پرست
امیر گرامی:
من خودم را تعریف رایج موجود وطن پرست نمی دانم،از هر نوعش البته.اما بتعریفی غیر رایج شاید هم باشم مثلاً در جایی که زندگی کرده و بزرگ شده و عزیزانی دارم،نگرانش هستم و برای پیشرفتش در حد خودم آرزو و تلاش می کنم و مسلماً خواستار تغییراتی اساسی در نحوه اداره و بصورت خاص نحوه رفتار و نگرش به خلقهای غیرفارس و غیر شیعه هستم.اما نه دوست دارم و نه می خواهم که این تغییرات به قیمت سوریه ای شدن و بالکانیزه شدن محل زندگی ام باشد و حتی نگرانش هم هستم.بنظرم باید هر کسی هم این نگرانی را داشته باشد و بار سنگین اینکار بهمین خاطر هم باید به دوش نیروهایی که خود را ملی می خوانند سنگینی بیشتری کند.باید از وطن پرستی تعریفهای جذابی و جدیدی تولید شود.باید در این وطن پرستی،تورک را تحقیر نکرد،کورد و بلوچ را از اقتصاد و سیاست محروم نکرد.یا عرب فقیر را هر روز به بهانه سیاست خارجی و دشمنی با عربستان تحقیر نکرد.با همه اینها به جبر ایرانی هستیم،چناچه به شانس می توانستیم سودانی یا نروژی متولد بشویم و برای درست کردن ابرو،درآوردن چشم را منطقی نمی دانم.اما آیا نباید نگران باشیم که خیلی ها کندن کله را در حین درست کردن ابرو منطقی می دانند.همیشه فکر می کنم که ما دو راه داریم یا راه آسان تماشاگر و همراهی شیخی یا شاهی برمی گزینیم که به عدالت همگی را سرکوب کند و از زندگی انسانی ساقط کند و یا اینکه راه سخت را در پیش می گیریم که با همه ناهمواری ها از آزادی هم دفاع کنیم و تبعیض و تحقیر به دیگری را تبعیض و تحقیری در حق خود تلقی کنیم،بدون آنکه به مذهب و زبان طرف توجه کنیم.بنظرم تنها در آن صورت می شود که به کسی گفت وطن پرست،وگرنه کسانی که به بهانه وطن پرستی،شب و روز در حال دفاع از توهین و تبعیض به هموطنان خود هستند و کسی را در وطن پرستی خود شریک نمی کنند،اصلی ترین تفرقه اندازان هستند .در آخر دوباره تاکید می کنم که واژه وطن پرستی احتیاج به تعریفی دوباره دارد.
با احترام
۷۱۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۴       

