اتحاد فدائیان خلق: ارزیابی ما از روند آغاز، پیشرفت و حاصل کار پروژه «شکل دهی تشکل بزرگ چپ»
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ دی ۱٣۹۴ -
٣۰ دسامبر ۲۰۱۵
گروه «تدارک و سازماندهی» گزارش خود را زیر عنوان «گزارش چگونگی پیشرفت کار پروژه "شکل دهی تشکل بزرگ چپ" » منتشر کرد. دراین گزارش، شرحی اجمالی از فعالیتهای انجام گرفته طی دو سال و نیم گذشته، و پاسخهای چهارطرف شرکت کننده در این پروژه در مورد «وحدت و شرکت در سازمان واحد» درج شده، ولی این گروه، که مسئولیت عمده پیشرفت پروژه را طی این دوره برعهده داشته، نخواسته و یا نتوانسته است که ارزیابی مشترک و یا یک جمعبندی از حاصل کار آن را ارائه بدهد. اکنون که گزارش گروه «تدارک و سارماندهی» انتشار یافته است، هرکدام از افراد و یا جریانات فعال در این پروژه می توانند، و چه بسا وظیفه دارند، که ارزیابی خودشان را از این روند و سرانجام آن، در اختیار دیگر شرکت کنندگان و عموم علاقه مندان قرار بدهند. این ارزیابی ها راجع به این تجربه جدید تلاش و فعالیت مشترک، می توانند نکات آموزنده ای برای همه فعالان این پروژه و دیگران دربر داشته باشند.
ما هم، به سهم خود، ارزیابی مان از این پروژه را، در سطور زیر، با همه شرکت کنندگان و علاقه مندان در میان می گذاریم. اما، پیش از آن، لازم می دانیم که مروری کوتاه برسابقه این امر، که همواره طولانی شدن بیش از اندازه آن مورد سئوال یا ابهام بوده است، داشته باشیم.
پیشینه مقوله وحدت
۱- تا جائی که به سازمان ما برمی گردد، کنگره هفتم سازمان (تابستان ۲۰۰۶) قطعنامهای را با عنوان «درباره ائتلافها و وحدت حزبی» (با ۹۷ درصد آرا) تصویب کرد که درآن، با اشاره به اینکه «در چند سال اخیر زمینه تفاهم و نزدیکی برنامه ای و بویژه توافق برسر یک برنامه سیاسی در درون جنبش چپ ایران و بویژه چهارسازمان سیاسی چپ یعنی سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران- کومه له، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت و ما، دیده می شود» و با تأکید بر «لزوم همکاری و اتحاد نیروهائی که برای سوسیالیزم می رزمند» و همچنین بر «ضرورت مشارکت نیروهای فعال سیاسی چپ غیرمتشکل»، آمده بود:
«در زمینه وحدت، درچند سال گذشته تمایلاتی در بین بخشی از نیروهای سیاسی چپ و سازمان ما برای غلبه بر پراکندگی و لزوم تلاش در جهت وحدت حزبی شکل گرفته است. تحولات سیاسی ایران و تحولات درونی بخشی از نیروهای سیاسی چپ نیز چشم اندازهای مثبتی را گشوده است. سازمان ضمن تلاش برای گسترش همکاریها بین سازمانهای سیاسی چپ و بویژه چهار سازمان سیاسی چپ فوق الذکر، به مسئله وحدت در چپ توجه داشته و هرآینه فعالیتها و اقدامات مشترک با دیگر سازمانهای سیاسی به سطحی رسید که زمینه وحدت سازمانی را مهیا کرد، کمیته مرکزی سازمان تلاشهای خود را برای رفع موانع پیشاروی آن متمرکز خواهد کرد».
