چرائی های فتوای قتل یک نویسنده در آذربایجان
یونس شاملی
•
جمهوری اسلامی با براه اندازی تظاهرات در تبریز، اردبیل و تهران در جریان چاپ مقاله رافق تقی در نشریه غیردولتی صنعت و سازماندهی اعتراضات علیه دولت آذربایجان، به زعم خود مردم آذربایجان در ایران را در مقابل جمهوری آذربایجان قرار داده و خیره سرانه در صدد آن بود که فعالین جنبش ملی آذربایجان نشان دهد که مردم آذربایجان با مطالبات آنان فاصله چشمگیری دارند و آرمانهای مذهبی مردم فراتر از آرمانهای ملی آنهاست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۴ آذر ۱٣٨۵ -
۵ دسامبر ۲۰۰۶
صورت مسئله
هفته ی اخیر باز هم خبری در خصوص فتوای قتل یکی از نویسندگان آذربایجانی بر روی تلکس خبرگزاری ها ظاهر شد و خاطرهء تلخ فتوای قتل سلمان رشدی را در اذهان مردم آذربایجان، ایران و دیگر نقاط جهان زنده کرد. آیت الله محمد فاضل لنکرانی یکی از مراجع تقلید شیعیان در قم حکم قتل رافق تقی نویسنده آذربایجانی را بخاطر نوشتن مقاله ایی در نشریه مستقل و غیردولتی صنعت (هنر) در باکو تحت عنوان "ما و اروپا" که بنا به نظر منتقدین در آن برخورد انتقادی شدید و توهین آمیزی علیه فرهنگ شرقی، اسلامی، پیامبر و دین اسلام شده است، صادر کرد.
گفته می شود که یکی از مومنان متمول جمهوری آذربایجان ده هزار دلار برای قتل نویسنده اهانت کننده به پیامبر اسلام جایزه تعیین کرده است. همچنین از هنگامی که مقاله رافق تقی در نشریه صنعت به چاپ رسیده است، اقدامات اعتراضی متعددی نیز در شهرهای تبریز، تهران و اردبیل علیه این نشریه سازمان داده شده است و تظاهرکنندگان دولت جمهوری آذربایجان را نیز هدف اعتراض قرار داده اند.
از سوی دیگر با بروز اعتراضات علیه مقاله رافق تقی دستگاه قضائی جمهوری آذربایجان نویسنده و سردبیر این نشریه را به عنوان برانگیزاننده عداوت مذهبی مجرم شناخته و به دو ماه زندان محکوم کرده است.
چرائی مسئله
انتقاد از بنیادهای فکری جامعه برای تحولات اجتماعی امری ضروری است. اما این انتقادها اغلب اگر بدون توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صورت گیرد، می تواند عواقب ناهنجاری باخود به همراه داشته باشد. البته که همیشه انتقادهای اجتماعی و بویژه آنجا که انتقاد حساس ترین نکات سیاسی و فرهنگی را هدف قرار دهد به این سادگی پروسهء خود را طی نمی کند. اتفاقاً اگر بتوان ضابطه ایی برای طرح انتقاد در حوزه های حساس و بویژه تابوهای مطرح در جامعه عنوان کرد بایستی انتقاد با تدقیق بیشتری صورت گرفته و به تاثیرگذاری مثبت آن انتقاد در روند رشد اجتماعی توجه داشت. لذا صرف انتقاد کردن بدون توجه به ضابطهء فوق بیشتر جنبهء خود ارضائی، دیگر آزاری و در واقع ریشه در حب بغض های شخصی افراد دارد.
انتقاد از مذهب، و در واقع نقد آن همواره از سوی خود مذهبی ها و طبیعتاً غیرمذهبی ها و ضدمذهب ها صورت گرفته است و این پدیده تازه ایی نیست. انتقاد رفرمیستهای مذهبی از تابوهای مذهبی برای پالایش اندیشه های کهنه از مذهب صورت میگیرد و نمونه های این رفرمیستهای مذهبی در جامعه ایران نیز کم نیستند. ظهور شاخه پروتستانتیسم در مسحیت و ظهور پدیده هایی چون دکتر علی شریعتی و همین اواخر دکتر عبدالکریم سروش نیز در دنیای اسلام از جمله این منتقدین بشمار می روند.
