نگاهی به احزاب سیاسی و موقعیت آنان در انتخابات اسفند
بهروز رحیمی


• چیزی که فعلا در زیر پوست جامعه می گذرد و مردم در کوچه و برزن و محل کار از ان حرف می زنند ترکیبی است از تلاش برای زندگی بهتر و سئوال این که فردا چه می شود. سئوالی که به سادگی نمی شود با تحولات پیچیده منطقه و مشکلاتی که در عرصه های مختلف ازا قتصاد تا سیاست و فرهنگ گریبان آنان را گرفته، بدان پاسخ داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ آذر ۱٣۹۴ -  ۲۱ دسامبر ۲۰۱۵


هرچه به انتخابات نزدیک می شویم محافل گوناگون سیاسی – اجتماعی درمورد شرکت و یا تحریم انتخابات، در حال روشن کردن مواضع خود هستند. در این روزها تمامی روزنامه های کشور حداقل یک الی دوصفحه خودرا پیرامون آینده مجلس و خبرگان در اسفند سال ۹۴. اختصاص داده اند.به راستی در اسفند ماه چه تحولی در قدرت حاکم صورت می گیرد و کدام جریان پیروز میدان خواهد بود ؟ مردم به معنای عام در مورد انتخابات و حکومت چه موضعی دارند و چند جریان جدی سیاسی درایران وجود دارد؟ به گفته وزارت کشور۵۰۰ حزب مجوز فعالیت گرفته اند که از این همه فقط ۵۰حزب فعالیت دارند که به قول وزیرکشور این ها هم فقط در فصل انتخابات فعال می شوند. اما بحث پنجاه حزب فعال فقط مربوط به داخل کشوراست و درخارج نیز بیش از سی گروه و سازمان و حزب به عناوین مختلف وجود دارد، که به سختی می توان همه آنان را شناخت. شاید فقط تعدادی از آنان که در دوره انقلاب و یا پیش از انقلاب نام و تاریخ و فعالیتی داشته اند، کمابیش نزد مردم و یا محافل سیاسی داخل و خارج ازکشور شناخته شده باشند. نگارنده کوشش دارد بدون اشاره به نام تک تک این احزاب و گروهها، آنها را صرفا با توجه به جایگاه و نوع برخوردشان به نظام حاکم و انتخابات، به جریان هایی تقسیم کند که بهتر بشود مواضع آنها راشناخت. بدیهی است درهر جریان دسته و گروهها ی مختلف با گرایشات سیاسی و عقیدتی ازمذهبی و ملی گرفته تا آنارشیست و سلطنت طلب و گروههای چپ مارکسیست و سوسیال دمکرات وجود داشته باشد، اما چون برنامه کلی و نوع سیاست شان در مورد نظم مستقر، ملاک جریان شناسی آنان بوده است به سایر وجوه اشاره نشده. این نوشته بیشتر یک طرح کلی ازاین جریان ها است.