این قطعنامه سرآغاز تلاش تازهای بود از جانب سازمان ما برای غلبه بر پراکندگی در جنبش چپ و گشودن راهی برای شکل گیری یک چپ بزرگ. دراین راه اقداماتی صورت گرفت، ولی وقوع انشعاب در سازمان «کومه له» از یک سو و درخواست سازمان «اکثریت» از سازمان ما برای وحدت دوجانبه و تمایل برخی از اعضای سازمان به این وحدت دوجانبه از سوی دیگر، باعث بروز اشکال و تأخیر در اجرای قطعنامه گردید.
۲- در ماه اکتبر ۲۰۰۷، کمیته مرکزی وقت سازمان ما، برمبنای قطعنامه فوق، قراری را تصویب کرد که طبق آن «شروع بحث وحدت با سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران و با هر فرد و یا جریان سیاسی که آمادگی شرکت دراین پروسه را دارد» در دستورکار قرار گرفت. در ماه ژانویه سال بعد، دیدارها و گفتگوهای جداگانهای با این دو جریان انجام گرفت. «شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران» از این پیشنهاد استقبال و آمادگی خود را برای مشارکت در آن را اعلام کرد. هیأت سیاسی «سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت»، ضمن ابراز تأسف از عدم پذیرش طرح آنها برای وحدت دوجانبه، از پیشنهاد سازمان ما استقبال کرده و مهلت خواستند تا آن را با شورای مرکزی خود درمیان نهند. در ماه ژوئن ۲۰۰٨، شورای مرکزی سازمان «اکثریت»، طی نامهای به کمیته مرکزی سازمان ما، موافقت خود با این پروژه و آمادگی برای شرکت در کمیسیون سه جانبه را اطلاع داد.
اولین جلسه سه جانبه درماه سپتامبر ۲۰۰٨ برگزار و طی آن تصمیم گرفته شد تا «خطوط مشترکی که سه جریان براساس آن تصمیم دارند مباحثات وحدت را پیش ببرند» تدوین شود و بعد از تدوین خطوط مشترک، مراجعه به سایر سازمانهای چپ صورت بگیرد. در این جلسه، همچنین هیأت نمایندگی سازمان «اکثریت» اعلام کرد که این سازمان دو مصوبه در زمینه وحدت دارد، یکی «وحدت دوجانبه» و دیگری «حزب فراگیر چپ» و این پروژه، نه این است و نه آن، و به دلیل نداشتن مصوبه، در رابطه با این پروژه، مشکل حقوقی در آن سازمان وجود دارد. این مشکل حقوقی نیز در کنگره بعدی سازمان «اکثریت» حل شد. از آن پس، جلسات سه جانبه، با افت و خیز و تأخیرهای طولانی، ادامه یافت.
٣- از تاریخ اولین نشست سه جانبه درباره این پروژه تا انتشار«فراخوان» مشترک آن، چهارسال سپری شد. طی این مدت، اگرچه پروژه کاملا متوقف نشده بود ولی، در عمل، دچار فترت گشته بود، به طوری که حتی متن فراخوان مشترک هم که از ابتدا اختلاف چندانی برسر آن نبوده و از حدود دو سال پیش هم آماده انتشار بوده، عملأ منتشر نگردید. این تأخیر طولانی ناشی از دلایل گوناگون بوده که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست. تنها می توان اشاره کرد که برآمد جنبش اعتراضی مردم در سال ۱٣٨٨ و اختلاف نظر و مواضع متفاوت جریانات در ارزیابی از این جنبش و نسبت به جناح بندیهای رژیم حاکم، از عوامل عمده این فترت بوده است. کنگره دهم سازمان ما، در ژوئیه ۲۰۱۲، مسئله تعویق و بلاتکلیفی این پروژه را مورد بحث و بررسی قرار داد و برطبق قراری که دراین زمینه (با ۹۱ درصد آرا) تصویب کرد، «مهلت زمانی حداکثر سه ماهه» را جهت انتشار فراخوان مشترک تعیین کرد. این قرار، به نوبه خود، نقش موثری در تسریع انتشار بیرونی فراخوان در آن هنگام داشت.
