طنز مشروطه و معاصر ۲


بیژن باران


• در بخش ۱ این جستار نمونه های طنز مشروطه و معاصر در روابط خارجی، دولت، سانسور آمد. اکنون طنز با نمونه هایی از فساد، دزدی، زحمتکشان، عقبافتادگی، فقر، مبارزه، خرافات، زنان است. با نمونه هایی از طنز معاصر می توان دید که معضلات جامعه در این ۱۰۰ سال حل نشده اند. در جامعه فعلی مسایل زیستبومی، عنصر امپریال، اختلاس هم افزوده شده اند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ دی ۱٣۹۴ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۱۵


 ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی/ چه توفیقی از این بهتر که مردم را بخندانی !

در بخش 1 این جستار نمونه های طنز مشروطه و معاصر در روابط خارجی، دولت، سانسور آمد. اکنون طنز با نمونه هایی از فساد، دزدی، زحمتکشان، عقبافتادگی، فقر، مبارزه، خرافات، زنان است. با نمونه هایی از طنز معاصر می توان دید که معضلات جامعه در این 100 سال حل نشده اند. در جامعه فعلی مسایل زیستبومی، عنصر امپریال، اختلاس هم افزوده شده اند.

شاعران طنز فراوانند. شوخی زندگی را بامزه تر می کند. خرمشاهی در توفیق و گل آقا طنز نظم نشر کرد؛ در 70 سال شاعری، ابیاتی از او ضرب المثل شده اند: در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست، چوب خدا صدا ندارد. با حالت، خطیبی، سهیلی، عمران صلاحی، صابری فومنی کار کرد. صالحی آرام متولد همدان 2 کتاب طنز دارد: همچو شرر خندیدن، همچو شکر خندیدن. برخی طنزها جنبه تفریحی دارند. زبان طنز به محاوره نزدیک بوده؛ یا اصلا محاوره ای است. نمونه: شمس العماره ترانه قدیمی را جلال همتی خواند: برفتم بر در شمس العماره/ همون جایی که دلبر خونه داره/ زدم بر حلقه در/ یارم اومد دم در.

حاکمیت ایران در 100سال گذشته عقده امپریال/ سرزمینهای همجوار گذشته را داشته؛ این عقده را ترکیه برای رجعت به دولت فراگیر عثمانی و عربستان برای دولت گسترده خلافت هم دارند. در آغاز سده 20م، دول خارجی روس و انگلیس در امور داخلی ایران انگولک می کردند. در سده 21م دولت جمهوری اسلامی/ شیعی در امور داخلی همسایگان- بحرین، افغانستان، غزه، یمن، عربستان، عراق، سوریه- انگولک می کند. در طنز نفرت خارجی استعمار سده 20م به کینه به عرب و ترک تبدیل شده.

4- فساد، دزدی. در حاکمیت همیشه عناصر فاسد، مختلس، سودجو هستند. افزایبش درآمد نفت و گاز دامنه اختلاس در 100 سال گذشته را به ارقام نجومی رساند. ایرج در مثنوی عارفنامه مردم را 3گروه کرد: 1- دزدان اختیاری، بزرگان، خوشگه مقدسان، سیاستمداران که با بیگانگان پیوند داشته؛ میهن برای آنها بی ارزش است. 2-دزدان اضطراری، کارمندان دولتی، مفلس، نیازمند به درآمد زیر میزی، نامشروع. 3- رعایا، نه آزادی داشته؛ نه قانون، نظم، حقوق دیگران را می پسندند. در کتاب یاداشتهای علم برای روشنفکرانی چون پاکنژاد، از پهلوی 2 نقل شده که او عنتلکتوئل را با تاکید و لحن تفرعن روی عن تلفظ می کرد. ایرج هم در شعر زیر روی کلمات همصدا، تقلید، آداب بازی کرد:
نشسته بود /فلانی/ بمصدر مجلس درس/ بجای لفظ عن اندر کتاب خود، من دید
قلم تراش و قلم بر گرفت و من عن کرد/ سپس که داشت در آن باب اندکی تردید
یکی زود این دید و گفت با دگران/ جناب آقا عن کرد جمله عن بکنید