جریان اول نظامی امنیتی: این گروه تشکل‏های متعددی را شکل داده و نام های مختلف از رهپیویان امت و امام، ثاراله و حزب اله و جامعه مهندسین و مداحان و... بر خود گذاشته است. درمیان این جریان، شناخته شده ترین آن به زعم خودشان جبهه پایداری به رهبری مصباح یزدی است. این گروه که وابستگی سازمانی و مالی به نهاد های امنیتی و سپاه و بسیج دارد وبه وسیله صدا و سیما و نشریات متعدد و با رانت و کمک مالی دولت به نام های" رمزعبور، کیهان،وطن امروز،جوان و ابرار...." و دهها مداح و مراکز سیاسی فرهنگی وچندین سایت مجازی نمایندگی می شود و پرسرو صداترین گروه سیاسی است. این گروه علیرغم پول و اسلحه، وداشتن تربیون قدرتمندی چون صدا و سیما وائمه جمعه و حمایت اشکار رهبر، درمیان مردم بلاخص بخش متوسط شهری پایگاهی ندارد و صرفا به اتکا گروههای مهندسی شده خود در بسیج وسپاه، با امکانات کمیته امداد وبا توزیع پول وغذا، دربین تهیدستان شهری و روستایی، می تواند بخشی از آرای آنان را به خود جلب نماید. این جریان در دوران هشت ساله دولت احمدی نژاد که نماینده این گروه بود، توانست بر بیش از پنجاه درصد اقتصاد کشوردر زمینه های مختلف بانکی و تجاری و صعنتی چنگ بیاندازد. بخش عمده قاچاق و وارد کردن کانتینر های اجناس مختلف از مشروبات الکلی گرفته تا ماشین های لوکس ولوازم آرایشی و...توسط همین "برادران قاچاقچی" صورت می گیرد. این جریان دسته ای لباس شخصی همیشه در صحنه دارد که در همه امورات کشورحضوردارند. از یقه درانی در سیمای ولایت تا دفاع ازحریم بیت از به هم زدن کنسرت ها تا گرفتن بورسیه و رفتن به سفرهای خارج و سیمنارهای بین المللی، ازراه اندازی اجتماعات فرهنگی و سیاسی ومذهبی تا شرکت در شب شعر ولایت در میان آنان متخصص با تحصیلات دکترا تا تهیدست شهری روستایی، از زنان بد حجاب گرفته تا چادری و برقع پوش و از هنرمند سینما و نویسنده گرفته تا خواننده پاپ وجود دارد. این جریان که از نفرت عمومی نسبت به خود آگاه است. با هر گونه مطالبات وتشکل و اعتراض مردم مخالف است و تمامی سیاست و زور خودرا به کار می گیرد تا با موازی سازی وسرکوب، تشکلی ازمخالفین شکل نگیرد. در شرایط تحریم این جریان از قَبل قراردادها ی بزرگ نفتی و با خرید و تامین کالا از مجاری غیر قانونی بیشترین سود را صاحب شده و به قول اقتصاد دانان مستقل و حتی روزنامه های رسمی کشور بیشترین سهم اقتصاد رانتی نصیب این گروه شده است. قدرت اجتماعی این گروه در شرایطی مانند انتخابات که مجبور شوند طبق دستور، بازی را رعایت کنند. چیزی بیش از پنج در صد نیست. آنان دروضعیت بحرانی و جنگ وخفقان امکان رشد و بقا دارند. و بازیگر اصلی نظام حاکم دراین دوره ها هستند. این جریان در شرایط کنونی خودرا دراوج قدرت می بیند. و بر این باوراست که توانسته به رویای خود یعنی تثبیت حکومت اسلامی جامه عمل بپوشاند.. آنان از این که ولایت عظمایشان پس از کشتار وسرکوب از آدیخواهان توانست ثبات و امنیت گورستانی در داخل ایجاد کند و پرچم شیعه را در سرزمین وهابیون و سلفی ها در عمق به قول خودشان" مرزهای استراتژیک " برپادارد. به خود می بالند و برای سردارانی چون "سلیمانی" مدیحه سرایی می کنند. و مدعی هستند" با تدبیر رهبر توانسته اند ایران را به یک نیروی موثر منطقه ای تبدیل کنند و اکنون دشمن به کمک عوامل نفوذی می خواهد همه این دستاورد ها را به باد دهد". آنان در حالی که کاروان های چند صد هزار نفره راهیان نور و کربلا و عاشورا راه می اندازند. می خواهند امت جهانی اسلام را متحد کنند و برجهان سلطه حکم برانند. شعارضد امریکایی و پوپولیستی دفاع از محرومان در صدر قطع نامه و گردهمایی های آنان است و همیشه برای نبرد با استکبار آماده و درصحنه هستند. بخش عمده اعضای مجلس خبرگان و شورای نگهبان و سران سپاه و نهاد های امنیتی و نظامی و قوه قضایی و اطلاعات و... از عناصر این جریان است و اغلب کارشناسان فرهنگی آنان همان بازجویانی است که در برخورد با زندانیان طی این سه دهه خبره و کار آزموده شده اند.

