برای قلیچ خانی اسطوره فوتبال ایران و نسل پاکان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ آذر ۱٣۹۴ -  ۵ دسامبر ۲۰۱۵


اخبار روز- کرد سنندجی: کوچولوی تیر دو قلو خیلی زود سیاهی بیابان محله را مثل امواج برق ادیسون پشت سر گذاشت و تازه به ۱۷ سالگی قدم گذاشته بود که لباس بزرگ تیم ملی را که بر تن بازیکنان صاحب نام آن زمان نیز گشاد می آمد بر تن کرد و آینده ای را در فوتبال خود و ایران رقم زد که تاریخ عظمت و نیکی و پاکی آن را در حافظه خود نسل در نسل ثبت و حفظ کرده است.

پرویز بزرگ کاپیتان قلیچ و اسطوره تاریخ فوتبال ایران و یکی از بهترین های آسیا به هفتاد سالگی اش در زندگی در تبعید اش گام گذاشت. نوجوان کوچولو آن زمان با بچه محل های شیفته فوتبال و عاشق سینه چاک رفاقت/معرفت/دوستی و همبستگی که بعدها یاد گرفتند و رشد کردند و از «اتحاد، مبارزه، پیروزی!» گفتند با پنجه و بیل و گلنک زمین های ناهموار شماره هشت کوچه عاصمی را شخم زدند و صاف کردند و محفلی را بنا نهادند که بعدها ادامه دهنده راه مردان پاک سرشت و نیکو صفت و با معرفت فوتبال ایران شد که عدالت اجتماعی و اصول انسانی مرام و افکارشان بود. در تورق دفتر خاطره ها پرویز خان همیشه در تبعید بوده .زندگی در کوچه های پائینی ها و فاصله وحشتناک زیست محیطی با بالائی ها جزئی از تبعید پرویز بزرگ بوده و قلمرو این تبعید نیز در فوتبال وسیعتر شد تا جائی که مجبور شد کانون گرم و دوست داشتنی کیان را که مردان نیک نامی مثل صدرالدین میراعتمادی، امیر آصفی و علی آقای الهی آن را برای بچه های با صفا و صمیمی بنا نهاده بودند ترک کند و بجای این که همراه بدری چاکر ترک به ترکیه پرواز کند به باشگاه تاج کوچ اجباری کرد. وقتی باشگاه های مردمی منحل و تعطیل شدند و مردان ناسیونالسیت و بزرگان فوتبال که گرایشات چپ و دموکرات داشتند به حاشیه رانده شدند و گوشه عزلت اجباری را برگزیدند باز برای پرویز خان تبعید دیگری بر سر راه اش قرار گرفت و بجای این که به کانون عقاب و نزد زنده یاد مرد بزرگ و مردمی حسین آقای فکری رهسپار شود از تاج به پاس تبعید شد و راه عقاب را بسته دید. تبعید نیز با ترک زودهنگام تیم ملی تکرار شد که بقول خودش: آن دیگر خواست فدراسیون بود. چون بعد از آن دستگیری‌ها و جار و جنجال‌ها، فدراسیون خسته شده بود و موضوع دیگر مسئله‌ساز شده بود. در المپیک مونترال هم در نمایشگاه، جلوی شاهپور غلام‏رضا اتفاقی افتاد که دیگر کامبیز آتابای، دیده‌بان و این‏ها به حشمت، مربی تیم، گفتند که دیگر پرویز برایمان مسئله‌ساز شده. من هم گفتم خودم می‌روم دیگر. خودم خداحافظی می‌کنم، ولی خب هیچ مراسمی هم نبود و سرانجام همه این کوچ های اجباری به تبعیدی طولانی به خارج ختم شد.
پرویز قلیچ خانی بیشترین و بزرگترین افتخارات را در زندگی ورزشی و فوتبال ملی ایران داشته است که در افکار عمومی و در نزد محافل ورزشی گلهای وی به اسرائیل و استرالیا را جزو این افتخارات نام می برند. اما این گلها فقط گلهای تکنیکی و فنی نیستند که از آن یاد می شوند، بلکه گلهائی هستند که محرکه پدیده های چندی در جامعه سیاسی و ورزشی ایران و منطقه شدند. بخاطر بیآوریم که سر و جانی که ایران برای میزبانی چهارمین دوره جام ملتهای آسیا بسال ۱۹۶۷/۱٣۴۷ نثار کرد بدون بها و ارزش نبود. افتخار و ارزش این میزبانی در روز یکشنبه ۲۹ اردیبهشت سال ۱٣۴۷ در استادیوم امجدیه و در دقیقه ٨۶ با گل استثنائی پرویز قلیچ خانی کسب شد. وقتی در این دقیقه چشمان ویسوکر دروازه بان بلند قامت اسرائیل به تور دروازه اش دوخته شد سه افتخار نصیب فوتبال ایران و جامعه سیاسی داخلی و منطقه ای شد. اعراب که بخاطر شکست جنگهای چند روزه بسال ۱۹۶۷ از اسرائیل مخالف میزبانی ایران بودند با گل دقیقه ٨۶ پرویز خان بر قدرت و اصرار شاه ایران در انجام بازیهای دوره چهارم صحه گذاشتند و افتخار بزرگتری نصیب مردم ایران شد که برای نخستین بار با شکست اسرائیل و برمه قدرتهای وقت فوتبال آسیا یکه تاز فوتبال آسیا شوند و فوتبال به پدیده فراگیری تبدیل و به میان خانواده ها و افکار بالائی های تصمیم گیرنده راه یابد. شاید افتخار سوم که متاثر از همان دقیقه ٨۶ بود را بتوان به ابراز وجود مخالفان سیاسی و مذهبی شاه پیوند داد که توانستند بعد از مرگ شادروان جهان پهلوان تختی بار دیگر از برکت پیروزی بر اسرائیل تظاهرات ضدحکومتی برپا کنند.
وقتی در اسفند ماه ۱٣۵۰ پرویز قلیچ خانی بر صفحه تلویزیون ملی ایران ظاهر شد و از فعالیت های سیاسی خود سخن گفت اخبار و شایعات زیادی پخش شد و از جمله از دستگیری اصغر شرفی/ /حسین ملکیان/حسن حبیبی هر سه از باشگاه پاس و مهدی لواسانی از تاج نیز نام برده می شد. ظاهر شدن قلیچ خانی در آن سال شوکی بود که بر جامعه ورزشی ایران وارد شد. اما سردار قلیچ و مهدی لواسانی بعد از یک ماه بخاطر دخالت مردان با نفوذ در حکومت پهلوی و در بیش بودن بازی حساس و برگشت تیم ملی ایران با استرالیا در کادر رقابتهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ آزاد شدند و آن روز مسابقه با استرالیا فرا رسید که به نوعی مبارزه یک تنه سردار پرویز با افکار پوسیده و اتهامات واهی به وی بود. پرویز خان در گفتگوئی با صدای آلمان بازی با استرالیا بعد از آن واقعه را چنین توصیف کرده:

