در آستانه ی انتخابات - منوچهر مهرآئین
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱ دی ۱٣۹۴ -
۲۲ دسامبر ۲۰۱۵
هاشمی رفسنجانی انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در ماه های آینده را سرنوشت ساز ترین انتخابات جمهوری اسلامی اعلام کرد و رسانه های گروهی از تکاپوی برخی نیروهای اصلاح طلب برای مذاکره با لاریجانی و شورای نگهبان خبر دادند و طبق معمول کارزارهای انتخاباتی دهه اخیر کاروان نوحه سرایان حمایت از حکومت جمهوری اسلامی و تن دادن به زنجیرهایی که این حکومت بر دست و پای مردم کشور ما و نیروهای آزادی خواه انداخته است به راه افتاده است تا مردم را با شعار «راه چاره دیگری» نیست، به پای صندوق های انتخابات خامنه ای-سپاه بکشاند.
شاه بیت «راه چاره دیگری» نیست نگارنده را به یاد این شعر زیبای ملک الشعرای بهار می انداز که می گفت:
«من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید»
به نظر می رسد سال های طولانی حصر رهبران جنبش سبز، زندانی کردن شماری از شخصت های رادیکال جنبش اصلاح طلبی و ضعف و ناتوانی نسبی کنشگران اجتماعی و فشارهای شدید امنیتی توانسته است سطح بسیار پایینی از خواست های بی خطر را در دستور کار سخنگویان کنونی جنبش اصلاح طلبی قرار دهد که این روزها به عنوان برنامه عمل اصلاح طلبان مطرح می گردد. به عنوان نمونه آقای موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات، در سخنانی که در گردهم آیی بزرگ «اصلاح طلبان حامیان دولت تدبیر و امید» در استان گلستان ایراد کرد گفت: اصلاح طلبان باید انتخابات اسفند امسال را مکمل انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بدانند زیرا معتقدم در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری یک پله بالا رفتیم. وی همچنین افزود: جریان اصلاح طلبی تلاش دارد تا دولت را در پیشبرد امور کشور کمک کند نه این که وکیل الدوله باشد و موفقیت ملت و دولت جز با اجماع، اتحاد و از خودگذشتگی به دست نمی آید. موسوی لاری افزود: جریان اصلاح طلبی مدافع اصلی مردم سالاری، همزیستی اقوام، حقوق شهروندی آحاد جامعه و حرکت مدیران و توده مردم بر مدار قانون است، جریانی که تحت هیچ شرایط از مدار قانون فاصله نمی گیرد. وی ادامه داد: داوری دولت ها بر اساس گفته ها و شنیده ها درست نیست بلکه باید با ارائه کارنامه و بررسی عملکرد آنها با مردم سخن گفت.
سخنانی از این دست و دفاع از دولت روحانی در مقابل حملاتی که از سوی نیروهای افراطی به آن می شود، اگرچه در محتوی امر می تواند از سوی این بخش از اصلاح طلبان توجیه شود ولی نقص جدی آن دفاع از دولتی است که در مجموع بجز اجرای اوامر رهبری و امضای توافق نامه برجام در هیچ زمینه دیگری به هیچ یک از قول های خود عمل نکرده است.