جریان دوم اصول گرایان هستند، درون این گروه هم نیروهای معتدل مانند لاریجانی و ناطق نوری و هم نیروهای نظامی چون قالیباف و گروه محافظه کاری مانند هیئت موتلفه نقش بازی می کنند. می توان آنان را اصول گرایانی نامید که پس از جدا شدن جریان اول، شکل مشخص تری یافته اند. این بخش از راست سنتی که لاریجانی مجلس و ناطق نوری انها را نمایندگی می کنند با بخشی از راست مدرن به زعامت روحانی – رفسنجانی در جریان انتخابات سال ۹۲ نزدیکتر شده اند. این جریان عاقبت اندیش که در اقتصاد کشور هم جایی دارد و بخش خصوصی به اصطلاح اقتصاد اسلامی را نمایندگی می کند. روزنامه های چون رسالت، اطلاعات وجمهوری اسلامی مواضع آنان را بیان می کند و در میان بخشی از ائمه جمعه و شورای شهر و ارگان های مقننه و قضاییه و اجراییه نفوذ دارند. این گروه درحال حاضر چند بخش عمده وزارت خانه ها ی روحانی را مدیریت می کند. وزارت کشور، بهداشت و ارشاد و دفاع و ارتباطات و اطلاعات دراختیاراین گروه است. این جریان خواهان مناسبات گسترده تر با روسیه و چین و تاحدودی اروپا ست و در عرصه اجتماعی وفرهنگی به سیاست علمای حوزه پای بند است. توزیع ثروت و قانون را درچهارچوب منافع خود تعریف می کنند و بر خلاف جریان اول که مذهب را وسیله خود کرده. اینان تا حدودی متشرع هستند. و کوشش دارند خود را نماینده عقلانیت نظام حاکم معرفی کنند. تعدای از عناصر شناخته شده این گروه در جریان حوادث ٨٨ از طرف ولایت عظما "به ساکتین فتنه" معروف شدند.

جریان سوم راست مدرن طرفدار توسعه اقتدارگرا هستند و الگوی آرمانی شان مالزی "ماتیر محمد" است این جریان به دمکراسی و حقوق بشر چندان بها نمی دهد و بیشتر به مصلحت عمل می کند. با توسعه مناسبات با امریکا و غرب موافق است و خواهان ثبات سیاسی و اقتصادی و آزادی نسبی اجتماعی نیز هست. این گروه با کمک اصول گرایان معتدل وبخشی از راست مدرن که جریان کارگزاران وحزب اعتدال و توسعه وحزب کارو خانه کارگرآن را نمایندگی می کند. در مجمع مصلحت و قوه مجریه صاحب نفوذ است و بخشی از بازار و بانک ها و شرکت های صعنتی را در اختیار دارد، در انتخابات ها نشان داده است. وقتی این دو جریان یعنی دوم و سوم با هم ائتلاف می کنند ده الی پانزده درصد آرای جامعه شهری و روستایی را صاحب می شوند. وزارت خانه های خارجه و نفت و بازرگانی و کار و علوم فعلا در اختیار این جریان است.
این دو گروه یعنی اصول گرایان معتدل و راست مدرن به دلیل همراهی وشرکت سی و چندساله در نهاد های قدرت، با ولایت فقیه ارتباط دارند. مشاوره می دهند و می گیرند و گاه در شرایط خطر برای حفظ نظام و یا مصلحت، با راست امنیتی وحدت می کنند. البته بخشی از این افراد این جریان به خاطر پایگاه اقتصادی-اجتماعی خود مواضعی می گیرند که با جناح نظامی-امنیتی ها زاویه دارد. این دو گروه در دولت روحانی دست بالا دارد و طرفدار حل مناسبات خود با جهان و نشان دادن چهره ای قانون مند از جمهوری اسلامی است به همین دلیل از طرف راست امنیتی و تربیون های آنان به مهیا کنندگان نفوذ متهم می شوند.