انتشار فراخوان
۴- سرانجام، «فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ»، با امضای «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران»، «سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت» و «شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران»، در ۵ نوامبر ۲۰۱۲ (۱۵ آبان ۱٣۹۱)، منتشر شد. یک ماه بعد از آن، جمعی از فعالان منفرد چپ یا «کنشگران چپ»، به آن پیوستند و به عنوان یکی دیگر از طرفهای این پروژه، به مشارکت و فعالیت در آن پرداختند.
۵- همان طور که در فراخوان مشترک آمده، این پروژه براساس «خطوط مشترک» سه گانه زیر شروع شد:
- گسست از سیستم فکری و عملکردی «سوسیالیسم واقعأ موجود» که طی چند دهه در شوروی و تعدادی از کشورها حاکم بود و اساس فکری مسلط در جنبش کمونیستی را تشکیل می داد.
- ما به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندیم و برای تحقق آنها در ایران مبارزه می کنیم. از نظر ما آزادی با عدالت اجتماعی و سوسیالیسم با دموکراسی پیوند عمیقی دارند. ما مدافع حقوق بشر هستیم و علیه هرگونه ستم و تبعیض ملی، طبقاتی، جنسی، نژادی، مذهبی و عقیدتی مبارزه می کنیم.
- اعتقاد براین که جمهوری اسلامی مانع اصلی آزادی، دموکراسی، پیشرفت و عدالت اجتماعی است. از این رو، هدف برنامهای ما، رفع این مانع از طریق مسالمت آمیز به دست مردم و از طریق گسترش جنبش همگانی و استقرار یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدائی دین و دولت در ایران است.
۶- چنان که در «خطوط راهنما»ی آن هم قید شده است، فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ برآن بود که «شکل گیری چنین تشکلی از یک سو نیازمند تبیین پایه های نظری، برنامهای و تشکیلاتی است و از سوی دیگر پیشبرد بحث، گفتگو و همکاری نزدیک» و در عین حال، تأکید داشت که «وارد شدن به روند بحث و گفتگو و تدوین اسناد، لزومأ به معنی تصمیم گیری قطعی از همان ابتدا در مورد امر وحدت نیست، اما به معنی تعهد به مشارکت در این روند است. بعد از اتمام این روند، فعالین چپ و سازمان ها، با توجه به حاصل کارجمعی، خود در مورد وحدت و شرکت در سازمان واحد تصمیم خواهند گرفت».
۷- بعد از انتشار فراخوان، تلاشهای گستردهتری به منظور آغاز اجرای پروژه به کار گرفته شد. «نقشه راه» یعنی برنامهای زمانبندی شده برای اجرا یا پیشبرد پروژه «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» تدوین شده و به تأیید همه طرفهای فعال در آن رسید. تهیه و تصویب نقشه راه، سازمانیابی کنشگران چپ و تعیین نمایندگان (رابطان) آنها در گروه «تدارک و سازماندهی» نیز حدود هفت ماه زمان برد و، درنهایت، در اواسط ژوئن ۲۰۱٣ کلید اجرائی پروژه زده شد.
٨- پیش از پرداختن به بررسی چگونگی پیشبرد پروژه و مسائل مربوط بدان، لازم به یادآوری می دانیم که در مورد این پروژه، از همان ابتدا، درک یکسانی در میان همه شرکت کنندگان در آن وجود نداشته است. صرفنظر از مخالفتها، که به نسبتهای متفاوت در درون هر سه جریان مطرح بودند، در میان موافقان پروژه هم، چه در بین سازمانها، چه در داخل سازمانها و چه در میان کنشگران چپ، برداشت واحدی راجع به آن (هدف، ترکیب، کیفیت، ساختار، نحوه اجرا و ...) حاکم نبود. فراز و فرود پیشبرد پروژه هم، گاهی به نزدیکی و یا دوری برداشتهای مختلف موجود کمک می کرد ولی، درهرحال، این واقعیت بر روند اجرای پروژه و سرانجام آن تأثیرگذار بوده است.