عشقی 1273-1303در 17 سالگی روزنامه نامه عشقی را چاپ کرد. با مهاجرت به استانبول، اپرای رستاخیز شهریاران ایران، نوروزی نامه را سرود. شعر خر تو خر او در افواه افتاده؛ سطرهایی از آن، "بشنو و باور مکن، خر تو خر" تکیه کلام شدند:
این چه بساطی است، چه گشته مگر؟/ مملکت از چیست؟ شده محتضر!
موقع خدمت همه مانند خر/ جمله اطباش، به گل مانده در
به به از این مملکت خر تو خر/ بشنو و باور مکن
جان پسر، گوش به هر خر مکن/ بشنو و باور مکن
تجربه را باز مکرر مکن/ بشنو و باور مکن
مملکت ما شده امن و امان/ از همدان تا طبس و سیستان
مشهد و تبریز و ری و اصفهان/ ششتر و کرمانشه و مازندران
امن بود، شکوه دگر، سرمکن/ بشنو و باور مکن

طنزنویسان، طنزسرایان، کاریکاتوریست های انقلاب مشروطه ارزش های مدرن پیشرفت، تجدد، تحول، آزادی، برابری، عدالت را به زبان ساده به مردم گفته؛ خواستند ذهن شان را بیدار کنند. محاسب الملک 100 سال پیش مسایلی را طرح کرده که هنوز در جامعه امروز مطرحند. از طنز مشتی اسمال:
کس ندیدیم بجز دون و لش و دزد و دغل/ حاجی خرده فروش گفت به ابرام کچل
روح مشروطه ز ما والله بیزار شده
جلتا فکر تلکه به دو صد شیوه و رنگ/ ما همه لول و پاتیلیم ز افیون و ز بنگ
از ممد جنی گرفته تا به کل مهتی پلنگ/ صاف در خورخور خوابیم بکل مست و ملنگ
کی میگه ملت ایران همه بیدار شده؟
مشتی اسمال هر آنکس که خیانت کرده/ یا به دزدان ستم پیشه اعانت کرده
یا که خود دزد شده ترک امانت کرده/ یا که دزدی ز دگر دزد حمایت کرده
آقا سردار شده یا آقا سالار شده
mashrootiat.pchi.ir طنز مشروطه: ابراهیم نبوی

ایرج وجدان آگاه روشنفکر را "کرم سیاست" نامیده که قشر "سیاست پیشه" آنرا نداشته؛ با "حیله" از هم دیگر حمایت کرده؛ عدم "عقل و ایمان" را در ایران رایج کرد:
تو این کرم سیاست چیست داری؟/ چرا پا بر دم افعی گذاری؟
سیاست پیشه مردم حیله سازند/ نه مانند من و تو پاکبازند
سیاست پیشگان در هر لباسند/ بخوبی همدیگر را می شناسند
بدین رو یکدیگر را پاس دارند/ یکیشان گر به چاه افتد در آرند
نمی دانی که ایران است اینجا/ حراج عقل ایمان است اینجا

فروغی وزیر دستور بازسازی قبر فردوسی را در 1313-1311 بخرج مردم با معماری حسین لرزاده بسبک هخامنشی داد ایرج سانسور جراید را عامل سکوت "اهل ادب" دانسته؛ نوشت: زنده در گور کنند اهل ادب را لیکن/ قبر فردوسی طوسی را آباد کنند. در 1343 با نظارت سیحون تعمیر شد. ایرج با عارف آواز خوان دوست بود؛ به او سفارش کرده؛ "صدیق/ ریا" چاپلوسی وزیران و وکیلان گفته؛ تعبیب = عقب، دعای پایان نماز، نقض/ تایید؛ هیات =گروه، ظاهر، نجوم؛ کول= پشت، دوش؛ با کنایه "ماست، هیات، زمین" تصویر کرد:
بیا عارف بکن کاری که گویم/ تو با من دوستی خیر از تو جویم
چو نطقت خوب و آوازت درست است / سورات هم اگر کم بود بودست
عموم روضه خوانان بی سواد اند / ترا این موهبت تنها ندانند !
سر منبر وزیران را دعا کن/ صدیق ار نیست ممکن با ریا کن
بگو از هیأت این هیأت ماست / که در این فصل پیدا می شود ماست
ز اصلاحش چه می خواهی از این بیش /که نبرد در وزارتخانه یک ریش !
وکیلان را بگو روح الامین ند/ ز عرش افتاده پا بند زمین ند
غم ملت ز بس خوردند مردند / ورم کردند از بس غصه خوردند
بزرگان هم چو بینند این عجب را / که عارف بسته از تعبیب لب را
کنند آجیل ماجیل تو را کول / که وافورت دهد با دست مقبول

