صف بندیهای منطقه ای و بین المللی، در حاشیه پیامهای تبریک احزاب ناسیونالیست کردستان ایران - مجید حسینی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ آذر ۱٣۹۴ -  ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵


دفترسیاسی حزب دمکرات کردستان- ایران به تاریخ ۵ آبان ۱٣۹۴ پیام تبریکی با عنوان "حزب دمکرات کردستان: برداشت و خوانش ما در رابط با نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه" به رجب طیب اردوغان داده است. اخیرا هم دو سازمان زحمتکشان کردستان ایران، شاخه عبدالله مهتدی بتاریخ ۱۴ نوامبر و شاخه عمر ایلخانی زاده در روز ۱۵ نوامبرسال ۲۰۱۵ بمناسبت آزادی شنگال پیامهای تبریکی به مسعود بارزانی داده اند. پیام حزب دمکرات به اردوغان بعنوان حزب ناسیونالیست کردستان ایران و پیامهای دو سازمان زحمتکشان بعنوان دارو دسته های سرهم بندی شده، برای فعالین سیاسی مترقی و آزادیخواه و کمونیست در ایران و نیروهای سیاسی که نسبت به سرنوشت جامعه و جلو گیری از سناریوی سیاه احساس مسئولیت می کنند قابل توجه اند. برای درک جایگاه این مجموعه پیام و چگونگی پیروزی اردوغان و تسخیر شنگال، اوضاع عمومی منطقه و روندهائی دخیل در آن را مورد توجه قرار خواهیم داد.      
اردوغان با خود داری از تشکیل دولت، انتخاب ۷ ژوئن ۲۰۱۵ را که در آن شکست خورده بود به بن بست رساند و برنامه تجدید انتخابات یکم نوامبر را در دستور کار خود قرار داد. این "انتخابات" برنامه ای برای تامین شرایط پیروزی رجب طیب اردوغان و حزب "عدالت و توسعه" و جبران شکست در انتخابات اول بود. اما دولت ترکیه پروژه وسیعتری در سر داشت و میخواست ضمن در هم شکستن اراده آزاد مردم در انتخاب کردن آنرا به سر انجام برساند. هدف اساسی اردوغان تغییر فضای عمومی جامعه و جلوگیری از روند رو به رشد روحیه مبارزه جوئی مردم در ترکیه و قرار دادن حال و هوای جامعه بر مسیر دیگری بود. ازدیاد نفوذ احزاب اپوزیسیون و از جمله حزب دمکراتیک خلقها و فعالیت نهادهای مترقی و فعالین چپ در شهرهای بزرگ، زنگ خطر را به گوش بورژوازی ترکیه و متحدان آن در ناتو رسانده بود.
نتیجه انتخابات اول در ترکیه و تحرک نیروهای چپ و مترقی در آن با موقعیت منطقه ای ترکیه و استراتژی متحدین غربی آن آمریکا و دیگر کشورهای اروپائی در خاورمیانه خوانائی نداشت. از نظر آنها ترکیه باید دولت با ثبات تری باشد. مردم نباید در سرنوشت سیاسی خود دخیل باشند. بایستی روند مبارزاتی آنها متوقف گردد و روحیه اعتماد به خود عمومی جامعه در هم کوبیده شود و جایش را تعرض راست به آنها بگیرد. باید کاری کرد شهروندان آن جامعه مرعوب و مستاصل شوند و از رای قبلی خود پشیمان گردند. ترکیه نباید هم وزن و موازی با ایران و دیگر کشورهای منطقه به نظر آید. نباید رابطه دولت ترکیه با احزاب ناسیونالیست در کردستان آن و حتی فعلا در ارتباط با مسئله ملی، هم سطح با عراق و سوریه و ایران قرار بگیرد.