    از : قهرمان قنبری

عنوان : وظیفه انسانهای مترقی
البرز گرامی با عرض پوزش که کمی دیر نظرتان را مشاهده کردم.شاید ما هیچ وقت از وقایع پشت پرده خبردار نشویم،پروژه می تواند حکومتی باشد،هر امری در این سیستم بسته و توتالیر امکانپذیر است و حتی ممکن است که نباشد.اما یک جامعه پویا و کسانی که از قوه تحلیل و وجدان برخوردار هستند،باید اصولا بتواند یا دست کم تلاش کنند که اگر توطئه ای است آنرا با نقش و عمل منطقی و انسانی خود خنثی کنند و یا به ضد خود تبدیل کنند.مثلاً وظیفه یک انسان مترقی الان چیست؟آیا فقط باید نظاره گر باشد؟در این صورت آیا احتمال قوت گرفتن اولترا ناسیونالیسم توده ای در طرفین تقویت نمی شود؟بنظر من مثلاً در این مورد خاص از اعتراض مشروع کسانی که احساس تحقیر و حقارت می کنند باید حمایت کرد و البته اگر در اعتراض هم انحرافی هم مشاهده شد نسبت به اصلاح و نفی اش اقدام کرد.به تجربه شخصی خودم بعضا ما شناختی از هم دیگر نداریم و بیشتر از هم تصوراتی داریم،مشخصاً در مورد شکافهای قومی و مذهبی اکثراً بخاطر حساسیت و هزینه بالایش بجز بعضی شعارهای تکراری اصلاً برنامه ای موجود نیست (البته منظورم نیروهای مترقی است،چونکه از خیلی ها بجز سرکوب انتظار دیگری نیست). نکته تلخ هم اینجاست که با گسترش وسایل ارتباط جمعی با چاشنی وطن پرستی ،توده بعضاً روشنفکر را هم در خود می بلعد و با خودش به این سو و آن سو می کشاند.
با احترام
۷۱۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : نقطه چین و خواننده
تصور اینکه نقطه چین گذار،در پی کلمه زشتی بوده، شاید ناشی از این باشد:آن متصور بر این پندار است که تمام مردم از درجه ای بی تربیتی برخوردارند. این پندار می تواند قابل اندیشیدن باشد . اما جناب پیروز ارجمند این نقطه چین ها بگونه ای هستند که پرکردنشان بعهده خواننده است . ممکن است خواننده ای بگوید: ناشی از بی توجهی یا خطا در نوشتار یا خیر،دید فلسفی بالا و........ پس هموطن گرامی این اجازه را به خود نمی دهم که لفظ زشتی را مد نظر بگیرم!. موفق و در همه چیز پیروز باشید!.
۷۱۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : هشدار های میهن پرستانه اما .....
جناب قنبری از اینکه در نوشتارتان بگونه ای نگرانی خویش را در رابطه با سرنوشت میهن وکشورت ابراز داشته ای و هشدارگونه وضعیت اسفبار کشورهای همسایه و منطقه که در آنان فروپاشی همه چیز به نمایش درآمده را یادآوری کرده ای و خطر این نوع فروپاشی درکشورت را گوشزد می کنید بایدگفت این ابراز نگرانی و گوشزد کردن های اینچنینی می تواند نشان از هوشمندیِ وطن پرستانه باشد که قابل احترام و باعث دلگرمی میهن پرستان انسانمدار نیز است. اما این هوشمندی چنانچه توام با شناخت از بازیهای بخشی از حاکمیت که بقای خویش را بستگی به وجود شرایطی خاص می داند ،نباشد مطرح کننده ای همچون جنابی ارجمند مانند شما که هنوز تکرار کننده بازیهای مصرف گذشته ای همچون قوم فارس و غیر فارس هستید می تواند آن شعارهای هشدارگونه و ابراز نگرانی برای کشور یک عمل احساسی بحساب آید. یاخیر ! بگونه ای یکی از بازیگران همان سیاستهای هدایت شده برای هرز بردن انرژی مبارزاتی بخشی از مبارزین بالقوه ای که می توانند خود را در یک حرکت ملی ایرانی سازمان دهی کنند باشد. که پرداختن با این موضوع خود بحث طولانی می طلبد و اگر پرداخته شود ممکن است آن شود که جدیداً باب شده است.
۷۱۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : پوزش
جناب ایرانی,
برداشت شما از کامنت های قبلی من متاسفانه ناشی از خطای من است که باید میگفتم "...... حتی با جوک های مستهجن و زشت توهین شده و میشود.". فقدان کلمه حتی احتمالا موجب این درک نادرست شده که فرموده اید " ...اگر کسی آن اعمال رکیک گویی و زشت گویی را به تمام افراد یک جامعه نسبت دهد می توان اقدامش را ناشی از....... دید.". نمیدانم نقطه چین های کامنت شما جانشین چه کلمه زشتی ست ولی بی شباهت به بعضی جوک ها نیست. بدین وسیله از این قصور خود پوزش میطلبم.
۷۱۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : علی