تحول جوامع از نظامهای کهنهء فئودالی به دوره بورژوایی و برآیند آن در برخورد با مذهب نیز خود را در قالب انتقاداتی از زاویه نگاه لایسیته و غیرمذهبی نشان داده و سپس با پیدایش و قدرت گیری چپ سنتی که توانست خود را در قالب یک نظام سیاسی عریض و طویل در اتحاد شوروی به قدرت برساند، نوع دیگری از برخورد با مذهب که از زاویه نگاه آتئیستی به انتقاد از مذهب می پرداخت ظهور کند و خود را به مثابه پرچمدار ضدیت با مذهب در جهان قلمداد کند. آتئیسم در واقع برخورد انتقادی با مذهب نداشت بلکه خود را در تناقض با آن می دید و در تلاش اضمحلال مذهب از تمامی جوامع بود. و صد البته روشنفکران جهان عقب نگه داشته شده نیز که تحت تاثیر عمومی اندیشه آتئیستی قرار گرفته بودند، بدون تعمیق جدی بر نقش و موقعیت مذهب به خصومت با آن در افتادند. این اندیشه البته با فروپاشی اتحاد شوروی بصورت قابل توجهی از صحنهء مجادلات فکری عقب نشینی کرد اما آثار آن همچنان اینجا و آنجا و البته گاه و گداری هویدا می شود.
جدا از تمامی دیدگاههای موردی که فوقاً مطرح شد، فاصله گیری جوامع از نظامهای فئودالی در واقع بر بنیادهای نوینی استوار بود که شکستن تابوها بر بحث و بررسی در آن حوزه ها که مذهب نیز یکی از این موارد بود، همواره جریان داشته است. برخورد انتقادی با هر چیزی که به دیدگاه انسان ارتباط پیدا کند امر لازم و ضروری است، و این نوع نگاه امروزه به یکی از پایه ایی ترین اصول پذیرفته شده در چارچوب منشور جهانی حقوق بشر تبدیل شده است. به عبارت دیگر تضمین آزادی فکری در جامعه، از اولی ترین اصول پیشرفت اجتماعی است. اما در جوامع سنتی و عقب مانده امروز، هنوز آنچنانکه باید و شاید پذیرفته نشده و جا نیافتاده است.
روشن است که زاویه نگاه منتقد به هر مسئله ایی و از جمله مذهب همیشه دلیل حقانیت وی نیست، و منتقدین تنها به انعکاس نظرات خویش در این حوزه مبادرت می کنند. لذا جنجال در این حوزه از سوی قدرتهای سیاسی مذهبی که امروزه در اندام جوامع عقب مانده رسوخ کرده اند در واقع خود بیشتر به برجسته شدن چنین اندیشه هایی در گوشه و کنار جهان کمک می کنند. سلمان رشد البته نویسنده مطرحی بود. اما درجهء معروفیت او در مقایسه با بهترین رومان نویسان جهان قابل مقایسه نبود. سلمان رشدی این معروفیت خود را مدیون فتوای قتل وی توسط خمینی است و نه چیز دیگر.
چگونگی مسئله
اینک باز تراژدی فتوای قتل دوباره مطرح شده است. همچنان که از فحوای خبرها برمی آید، دلایل سیاسی در مطرح شدن مقاله آقای رافق تقی نویسنده آذربایجانی بر دلایل مذهبی آن بشدت می چربد. چرا که از هزاران مقاله ایی که هرروزه در نشریات مختلف آذربایجان، ایران و دیگر نقاط جهان منتشر میشود، مقاله رافق تقی حتی یک پرومیلهء (یک میلیونوم) آن را به خود اختصاص نمی دهد. چگونه است که رافق تقی با یک مقاله کوتاه که محتوای مقاله اش بیشتر اظهارنظرهای شخصی وی را می ماند، تا یک مقاله تحقیقی، چگونه میتواند این چنین تیتر خبرهای منطقه ایی و جهانی را به خود اختصاص دهد و این نویسنده را در یک مدت کوتاه به درجهء رفیع یکی از شناخته شده ترین نویسندگان ارتقاء دهد. رافق تقی بنا به اظهارنظرهایی حتی در خود آذربایجان نیز نویسنده شناخته شده ایی نبوده است.