چنین معادلاتی راه اردوغان برای سرکوب مردم در ترکیه و حمایت بدون و چون چرای کشورهای غربی را از او هموار کرده است. اردوی قویترین جبهه راست بین المللی پشت سر اردوغان قرار داشت و راه او برای انجام هر جنایتی کاملا باز بود. در نتیجه اردوغان همزمان با سرکوب فعالین آزادیخواه و چپ در شهرهای بزرگ ترکیه و بستن نهادها مدنی و روزنامه ها و کانالهای تلویزیونی حمله نظامی گسترده ای به شهرهای کردستان آغاز نمود. یورش ارتش به شهر و روستاها با سلاحهای سنگین وتوپ تانگ و هلی کوپتر با حمله وسیع هوائی و زمینی به نیروهای پ ک ک تکمیل گردید. دولت ترکیه و سازمانهای اطلاعاتی آن میخواستند ضمن حمله سراسری به حقوق ابتدائی و آزادیهای مردم در ترکیه مشکل را فقط کردستانی قلمداد نمایند و همبستگی سیاسی سراسری بین مردم در ترکیه را در هم بشکنند. در حمله ارتش خانه های زیادی ویران گردیدند، تعداد زیادی زندانی شدند، تعدادی ترور شدند، بسیاری از مردم در خیابان و کوچه ها در نتیجه ضرب و شتم پلیس جانشان را از دست دادند. چنان صحنه هائی را در خیابانها و محلات شهرها خلق کردند گوئی که جنگ میان ارتش دو کشور در جریان است. به این ترتیب جامعه ترکیه جراحی سیاسی شد و اردوغان از "انتخابات"ش پیروز بیرون آمد.
حزب دمکرات کردستان ایران به خاطر چنین "پیروزی" به اردوغان پیام تبریک داد. اگر در این ماجرا سکوت تائید آمیز حزب دمکرات کردستان ایران در برابر حمله ارتش ترکیه به پ ک ک را به حساب خوش خدمتی آن حزب به اردوغان و اختلافاتش با پ ک ک بگذاریم چرا با پیامش با اردوغان عکس یادگاری می گیرد؟ شاد باش و تبریک گفتن این حزب به اردوغان و سرکوب وسیع و کم سابقه مردم در ترکیه چه معنی دارد؟ چرا حزب دمکرات کردستان ایران خود را شریک جشن پیروزی اردوغان در به عقب راندن مردم و کشتار آنها میداند؟ شاید بعضی ها انتظار داشتند حزب دمکرات بعنوان حزب ناسیونالیست کُرد که خود را مدافع خلق کرد (گه لی کُرد) میداند حداقل یورش ارتش ترکیه به شهر و روستاهای کردستان را محکوم میکرد. ولی اینطور پیش نیامد و بار دیگر معلوم شد که گرایش ناسیونالیسم کرد و ایدئولوژی آن و احزابش ربطی به عدالت و دفاع از مردم کُرد ندارد. ناسیونالیسم منبع نیرو و تحمیق مردم تحت ستم برای تحقق منافع سیاسی و اقتصادی بورژوازی کُرد است.
خارج از چهارچوبهای بالا امکان اینکه پیام تبریک به اردوغان را بنا به روال معمول و توجیه گرهای سنتی احزاب ناسیونالیست کُرد به حساب رابطه دیپلماتیک و پیدا کردن دوستی در منطقه برای این حزب گذاشت، هست. نکته اینجا استکه اوضاع فرق کرده و جهان چند قطبی جنگ میان تروریسم های دولتی و اسلامی را به یک رکن و سیمای جهان امروز تبدیل کرده است. تحت تاثیر این وضع بسیاری از نرمهای سیاسی و رابطه دولت ها با احزاب و نیروهای سیاسی جابجا شده اند. جوامع بشری در ابعاد چند کشور در خاورمیانه از هم پاشیده شده اند. در عراق و سوریه و فلسطین شهرها و خیابانها و محل زندگی مردم خانه و مدارس و بیمارستان میدان جنگ اند. کشتار غیرنظامیان کودک و پیر و جوان و سربریدن و تجاوز و خرید و فروش زن و کودک، صحنه های معمولی این جنگ اند.
