تاثیر رسانه در تولید و بازتولید خشونت علیه زنان
شمیم شرافت


• همان‌قدر که هالیوود با تبلیغ سکس، زن را تک بعدی نمایش می‌دهد رسانه‌های تصویری در ایران با نمایش زنان خانه‌دار و مصیبت‌دیده آن‌ها را در یک قالب‌های کلیشه‌ای می‌گنجانند. این‌ها هردو مصداق خشونت علیه زنان هستند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ آذر ۱٣۹۴ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵



خشونت علیه زنان در طول تاریخ به صور مختلف و در سطوح متفاوت توسط زنان تجربه ‌شده است. از تحقیر و توهین تا مرگ، زنان آگاهانه یا ناآگاهانه در معرض خشونت قرارگرفته‌اند. انواع خشونت‌هایی که به زنان تحمیل می‌شود، طبق دسته‌بندی‌های انجام‌شده توسط متخصصان شامل خشونت‌های روانی و کلامی، خشونت جنسی، خشونت جسمی و خشونت اقتصادی است.

در علم ارتباطات، رسانه (media) شامل ابزارهایی همچون اینترنت، تلویزیون، نشریات، رادیو و… است. مهم‌ترین کارکردی که برای رسانه‌ها بر می‌شمارند آگاهی بخشی است. هرکدام از این ابزارهای رسانه‌ای مخاطبانی مخصوص به خود دارند و در جهت‌دهی به افکار آن‌ها نقش موثری را ایفا می‌کنند.

حال باید دید این رسانه‌ها در دنیای امروز چه نقشی در تولید و بازتولید این خشونت ها داشته‌اند؟

بزرگ‌ترین «صنعت» سینمایی در دنیای کنونی هالیوود است. سرشار از مردان قدرتمندی که به صورت‌هایی همچون سوپرمن، مرد عنکبوتی و… به نجات معشوقه‌های ضعیفشان می‌آیند، مردانی که زنان را در آغوش می‌گیرند و به آن‌ها اطمینان می‌دهند «همه‌چیز خوب خواهد شد». امروزه حضور زنان به عنوان ابژه جنسی در فیلم­های هالیوودی امری آشکار است. در مقابل در سینما و تلویزیون ایران آنچه از زن نمایش داده می‌شود، تجسم ضعف و مصیبت است. زنانی که بار سختی‌ها را به دوش می‌کشند، تفکر قضا و قدری خود را پذیرفته‌اند و نوعی درد آرامش‌بخش را با خود به همراه دارند. همان‌قدر که هالیوود با تبلیغ سکس، زن را تک بعدی نمایش می‌دهد رسانه‌های تصویری در ایران با نمایش زنان خانه‌دار و مصیبت‌دیده آن‌ها را در یک قالب‌های کلیشه‌ای می‌گنجانند. این‌ها هردو مصداق خشونت علیه زنان هستند. مردانی که در فیلم‌ها گریه نمی‌کنند، چون اشک ریختن کاری زنانه است، به ذهن مخاطب می‌خورانند که مرد ویژگی‌هایی «مردانه» دارد، ویژگی‌هایی که «ذاتی» اوست.

بدین ترتیب دوگانه‌هایی همچون فرهنگ/طبیعت و عقل/احساس که موردتوجه متفکران پساساختارگرایی همچون دریدا است، در این رسانه‌ها بازتولید می‌شوند و به سرکوب هرچه بیش‌تر زنان کمک می‌کنند. مارگارت گالاگر[۱] در بررسی که بر پیام‌های رسانه‌ای انجام داد به این نتیجه دست یافت که زنان در این رسانه‌ها بیش از هر چیز به عنوان همسر یا مادر فرزندان حضور پیدا می‌کنند تا با هویتی مستقل از آن خود. چنانچه زنان در جامعه نیز گاهی به دلیل عدم آگاهی چنان خود را غرق در نقش‌های مادری و همسری می‌کنند که برای خود هویتی مستقل قائل نیستند، آن‌ها اول مادر هستند، زن هستند تا انسان. زنان در رسانه‌ها به عنوان موجوداتی ضعیف، دودل و منفعل نمایش داده می‌شوند. آن‌ها دائما در حال دسیسه‌چینی و تلاش برای حفظ زیبایی خود هستند و درنهایت زنان با هم جنسان خود مدام در حال خصومت هستند. این‌ها مصادیق خشونت‌های روانی و کلامی علیه زنان است که آن را به جامعه تزریق می‌کنند.

از دیگر رسانه‌های پرمخاطب در جهان نشریات هستند. روزنامه‌های کثیرالانتشار و ماهنامه‌ها، زنان را به صور مختلف نمایش می‌دهند. زمانی که در روزنامه صحبت از کشاورزی و اقتصاد است، عکس یک کشاورز مرد در روزنامه چاپ می‌شود، هنگام پرداختن به مسائل اقتصادی و سیاسی زنان حضور کم‌رنگ‌تری در مباحث دارند و بیش‌ترین حضور زنان در روزنامه‌ها در صفحات حوادث و فرهنگی است. چراکه زنان مصیبت‌ دیده‌تر و هنرمندتر از مردان هستند. چراکه عرصه‌های اقتصادی و سیاسی جایی برای زنان ندارد و زنان ناچارند افکار و عقاید خود را در بخش‌هایی دیگر بروز دهند.

رسانه‌ها به اشکال نامرئی خشونت علیه زنان را بازتولید می‌کنند و یکی از مهم‌ترین علل آن نیز عدم حضور زنان در پست‌های مدیریتی و تصمیم‌گیرنده در رسانه‌ها است که موجب به حاشیه راندن آن‌ها و بازتولید کلیشه‌های جنسیتی می‌شود. در ساختارهای اداری از پدیده‌ای به نام «سقف شیشه‌ای» یاد می‌شود. موانعی نامرئی که در قوانین رسمی تعریف نشده است و مانع حضور زنان در نقش‌های مدیریتی و تعیین‌کننده می‌شود.

بنابراین می‌توان گفت هنگامی‌که افراد در معرض رسانه‌ها قرار می‌گیرند، توسط انواع خشونت‌ها علیه زنان بمباران می‌شوند. آن‌ها کالای جنسی، موجودات ضعیف، مادرانی مهربان و همسرانی وفادار هستند، اخبار مد و نرم (خبرهایی که در درجه دوم اهمیت قرار می­گیرند) را ارائه می‌کنند و در اولویت‌های خبری و رسانه‌ای نیستند. وقتی افراد وارد محیط کار می‌شوند، این خشونت‌های نهادینه شده توسط نه تنها نهاد رسانه، بلکه خانواده و نهادهای آموزشی در کنار نهادهای سیاست‌گذاری ساختاری محیط کار قرار می‌گیرند و زن‌ها را به عرصه‌های فرعی و حاشیه‌ای می‌رانند. درنهایت حضور تنها کمّی زنان در عرصه‌های آموزشی و رسانه‌ای شاید نشانه‌ای از بهبود اوضاع در مواجه‌شدن با زنان باشد، اما تا زمانی که این حضور همراه با نقش کنشگری و فعال و سازنده زنان نباشد، در سطح درجا زدن باقی می‌ماند.

منبع:بیدارزنی