شواهد امر نشان می دهد وزن این جریان یعنی دوم وسوم در انتخابات اسفند امسال پررنگ تر شود و کرسی های بیشتری از مجلس را صاحب شوند. البته باید سرانجام توافق هسته ای ودستوری که به شورای نگهبان داده می شود را در نظر گرفت. چون موفقیت در حل مسئله هسته ای و رفع تحریم ها درقدرت گیری ونقش جناح های دوم و سوم نقش عمده دارد. اینان باگروههای معینی از اصلاح طلبان مدافع ولایت مانند عارف و کواکبیان و صادق خرازی نزدیکی دارند. ممکن است تعدادی از شخصیت های مذهبی آنان مانند حسن خمینی و هاشمی و انصاری،در خبرگان نیز کاندید شوند و بتوانند در این مجلس هم صاحب تربیون... اما شورای نگهبان و جناح نظامی –امنیتی به طور قطع نخواهند گذاشت درسرنوشت خبرگان و تعیین ولی فقیه اینده نقش و تاثیر موثر داشته باشند.
می توان پیش بینی کرد اگر برجام و رفع تحریم به خوبی پیش برود وبه قول حجاریان تئوریسن اصلاحات "پروژه نرمال سیون " انجام گیرد صرفا دولت و مجلس به سمت سیاست سال های دهه هفتاد رفسنجانی سوق پیدا کند. یعنی نئولیبرالیسم در عرصه اقتصاد که نتیجه آن فشار بیشتر برزحمتکشان و طبقه مزد بگیر. و رانت بیشتر برای سرمایه داران طیف حاکم. و در عرصه سیاسی و فرهنگی اجتماعی فضای نسبتا محدود و کنترل شده برای ابراز نظر وحضور گروه اصلاح طلب مدافع ولایت، و محدود و زیرفشار گذاشتن اصلاح طلبان و سازمان های صنفی– مدنی به خصوص تشکل های مستقل کارگری.
رابطه ولی فقیه با این دو جریان با توجه به مصلحت نظام وبنا به نقشی که درحفظ نطام به او محول شده تعریف می شود. یعنی ولی فقیه بین این دوگروه علیرغم دلبستگی به جناح امنیتی – نظامی، مانور می دهد و مشاوره می پذیرد و در زمینه ای مختلف اعم از داخلی و بین المللی و منطقه ای موضع گیری می کند.

جریان چهارم گروههای اصلاح‏طلب هستند. این گروه طرفدار توسعه متوازن و اجرای بندهایی از قانون اساسی به نفع حقوق ملت هستند. خاتمی را لیدر و رهبر خود می دانند و به تشکل و نهاد های حزبی نسبتا اعتقاد دارند و در چهار چوب قانون جمهوری اسلامی به انتخابات و مطبوعات آزاد فکر می کنند و با توجه به همراهی که دردوران انقلاب وجنگ داشتند هنوز در بدنه حکومت نفوذ دارند.جریان موسوم به دوم خرداد، اعم ازمشارکت ومجاهدین اسلامی و گروههای ریز درشت آن و جریان کنونی برآمده در"حزب اتحاد ملت " که درواقع به نوعی نسخه شیعی و اسلامی حزب اردوغان هست، اصلی ترین گروه های این جریان می باشند. آنان یک جریان لیبرال سیاسی - اقتصادی هستند و با توجه به تکنوکرات بودن اغلب اعضای آن، دردانشگاه ها و در بین نواندیشان دینی و طبقه متوسط جامعه نفوذ دارند.   