پیام حزب دمکرات به اردوغان را باید در بطن این شرایط و فی الحال موجود در خاورمیانه قرار داد. شرایطی که اگر احزاب و نیروهای سیاسی متوجه نباشند تبدیل به عامل کشورها برای از هم پاشیدن جوامع خواهند شد. هر حزب سیاسی اگر منافع عمومی مردم را در این دوره در نظر نگیرند می تواند تبدیل به حزب ضد مدنیت و حزب سناریوی سیاهی بشود. حزب دمکرات با این پیام بطور غیرمستقیم مهر تائید بر یورش ارتش ترکیه به شهر و روستاها که مردم متمدن جهان را به خشم آورد زده است. این پیام بیان تعلق این حزب به کمپ راست در منطقه و راه افتادن بدنبال عاملین اصلی تحمیل سناریوی سیاه بر مردم در عراق و سوریه هستند. سوال اینستکه آیا این حزب میخواهد بعنوان حزب سیاسی باقی بماند یا اینکه گوش بفرمان منتظر است تا خانه و مدرسه و بیمارستان و محلات شهر ها در کردستان ایران را تبدیل به میدان جنگ کند؟
پیامهای هر دو جریان زحمتکشان کردستان ایران به مسعود بارزانی بخاطر تسخیر شنگال در همین رابطه و چهارچوب مورد بحث قابل توجه اند. مسعود بارزانی و حزبش در صف بندی منطقه ای در کنار ترکیه و عربستان و اسرائیل و داعش و آمریکا و بطور کلی آن کمپ بین المللی قرار گرفته که دست بالا را در منطقه دارد. همانطوریکه اتحادیه میهنی در کمپ روسیه و ایران و باندهای تروریستی شیعه مذهب جا خوش کرده است. سرنوشت وحشتناک و غم انگیز مردم در شنگال و تحویل دادن آن به داعش از طرف پیشمرگان بدون هیچ مقاومتی، و اکنون باز پس گرفتنش از داعش با این سرعت در صف آرائی این دو کمپ منطقه ای و بین المللی قابل درک اند. بر خلاف تصورات رایجی که به خورد مردم داده میشود تسخیر دو باره شنگال ربطی به چگونگی نقش پیشمرگان نداشت و همانگونه که اشغال شنگال ربطی به توان نظامی داعش و ناتوانی پیشمرگان ندارد.
تحویل دادن شنگال و تسخیر دو باره آن بخشی از برنامه و سیاست آمریکا و متحدینش در دنیای سیاست امروز و جنگ تروریستهای دولتی و اسلامی با هم است. آمریکا ضمن کمک نظامی و مالی به داعش اساسا از کانال عربستان و قطر و ترکیه، همزمان با بسیاری از گروهای تروریستی دیگر از جمله "ارتش آزاد سوریه" در سوریه و عراق ارتباط دارد و نان و آب و اسلحه اشان را تامین میکند. ناتو گروهای تروریستی اسلامی زیادی را که اتفاقا در جنگ با هم هستند کمک نظامی میکند. ناتو و در راس آنها آمریکا نمی خواهد هیچ گروه و دارودسته جنایتکاری خارج از دایره نفوذش شکل بگیرد. هر سر عشیره ای عده ای دور هم جمع کرد مسلحشان میکند.
هنوز غرب استراتژی نهائی در این منطقه برای سرو سامان دادن به آن ندارد و همه این گروها را به جان مردم انداخته است. اگر روسیه بشار اسد و دولت عراق را دارد، آمریکا و متحدینش دولت عراق و بشار اسد را نمی پسندند و هنوز انتخاب نهائی را از میان این دستجات مختلف اسلامی نکرده اند و بدون استراتژی اند. اما باید توجه کرد که تا این لحظه در سوریه و عراق دو گروه در مرکز توجه آمریکا و متحدین آن برای تغییر جغرافیای خاورمیانه قرار گرفته اند. یکی داعش است بعنوان یک نیروی تروریست اسلامی که از جنایات و قتل عام هایش برای حمله به سطح زندگی و حقوق مردم در آمریکا و اروپا و همه دنیا نهایت استفاده را از آن می برند. دیگری استفاده از وجود مسئله ملی است در خاورمیانه، اساسا و تا این لحظه در کشورهای سوریه و عراق و با تفاوتهائی در ترکیه و ایران میباشد. طبق این سیاست فعلا مناطق کُرد نشین در سوریه و عراق باید تماما در کنترل پیشمرگان باشد. مناطق سنی نشین هم در کنترل داعش قرار بگیرد. هنوز داعش مناطق زیادی که سنی نشین اند در اختیار نگرفته است. شانس اینکه منطقه ای را در عراق و سوریه خط کشی کنند و بنام دولت "خلافت اسلامی" در اختیار این جانیان اسلامی قرار دهند بعد از عملیات تروریستی ۱٣ نوامبر پاریس و دخالت مستقیم روسیه کم تر شده است. اما ماجرا طوری پیش برده شده است که تقریبا کلیه مناطق کُرد نشین در سوریه و عراق بدست پیشمرگان بیفتند. از نظر عملی در این دو کشور این تقسیم بندی کردستانی صورت گرفته و کامل شده و مرزهایشان بهم پیوسته است. فعلا از بحث اینکه این وضعیت چه امتیاز سیاسی و نظامی منطقه ای برای آمریکا فراهم آورده است و چرا پیشمرگان کُرد در کردستان سوریه مردم عرب زبان را از بعضی مناطق با زور بیرون می رانند می گذریم و به تسخیر شنگال و جایگاه پیامهای دو جریان زحمتکشان بر می گردیم.