نمونه‌های خاطره‌انگیز دیگری در ذهن دارید؟
در بازی ایران با استرالیا، من برای دهن‏کجی به یک‏سری روزنامه‏ها آمده بودم که بگویم: من بهترین هستم، من این‌ام، حالا شما چه می‌گویید؟ بروید بگویید که این به مملکت خیانت کرده، ساواک کسی را بی‌خود دستگیر نمی‌کند و… این‏طوری گفته بودند دیگر و نوشته بودند که اصلاً او را فردا توی تیم نگذارید. من هم رفته بودم که جواب این صحبت‏ها را بدهم و می‌دانستم که خوب هم بازی خواهم کرد. در تیم ملی معمولاً پنالتی‌ها را مظلومی و علی پروین می‌‌زدند و در صورتی که آنها نمی‌زدند، من آن را می‌زدم. وقتی توپ اول پنالتی شد، مظلومی رفت توپ را برداشت، علی پروین دوید رفت توپ را از دستش گرفت و گفت: نه…نه، و توپ را آورد داد به من. بعد هم معلوم شد که هر دو می‌خواستند توپ را بیاورند به من بدهند. من هم توپ را گرفتم و کاشتم.ا میرآصفی، مربی من، بعدها می‌گفت: من روی‌ام را آن‏طرف کردم و فکر کردم حالا روزنامه‏ها این‏طور نوشته‏اند، اگر او توپ را بگیرد و بزند توی گل، تکلیف چیست؟! ولی خودم می‌دانستم که می‌زنم توی گل. اصلاً مصمم آمده بودم و برایم مسئله‌ای نبود. خیلی راحت توپ را کاشتم و زدم. می‌فهم چرا آنجا این احساس را داشتم که حتماً خوب بازی کنم. می‌خواستم بگویم که من این هستم و حق با من است، چه می‌گویید که او خائن به مملکت است. چون آن موقع‌ها هر کسی مخالفت می‌کرد، می‌گفتند خائن به مملکت است.

پرویز قلیچ خانی از ۱۷ سالگی که لباس تیم ملی ایران را به تن کرد و اکنون که هفتاد سالگی خود را جشن می گیرد نزدیک به ۵۷ سال از عمر خود را در فوتبال و برای این ورزش وقف کرده و با این که موی سپید اش گواهی تجربه گرانبهائی برگرفته از دانش و معرفت و مردمداری وی هست اما هنوز هم از تاخت و تاز زمانه ای سخن می گوید که بر بزرگان نسل بیش از خود گرد پیری بر موی و ابرویشان افشاند و بسیاری از آنان به ابدیت رفتند زیرا نیک بودن و پاک زیستن را ار نیکان و پاکان نسل بیش از خود آموخته است. به امید این که روزنه ای باز شود و فوتبال ملی ما با برخورداری از وجود و تجربیات گرانبهای کاپیتان پرویز بازگشتی به اصل خود –گفتار نیک-کردار نیک- پندار نیک داشته باشد.