گروههایی از اینان به دلیل پیوستگی با بخش میانی جامعه خواهان سهم این طبقه در قدرت سیاسی و اقتصادی حاکم هستند. درمیان آنان افرادی با گرایشات مختلف ازسوسیال‌ دموکرات، تا لیبرال و محافظه‏کار هم یافت می شود. بخش میانسال این گروه از رانت خدمات خود در دهه شصت سود می برد و حاشیه امنیتی بیشتری دارند. البته به دلیل مواضع سیاسی خود،گروههای امنیتی و نظامی آنان را برنمی تابند و اینان را به محض فعال شدن به حبس و تبعید و... تهدید می کنند . بعد از انتخابات هشتاد وهشت بخش هایی از این گروه، نزدیکی بیشتری با گروههای سکولارو جنبش موسوم به سبز پیدا کرده و مطالبات زنان و جوانان و اقشار متوسط را در زمینه حقوق بشر و مبارزه با حجاب اجباری بهتر پیگیری می کنند. این جریان نشان داده است در انتخابات اگر به آنان مجوز داده شود چهل درصد آرای بخش متوسط را داراست. طیف هایی از این گروه در حرکت های مدنی و صنفی فرهنگیان و پرستاران و پزشکان و دانشجویان تاثیر گذار است. و در موقعیت‌های خاص مثل انتخابات سال های ۷۶ و ٨۰و ٨٨ و ۹۲، با پیوستن بخش های تحول خواه وگروههای بیشتری از بخش متوسط جامعه ایران و هم صدایی گروههایی از تحول طلبان، آرا این جریان به بیش از شصت درصد هم رسیده است.
این گروه در این سال ها قانون مند و آزدیخواه تر شده اند و بخش هایی از آنان. خواهان تجدید نظر درقانون اساسی به نفع حقوق ملت هستند. البته باید دانست جریان اصلاح طلب و حتی سبزها، خواهان حفظ و بقای نظام جمهوری اسلامی و نظارت نوعی از ولایت فقیه در چهارچوب بینش آیت اله منتظری است. و با گرایشات سکولار" چپ دموکرات و جمهوریخواه" رقابت دارند. برنامه این گروه به طور عمده درخدمت بخش متوسط قرار دارد. آنان خواهان صلح و آرامش در منطقه و توسعه متوازن هستند. این جریان در بدنه حاکمیت و گروههایی از جریان سوم نفوذ دارند پایگاه عمده آنان بخش متوسط شهری و دانشجویان و استادان دانشگاه است.
به مطالبات زحمتکشان و طبقه کارگر کمتر توجه می کنند و صرفا بنا به مصلحت از اعتصابات و اعتراضات کارگری دفاع می کنند. خارج کردن کارگاه های زیر ده نفراز شمول بیمه که بخش وسیعی از کارگران خدماتی و صعنتی را شامل می شود دستپخت همین جریان در مجلس ششم بوده است. آنان با چپ و سازمان های مارکسیست اختلاف جدی دارند و در نشریات وابسته به آنان نویسندگان با گرایش چپ جایی ندارد.