استعداد ادبی هدایت در داستانها و انتقادها تبلور یافت. ریشه طنز او از کجا و پیامد چه چیزی بود؟ کاتوزیان چند دهه پژوهش ادبی خود را در کتاب‌های زیر نشر کرد: صادق هدایت و مرگ نویسنده؛ صادق هدایت، زندگی و افسانه یک نویسنده ایرانی؛ نقدی بر بوف کور هدایت؛ طنز و طنزینه هدایت. او داستان‌هایش را به 4 دسته تقسیم کرد: 1- ناسیونالیست رمانتیک/ پان‌ ایرانیست مانند نمایشنامه پروین دختر ساسان. ۲- رئالیست انتقادی مانند داستان کوتاه محلل.

3- طنز و طنز‌نامه‌ها مانند وغ وغ ساهاب. ۴- جریان سیال ذهن مانند بوف کور. انتقاد او به جهان و جامعه در 4ژانر تبلور یافت: 1- طنز مسایل اجتماعی در وغ وغ ساهاب، 2- ادبی در ترانه های خیام، 3- سیاسی در حاجی آقا، 4-کیهانی در افسانه آفرینش. نمونه طنز تلخ نظم هدایت در باره تنهایی:

حــال ما با دود و الکـل جا نمی آیــد رفیـق/ زنــدگی کردن به عاشق ها نمی آیـد رفیق
روحــمان آبستـن یک قرن تنها بودن است/ طفـل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیـق
دستهایت را خودت «هـا» کن اگر یخ کرده اند/ از لب معشـوقه مان «هـا» نمی آید رفیق
هضـم دلتنگی برای موج ها آسان نبود/ آب دریـا بی سبب بالا نمی آیــد رفیـق
یا شبیـه این جماعت باش یا تنها بمـان/ هیچ کس سمتِ دلِ زیبـا نمی آید رفیق

طنز می‌تواند شیرین یا تلخ بوده که هر دو در آثار هدایت هستند. طنز هدایت تلخ است که یادآوری، گوشزد، هشدار هم با خودش دارد. هدایت با کلبی‌مزاجی، دنیا را زشت و بد دیده؛ که این 2 را مسخره کرد. خیلی هم استاد بود. در این مسخره کردن او بیشتر از آنکه خنده‌دار باشد گریه‌آور است. خیلی از «غزیه»های وغ وغ ساهاب شیرین‌اند. داستان تمثیلی «خر دجال» اگر شیرین نباشد بامزه است. پسوند "-ینه" در اسم طنزینهIrony بقرار زیر است. در فارسی «ین» پس از اسم آن را صفت کرده؛ ه غیرملفوظ در انتها آن را ‌اسم می‌کند. مانند دیر، دیرین، دیرینه. محمدعلی همایون کاتوزیان: هدایت هم طنز تلخ دارد هم شیرین   www.akhbar-rooz.com

طنز نثری جهان را ثنوی سفید/ سیاه دیده؛ در باره دولتمردان هم شبیه طنز صدر مشروطیت است. در حاجی آقا، صادق هدایت، نشر ۱۳۴۴ آمده: در توی دنیا دو طبقه مردم هستند: بچاپ و چاپیده. اگر نمیخواهی جزو چاپیده ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی. سواد زیادی لازم نیست، آدم را دیوانه می کنه و از زندگی عقب می اندازه. فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن. چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافیست، تا بتوانی حساب پول را نگهداری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟ حساب مهمه! باید هر چه زودتر وارد زندگی شد. همینقدر روزنامه را توانستی بخوانی بسه. باید کاسبی یاد بگیری.