پیشبرد پروژه و مسائل آن
۹- یکی از مسائل مهم در اجرای این پروژه، مدت زمان آن بود که در نقشه راه، دو سال (از ژوئن ۲۰۱٣ تا ژوئن ۲۰۱۵) تعیین شده بود. اهمیت و حساسیت این مسئله، بیشتر از آن رو بود که به واسطه تأخیرهای طولانی پیش از انتشار فراخوان و کندی نسبی در پیشرفت کارها، پس از آن و همچنین با توجه به سرعت تغییر و تحولات در جامعه ما و در جهان، طولانی شدن مدت اجرای پروژه می تواند به خستگی ها و دلسردیها دامن زده و خود به عاملی برای به شکست کشاندن آن تبدیل شود. به همین دلیل، سازمان ما پیشنهاد دوره یک ساله را داشت و ارزیابی می کرد که بسیاری از شرکت کنندگان و بویژه کنشگران چپ، کشش دورهای طولانیتر را ندارند. درهرصورت، به دلیل عدم توافق دو جریان دیگر، مدت زمان دو ساله تعیین شد و ما هم به آن گردن نهادیم.
۱۰- جلب مشارکت فعالان منفرد چپ، از همان آغاز، یکی از ویژگیهای اصلی این پروژه بوده است. اما با وجود توافق اصولی و رسمی هر سه سازمان در مورد ضرورت شرکت آنها به عنوان یکی از چهارطرف تشکیل دهنده این پروژه، درعمل، تحرک کافی برای جلب مشارکت عده بیشتری از آنها انجام نگرفت. درچند شهر اروپائی نشستهائی برای این کار برگزار گردید ولی برخی جاها که ظرفیت بالائی هم داشتند، عملأ نادیده گرفته شد. درنهایت، چند ده نفر از کنشگران چپ در این پروژه شرکت کردند (که غالبأ هم از طیف «فدائی» بودند)، در حالی که امکان جلب چند برابر این تعداد، دور از دسترس نبود.
اما حضور فعال تعدادی از نیروهای منفرد چپ در این کار و فراهم شدن امکان مشارکت دموکراتیک آنها در بحثها و تصمیم گیری ها، فی نفسه، تجربه ای تازه و مثبت بوده است. بسیاری از احزاب و سازمانها و همچنین فعالان غیرمتشکل براین باور بوده و یا هنوز هم هستند که اساسأ امکان همکاری و مشارکت سازمانها و منفردین در یک کار جمعی، در چارچوب مناسبات دموکراتیک، وجود ندارد. پیشبرد این پروژه نشان داد که این کار، به شیوه دموکراتیک، امکان پذیر است.
۱۱- اختلاف نظر پیرامون تعداد گروه های کار و ترکیب و چگونگی تعیین نمایندگان هر طرف در آنها، موجب شد که کار تشکیل گروه های کاری، که قاعدتأ وظیفه تدارک و سازماندهی کارهای مضمونی اصلی پروژه را برعهده داشتند، به درازا بکشد. سرانجام بر سر تشکیل سه گروه کار (علاوه بر گروه تدارک و سازماندهی و گروه دیگری برای اداره سایت و تبلیغات) و در مورد ترکیب آنها، متشکل از دو نفر از هر سازمان و دو نفر از کنشگران چپ در هر گروه، توافق حاصل گردید. درهرصورت، گروه نظری- برنامه ای، تقریبأ ۹ ماه و دو گروه «سیاسی و «اساسنامه» هم حدود یک سال پس از منتشر شدن فراخوان، تشکیل و مشغول کار شدند.