عنوان : تغییر نام
چطور است ماجرای ورزشگاه ارومیه که انهم اشتباه است رادرتیتر سایت قرارمیدهید ولی دراین موردروشنفکران ایرانی همه ساکت شده اند.وبهتراست نام سایتتان رابه اخبارروز کردستان ترکیه وعراق تغییردهید .اخرش هم همین کردها ازسوریه .عراق.ترکیه جمع خواهندشد وبه جنگ ایران خواهند امدتاجدایی کردستان ایران
۷۱۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : راوج لطیفه گویی وجوک گویی در بین قومیتها :لطیف کردن روحیه ستیزه چویی وتقویت روحیه مدارا گرایانه است
رواج جوک و لطیفه گوی در سرزمینی که با تنوع قومی روبرو است می تواند بگونه ای عامل وحدت و حتی لطیف کردن روحیه ستیزه جویی و تقویت روحیه مدار گرایانه شود. البته لطیفه گویی از عمل ناخوشایند بکارگیران الفاظ زشت و رکیک تحت هر عنوانی جداست. این رکیک گویان درهر جامعه ای وجود خواهند داشت اما وجودشان اندک است اگر کسی آن اعمال رکیک گویی و زشت گویی را به تمام افراد یک جامعه نسبت دهد می توان اقدامش را ناشی از....... دید. البته آن رکیک گویان بقول یکی از نظر دهندگان ضرب المثلی می تواند ناشی از بی تربیتیشان باشد که عمل بی تربیتی آنان نیز خود می تواند دلایلی ماورائی (آسمانی)یا مادونی (زیرزمینی)یا بینابینی(زمینی) داشته باشد که پرداختن به این سه منشاء بی تربیتی ها نیاز به دانش خواصی وداده های خاصی است که پردازنده ناچار به قول بعضی ها مراجعه به ویکی پدیا معروف است. بگذریم!. بایدگفت : وقتی شخصی بنام خامنه ای که خود را در مقام ولایت فقیه و رهبری نظامی می بیند و لطیفه گویی راجع به یک لفظ عام بنام قومیت را حرام اعلام می کند باید پی برد این اقدام ایشان درمقام رهبری یک نظام ،می تواند ابتدای یک بازی خطرناک تفرقه اندازانه در بین همان لفظِ عام خواهانِ قومیتی تعبیر شود. تجربه چنین نیز نشان داده است .بگذریم.
۷۱۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : ادامه,
جناب البرز,
تا زمانی که کامنت های من منتشر شود ممکن است مقاله به آرامگاه آرشیو نقل مکان کرده و از انظار مخفی گردد بنا بر این باید اضافه کنم که در پی چنین وقایعی معمولا فریاد های راسیست و نژاد پرست به راه می افتد که به نظر من بی مورد و بی جاست چون همه ما ممکن است به زبان های مختلف صحبت کنیم ولی پس از قرنها بهم آمیختن همه از یک نژادیم و توهین های ما ناشی از بی تربیتی ست نه نژاد پرستی و شاید هم کمی کم عقلی . خواجه عبدالله انصاری میفرماید "خدایا آن را که عقل دادی چه ندادی و آن را که عقل ندادی چه دادی؟ ". فریاد های نژاد پرستی به گمانم به منظورهای خاصی ادا میگردد. موفق باشید.
۷۰۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : آینه چون نقش تو بنمود راست.
جناب البرز,
در تمام طول عمر خود تا کنون شما چند بار جوک های اتنیکی شنیده و خوانده اید که شنونده هر و هر نخندیده باشد؟ و چند بار دیده و شنیده اید که شنونده توی دهان گوینده زده باشد ؟ چند سال پیش حتی رییس جمهور خندان و محبوب جوک ترکی گفت که کسی نه تنها اعتراضی نکرد بلکه خندیدند. من هم زمانی به این " جوک " ها می خندیدم تا آنکه با دیدن و شنیدن و خواندن رسوم دیگران دریافتم که مانند بسیاری دیگراز رسوم و عادت مذموم, ما برای اصلاح راه درازی در پیش داریم و بارها اینرا ذکر کرده ام . قدم اول شناخت و اقرار به نقص و کمبود است. تا کنون دیده و شنیده اید که کسی در این باره به این نقصان اشاره ای کرده باشد؟ تا کنون کسی را دیده اید که این " هوا " را دیده باشد؟ و تمنا دارم که شما بجای " رگهای گردن به حجت قوی " در این باره تحقیق و تفکر نموده و برای اصلاح این کمبود همه با هم هم صدا شویم. به امید چنان روزی.
۷۰۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : امبدوارم سخنم را به دل نگیری، و به سخنم به دیده ی مثبت بنگری.
peeroozگرامی؛
هم در آغاز این چند جمله سخنم بگویم، که امیدوارم بتوانی سخنم را بپذیری، که قصدم اهانت و بی احترامی به شما نیست.
اما واضح و آشکار بگویم، خسته شده ام از اینکه، برخی از هموطنانم با گرفتنِ سیمایی روانکاوانه و روانپزشکانه به خود، دائماً بر سر خود و دیگران می زنند. در همین مجرا، واقعاً نمیدانم مقصود شما از اینکه می نویسی؛ «...ما آنقدر بی تربیت یم که حتی وجود بی تربیتی را حس نمیکنیم...» چیست؟، و آن "ما"ی موجود در نظرت شامل چه کسانی میشود؟.

