جماعت دیجیتالی
علی آقابخشی
•
ریشه خطرهایی که در عصر سرمایهداری مالی و انقلاب علمی و فنی و فرافناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه بشری را با پیامدهای مرگبار تسلیحاتی و هستهای، روانی، زیست محیطی، جمعیتی، جنگ و فقر مواجه ساخته است، میتوان در ترکیب غیرطبیعی امکانات جهانی فناوریهای جدید و پیشرفته با مفاهیم ارزشی عقب مانده و کهنه جستجو کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ دی ۱٣۹۴ -
٣۱ دسامبر ۲۰۱۵
در یک محفل دوستانه، متفکری میگفت امروز آدم هر قدر هم که اهل علم و دانش و پژوهش باشد، وقتی وارد یک جمع میشود، مشاهده میکند که تمام فضای آنجا تحت تأثیر جوکهایی است که با گوشیهای همراه (موبایل) فرستاده میشود. وقتی از او علّت چنین پدیدهای را میپرسند، جواب میدهد زندگیتان را بکنید، دنیا تغییر کرده است!
به راستی که جهان تغییر کرده و همواره هم در حال دگرگونی است و اصولاً سیر تکامل و اختراعات و اکتشافات علمی هیچگاه متوقف نمی شود. هر تغییر و تحول جدید نیز مجموعه تازه ای از تناقض ها را در جامعه بشری به وجود میآورد. اما با اطمینان میتوان گفت که درهیچ دوره ای در تاریخ بشر مانند امروز،مردم و بویژه جوانان و دانش آموزان به این حد امکان تعامل با دیگران نداشته اند و از اینهمه اکتشافات، اختراعات، امکانات، منابع و اطلاعات و فناوریهای ارتباطی و دیجیتالی برخوردار نبودهاند.
البته نتیجه علم واقعی و پویا، با منابع کتابی و غیر کتابی، انبارهای راکد اطلاعات و علم بی عمل فرق دارد. سعدی می فرماید :« دو کس رنج بیهوده بردند وسعی بی فایده کردند، یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد. علم چندانکه بیشتر خوانی ،چون عمل در تو نیست نادانی.» نتیجه علم واقعی ، بینش و هوش و فراستی است که به کمک آن بتوان اطلاعات را تجزیه و تحلیل کرد،مطالب خوانده و دیده و شنیده شده – اعم از کتابی و غیر کتابی، دیجیتالی و غیر دیجیتالی – را مورد نقد و آزمایش و عمل قرار داد و چکیده ها را بیرون کشید و با استفاده از آنها زندگی و تمام عرصه های مادی و معنوی حیات بشر را پربار ساخت و با ابتکار و خلاقیت به پیش راند. اگر چنان هوش و فراست و بینشی که چکیده علم وفرهنگ است حاصل نشود ،مغز انسان فقط به صورت مخزن مطالب و اطلاعات بی حاصلی در می آید که هر لحظه از طریق فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی و انواع رسانهها، بویژه رسانههای بزرگ Megamedia (شرکتهای بزرگ ایجاد شده از ادغام شبکههای رادیو تلویزیونی، تلفنی، شبکههای سراسری کامپیوتری، مراکز تولید برنامههای تفریحی و سرگرم کننده، خبرگزاریها، ارتباطات ماهوارهای) و شبکههای اجتماعی مجازی به خوردش داده می شود و اگر هشیار نباشد از او عنصری منفعل، سلطهپذیر، بیاحساس مسئولیت و مورد پسند حکومتگران سیاستباز میسازد. به همین دلیل است که امروز با وجود عقل و دانش و فرا فناوریهای شگرف، کار دنیا تابع هیچ گونه نظم و نظام و منطق درستی نیست و مانند دوران بربریّت ،زور و قلدری بر این جهان سردرگم حاکم است. همین جا لازم به ذکر این نکته است که در زندگی خصوصی، هر فرد پاسخگوی اعمال خودش است و تاوان اشتباهات خودش را میپردازد، اما در زندگی عمومی تاوان اشتباهات یا سیاستهای نادرست حکومتگران سیاستباز، قلدر و زورگو را نخست دیگران میپردازند. اشتباهاتی که ممکن است روزگار میلیونها نفر را سیاه کند. باربارا تاکمن (۱۹٨۹-۱۹۱۲) تاریخنویس آمریکایی نوشته است: « انسان در تمام زمینهها شگفتی آفریده است ، جز در زمینه حکومت.» او بد حکومتی یا سوء حکومت را چهار گونه و اغلب آمیزهای از این چهار گونه دانسته است: ۱-استبداد یا ظلم و فشار. ۲-جاهطلبی بیش از حد، مثل دو بار تلاش آلمان برای تسلط بر اروپا. ٣-بی کفایتی یا انحطاط، مثل آخرین خاندان امپراتوری چین. ۴-نابخردی و حماقت یا اصرار در کژفکری، یعنی سیاستهای مخالف منافع مردم و کشور ذیربط. خیلی پیشتر از خانم باربارا تاکمن، جان آدامز (۱٨۲۶-۱۷٣۵) دومین رئیس جمهوری آمریکا نیز چنین اعتراف کرده بود «درحالی که همه علوم دیگر پیشرفت داشته است، علم حکومت متوقف مانده و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمیشود».