جریان پنجم: گروههایی از تحول خواهان یا جمهوری خواهان هستند که انتقادهای ساختاری و حقوقی به جمهوری اسلامی دارند و هدف خود را در قوانین جمهوری اسلامی محصور نمی‏کنند و خواهان حذف ولایت فقیه و اجرای قوانین سکولار و عدالت اجتماعی و حقوق ملت می باشند. بخش عمده آنان هواداران و اعضای گروههای چپ است که از سیاست براندازی پشتیبانی نمی کنند و به دمکراسی و حقوق زحمتکشان توجه دارند و مطالبات این نیروهها صدربرنامه های آنان است. تا کنون این گروهها درانتخابات نظام حاکم به طور مشروط شرکت کرده اند و سیاست شان "شرکت یا تحریم" نیست و با توجه به موقعیت جناح های حاکمیت و برنامه های اصلاح طلبان موضع می گیرند. این جریان به دلیل این که از طرف گروههای تندرو جریان های امنیتی زیرضرب هستند، قادر به فعالیت علنی و قانونی درداخل کشور نیستند و بیشتر در فضای مجازی و رسانه های خارج از ایران دیده می شوند. این گروهها در شرایط انتخابات و التهاب سیاسی فعال تر می شوند در میان این گروهها سازمان های مدافع اقتصاد سرمایه تا مدافعان اقتصاد و سیاست سوسیالیستی و حتی سلطنت‏ طلب طرفدار نظام پارلمانی نیز وجود دارد. نقش اقتصاد ی و میزان جایگاه اجتماعی آنان چندان روشن نیست. ولی همگامی آنان با اصلاح طلبان و یا برعکس مخالفت آنان، در میزان فعال شدن کانون های مدنی و بالا رفتن آرای اصلاح طلبان در روزهای انتخابات کاملا مشهود است.

جریان ششم طرفداران سرنگونی جمهوری اسلامی می باشد که عمدتا ازگروههای باقی مانده از نظام سابق و یا بازمانده از سازمان های سیاسی دهه پنجاه است. و سیاست عمومی اشان تحریم است. آنان خواهان تغییر رژیم کنونی و استقرار رژیم مورد نظرخود هستند و به روش های مسلحانه وغیر مسلحانه تبلیغ می کنند. چون درداخل کشور حضور ندارند. نقش ومیزان تاثیر گذاری آنان را نمی توان به درستی ارزیابی کرد. لازم به توضیح است طرفداران سرنگونی، در سال های اول انقلاب به نوعی خودرا به داوری گذاشتند، در آن مقطع ، در شهری مانند تهران، آرایی بیش از ده درصد را نتوانستد کسب کنند وبعید است در شرایط کنونی که منطقه در اختیار گروههای جنگ طلب و افراطی قرار گرفته و مردم از جنگ و ناامنی وحشت دارند. آرایی بیشتر از سال های اول انقلاب داشته باشند. نگاهی به نشریات و سایت های آنان ومشارکت محدودی از میلیون ها ایرانی خارج از کشور در میان فراخوان ها، نشان دهنده میزان تاثیر گذاری آنان در داخل کشور نیز هست.

اما جدا از جریان های سیاسی، مردم به طور عام نیز درسیاست نقش خودرا می زنند وموضع گیری خاص خودرا دارند و شرکت و یا تحریم را با توجه به درک و تحلیلی که کسب می کنند انتخاب می نمایند، مردم در یک کلام، خواهان صلح امنیت رفاه و آرامش هستند و تحولی را خواهانند که برایشان هزینه کمتری داشته باشد چون خبرها را مرتب دنبال می کنند. از جنگ و خشونت بیزارند و سعی دارند از هر گونه امکان، برای بهتر شدن زندگی خود استفاده کنند. حاکمان از این حس و خواست مردم شناخت دارند و برای ساکت نمودن آنان به خوبی از این خواست عقلانی بهره می برند و همیشه برای گرم کردن تنور انتخابات وضعیت را دوقطبی می کنند،تا آنان را به طرف صندوق های رای بکشانند.
خانواده ها به طور عموم از بخش متوسط گرفته تا زحمتکشان شهر و روستا فرزند دانشجو دارند و یا یکی از بستگان نزدیک آنان دانشجواست،.اغلب این خانواده ها به نظر جوان دانشگاهی خود تمکین می کنند و طبق نظر او سیاست انتخاباتی خودرا بر می گزینند.
