سوکسرودی برای احسان و لی لی
اسماعیل خویی
•
تو را رویینه جان چون می توانم خواستن در پیشِ این توفان:
که تنها موجَکی از آن که بر آرامِ من بگذشت،
لعابِ ایمنِ رویینگی را،
در شکیب وطاقت،
از من نیز شُست و رُفت، لی لی جان!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ آذر ۱٣۹۴ -
۵ دسامبر ۲۰۱۵
نمی دانم چه باید گفت ، لی لی جان!
تو او را یار و دلبر بودی و همسر تو را دلدار و یاور بود.
عروسِ نازنین ام،
دخترِ نازک دلِ نازک تنِ نازک خیالِ نازک اندیش ام!
چه پیوندی!
شما را بهرِ یکدیگر چو ذات و سایه می دیدم؛
و هر یک را، برای دیگری،هم کار
و هم سرمایه می دیدم.
تسلّایی نخواهی یافت،امّا،
نیک می دانم،
اگر گویم زیان، چون سود، هنگفت است با سرمایه ی هنگفت، لی لی جان!
و می دانم که"آرامش"، چو"خاموشی"
و مانندِ"فراموشی"
و چون بسیارها دیگر از این گون واژه های طاقت افزای شکیب آور،
همه معنا زدایی گشت
در این توفانِ ناباور که
ناگه
برکه ی جانِ تو را آشفت،لی لی جان!
تو را رویینه جان چون می توانم خواستن در پیشِ این توفان:
که تنها موجَکی از آن که بر آرامِ من بگذشت،
لعابِ ایمنِ رویینگی را،
در شکیب وطاقت،
از من نیز شُست و رُفت، لی لی جان!
چه احسانِ بزرگی کرده بودت عشق!
که بی تا همسری والا چُنو آورده بودت عشق!
ولی، انگار،مرگ،
این دشمنِ شادی،
به رشگ آمد:
چو دید،از بختِ گاهی خوش،
جوان مردی چُنو افتاده بودت جُفت، لی لی جان!
و من ز آغازِ کارت داده بودم کاشکی هُشدار
کز این شادی کُش،این دژخیمِ غافلگیر،
چنان هُشیار باید بود
که شب،
چون ماهیان،
با دیده ای بیدار باید خُفت،لی لی جان!
برایت آرزوی تاب و آرام و شکیبایی...
چه می گویم؟!
تسلّا گفتن ام،
در حالتِ حالِ تو،
انجامد به حرفِ مُفت، لی لی جان!
هماندوهِ توام،
امّا،
به جِز تنها همین که من نمی دانم چه باید گفت،
در این حالت، که حالی در تو می بینم،
نمی دانم چه باید گفت ، لی لی جان!
دوازدهم آذرماه ۱٣۹۴،
بیدرکجای لندن
با نهایت تاسف و اندوه درگذشت ناگهانی عزیزمان دکتر احسان مبصری را به اطلاع دوستان و آشنایان میرسانیم. مراسم تشییع و خاکسپاری احسان روز شنبه ۵ دسامبر ۲۰۱۵ در Chapel in Hendon Park Cemetery, Holders Hill Road, London NW۷ ۱NB
در ساعت١٢:٠٠برگزار خواهد شد
|