خطر راست افراطی و نژادپرستی در آلمان و اروپا جدی است


اردشیر زارعی قنواتی


• بازگشت شبح هولناک نژادپرستی فرهنگی و راست افراطی سیاسی به عرصه اجتماعی اروپا زنگ خطری است که هم برای اقلیت های ساکن در این مناطق و هم برای جامعه دمکراتیک این کشورها به صدا در آمده است. رشد و قدرت گیری احزاب راست افراطی در کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، فنلاند، دانمارک، مجارستان و بریتانیا... گام به گام تصویر اروپای دمکراتیک را مخدوش می کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ آبان ۱٣۹۴ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱۵


 رشد گرایشات راست افراطی در سطح اروپا در طی چند سال اخیر وارد مرحله تازه یی شده است که تصویر رواداری و همگرایی آن به خصوص در سطح اتحادیه اروپایی را به شدت مخدوش کرده است. این گرایشات ضد دمکراتیک و بعضا فاشیستی با بهره گیری و تمرکز بر "مهاجرستیزی" در شرایطی که از سال ۲۰۰٨ میلادی اقتصاد جهانی با بحران مزمن اقتصادی مواجه شده است، به دلیل رشد درصد بیکاری و افول برنامه های رفاه اجتماعی در چارچوب سیاست های اتخاذ شده موسوم به "ریاضت اقتصادی" بیش از پیش زمینه ظهور و گسترش چنین گرایشاتی را موجب شده است. موج جدید مهاجران اقتصادی و پناهجویان سیاسی که از سمت آفریقا و خاورمیانه به سبب فروپاشی ساختارهای اقتصادی و سیاسی در این مناطق به خصوص بعد از شکست جنبش های موسوم به "بهار عربی" راه اروپا را در پیش گرفته اند، به صورت تصاعدی به چنین روندی دامن زده است. متاسفانه هم زمان با این موج پناهجویی به واسطه فعال شدن گروه های تروریستی اسلامگرا برای گسترش عملیات تروریستی در قلب اروپا که حوادثی چون حمله به مجله "شارلی ابدو" و هم زمان حمله به یک سوپر مارکت یهودی توسط "احمد کولی بالی" یک تروریست مرتبط با شاخه یمنی "القاعده" در فرانسه و هم چنین حمله به موزه بروکسل در بلژیک را موجب شد، باعث سرعت گرفتن گرایش مهاجرستیزی و نفرت "چشم آبی های" اروپایی نسبت به "موسیاه های" دورگه و غیراروپایی گردید. گسترش این نفرت تا به آن اندازه در ساخت سیاسی – اجتماعی امروز اروپا ریشه دوانده است که حتی اقلیت های مسلمان و افریقایی که چندین دهه است در اروپا ساکن شده و چند نسل از جمله "فرزندان زادگان" آنجا را هم در بر می گیرد. در اینجا دیگر حتی بحث پذیرش پناهجویان جدید به مرتبه بالاتری مبنی بر ناهمگرایی فرهنگی اقلیت های ساکن اروپا نیز ارتقاء یافته و چرخه جدید نوعی از "نژادپرستی" را نمایندگی می کند.               
آلمان به عنوان مهاجر پذیرترین کشور اروپایی به دلیل رونق و رشد سریع اقتصادی خود که به گفته "یوشکا فیشر" سالانه نیاز به یک و نیم میلیون نیروی کار جدید خواهد داشت، در مرکز و کانون رشد تمایلات مهاجرستیزی و راست افراطی قرار گرفته است. هر چند که به دلیل سیاست دولت ائتلافی حاکم "آنگلا مرکل" در طی چند سال اخیر و به خصوص بعد از به راه افتادن موج پناهجویان سوری، عراقی و افغانی در طی ماه های اخیر به دلیل "درهای نسبتا باز" این کشور بر روی پناهجویان بیشترین تعداد پذیرش مهاجران را داشته است اما زمینه "نژادپرستی" در آلمان ریشه در یک میراث تاریخی دارد که "آدولف هیتلر" رهبر حزب سوسیال ناسیونالیست (نازی) از اوایل دهه سی میلادی آن را به بخشی از فرهنگ این کشور تبدیل کرد. بازگشت شبح هولناک نژادپرستی فرهنگی و راست افراطی سیاسی