۱۲- مسئله مهم دیگری که در جریان پیشبرد پروژه بروز یافت، این بود که مباحث نظری، برنامهای و یا ساختاری در گروه های کار، پالتاکها و کنفرانسهای عمومی، استقبال و شور و شوق چندانی در میان بسیاری از شرکت کنندگان برنمی انگیخت. در بین بخش بزرگی از شرکت کنندگان، این گرایش و یا روحیه حاکم بود که اکثر بحثهای نظری و برنامهای، موضوعاتی «نسیه» و یا بحثهائی «بی مورد» و «نا لازم» هستند و یا اینکه «ما نمی توانیم به مسائلی که حتی جنبش جهانی چپ نتوانسته جواب بدهد، جواب بدهیم». اما متقابلأ، بحث روی مسائل سیاسی، خط مشی و یا استرتژی سیاسی (روی عناوین معینی از استراتژی سیاسی) نسبتأ داغ بود. واقعیت مسئله این بود که جدا از خود اعضای گروههای کار و چند نفر دیگر، کس دیگری از شرکت کنندگان هیچ طرح و برنامه و پیشنهاد اساسنامه و یا منشور مکتوبی به گروههای کار مربوطه ارائه نکرد، در حالی که طبق آئین نامه مصوب گروه تدارک و سازماندهی، وظیفه اصلی آن گروهها سازماندهی و تدوین پیشنهادهای واصله از سوی شرکت کنندگان پروژه بوده است. در نهایت، خود اعضای گروههای کار دست به کار شدند و رأسآ به تهیه و عرضه طرحها و منشورهای سیاسی، ساختاری و یا برنامه ای مبادرت کردند.
۱٣- اعضای گروه کار «تدارک و سازماندهی» که مسئولیت و نقش بسیار مهمی در پیشبرد این پروژه داشتند، بیشترین زحمات را طی این دوره متقبل شدند و همواره این حساسیت و نگرانی را داشتند که این پروژه را، طبق برنامه زمانبندی شده در نقشه راه، پیش ببرند و از طولانی شدن آن جلوگیری کنند. اما از نقطه نظر درس آموزی از این تجربه، نحوه کارکرد این گروه نیز یکی دیگر از مشکلات این پروژه بود. شرح وظایف طولانی، تراکم کارها و مسائل و اختیارات در این گروه و بعضأ، غالب شدن دیدگاه تمرکزگرا و بوروکراتیک بر آن، تا اندازه ای بوده است که در عمل موجب کندی تصمیم گیریها و فعالیتها می شد، در حالی که این گروه می توانست با واگذاری بخشی از وظایف و اختیارات خود به دیگران، از فشار برخود بکاهد و بر بازدهی کارها بیفزاید.
۱۴- این پروژه، به رغم تمایل و تلاشهای همه فعالان آن، طی دوره دو ساله، نتوانست شتاب و اشتیاق لازم را کسب کرده و آن را حفظ کند. انتشار فراخوان و کوششهای اولیه، امیدواریهائی را نسبت به امکان موفقیت آن، در درون و بیرون افزایش داد و در مقابل، کندی و طولانی شدن انجام کارها و یا بارز شدن اختلاف نظرات موجود، نومیدی را تقویت کرد و اقبال نسبت بدان بتدریج رو به نقصان نهاد. در فاصله نخستین کنفرانس در نوامبر ۲۰۱٣ تا سمینار- کنفرانس چهارم در مارس ۲۰۱۵، در هر کنفرانس از تعداد شرکت کنندگان کاسته شد و در آخرین نشست نیز بخش عمده صحبتها نه متوجه نقد و بررسی اسناد ارائه شده و بلکه معطوف به «چه کنیم؟» بود، یعنی اینکه حالا با وجود چهار طرح منشور نظری و سیاسی و دو طرح اساسنامه، چه کاری می شود کرد و یا چگونه می توان این پروژه را از این بن بست بیرون آورد.