دلایل روشنی وجود دارد که ایران اینبار آذربایجان را در میدان عملیات سیاسی اش قرار داده است و؛
- گسترش سیطره سیاسی
- ممانعت از گسترش جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان در ایران
از عمده هدفهایی است که جمهوری اسلامی اینبار با دستاویز قرار دادن مقاله رافق تقی درصدد دستیابی به آنهاست.
1- گسترش سیاسی
مقاله نشریه صنعت اینبار دستاویز مناسبی بود که جمهوری اسلامی، در تشویق گرایشات سنتی مذهبی در جمهوری آذربایجان قدرت خویش را بیازماید و امکانات عملی واکنش در این حوزه را توسط خود آذربایجانیها، و اما به رهبری جمهوری اسلامی به بوته آزمایش بگذارد، که اعتراضات در دو روستای آذربایجانی، واکنش یک شخص متمول آذربایجانی برای تعیین جایزه برای کشتن رافق تقی نویسنده مقاله "ما و اروپا"، واکنش دولت آذربایجان در سپردن نویسنده و مسئول نشریه صنعت به دادگاه و قرار دو ماهه زندان به آنان و سپس واکنشهای مقامات جمهوری آذربایجان در محکوم کردن نویسنده مقاله، واکنشهای تند علیه رافق تقی از سوی محافل مذهبی ترکیه را میتوان در این راستا مورد ارزیابی قرار داد.
نزدیکی سیاسی جمهوری آذربایجان و آمریکا نیز در این فشار جمهوری اسلامی بی اثر نبوده است. چرا که بارها در طرح مسئله حمله نظامی آمریکا به ایران، آذربایجان همواره یکی از کشورهایی بوده است که آمریکا در نظر دارد از آن برای حمله به ایران استفاده کند. البته بارها رهبران جمهوری آذربایجان مشارکت این کشور با آمریکا در حمله به ایران را رد کرده و چنین حرکتی را از سوی آن دولت منتفی دانسته اند. اما سوءظن جمهوری اسلامی به جمهوری آذربایجان، همواره در سیاستهای او هویداست و حمایت نظامی از ارمنستان در جنگ با آذربایجان نمونه بارز چنین سیاستی است.
جنبه دیگر فتواهای قتل علیه نویسندگان منتقد را بایستی ایجاد رعب و وحشت در میان این قشر بحساب آورد. چرا که منتقدان به مذهب زمینه آگاهیهای بیشتر از مذهب را فراهمتر ساخته و شرایط اجتماع را برای گذار به پروسه های رشد اجتماعی مساعدتر می سازند و این ابداً خوشایند گرایشات سنتی در نزد مراجع مذهبی نیست. آزادی بیان، به عنوان یکی از اصول منشور جهانی حقوق بشر، یکی از بنیادهای یک جامعه سالم و سازنده است و باید از آن دفاع کرد و در عین حالیکه نظرات رافق تقی را به زیر تیغ نقد کشید.
2 - ممانعت از گسترش جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان
بروز قیام خرداد ماه خلق آذربایجان در ایران و رشد روزافزون جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان در ایران یکی از دلایل عمده علم شدن مقاله نشریه صنعت است. جمهوری اسلامی آشکارا از رشد جنبش هویت طلب ترکان در ایران هراسناک است. چرا که رشد این جنبش با پشتوانه جمعیتی 30 میلیونی در ایران و با سابقه جنبشهای عظیم سیاسی در صد سال اخیر و با توجه به اینکه جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان از حمایت جنبشهای سیاسی ملیتهای غیرفارس ایران برخوردار است و همچنین با گسترش قدرت سیاسی این جنبش میتواند تشکلهای سیاسی جامعه فارس ایران را نیز همراهی کند، این خطر بلقوه میتواند بتدریج به خطر بالفعلی تبدیل شود. بنابراین با تمامی حیل لازم بایستی با آن به مقابله برخاست.
