درس هایی از افتضاح یونان-استاوروس ماورداس، ترجمه:هاتف رحمانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ آبان ۱٣۹۴ -  ۱۲ نوامبر ۲۰۱۵


 انتخابات اخیریونان ( ۲۵/۹/۲۰۱۵) درس های ارزشمندی را نه تنها برای چپ یونان و جنبش مردمی عرضه می کند. سیریزا – محبوب چپ غربی که به عنوان نمونه ای به تصویر کشیده شده بود – یک پشتک پر سرو صدایی به نمایش گذاشت و بی شرمانه به انتظارات مردمی که او را به حکومت رساند خیانت کرد . سیریزا به مثابه حزبی مشکوک به یورو که سیاست های نئولیبرالی و ریاضتی اتحادیه اروپا را مورد مناقشه قرار می داد آغاز کرد ، جنبه هایی از اتحادیه پولی اروپایی را زیر علامت سوال قرار داد و قول داد که می تواند بدیلی در داخل اتحادیه اروپا باشد . سیریزا روی نفرت مردم از برنامه تعدیل ساختاری اتحادیه اروپا و نیز روی ترس خود از خروج از این تله بدون یک بدیل روشن ، متقاعد کننده و مشخص شده سرمایه گذاری کرد . نتیجه نهایی اکنون به خوبی معلوم است . سیریزا تقریبا پس از ۶ ماه حرکت های نمایشی – مواجه شده با موضع سرکش اتحادیه اروپا – بی قید وشرط حتی با وجود نه پر سر و صدای مردمی به اخاذی اتحادیه اروپا که در رفراندوم ۵ جولای اظهار شد وادار به تسلیم شد . در راس آن سیریزا با اخاذی از مردم یونان که به او رای دهند یعنی این بار نه بعنوان اصلاحگر سیاست های اتحادیه اروپا بلکه تسهیل کننده ملایم سیاست های آن نمک به زخم پاشید. نتایج این انتخابات اخیربه روشنی محدودیت شک گرایی به یورو و آن چه می تواند را به روشنی نشان داد .   
خیانت آسان به انگیزه مردمی.
بحران سرمایه داری جهانی۲۰۰۷-۲۰۰٨ اولین بحران بزرگ قرن بیست ویکم است . شروع آن بحران نا برابری توسعه سامانه جهان سرمایه داری را بیشتر واژگون کرد و ستیزه بین امپریالیستی در میان قطب های اصلی آن را بدتر کرد.
بحران ساختاری منطقه یورو ( و بقیه اتحادیه اروپا بعنوان نماینده های پیشین هسته سخت بعدی) یکی از بحران های اصلی است که در پس آیند بحران جهانی در گرفت .آن (بحران) مشکل های داخلی وخارجی یکی از چالش های اصلی هژمونی جهانی امریکا را مشخص کرد . قدرت های برتر اتحادیه اروپا – یورو- کشورهای یورو- با تحمیل بخش عظیمی از بار بحران بر دوش امپریالیست های تابع پیرامون یورو واکنش نشان دادند ، ( و با این واکنش) بحران آخری را بدتر کردند. تحمیل در بسیاری از سیاست های بازسازی – به ویژه از طریق برنامه های تعدیل از سوی تروئیکا- به صورت رقت آوری تنش های طبقاتی را در این کشورها، جدای از کشورهای هسته یورو که بازسازی در آن ها خفیف تر است تشدید کرد .
تفاوت ذکر شده چند پی امد بحرانی سیاسی داشته است و جدایی سیاسی شمال – جنوب را در اروپا – در راس بحران اقتصادی - ایجاد می کند. درکشورهای یورو- هسته حزب های راست افراطی و حتی نئو فاشیست هستند که از بحران بهره می گیرند . بر عکس در بسیاری از کشورهای یورو – پیرامون این حزب های چپ وسوسیال دموکرات هستند که حمایت به دست می آورند. دلیل اصلی این انشعاب سیاسی آن است که درکشورهای یورو- هسته چپ ( سوسیال دموکراسی استثنا است چون یک نیروی سیستمی است ) با شکست پیاپی رو در رو شده است که آن را تضعیف و در پایان آن را زائده سوسیال دموکراسی ساخته است .   
برعکس ، در اکثر کشور های یورو – پیرامون – جدای از کشورهای اکنون مرده ریگ بلوک شرق که اسم سوسیالیسم را سیاه کرده است – چپ از جریان اصلی سیاسی خارج باقی ماند. بنا بر این سنت های رزمنده خود را حفظ کرد ، و هنوز حوزه فراخی ، علیه ( یا مشکوک) در رابطه با ادغام امپریالیست اروپایی است . به همین دلیل چپ و چپ مردمی و جنبش های اجتماعی است که ماشین های اصلی نارضایی مردمی در برابر اتحادیه اروپا هستند .   
این ویژگی یورو- جنوب از نظر کشورهای امپریالیست هزمونیک اتحادیه اروپا و بورژوازی محلی دور نمانده است . در یونان اظهار نیاز آشکارسخنگوهای سیستمی به "پایان دادن" به " خاص بودن یونان " نمونه ای بارز است . بنا بر این سیستم به یک حمله دوشاخه متوسل می شود . از یک طرف مستقیما به چپ و جنبش های مردمی حمله می کند و برای بی اعتبار کردن آن ها بعنوان بی مسئولیتی که " بهشت اروپایی روی زمین " را به خطر می اندازد تلاش می نماید .این مسیر از طریق وحشت و ارعاب دنبال می شود و برای مطیع ساختن نارضایی مردمی علیه اتحادیه اروپا تلاش می کند.
