معادلات سوریه به نفع اسد تغییر می کند


اردشیر زارعی قنواتی


• وقتی تمام قطعات این پازل خونین به درستی در کنار هم قرار داده می شوند منطق سیاسی و حتی نگاه "مرکانتلیستی" به بحران سوریه حکم می کند که می بایست قبل از آنکه دیر شود راهی برای مصالحه سیاسی و دوری از ریسک تغییر چیدمان ژئوپلتیک در یک حوزه حساس منطقه یی به بهانه های واهی جنگ "خیر و شر" یافت شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ دی ۱٣۹۴ -  ۲۷ دسامبر ۲۰۱۵


تحولات سوریه به سمتی حرکت می کند که به نظر می رسد هم اکنون دولت "بشار اسد" و متحدین آن از جمله روسیه دست بالاتر را برای تعیین روندهای سیاسی – نظامی این کشور نسبت به مخالفان داخلی و حامیان خارجی آنان پیدا کرده اند. این در صورتی است که قبل از دخالت مستقیم نظامی مسکو در حدود چهار ماه پیش بسیاری ازسیاستمداران و تحلیلگران "ساعت روزشمار" سقوط دمشق و حتی سرنگونی اسد را کوک کرده بودند و عقب نشینی یا شکست های نظامی ارتش سوریه در عرصه میدانی جنگ تا حدی این وضعیت را نشان می داد. یک تصمیم بزرگ سیاسی – نظامی در عرصه ژئوپلتیک توسط "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه با هماهنگی ایران، حزب الله لبنان و همکاری دولت عراق جهت ورود نظامی نیروی هوایی روسیه در عرصه میدانی جنگ سوریه توانست تمام این معادلات را تغییر داده و حتی یک چرخش معکوس را به نفع رژیم اسد موجب شود. از آنجا که از همان ابتدای بحران سوریه و ورود این کشور به عرصه جنگ های داخلی و نیابتی، نقش قدرت های منطقه یی و بین المللی در رقم خوردن تحولات یک نقش تاثیرگذار و تعیین کننده بوده است در شرایط کنونی نیز بعد از دخالت نظامی مسکو این روند در بحران فراملی سوریه توانست قدرت تعیین کنندگی خود را بر وضعیت موجود تحمیل کند. در شریطی که پیچیدگی بحران سوریه حتی تصور پیروزی را نیز برای هیچ کدام از طرفین مناقشه در چشم انداز نداشت و نخواهد داشت، تمامی معادلات "پیشینی" و "پسینی" در این بحران چندوجهی تنها در چارچوب میزان قدرت "هژمونیک" هر یک از اضلاع منازعه برای تغییر وضعیت و تغییر روند وضع مناسبات قدرت در طول یک مناقشه مزمن، قابل حصول تلقی می شود. در حالی که جناح مخالف و حامیان خارجی آن از همان ابتدای بحران، خارج از این چارچوب عینی در توهم دستیابی به یک پیروزی و مختومه کردن کار رژیم اسد به سر می بردند و با استفاده از کارت بنیادگرایی اسلامی خالق رنگین کمانی از گروه های تروریستی هم چون "داعش"، النصره"، جیش الاسلام" و "احرار الشام" می شدند، بازیگری چون پوتین با درک درست از وضعیت عینی بحران، اهدافی مشخص و قابل دستیابی جهت عمده کردن خطر تروریسم بنیادگرای سنی و الزام تداوم دولت اسد برای اجرای پروسه مصالحه ملی در یک دوره انتقالی را نشانه رفته بود. روند حرکتی اوضاع به خصوص بعد از دخالت نظامی روسیه و وقوع حوادث تروریستی پاریس و سن باردینوی کالیفرنیا که بیش از پیش خطر تروریسم جهادی و داعش را برای محور اروپایی – آمریکایی گوشزد می کرد، بازیگران اصلی را در دو سوی منازعه به این یقین رساند که زمان مصالحه و پذیرش "شر ضرور" فرارسیده است.