جمهوری اسلامی با براه اندازی تظاهرات در تبریز، اردبیل و تهران (دقت کنید این تظاهرات در شیراز، اصفهان و یا بندرعباس رخ نداده است) در جریان چاپ مقاله رافق تقی در نشریه غیردولتی صنعت و سازماندهی اعتراضات علیه دولت آذربایجان به زعم خود مردم آذربایجان در ایران را در مقابل جمهوری آذربایجان قرار داده و خیره سرانه در صدد آن بود که فعالین جنبش ملی آذربایجان نشان دهد که مردم آذربایجان با مطالبات آنان فاصله چشمگیری دارند و آرمانهای مذهبی مردم فراتر از آرمانهای ملی آنهاست.
از سوی دیگر برانگیختن یکی از مراجع تقلید آذربایجانی، آیت الله محمد فاضل لنکرانی، برای افاده فتوای قتل نویسنده آذربایجانی نیز در همین رابطه قابل فهم است. چرا که فتوای روح الله خمینی علیه سلمان رشدی، بدلیل موقعیت سیاسی وی، مشکلاتی زیادی برای دستگاه سیاسی ایران بوجود آورد و واکنشهای شدیدی را از سوی جوامع بین المللی به همراه داشت. جمهوری اسلامی با تجربه سلمان رشدی اینبار یکی از مراجع تقلید آذربایجانی و غیردولتی را برای دادن فتوای قتل نویسنده آذربایجانی برانگیخته است تا از واکنشهای دولتهای دیگرعلیه خود در این خصوص در امان باشد. و اینبار باز یک آیت الله آذربایجانی در ایران، علیه یک نویسنده آذربایجانی در آذربایجان فتوای قتل صادرکرده است. این هم با شناخت از جمهوری اسلامی، و همچنان تلاش برای رو در رو قرار دادن عناصر آذربایجانی، چندان هم عجیب جلوه نمی کند!
این در حالی است که اولاً جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان هیچ ربطی به جمهوری آذربایجان ندارد و در عین حال جمهوری آذربایجان در جریان قیام خلق آذربایجان در خرداد ماه امسال واکنش قابل توجهی از خود نشان نداد و در نشریات دولتی آذربایجان این قیام آنچنانکه باید و شاید منعکس نشد. دولت آذربایجان همواره از دخالت در امور داخلی ایران و مداخله در مسائل سیاسی آن اجتناب کرده است. اما در نشریات غیردولتی تلاش بر آن شد که قیام مردم آذربایجان آنچنانکه هست طرح گردد.
جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان و مسئله مذهب
مسلمان بودن ترکان ایران، ابداً در تضاد با آرمانهای ملی دمکراتیک آنان نیست و جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان ابداً جنبشی ضد مذهبی نیست. جنبش ملی دمکراتیک ترکان ایران، جنبشی برای تحقق یک حاکمیت دمکراتیک، لائیک، فمنیستی و فدراتیو در ایران است و این هیچ مباینتی با مسلمان بودن خلق آذربایجان و ترکان ایران ندارد. آزادی دینی یکی از اصول پذیرفته شده در منشور جهانی حقوق بشر است و تمامی آحاد ملت در داشتن دین خود و اجرای مراسم آن آزاد هستند. بنابراین تلاش جمهوری اسلامی برای قراردادن مسلمانی در مقابل آرمانهای ملی ترکان ایران، اگر چه ممکن است بخشی از مردم ساده دل را با تحریک احساسات مذهبی شان در نمازهای جمعه رژیم، به نمایشات سیاسی بکشاند، اما این تلاش در دراز مدت یک تلاش مذبوحانه است و رژیم ایران را امکان فرار از حقوق ابتدایی ترکان که همانا؛ رسمی شدن زبان ترکی در ایران، تحصیل به زبان مادری در مدارس و دانشگاهها و داشتن روزنامه و تلویزیون سراسری در ایران است ، نیست.
------------------------------------------------------------------------
ترجمه فارسی مقاله رافق تقی را میتوانید در این لینک بخوانید.
www.yenises.org
|