۱۵- در طول مدت اجرای این پروژه مشترک، دیگر همکاری ها، فعالیتها، موضعگیریهای سیاسی و یا صدور اعلامیه های مشترک از سوی چهار بخش شرکت کننده در آن، در قیاس با قبل از انتشار فراخوان، هم گسترش نیافت، در صورتی که زمینه و سوژه فعالیتهای مشترک هم کم نبود و برای بسیاری از فعالان هم این سوال مطرح بود که در حال حاضر که همه این جریانات در راه وحدت و شکل دهی تشکل بزرگ چپ تلاش میکنند، چگونه است که نمیتوانند همکاریهای بیشتری با همدیگر داشته باشند. نحوه مشارکت، نمایندگی و یا امضای کنشگران چپ در فعالیتها و اعلامیه های مشترک، یکی از موانع این گونه همکاریها بود که پس از مدتی و با توافق طرفهای ذیربط مرتفع شد. فعالیتها و اقدامات عملی نیروهای درگیر دراین پروژه نیز اوقات زیادی از آنها را به خود اختصاص داده و نتیجتأ، زمان کمتری را برای پرداختن به دیگر کارها باقی میگذاشت. اما مهمتر از همه اینها، آنچه گسترش همکاریهای مشترک میان جریانات سیاسی فعال در این پروژه را محدود یا دشوار می کرد، اختلاف مواضع و نظرات سیاسی در بین آنها بود.
۱۶- پس از حدود یک سال از آغاز اجرای عملی پروژه، یازدهمین کنگره سازمان ما (تابستان ۲۰۱۴)، موضوع «ارزیابی از روند وحدت» را نیز به بحث و بررسی گذاشت و با تصویب قراری در این باره (با ۷۹ درصد آرا)، ضمن تأکید به این نکته که «اجرای هرچه سریعتر و نقشه مند این پروژه، یکی از عوامل مهم موفقیت این پروژه محسوب می شود»، مقرر داشت که برپایه منشور «فراخوان» این پروژه، در مهلت تنظیم شده در «نقشه راه» پیش رفته و سرانجام آن روشن شود» و کمیته مرکزی سازمان را نیز موظف به پیگیری این روند کرد.
حاصل کار
۱۷- در جریان پیشبرد این پروژه، علاوه بر فعالیتهای گروههای کار، برگزاری جلسات بحث و گفتگو و یا پالتاکها و کنفرانسهای عمومی، مقالات بسیار زیادی پیرامون این پروژه و مضامین مورد بحث و جدل در آن نوشته و منتشر شد. گذشته از اینها، حدود پانزده طرح مشخص یا منشور در زمینه های سیاسی، برنامه ای و ساختاری نیز، در راستای مضمون و مقصود اصلی اجرای پروژه که مطابق فراخوان، «تبیین پایه های نظری، برنامه ای و تشکیلاتی» تشکل بزرگ چپ مورد نظر بود، تهیه و ارائه گردید. با تلاشهای فراوان گروههای کار مربوطه و نویسندگان طرحها، نهایتأ مجموعه طرحهای برنامهای و سیاسی به چهار منشور، و مجموعه پیشنهادهای مربوط به ساختار به دو طرح مختلف اساسنامه تقلیل یافت.
۱٨- با توجه به پایان مهلت کار گروههای کار و با درنظر گرفتن تعدد منشورها، که به نوبه خود نشان دهنده دامنه وسیع اختلاف نظرهای سیاسی و برنامهای برجای مانده بودند، گروه تدارک و سازماندهی تصمیم به ایجاد گروه کار جدیدی به نام گروه «منشور» گرفت و این گروه هم کار خود را از ژانویه ۲۰۱۵ آغاز کرد. تشکیل چنین گروهی در نقشه راه پیش بینی نشده بود ولی به عنوان راهی برای خروج از بن بست موجود، در آن مقطع، در پیش گرفته شد. این گروه با مراجعه به متون منشورهای مختلف و مقایسه بین آنها، فهرستی از اشتراکات و اختلافات موجود را به سمینار چهارم ارائه کرد. اما با وجود کوششهای اعضای گروه «منشور»، تدوین منشور و اساسنامه واحدی میسر نشد، تمدید چند ماهه مهلت فعالیت این گروه هم ثمری نبخشید. در پی تلاشهای دو سال و نیمه، پروژه به پایان راه رسید ولی نتیجه مورد نظر، یعنی تهیه پایه های برنامه ای و سیاسی و تشکیلاتی مشخص و مشترک برای ایجاد سازمان واحد، حاصل نگردید.