با مردم طرف بشی، از من می شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا میتوانی عرض اندام بکن. حق خودت را بگیر. از فحش و تحقیر و رده؟ نترس، حرف توی هوا پخش میشه. هر وقت ازین در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو.

فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی سواد. چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد تا کار بهتر درست بشه. نان را به نرخ روز باید خورد. سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی. من می خواهم که تو مرد زندگی بار بیایی و محتاج خلق نشی. کتاب و درس و اینها دوتا پول نمی ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی: اگر غفلت کردی تو را می چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی و چندتا کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه. آسوده باش!

من همه ی این وزرا و وکلا را درس میدم. چیزیکه مهمه باید نشان داد که دزد زبر دستی هستی که به آسانی مچت واز نمیشه و جزو جرگه ی آنهایی و سازش می کنی. باید اطمینان آنها را جلب کرد تا ترا از خودشان بدانند. ما توی سرگردنه داریم زندگی می کنیم!

5- زحتمکشان. فقر عموم کشاورزان، کارگران، کارمندان، مستخدمان در تضاد موهش با اشراف بود. صابر 1862-1911شاعر آذربایجان قفقاز و همکار روزنامه ملانصرالدین بود. او فارسی، عربی، آذربایجانی، روسی آموخت؛ شعر فضولی سرمشق او بود. او اشعار فارسی را به ترکی ترجمه کرده؛ به ترکی هم سرود. طنز فارسی او روان، پر از واجآرایی، جملات کوتاه بود که با نام مستعار هم شناخته می شد:

ننه جان خواب بودم خواب دیدم
ماه رمضان شد ننه جان/ نان و گوشت ارزان شد ننه جان
خواب من دروغ بود ننه جان/ هر چه دیدم دروغ بود ننه جان
ننه جان خواب بودم خواب دیدم
مشروطه به پا شد ننه جان/ عیش فقرا شد ننه جان
خواب من دروغ بود ننه جان/ هرچه دیدم دروغ بود ننه جان
ننه جان خواب بودم خواب دیدم
کوچه قشنگ است ننه جان/ شهر ما فرنگ است ننه جان
خواب من دروغ بود ننه جان/ هرچه دیدم دروغ بود ننه جان
ننه جان خواب بودم خواب دیدم
حمام تمیز است ننه جان/ بشکن بریز است ننه جان
باز حمام خراب است ننه جان/ بلدی به خواب است ننه جان
ننه جان گریه مکن غصه مخور
نان شکری می خرم واست/ چادر زری می خرم واست
تا تو فکر رخت می کنی ننه/ منو سیاه بخت می کنی ننه

دهخدا1257-1334 طنز مشروطیت را از تلفیق مفاهیم مدرن، وضع خاص میهن سده 20م بود. مسایل گرسنگی، فقر، حضور خارجی را عنوان کرد. با خلاقیت ادبی، متلهای فارسی، زبان محاوره، صدای برخی هیجانات، کلمات روزمره شعر ساده نوشت. راهی را باز کرد که در دهه 1330 شاملو آن را در قصه دخترای ننه دریا و پریا برای بنیانگذاری شعر کودکانه به اوج رساند. دهخدا گویش کودکانه را در شعر آورد:
خاک به سرم بچه به هوش آمده/ بخواب ننه یک سر دو گوش آمده
گریه نکن لولو میاد می خوره/ گربه میاد بزبزی رو می بره
- اهه اهه – ننه چته؟ گشنمه/- بترکی، این همه خوردی کمه؟!
چخ چخ سگه نازی پیشی پیش پیش/ لالای جونم گلم باشی کیش کیش
- ازگشنگی، ننه، دارم جون می دم/- گریه نکن فردا بهت نون می دم
- دستم، آخش، ببین چطو یخ شده/- تف تف جونم، ببین ممه اخ شده
- سرم چرا آن قده چرخ می زنه؟/ توی سرت شیپیشه جا می کنه
خ خ خ خ -جونم چت شده!-هاق هاق/- وای خاله! چشماش چرا افتاد به طاق
آخ تنشم، بیا ببین سرد شده/ رنگش چرا، خاک به سرم، زرد شده؟
وای بچم رفت ز کف، رود رود/ مانده به من آه و اسف، رود رود!