در چنین بستری است که در فاصله یک روز از یک طرف در ابعاد نظامی بحران خبر کشته شدن "زهران علوش" رهبر قدرتمند گروه تروریستی جیش الاسلام به همراه معاون و سخنگوی این گروه در حمله هوایی روسیه در "غوطه شرقی" به گوش می رسد و از طرف دیگر با میانجیگری سازمان ملل متحد طرح خروج جنگجویان مخالف اسد از تمامی طیف های اسلامگرایان تروریست از اردوگاه "یرموک" در حومه دمشق پذیرفته و عملی می شود. هم زمانی این دو حادثه به خوبی نشان می دهد که به موازات زیر ضرب قرار گرفتن گروه های جهادی در منطقه استراتژیک دمشق، گروه های تروریست به ناچار به دلیل بر هم خوردن موازنه های سیاسی – نظامی در حساس ترین منطقه عملیاتی مجبور به پذیرش یک عقب نشینی و واگذاری مواضع خود به دولت اسد می شوند. در هر دوی این موارد به درستی می شود رد پای نقش تعیین کننده روسیه و دیگر متحدین منطقه یی اسد برای تغییر معادلات و هم چنین درک بن بست موجود و ظهور خطر سرایت تروریسم جهادی به درون مرزهای اروپایی – آمریکایی را از بطن بحران سوریه توسط جناح حامیان غربی اپوزیسیون سوری مشاهده کرد. با ورود فعال روسیه به متن بحران سوریه محور به رهبری غرب به این واقعیت عینی رسید که در حضور ارتش روسیه دیگر بحث دخالت مستقیم نظامی و سرنگونی اسد برای جایگزینی یک حکومت مطلوب خویش از اساس منتفی شده است و از طرف دیگر به لحاظ ارتباط مستقیم بین گروهبندی های تروریستی در سوریه با حوادث تروریستی در قلب پاریس و سن باردینو غرب از این پس نمی تواند "بر روی اسبی شرط بندی کند که هر زمان هوس کرد یک جفتک هم به صورت صاحبان خوب می زند". صدور قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد بحران سوریه نیز دقیقا در همین راستا به تصویب تمامی اعضای این شورا رسید و برای اولین بار با توصیه "بان کی مون" دبیرکل سازمان ملل موضوع برکناری اسد از قدرت از روند سیاسی حل بحران جدا گردید. این وقایع (کشته شدن علوش و خروج جنگجویان اسلامگرا از یرموک) زمانی اتفاق می افتد که چند روز قبل از آن برای اولین بار موسسه معتبر و صاحب نفوذ "مذهب و ژئوپلتیک" در لندن اذعان کرد که حتی با نابودی داعش حداقل ۶۵ هزار جهادی افراط گرای دیگر به خوبی می توانند جای خالی آنان در سوریه را پر کنند. در این گزارش ضمن تاکید بر اینکه شصت درصد جنگجویان حاضر در بحران سوریه نیروهای افراطی و بنیادگرایان تروریست می باشند گفته می شود "غرب با معطوف کردن تمام توجه اش به داعش، خود را در برابر خطر یک شکست استراتژیک قرار می دهد، شکست نظامی این گروه نقطه پایانی بر جهادگرایی در جهان نخواهد گذاشت". تمام مستندات میدانی و حتی چکیده این گزارش نشان می دهد که مشکل اصلی نه تنها داعش که به طور حتم ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی است که در بستر آنارشی موجود در منطقه خاورمیانه و شاخ آفریقا هم اینک ثبات ملی – منطقه یی و امنیت جهانی را تهدید می کند. وقتی تمام قطعات این پازل خونین به درستی در کنار هم قرار داده می شوند منطق سیاسی و حتی نگاه "مرکانتلیستی" به بحران سوریه حکم می کند که می بایست قبل از آنکه دیر شود و بر قربانیان این منازعه هولناک افزوده گردد راهی برای مصالحه سیاسی و دوری از ریسک تغییر چیدمان ژئوپلتیک در یک حوزه حساس منطقه یی به بهانه های واهی جنگ "خیر و شر" یافت شود.