۱۹- صرفنظر از مسائل مربوط به پیشبرد این پروژه، نقاط قوت و ضعف آن و یا دستاوردها و نارسائی های آن، عامل عمده ای که پروژه مورد نظر فراخوان را به پایان راه رساند، دامنه و عمق اختلافات موجود است که نه تنها مقولات متعدد برنامهای و ساختاری بلکه مواضع مشخص و ملموس سیاسی را نیز در بر میگیرد. وجود چهار منشور متفاوت، در پی همه مباحثات طولانی دوره گذشته، خود بازتاب دهنده وسعت اختلافات است. از این منشورها، اگر نه چهار، دستکم دو استراتژی سیاسی کاملأ متفاوت استخراج میشود. اختلافات فعلی بیش از آن هستند که بتوان آنها را در چارچوب تفاوتهای تاکتیکی دستهبندی کرد. این اختلافات، در مجموع، اساسأ خط مشیهای متفاوتی را برای این مرحله از تغییر و تحول در جامعه ایران ترسیم میکنند.
۲۰- وجود اختلاف نظر در میان نیروهای شرکت کننده در این پروژه، چه در میان سازمانها و چه در بین فعالان منفرد چپ، از همان ابتدا، امری پوشیده برای آنها و دیگران نبوده است. اما این نیروها، با علم به واقعیت این اختلافات، برای غلبه بر پراکندگی و ضعف چپ، تلاشهایی را شروع کردند که فراخوان برای «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» ترجمان آن خواست مشترک در آن زمان بود. این امیدواری در جمع شرکتکنندگان غالب بود که از طریق بحث و جدل و اقناع، گسترش همکاریهای فیمابین، با ورود و مشارکت نیروهای بیشتر در این پروژه و جا به جائی های احتمالی، برخورد با واقعیات عینی و تأثیرگذاری تحولات جاری، امکان شکلگیری تشکل جدید و بزرگتری در این طیف چپ وجود دارد. ولی با وجود همه کوششها، عمدتأ به دلیل ناکافی بودن اشتراکات و برجای ماندن اختلافات مهم، آن امیدواری در عمل برآورده نشد و این پروژه با ناکامی مواجه گردید. پاسخهای گوناگون چهار طرف شرکت کننده در این پروژه به گروه تدارک و سازماندهی و ناتوانی این گروه در ارائه یک جمعبندی مشترک از چگونگی پیشرفت پروژه نیز براین واقعیت گواهی می دهند.
۲۱- پس از آنهمه تلاشها و فعالیتها، رفت و آمدها، نشست و برخاست ها، گفتگوها، بحثها، نوشته ها و ...، صحبت کردن از اینکه «اراده لازم برای وحدت وجود نداشته»، در واقع، جائی ندارد. اختلاف اصلی بر سر حضور این یا آن سازمان سیاسی یا فرد نیست. پیداست که هرکدام از سازمانها و هریک از افراد شرکت کننده در این پروژه، به خاطر نحوه برخوردشان به این پروژه و به نسبت میزان مشارکت و مسئولیت شان در اجرا و پیشبرد آن، در حاصل کار و سرنوشت آن هم سهیم بوده و هستند، لکن سخن بر سر «تقصیر» این یا آن جریان و فلان و بهمان نیست و اساسأ نیازی به «مقصریابی» وجود ندارد. آنچه سرنوشت کنونی این پروژه را رقم زده، در اساس، اختلاف مواضع و نظرات نیروهای شرکت کننده در آنست که در قالب منشورها و با اسناد مختلف دیگر خود را نشان می دهند.