در زمینه حقوق مردم و آزادی ها اوضاع نه تنها بهبود نیافته است بلکه دستگاه امنیتی سپاه همچنان بدون هیچ اعتراض و یا کنترلی از سوی دولت به قلع و قم آزادی خواهان مشغولند و دستگیری های اخیر روزنامه نویسانی همچون عیسی سحرخیز و دیگران تنها مشتی نمونه خروار است. در زمینه پایان دادن به حصر سران جنبش سبز آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد هم سه سال است که دولت روحانی تنها شعار داده است و دعای خیر کرده است. در زمینه وضعیت اقتصادی کشور نیز کافی است توجه کنیم که حتی آمار خود سخنگویان دولت از ادامه وخامت اوضاع حکایت دارد و مهم تر از آن این که دولت هیچ سیاست کلانی اقتصادی-اجتماعی متفاوت از آنچه در زمان دولت احمدی نژاد ارائه و اجرا می گردید، ارائه نداده است. بر اساس این واقعیت ها روشن نیست که آقای لاری و همفکران ایشان در صفوف نیروهای اصلاح طلب بر اساس چه معیارهایی مردم را به دفاع از دولتی فرا می خوانند که سرکوب خونین اعتراض های مردمی سال ۸۸ را فتنه می داند و به قول رئیس آن کارگزار و مطیع فرمان های مقام رهبری هستند (از آخرین نمونه ها دستور روحانی درباره اردوهای دانشجویی مختلط پس از سخنرانی خامنه ای بود).
محمد رضا تاجیک، در مطلب جالبی درباره اصلاحات،پیشینه تاریخی آن و معضلات کنونی که نیروهای اصلاح طلب با آن دست به گریبان هستند،از جمله می گوید: «جنبش اصلاحات فراتر از آن است که فقط بهعنوان جنبشی برای تسخیر قدرت و ماکروفیزیک قدرت خلاصه شود. ماکروفیزیک قدرت فقط قسمتی از قضیه است. تسخیر میکروفیزیک قدرت هم در بطن و متن جنبش اصلاحی نهفته است. بنابراین، انتقاد جدی من به اصلاحطلبانی است که یک نوع حیات آستانه انتخاباتی دارند. یعنی وقتی رایحه خوش قدرت – نه خدمت که دیربازی است رخت بربسته! – به مشام میرسد؛ پیدایشان میشود و فردایش غیبت صغری و کبری مشاهده میشود. یافت نمیشوند تا انتخابات بعدی. من اینها را اساسا اصلاحطلب نمیدانم. اینها را کسانی میدانم که ماسک اصلاحات بر چهره گرفتهاند تا بتوانند به اهداف شخصی خود برسند و بسیار معتقدم که باید جریان اصیل اصلاحات تکلیف خود را با این افراد مشخص کند و نگذارد که اینگونه افراد اصلاحات را به قامت خودشان دربیاورند و شکوه اصلاحات را بهاندازه قد کوتوله خودشان تخفیف بدهند و تسخیر کنند...»
چگونگی برگزاری انتخابات در حکومت جمهوری اسلامی بسیار روشن و بدور از هرگونه نیازی به تفسیر است. انتخابات در مملکت ما در واقع حق برگزینی بسیار محدود در چارچوبی است که رهبران حکومتی برای مردم تعیین می کنند. به عبارت روشن تر مردم تنها حق انتخاب کسانی را دارند که جنتی و همفکران او با مشورت سپاه و دستگاه امنیتی آن و اجازه رهبری تعیین صلاحیت کرده باشند. از این منظر تشویق کردن مردم به شرکت در چنین بازی انتخاباتی و دامن زدن به این گمان که از دل چنین روندی می توان به حقوق پایمال شده مردم دست یافت چیزی جز فریب کاری سیاسی و کار کردن در چارچوب خواست ها و برنامه های سران حکومت جمهوری اسلامی نیست. کسانی که این سیاست را همچنان دنبال می کنند خوب بود روشن می کردند که حاصل این سیاست ورزی ها در دهه گذشته برای مردم چه بوده است؟
بحث جدیدی که این روزها برای گرم کردن تنور انتخابات،خصوصا انتخابات خبرگان رهبری به آن دامن زده می شود موضوع شورایی کردن ولایت فقیه در جمهوری اسلامی است. رفسنجانی با طرح این نظر که «رهبری قدرت مطلق» در کشور است و اشاره به ضرورت نظارت بر دستگاه های زیر نظر رهبری و در ضمن اشاره به اینکه پس از مرگ آیت الله خمینی موضوع شورایی کردن رهبری مطرح بود تلاش کرد تا «جان تازه ای» به انتخاباتی بدمد که بدرستی در دوره های گذشته با بی تفاوتی گسترده اکثریت قاطع شهروندان رو به رو بوده است. مجلس خبرگان رهبری از جمله نهادهایی است که هدف اصلی آن حفظ نظام سیاسی کنونی کشور، یعنی توجیه «قانونی» تراشیدن برای حکومت ولایت مطلقه فقیه است.