ایرج میرزا شعر مادر را برای کودکان نوشت که در کتب دبستانی درج شد:
گویند مرا چو زاد مادر/ پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من/ بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد/ تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم/ الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من/ بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست/ تا هستم و هست دارمش دوست

لبخند نهاد بر لب من/ بر غنچه گل شکفتن آموخت
6- عقبافتادگی از مدرنیزم در خاور میانه رابطه با فقر هم ندارد. در طول نیم قرن گذشته، عربستان، قطر، کویت، امارات از ثروتمندترین کشورهای جهانند؛ ولی خلاقیت علمی، هنری، ادبی، ورزشی، کسبی در سطح جهان ندارند. متجدیدن آینده نگر به غرب نگریسته؛ متحجرین گذشته گرا به عرب. سیمین بهبهانی خرافات گذشته را با امور مدرن مقایسه کرده؛ عقبافتادگی در علوم را در ابیات 13هجایی زیر تشریح کرد:
ما امت بیچاره و در بند نمازیم،/ دنبال خرافات و سوی قبله درازیم،
رفته است ز یاد همگی ایزد دانا،/ با سنگ سیاهی همه در راز و نیازیم!!
از علم گذشتیم و ز دانش بریدیم،/ دنبال روایات عرب های حجازیم،
کشتند به کوفه عربی را به قساوت،/ ما سینه زنان در تب و در سوز و گدازیم!
افتاده به چاهی عربی بدو تولد،/ هر روز سر چاه بدنبال نیازیم!!
گویند حلال است زنا با زن کافر،/ علاف حلالیت خوکیم و گرازیم!
محروم ز دیدار زن و صحبت آنیم،/ با شیر و شتر حال نمودن، مجازیم!
با صیغه و تزویر گرفتند بکارت،/ ما درپی مهریه و عقدیم و جهازیم!!
باطل شود "ارکان دیانت" همه با!!/ تقصیر من و توست، چو ما منبع گازیم!
رفتن به خلا تابع فتوای امام است،/ در مذهب ما، ما همگی گله غازیم!
از یاد ببردیم همه، غیرت و همت،/ بیچاره و درمانده نذریم و نیازیم!
بردند همه ثروت ما را به چپاول،/ ما امت فقریم و همه دست درازیم!
این امت بیچاره اگر عقل و خرد داشت،/ می شد که دو باره وطن از پایه بسازیم.

7-مبارزه، زنان. در صف شاعران طنز فارسی زنان غایب. شاید فروغ تنها شاعر زن باشد که برخی طنزهای اجتماعی، انتقادی، گروتسک داشته؛ گرچه لحن مطایبه در اشعارش فراوانتر است. سیمین هم در شعرش گاهی مطایبه دارد. جلیل محمدقلی زاده 1244- 1310 روزنامه طنز ملا نصر الدین را در ۱۹۰۵ به ترکی در آذربایجان نشر کرد. او داستانهای آزادی در ایران، بچه ریشو، قربانعلی بیگ، کمدی مردگان، کتاب مادرم، مجمع دیوانگان را نشر کرد. او بار 3م این روزنامه را در باکو تا 1931 نشر کرد.

ملانصرالدین نشریه دموکراتهای انقلابی بود که روشنفکران مترقی را پیرامون خود جمع کرده؛ پادشاه ایران، سلطان عثمانی، امیر بخارا، اشراف، اعیان را افشاء کرد؛ با تعصبات مذهبی، خرافات، املی نیز مبارزه کرد. دستگاه سانسور تزاری نیز این روزنامه را کنترل می کرد. اولین کاریکاتورها در ایران و آذربایجان در این نشریه نشر شدند. عظیم عظیم زاده رسام آنها بود. در دوره خیابانی 1299 هم 8 شماره در تبریز نشر شد. رک نبوی در زیر.