تسخیر شنگال و بیرون کردن داعش از آن برنامه هائی بسیار فراتر ومهم تر از خود شنگال را پشت سر دارد. اول: این منطقه متعلق به کردستان است و طبق نقشه عمومی آمریکا باید داعش از آن بیرون رانده شود. دوم: تسخیر دو باره شنگال قرار بود چهره ضربه خورده بارزانی در جریان جنگ کوبانی، کانال کشی او برای ممانعت از مردم آواره سوریه به کردستان عراق و هم چنین ماندگاری آن بعنوان رئیس خود گمارده اقلیم کردستان و نارضایتهای مردم کردستان عراق از او را ترمیم بنماید. سوم: اینکه اکنون کردستان عراق پایگاه نظامی آمریکا و ترکیه و جولان گاه جاسوسان و مشاورین اسرائیل است و بنابراین باید موقعیت رئیس و رهبر این منطقه مستحکم گردد. چهارم اینکه تسخیر شنگال مقدمه حمله ترکیه و یا پیشمرگان بارزانی و یا فشار بر پ ک ک برای بیرون کردن از این منطقه و یا اینکه پذیرش شرایط آنها است. در نتیجه پیامهای دو سازمان زحمتکشان در راستای تقویت منافع مسعود بارزانی و برنامه همان کمپ راست منطقه ای قرار گرفته است. کمپی که دولتهای آن مهندسان ایجاد سناریوی سیاه بر جوامع بشری هستند. زحمتکشانی ها به مسعود بارزانی در رابطه با تسخیر شنگال پیام میدهند تا در تبدیل کردن ماجرای شنگال به ابزار فریب مردم و به عقب راندن نیروهای مترقی جایگاهی پیدا کنند. اما هدف اصلی آنها در این پیامها اعلام آمادگی و گوش بفرمانی است به مسعود بارزانی و هر شیخ و خلیفه کناره خلیج و آن دولتهائی است که پول و اسلحه اشان را تامین کند. اگر هنوز امکانی باقی است تا حزب دمکرات را متوجه کرد که تبدیل به نیروی سناریوی سیاهی نشود، چنین امکانی در رابطه با دو سازمان زحمتکشان معنی ندارد. این دو سازمان، سازمانهای سیاسی نیستند، دارودسته های سناریوی سیاهی هستند. با توطئه سرهم بندی شدند و با توطئه زندگی سیاسی خود را میگذرانند و با سازماندهندگان سپاه پاسداران نشست برخاست دارند.
همانگونه که پیام به اردوغان روند سیاسی ارتجاعی را درمنطقه را تقویت میکند، پیام به مسعود بارزانی در سطح دیگری همین روند سیاسی را در کردستان و منطقه تقویت می نماید. مردم در کردستان باید هوشیار باشند که مبارزه با ستم ملی و انزجار بر حق آنها از دولت های سرکوبگر منطقه آنها را تبدیل به سیاهی لشکر احزاب ناسیونالیست نکند. این دوره حساسیت زیادی را از همه ما نسبت به مسائل و رویدادهای سیاسی طلب میکند. نباید بگذاریم بنام مسئله ملی و خواست بر حق رفع ستم ملی روحیات و افکار نژاد پرستانه و ناسیونالیستی را در میان جامعه اشاعه دهند. یک شرط تعرض فکری و سیاسی این دوره مردم منصف و کمونیستها به نیروهای ناسیونالیست در گروه تشخیص ربط تحرکات احزاب ناسیونالیست به قطب بندیهای بین المللی و منطقه ای و استفاده آنها از مذهب و ملی گرایی و گرایش و تمایلات عقب مانده در جامعه است.