به قطع یقین، یکی از آن بی تربیتها لابد شما هستی، که همه هموطنانت را از دم بی تربیت فرض می کنی. و دیگری هم لابد من هستم، که شما را به دلیل بی تربیت خطاب کردنِ مردم، مواخذه می کنم.

دوست عزیز، ملاحظه و انصاف هم خوب چیزی است. بس نیست، این همه توسری می خورم؟. حال شما، به عنوانِ روشنفکر دلیر مملکت، به جای یافتن راهی برای نجاتِ کشور از طریق اتحادِ مردمانش بر سر برنامه ای مشترک برای امروز و فردای کشور، مجدانه مشغول تقسیم توسری مجانی بیشتری هستی.

همانگونه که در آغاز سخنم نوشتم، امبدوارم سخنم را به دل نگیری، و به سخنم به دیده ی مثبت بنگری.
۷۰۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : زهی نادان که او, خورشید تابان بنور شمع جوید, در بیابان
گاهی حقیقت مانند هوا چنان آشکار و مسلط و معمولی و همه جا گیر است که وجود آن درک و احساس نمی شود . برنامه اخیر " فتیله " ممکن است احتمالا جهت ایجاد و تشدید اختلاف بین مردم و تفرقه انداز و حکومت کن باشد و یا عواملی غیر دولتی و خراب کار در ایجاد آن دستی داشته باشند وغیره که محتمل ست. ولی این اولین بار نیست که به ترک و عرب و لر و رشتی مازندرانی و اصفهانی و اردبیلی و غیره با جوک های مستهجن و زشت توهین شده و میشود. آنچه زمینه را برای چنین زشتی هایی آماده میکند متاسفانه بی تربیتی ماست که در اعماق وجود ما ریشه دوانده و ما همگی چنین جوک هایی را با مزه و خنده دار و نشاط آور میدانیم. یعنی ما آنقدر بی تربیت یم که حتی وجود بی تربیتی را حس نمیکنیم و دنبال عللی میگردیم که وجود خارجی ندارند و با شمع دنبال خورشید میگردیم.
۷۰۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و و نکته ای بسیار مهم در بابِ وظیفه ی دولت: همینک در روز های تعطیل شهرستان های تالش مانند روز سیزده بدر
ایراینان شلوغ است؛ یعنی شده جای تنفس مردم خسته و غارت شده. در هر فرصتی از سرتاسر ایران بیابانی و خشکیده، مردم برای استراحت به این خطه ی بهشتی پناه می آورند؛ پس بریدن حتی یک نفر درخت برای اهداف تجاری و صنعتی جنایت است و باید غدغن گردد.