از سوی دیگر، سیستم برای یکی کردن این نارضایی با تغییر آن به یورو – شک گرایی اما بدون حزب های ضد اتحادیه اروپا و تشکل های سیاسی تلاش می کند. ازدیاد اخیر بخش ها و تشکل های یورو – شک گرایی در حکم همان است . این تشکل ها جنبه های ادغام امپریالیستی اروپایی را انکار و حتی با اروپای اقتصادی وپولی مخالفت می کنند. اما روی هم رفته از محکوم کردن اتحادیه اروپا خجالت می کشند. سیریزا نمونه بارز این راه لغزنده است . آن نشان می دهد یورو – شک گرایی نمی تواند ساختار های مردم ستیز اتحادیه اروپا وسیاست ها را ملایم تر نماید اما می تواند – حداقل برای یک دوره – نارضایی مردمی را پراکنده سازد .   
چپ یورو- مشکوک استدلال می کند که اتحادیه اروپا ساختاری مردم ستیز نیست اما تحت سلطه نئو لیبرالیسم بوده است . آن (چپ) عامدانه پنهان می کند که سیاست های اتحادیه اروپا – و جامعه اقتصادی اروپایی سابق- پیش از هجوم نئولیبرالیسم در دهه ۱۹٨۰ضد کارگری بود . آن (چپ) همچنین عامدانه این حقیقت را که اتحادیه اروپا ساختاری بنا شده بر قدرت ها و منافع ویژه ای است و "خانه اروپایی های عادی " نیست پنهان می سازد . اگر این منافع نماینده های آن ها را به خطر بیندازند ترجیح خواهند داد ساختار را نابود کنند تا آن را تغییر دهند یورو – شک گرایی با افسانه ای آغاز می شود مبنی بر این که سیاست های غیر ریاضتی و هوادار کارگر در داخل اتحادیه اروپا می تواند وجود داشته باشد .وقتی که این افسانه به چالش کشیده می شود ، پس از آن یورو – شک گرایی با دو دلی به سمت انکاراتحادیه اقتصادی پولی EMU اما نه اتحادیه اروپا حرکت می کند. این پیشنهاد آخری نیز یک بن بست است . به ویژه برای کشورهای یورو – پیرامون ترک اتحادیه اقتصادی پولی و ماندن در اتحادیه اروپا مزخرف است . این بدترین سناریو ممکن است . به معنی آن است که لازم است طلاق توافقی بگیرید در حالی که بخش مسطی از ساختاری وسیع تر باقی می مانید . همان طور که در مورد یونان نشان داده شد تنها راهی که این می تواند رخ دهد از طریق یک طرح شوبیله( وزیر دارایی المان) است که کشور را به سوی منطقه ارزی وابسته به یورو می راند(مانند مکانیسم نرخ مبادله دو) ( تصویب شده در اول ژانویه ۱۹۹۹ بعنوان جانشین سازوکار نرخ مبادله بین یورو و دیگر ارزهای اروپایی برای جلو گیری از بی ثباتی بازار- مترجم) در حالی که به صورت ضمنی و آشکار تحت توافق ریاضتی باقی می ماند. در این سناریو کشورهای تحت سلطه به جای آزاد شدن بارهای سنگین اضافی به دوش می کشند.
یورو – شک گرایی حریف ساده ای برای سیستم است . آن جنبش های مردمی را با این که یک مسیر آرامی قابل دسترس است آرام می کند و، زمانی که این ادعا اثبات نمی شود ، آن را به اغتشاش و انقیاد می کشاند. بازهم افتضاح یونان نمونه بارزی از آن است . از یک طرف سیریزا بازی خیانت آمیز خود را بازی کرد . و در طرف دیگر ، چپ – با وجود ضدیت با اتحادیه اروپا – از ایجاد یک جنبش مردمی علیه اتحادیه اروپا که بتواند راه حل عاجل عملی برای مشکل ها و شکایت های مردم عرضه کند شکست خورد . چپ و به ویژه چپ مبارزخارج پارلمان ( آن گونه که از سوی آنتارسیا توصیف شد) آشکارا و به درستی مخالفت خود را با اتحادیه اروپا اظهار کرد . اما از سازمان دادن این مخالفت بعنوان برنامه ای منسجم و عملی و یک پیشنهاد سیاسی برای توده های مردمی پیکارجو در ماند.
این درس ، به ویژه از سوی چپ یونان باید آموخته شود . خیانت سیریزا و اجرای آشکار برنامه سوم حتی مردم ستیز ترو رکود ریاضتی پیش از این خشم مردمی را برانگیخته است . این در آخرین انتخابات اظهار نشده بود اما از قبل در حال غلیان بود چون اقدام های جدید درآمد مردمی را می فرساید و فقر و بی عدالتی را افزایش می دهد. اگر چپ در ایجاد یک جبهه مردمی سیاسی – اجتماعی اتحادیه اروپا ستیز که نارضایی مردمی را گرد هم خواهد آورد شکست بخورد بعد از آن ممکن است یک راست افراطی باشد که آن را سرقت خواهد کرد و آن (جنبش نارضایی) را به داخل سیستم کانالیزه خواهد نمود .

www.counterpunch.org
کانتر پانچ