۲۲-باید بر این واقعیت دقت کرد که باوجود تنوع نظرات و بروز آن از همان ابتدای کار، اما تلاش کمی در دوره هیجده ماه، علیرغم آن که برای بحث و تبادل نظر پیشبینی شده بود، برای بحث و گفتگو و کنکاش پیرامون تفاوتها و بررسی و نقد نظرات و مختلف صورت گرفت. بسیار کم بحث بین نظرات درگرفت و بیشتر انرژی به توضیح مواضع اختصاص داده شد، بدون آن که تلاش شود تا اختلاف این تفاوتها برجسته شود و دوری و نزدیکی آنها به یکدیگر روشن شود. جمعی این سو و جمعی آن سو یکدیگر را یافتند و منشورها نوشته شد.
۲٣- اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان در این پروژه اکنون اذعان دارند که اشتراکات موجود (اشتراکاتی که از طریق مقایسه منشورهای مختلف به وسیله گروه منشور استخراج شده) برای ایجاد سازمان واحد کافی نیست. هرگاه چارچوب و محتوای منشور (برنامه یا پلاتفرم و یا ...) مورد نظر ما این باشد که «ما که هستیم، چه میخواهیم و چگونه میخواهیم به خواستهها برسیم»، اشتراکات موجود هویت و سیمای مشخص و روشن یک سازمان واحد و خط مشی سیاسی معین آن را ترسیم نمی کند و یا به عبارت دیگر، اختلافات موجود مانع از شکل گیری تشکل جدیدی است که بتواند بر مبنای برنامهای معین و منسجم، فعالیت موثری را در عمل پیش ببرد. در درون یک سازمان سیاسی، با سابقهای معین، هم طبعأ اختلاف نظرات سیاسی یا ساختاری بروز میکند و میتواند حتی مسائل استراتژیک هم شامل شود. اما ایجاد یک تشکل جدید سیاسی با دو استراتژی کاملأ متفاوت سیاسی، اگرنه بی معنی، مسلمأ بیهوده است، زیرا که در اولین گام پراتیک خود، به واسطه ابهامات و تناقضات درونی خویش، زمینگیر می شود.
۲۴- شکست این پروژه، با همه صدمات و تبعات آن، البته به معنی پایان کار نیست. همه ما از پریشانی و پراکندگی چپ رنج میبریم و در حد توان خود برای غلبه بر آن میکوشیم. با بهرهگیری از تجربیات و دستاوردهای این پروژه، میتواند و باید برای طرحهای دیگر در راستای همگرائی و وحدت چپ اندیشید. حاصل کار جمعی یا دستاورد مکتوب آن پروژه، یعنی چهار منشور برنامه ای و سیاسی، دو طرح اساسنامه و فهرستی از اشتراکات و اختلافات، به هر کیفیت، نشان دهنده توان و ظرفیت این جمع شرکت کننده در این پروژه بوده است. تهیه و انتشار این اسناد، به سهم خود، به روشنی بخشیدن به هویت، مبانی نظری و استراتژی سیاسی این طیف چپ و مشخصتر کردن صفبندیها و گرایشهای درون آن، یاری رسانده است. (این مطالب که در فوریه و مارس ۲۰۱۵ انتشار یافته، اکنون هم در برخی از سایتهای اینترنتی و از جمله سایت سازمان، برای مراجعه علاقه مندان قابل دسترسی است)
در هر حال استفاده از آموزه ها و دستاوردهای این پروژه، مستلزم ارزیابیهای دقیق، صریح و منصفانه، از جوانب گوناگون، از این تجربه طولانی است و ما ضمن ارائه این ارزیابی، از سایر شرکت کنندگان و علاقهمندان آن پروژه هم دعوت میکنیم که ارزیابی خودشان را در این باره عرضه بدارند.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
دسامبر ۲۰۱۵
|