موضوع دیگری که اشاره به آن اهمیت دارد این است که آیا می توان از این «فضای انتخاباتی» برای سازمان دهی سیاسی نیروهای پراکنده اصلاح طلب بهره جست یا نه؟ با نگاهی به سخنان شماری از سخنگویان اصلاح طلبی (کسانی مثل عارف، لاری،ظریفیان، زیبا کلام و ...) نمی توان امید چندانی داشت که این طیف نظری اصولا دنبال به میدان آوردن مردم و نیروهای اجتماعی برای به چالش کشیدن نظام سیاسی حاکم بر ایران باشند. سخنرانی ها و نظرات ابراز شده در جریان مراسم بزرگداشت ۱۶ آذردر دانشگاه های مختلف،به اندازه کافی گویای حال نزار این طیف اصلاح طلبان بی اعتقاد به جنبش های اجتماعی و در بهترین حالت مدافعان «دولت تدبیر و امید» و کار کردن تنها در چارچوب هایی که «نظام»می پسندد و اجازه می دهد،می باشد. به قول محمد تاجیک این ها از نوع اصلاحطلبانی است که تنها یک نوع حیات انتخاباتی دارند. یعنی وقتی رایحه خوش قدرت – نه خدمت که دیربازی است رخت بربسته! – به مشام میرسد؛ پیدایشان میشود و فردایش غیبت صغری و کبری مشاهده میشود.
آنچه ما امروز شاهد آن هستیم،از یک سو نبودن پر رنگ نیروهای اصلاح طلب معتقد و رادیکال در عرصه کنشگری سیاسی کشور و از سوی دیگر سیاست ورزی استیصال طلبانه طیف راستگرای اصلاح طلبان است که در انتهای تنها خواستشان از رهبری شریک شدن در حاکمیت است که نتیجه آن در دهه های اخیر فاجعه کنونی میهن ماست. حکومت خامنه ای-سپاه تنها منفعت برنندگان اساسی چنین وضعیتی در ایرانند. بدون دخالت مستقیم مردم برای تغییر اساسی در روند انتخابات، یعنی حذف کامل و روشن نظارت استصوابی شورای نگهبان، تامین عدم دخالت نیروهای سپاه و وابستگان آن در انتخابات و حرکت به سمتی که فعالیت های سیاسی،اجتماعی و صنفی در کشور رونق گرفته و دگراندیشان مذهبی و غیر مذهبی بتوانند صدای خود را به گوش مردم برسانند، نباید منتظر معجزه ای از این امامزاده بود. کشاندن مردم به دنبال سراب های انتخاباتی حکومت تنها به دلسردی و دلزدگی و در نهایت تحلیل نیروی مبارزاتی آنها منجر خواهد شد.
به قول شاعر دلیر «بیداد خراسانی»،که پس از شعر خوانی در انجمن امیر کبیر در سال ۹۱ ناپدید شد:
اینان که از قبیله شوم سیاهیاند
بیرق به دست شام غریب تباهیاند
گویند این عجوزه شب، راه چاره است!
آبستن سپیده صبحی دوباره است!
ای خلق! این عجوزه شب، پا به ماه نیست!
آبستن سپیده صبح پگاه نیست!
مردم! به سِحر و شعبده در خواب رفتهاید
در این کویر تشنه، پیِ آب رفتهاید
منوچهر مهرآیین
سایت اندیشه نو
|