از سوی دیگر دولت مالیات ورود چوب و کاغذ را صفر کرده؛ پس فقط و فقط با چوب وارداتی آن کارخانه می تواند ادامه ی حیات دهد.
ولی از آنجایی که ویژه خواران غارتگر به خوردن مال مفت عادت کرده اند، بعید به نظر می رسد که به خریدن چوب از خارج از کشور تن در دهند.

پس آن کارخانه اگر تبدیل شدنی نیست؛ باید ویران گردد.

کوتاه سخن: هر خلافی در بابِ مسایل فرهنگی و محیط زیست و ... صورت گیرد، دولت مسئول است.
۷۰۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : ادامه - آقای رییس جمهور با کدام چوب!؟ خانم ابتکار عزیز، ایران کشوری بیابانی ست؛ اگر آن چند خال سبز
نیز از صورت مام میهن برداشته شود، دیگر چه می مانَد؟!
بسیار طبیعی است که اگر آن کارخانه ی ویرانگر، باز سازی و راه اندازی شود؛ این لکه ی سیاه بی هیچ تردیدی به نام دولت روحانی ثبت خواهد شد. و این در حالی است که تالش تقریبن یکدست به روحانی رای داد.
آیا این پاداش مردم است!؟

نکته ی بسیار بسیار مهم دیگر این است که مردم ما - خلق های ساکن ایران - باید هوشیار باشند تا در هیچ حالی در این جهان آشفته، هیچ کسی نتواند آنها را بر علیه یکدیگر بیاراید. وگر نه امروز نه، فردا ما را در پیچی تاریخی و خطیر به راحتی به جان هم می اندازند. مباد چنان!
به من چه که کی به چه زبانی حرف می زند؟ و یا چگونه لباس می پوشد؟ و یا از چه نژادی است؟

گوناگونی طبیعت و زبان ها، زیبایی ای هست که چهره و فرهنگ کشور ایران را آراسته نیک.

کوتاه سخن: اگر کسی شعورش را ندارد که این مهم را درک کند، نباید در پست های حساس قرار گیرد.
گناه اشتباه در انتخاب افراد نیز بی هیچ تردیدی به گردن حکومت و دولتِ وقت است.
۷۰۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : توجه افکار عمومی را با ایجادِ اغتشاشاتی سازماندهی شده ...
آقای قنبری گرامی، شما خود می نویسی؛ «...بخش حراست این رسانه ها که اکثراً از نیروهای آموزش دیده وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه هستند تمام اجزای فیلم حتی ویرگول ها و نقطه های فیلمنامه و فیلم را قبل از پخش چندین بار کنترل می کنند...»

یا در ویکی پدیا در باره تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز می خوانیم؛ «... هم اکنون تحت مسئولیت سپاه عاشورا است. سپاه عاشورا نقش مهمی در حل مسائل مالی باشگاه تراکتورسازی دارد و این تیم از امکانات ورزشی این ارگان استفاده می‌کند. همچنین ۳۰٪ سهام باشگاه متعلق به موسسه مالی و اعتباری کوثر می‌باشد. علاوه بر این موسسه مهر ایرانیان وابسته به سپاه پاسداران و شرکت سایپا از دیگر سهامداران و متولیان این باشگاه محسوب می‌شوند. به همین دلیل تیم تراکتورسازی در رده تیم‌های نظامی لیگ قرار گرفته...»

آیا اینهمه نمیتواند نشان از توطئه برنامه ریزی شده ی دستگاههای اطلاعاتی ج.ا. باشد، تا هر از گاهی بخواهند توجه افکار عمومی را با ایجادِ اغتشاشاتی سازماندهی شده از سویی به سوی دیگر منحرف و جلب کنند؟

در فیلم؛
https://www.youtube.com/watch?v=CNo۰BicRM۸k
که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده، رابرت دنیرو و داستین هافمن به زیبایی چگونگی عمل توطئه را، در جا انداختن سیاستها نشان می دهند. اگر این فیلم را ندیده ای، ارزش یکبار دیدن را دارد.
۷۰۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