به عرصه اجتماعی اروپا و آلمان زنگ خطری است که هم برای اقلیت های ساکن در این مناطق و هم برای جامعه دمکراتیک این کشورها به صدا در آمده است. رشد و قدرت گیری احزاب راست افراطی در کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، فنلاند، دانمارک، مجارستان و بریتانیا که حتی در برخی از این کشورها وارد دولت حاکم شده یا حداقل در پارلمان و دولت های محلی بخشی از قدرت را کسب کرده اند، گام به گام تصویر اروپای دمکراتیک را مخدوش می کند. این وضعیت در شرایط تشدید بحران اقتصادی و سیاست های ریاضتی و هم چنین هجوم بدون وقفه قافله پایان ناپذیر پناهجویان به سوی مرزهای اروپایی تا حدودی قابل فهم است. به همین دلیل تا زمانی که کشورهای اروپایی به طور هم زمان در مسیر تجدیدنظر در سیاست های ریاضتی که طبقات فرودست جامعه را تحت فشار فزاینده قرار می دهد و کاهش زمینه های مهاجرت و پناهجویی در کشورهای آفریقایی و خاورمیانه توجه لازم را مبذول نکنند، روز به روز این بحران سیاسی – اجتماعی تشدید خواهد شد. از یک طرف سیاست های ریاضتی موجب گسترش فقر و بیکاری در بین لایه ها و بخش بزرگی از جوامع اروپایی که هم اکنون پایگاه اصلی جلب رای احزاب راست افراطی و تمایلات نژادپرستی گردیده، که همین زمینه موجب پیوستن تصاعدی بخش های نابرخوردار این جوامع به چنین احزابی شده است. از طرف دیگر با دخالت یا حداقل سیاست های غیرسازنده کشورهای اروپایی در خصوص بحران های سیاسی – امنیتی در شاخ آفریقا و خاورمیانه، زمینه بروز و تشدید موج پناهجویی از این مناطق به سمت اروپا شده اند. هم اینک زمان آن فرارسیده است تا اتحادیه اروپایی در همکاری سازنده و اعمال سیاست های تنش زدایی در جنگ های داخلی سوریه، عراق، لیبی و دیگر کشورهای درگیر بحران در کنار تجدیدنظر در برنامه های ریاضتی خود، موجب ایجاد یک تعادل سیاسی – اجتماعی در دوسوی خط بحران شود. اروپا بدون اتخاذ یک سیاست دوسویه در این چارچوب هم اینکه بحران پناهجویی را در عرصه سیاست خارجی نمی تواند پایان یافته تلقی کند و هم اینکه قادر نخواهد بود گسترش تمایلات نژادپرستانه و راست افراطی را در حوزه سیاست داخلی مهار کند. خطر راست افراطی بسیار فراتر از آن است که بعضی سیاستمداران کنونی در اروپا می پندارند و شاید این وضعیت را بتوان با شرایط اروپای دهه سی در قرن بیستم مقایسه کرد که زمینه ساز ظهور فاشیسم و بروز چرخه خشونتی گردید که جهان را به مرز جنون کشاند. چنانچه سیاستمداران اروپایی و به خصوص دولتمردان آلمانی به گزارشات پلیس در مورد تظاهرات هر روزه جنبش های نژادپرستانه "پگیدا و هوگسا" علیه پناهجویان، تقویت اقبال عمومی به حزب راست پوپولیست "آلترناتیو برای آلمان" و به آتش کشیده شدن مراکز نگهداری از پناهجویان که بنا به گزارش شبکه اول تلویزیون آلمان تنها از اول سال جاری تا پایان سپتامبر موجب حمله و آتش زدن ۴۹۰ مرکز پناهجویی در این کشور شده است توجه بیشتری کنند، عمق فاجعه مشخص تر شود. تنها در یک مورد خانم "هنریته رکر" نامزد تصدی پست شهرداری کلن که حمایت خود را از پناهجویان اعلان کرده بود با ضربات چاقوی یک راستگرای نژادپرست تا پای مرگ رفت و در مورد دیگر دادستان این کشور به ظن حمایت از پناهجویان تهدید به قتل گردید. تمام این نشانه ها به نوعی زنگ خطر آینده یی پر خطر برای اروپای دمکراتیک است که می تواند از این قاره تصویر خاکستری دوران وحشت فاشیسم را تداعی کند.