نزدیک هشتاد درصد مردم اعم ازخانواده های شهری و روستایی از گوشی های همراه و بیش از پنجاه درصد آنان از ماهواره استفاده می کنند ودر محیط زندگی خود،در محله و کارخانه و دانشگاه و حتی روستاها، خبرها را از سیاسی گرفته تا اجتماعی و اقتصادی، به صور مختلف از فیلم و نوشته و پیام تا جوک و طنز رصد می کنند و با توجه به شرایط خود و آگاهی که ازدور بر خود کسب می کنند تصمیم می گیرند..مانند رای دادن به خاتمی و یا روحانی و یا رای ندادن به کاندیداهای مورد تایید جناح نظامی–امنیتی.
مردم به خصوص بخش متوسط در شرایطی خاص ممکن است با بخشی از فعالان سیاسی و یا صنفی که عملکردش مورد قبول و تایید شان باشد همدردی کنند. مانند پیگیری اخبار زنان زندانی، سرنوشت زندانیان و قتل های سیاسی، فساد دولت احمدی نژاد، همراهی با کارگران برای گرفتن حقوق معوقه. همدردی با خواست های اجتماعی جوانان در مواردی که به خاطربد حجابی دستگیر می شوند ویا اسید پاشی ،که گاه این همدردی، به درگیری آنان با نیروهای امنیتی نیز کشیده می شود.
طبقه متوسط وگروههایی از کارگران و بخش وسیعی از دانشجویان و دانشگاهیان و حتی نظامیان.....درزمینه های فرهنگی، پوشش وآرایش و حتی تفریحات خود، از گوش کردن موسیقی و فیلم گرفته تا برخورد به روزهای ملی، مانند عید نوروز و سیزده بدر وچهارشنبه سوری و حتی مراسم مذهبی... جهتی کاملا مخالف با فرهنگ حاکم دارند و این نوع مخالفت ها حتی بین خانواده های سپاهی و رده های میانی حکومت نیز دیده می شود.
گاه نیروهای امنیتی و رسانه های وابسته وادار می شوند، بر بسیاری از این پدیده ها چشم به بندند. اغلب دیده می شود نظم حاکم ناتوان وخسته از مقابله با حرکت مردم مجبور می شود عقب نشینی نسبی کند. مانند مبارزه ای که زنان و جوانان و دختران در زمینه حجاب اجباری پیش می برند و یا نگهداری و نصب ماهواره که علیرغم انواع جمع اوری ها و جرایم حکومتی به پدیده ای ملیونی وفراگیر در شهر و روستا تبدیل شده است وحتی صدا و سیمای حکومت مجبورشده برای جذب مخاطب به شبیه سازی برنامه های ماهواره ای اقدام کند.
میزان استفاده از اینترنت و شبکه های مجازی در خانواده ها از مرز پانزده ملیون گذشته و رژیم ناتوان از این اقدام فراگیر صرفا به فیلتر کردن بخش از برنامه های آن می پردازد که در این زمینه نیز با شکست مواجه شده است.
گروههایی از حاشیه نشینان نیز هستند که به دلیل بیکاری و فقر، امیدشان را برای هر گونه تغیراز دست داده اند . آنان ناچار شده اند به مشاغل غیرقانونی روی آورند که به دلیل نوع کار و زندگی اشان با انتخابات بیگانه و اغلب با نظم موجود در گیرند.و بیشترین آسیب اجتماعی را این ستم دیدگان متحمل می شوند.
نتیجه این که مردم در اسفند ماه، با توجه به وضعیت اقتصادی و امکان عملی برای بهبود شرایط خود با توجه به اگاهی و زمینه هایی که به طور اختصار اشاره شد تصمیم می گیرند که در انتخابات چگونه اقدام کنند.
چیزی که فعلا در زیر پوست جامعه می گذرد و مردم در کوچه و برزن و محل کار از ان حرف می زنند ترکیبی است از تلاش برای زندگی بهتر و سئوال این که فردا چه می شود. سئوالی که به سادگی نمی شود با تحولات پیچیده منطقه و مشکلاتی که در عرصه های مختلف ازا قتصاد تا سیاست و فرهنگ گریبان آنان را گرفته، بدان پاسخ داد.