اگر غیر از این بود،لازم می شد که دراین دوران فرا فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، دانشمندان، سیاستمداران و متفکران بشر دوست در تعیین سرنوشت بشر نقش مهمی داشته باشند و سیاستبازان و سوداگران،یکّه تاز میدان سیاست و حکومت نباشند. اما این حکومتگران سیاستباز و اربابان دنیای زر و زور و اسلحه و پول در دورهای که جهان- بجز بخش های عقب مانده – دگرگون شده است، برای ادامه هر چه بیشر سلطه خود و بهره برداریهای بی رویه ،ناعادلانه و آزمندانه از منابع ، ثروت ها و مواهب ،مردم را به شیوه های ظریف خنثی و سرگرم و سردرگم میکنند تا زندگی کنترل شده شان راداشته باشند و با دستاوردهای انقلاب اینترنتی و دیجیتالی موی دماغشان نشوند.
در واقع، این فرا فناوریهای ارتباطی واطلاعاتی، انقلاب اینترنتی دیجیتالی و شبکه های اجتماعی مجازی اثر شگرفی برزندگی مادی و معنوی مردم گذاشته و دنیایی تازه به وجود آورده که هم دارای جنبههای منفی مثل جاسوسی یک جامعه از جامعهی دیگر وسرگرم کردن، کنترل کردن، شایعه پراکندن، آدرس غلط دادن، گیج کردن، فریفتن و بازی دادن مردم است، و هم دارای جنبههای مثبت مثل انتقال اطلاعات و جنبههای آموزشی، روشنگری و همراه شدن با تغییرات در جهت آرامش، آسایش، پیشرفت، نیکبودی و بهبود کیفیت زندگی است. انقلاب دیجیتالی و فرا فناوری ارتباطی همچنین روابط قدرت و سلطه را دگرگون کرده است وبه عنوان مثال اکنون دیگر « جماعت »یا «انبوه مردم» معنی و مفهوم قدیمی خود را از دست داده وبه نظر یکی از متفکران فرهنگی به نام بیونگ –چول هان Byung – Chul Han (متولد ۱۹۵۹ ) به صورت «جماعت دیجیتالی» در آمده است. البته آن بخش از کسانی که با اطلاعات و ارقام ، کامپیوتر و مانند اینها سر و کار دارند و به صورت آنلاین در اقتصاد دیجیتالی جهانی کار می کنند و به سایبر تاریا Cybertariat یا پرولتاریای سایبری (کارکنان یا کارگران کامپیوتری) شهرت دارند، متمایز از این جماعت هستند.
طیف وسیع مردمیِ جماعت دیجیتالی مانند « جماعت»قدیمی پر جنب و جوش و با روح نیست و اجزای آن را عناصر منفرد وتک صدایی ،غیر جدّ ی ، و در هر شرایطی موبایل (گوشی هوشمند)به دست تشکیل می دهند که درعین در کنارهم بودن، با هم بیگانه هستند و ازاین رو به آنها جماعت تنها Lonely Crowd اطلاق می شود.
در واقع، سیاستبازان و سوداگران حاکم دنیا، به نحو ظریف، زیرکانه و فریبکارانه ای مردم را سرگرم می کنند تا کاری به کارشان نداشته باشند. مثلاً بینشان تفرقه می اندازند یا آنها را به کارهایی مثل تفریحات ناسالم، قهرمانبازی، بدنسازی یا توپ بازی حرفهای مشغول می کنند و بدین منظور سرمایه گذاری ها و کمکهای پنهانی و بودجههای کلان اختصاص میدهند و این کارها را چنان کالایی، جذاب یا پولساز می کنند تا مردم به دنبال تفریحات سالم مثل انواع ورزش همگانی به عنوان بهداشت جسم و روح، کارهای مفید تولیدی، کارهای فرهنگی و فکر ساز مثل کتاب، مطبوعات و هنرهای عالی نروند یا افراد را در دام های اجتماعی (مثل موقعیت های اجتماعیی که باعث تحریک و ترغیب مردم و بویژه طیف طبقه متوسط برای عمل کردن مطابق منافع شخصی میشود تا منافع بلندمدت جمعی) گرفتار میسازند به طوری که هرکس در کار و زندگی موفق نشود، در درجه نخست، خودش راسرزنش میکند و مقصّر میداند. چنین افرادی بر اثر تبلیغات مداوم «رسانه های بزرگ» و شبکههای اجتماعی مجازی قدرتمند و مطالب و برنامه های سرگرم کننده یا بیمحتوا مغزشان شسته میشود و جای شکّ و تردید و انتقاد برایشان باقی نمی ماند. آنها ممکن است حتی ازتحت سلطه بودن خودشان هم آگاه نباشند و گمان کنند چون می توانند در دنیای مجازی هر چیزی بگویند، لایک بزنند یا نظر بدهند خیلی هنر کرده اند. با اینهمه، بیشتر افراد جماعت دیجیتالی که اهل بررسی مطالب جدّی یا خواندن کتاب و روزنامه حتّی از نوع دیجیتالی اش هم نیستند ،اگر چه ممکن است با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه دارند و ندانند ار کجا میخورند ، اما دلشان به همین موبایل ها و جوک ها خوش است. جهان بدجوری تغییر کرده است!
برتولت برشت (۱۹۵۶-۱٨۹٨) نویسنده و شاعر آلمانی در بخشی از شعر به آیندگان نوشته است:
به راستی که من در روزگار سخت و سیاهی زندگی میکنم
روزگاری که فقط حرفهای احمقانه بی خطر است
چهره بی چین و اخم از بی احساسی و بیدردی نشان دارد
و آنکه میخندد، خبر وحشتناک را هنوز نشنیده است
میگویند بخور، بنوش و شادباش
اما من چگونه میتوانم بخورم و بنوشم
هنگامی که میدانم غذایم را از چنگ گرسنهای ربودهام
و به جام آبم تشنهای محتاجتر است
اما با همه این حرفها
من باز هم میخورم و مینوشم ...
بی سبب نیست که نظام مسلط زور و اسلحه و پول سالار که میخواهد با استفاده از شیوههای ناپسند و حیلههای کثیف بیشترین سود را ببرد، روح و جسم انسان را تسخیر کند و بر منابع مهم چنگ اندازد همچنان به حیات خود ادامه میدهد و با وجود شکاف فزاینده و عمیق بین فقر و ثروت و بین به اصطلاح آدمهای خیلی مهم (ویآیپی)! و آدمهای غیرمهم، اثری از یک جنبش جدی و نیرومند در جهت دگرگونیهای بهتر مشاهده نمیشود.
به نظر میرسد که انسان برای رهایی از چنین وضعیتی چارهای ندارد جز اینکه در زمینه حکومت هم شگفتیساز شود و مثلاً به جای ارزشهای گروهی (حرفهای، طبقاتی، ملی، فرقهای، مرامی و جز اینها) با استفاده از تمام امکانات و دستاوردهای پیشرفته موجود، اخلاق و تفکر جدیدی را براساس برتری «ارزشهای انسانی جهانی» مثل حق زندگی با کیفیت مطلوب، آزادی، عدالت معمول دارد و از هر آنچه که باعث «جدا شدن» مردم از هم میشود دوری کند و بر آنچه که باعث «اتحاد» مردم میشود پای فشارد.
ریشه خطرهایی که در عصر سرمایهداری مالی و انقلاب علمی و فنی و فرافناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه بشری را با پیامدهای مرگبار تسلیحاتی و هستهای، روانی، زیست محیطی، جمعیتی، جنگ و فقر مواجه ساخته است، میتوان در ترکیب غیرطبیعی و غیرعادی و غیرمعقول امکانات جهانی فناوریهای جدید و پیشرفته با مفاهیم ارزشی عقب مانده و کهنه جستجو کرد. از این رو، ضرورت دارد که جامعه زحمتکش بشری با برداشتن پرده تیره و ساختگی از دیدگان، با خود اندیش شدن و خروج از مرحله صغارت، با درک علمی و احساسات و عواطف مثبت و عالی، با تلاش در راه حق و حقیقت، هشیارانه و عاقلانه از جنگ و کاربرد تسلیحات کشتار جمعی به عنوان شیوه حل تناقضات و تعارضات بین حکومتی جلوگیری کند و نقشههای حکومتگران و سیاستبازان جنگ افروز را نقش بر آب کند و با پیروی از اخلاق و تفکرات جدید انسانی از جمله در جهت کاربرد روشهای مسالمتآمیز حل اختلاف، برقراری عدالت اجتماعی، معمولسازی هنجارهای صداقت و درستکاری در روابط بین فردی، و تنظیم روابط بینالمللی براساس دوستی و همکاری، حفاظت از محیط زیست، محو تمام اشکال مسئولیت گریزی و ظلم و بیعدالتی، محو تمام اشکال نفرت از انسان مثل نژادپرستی، ناسیونالیسم افراطی و ملیت پرستی سفیهانه، تعصبات فرقهای و مرامی، تبعیضات و تبلیغات «ویآیپی» گری بکوشد و در راه شناسایی بدون قید و شرط شأن هر فرد و حق او برای آزادی تفکر، تحرک و تغییر مکان، انتخاب کار و زندگی شرافتمندانه، رشد و توسعه تواناییها و فعالیتهای ابتکاری و خلّاق گام بردارد و خود را از چارچوبهای جماعتهای بیعمل دیجیتالی و از هر گونه بندگی و اسارت ناخواسته یا خودخواسته رها سازد تا زندگی به بهترین شکل ممکن درآید.
|