دولت خودمختار آذربایجان 1324-1325 برای زن حق رآی، حق تدریس و تحصیل در مدارس مختلط بزبان آذری در قانون تصویب کرد. ایرج در دفاع حقوق مدرن زن را مخاطب کرده؛ حجاب را هجو کرد: به قربانت مگر سیر و پیازی؟/ که در روبند و چادر نمازی؟
تو مرآت جمال ذوالجلالی/ چرا مانند شلغم درجوالی؟!

با تلمیح موش و گربه زاکانی، او مسئله زنان را نه در استبداد مذکر بلکه در کرشمه زن و مثلث زن- همشیره- خانم که اشاره به نقش مونث در مراحل تاریخی اسطوره، قبیلگی، مدرن تصویر می کند:
حجاب دارد و دل را به جلوه آب کند/ نعوذوابالله اگر جلوه نقاب کند
شهر به رفع حجاب مایل نیست/ چرا که هر چه کند حیله در حجاب کند
از او دلیل نباید سئوال کرد که گرگ/ به هر دلیل شده بره را مجاب کند
به زهد گربه شبیه است زهد حضرت شیخ/ نه بکله گربه تشبه بدین جناب کند
اگر ز آب کمی دست گربه تر گردد/ چو شیخ شهر ز آلایش اجتناب کند …
ولی چو چشم حریصش فتد به ماهی حوض/ ز سینه تا دم خود را درون آب کند
ز من مترس که خانم خطاب کنم/ از او بترس که همشیره ات خطاب کند

در زمان معاصر مبارزه زنان پررنگ است. خرسندی در تفکیک جنسیتی نوشت: گفته باید که مرد و زن بکنند/ کار در مرکز جداگانه. هالو در ترسوها گفت: بخند ای هموطن قه قه بزن این خنده ها خاری است/ به چشم آنکه از این قلبهای شاد می ترسد.
8-خرافات، تزویر، دروغ. ایرج از خرافات، عادت عتیق تعارف، بدرقه، ثنویت رنجبر- گنجور و "رم کردن" 4پایان انتقاد کرد:
یا رب این عادت چه می باشد که اهل ملک ما/ گاه بیرون رفتن از مجلس ز در رم می کنند.
نام این رم را چون نادانان ادب بنهاده اند/ بیشتر از صاحبان سیم و زر رم می کنند.
از برای رنجبر رم مطلقا معمول نیست/ تا توانند از برای گنجور رم می کنند.

او طنز در افشای ریاکار، خرافه پرست، دو رو، بی همتی مردم نوشت. اشعارش گفتگوی روزمره مردم بوده؛ شخصیت پردازی، نکته سنجی، آموزش را با هم دارند. سنان=سرنیزه، خولی=چوب برقوق. از قمه زنی، لباس زنانه پوشیدن در تعزیه انتقاد کرد:
خواهد که کشد سنان و خولی/ کوبد قمه را به کله خویش !
بیچاره چرا کشتی خودت را/ دیگر نشود حسین زنده
هی گو که حسین کفن ندارد/ هی پاره بکن قبای ژنده
تو زینب خواهر حسینی؟/ ای نره خر سبیل گنده؟!

راوی مثنوی هایش گوناگون اند: مأمور، صاحب منصب، فرد بی اصل و نسب، دیوانسالار فاسد. او خود را "مکاری" با ظاهر آراسته می نماید: گیرم از مرجان تسبیح درازی در دست/ بند منگوله از ابریشم و زر تار کنم// تا پسر مشدی با من سه گفتار آید/ طرح یک مکری چون مردم مکار کنم. عارف تحت تعقیب پلیس بود، ایرج عارفنامه را برایش نوشت که استبداد غالب و بیرحم است:
بگو آن عامی عارف نما را/ که گم کردی تو سوراخ دعا را
چه خوش گفتی که هر کس گشت بیدار/ در ایران می رود آخر سر دار
چرا پس می خری بر خود خطر را/ گذاری زیر پای خویش سر را.

حیدر عمو اوغلی اولین مهندس برق در ایران و مجاهد بزرگ مشروطیت در تبریز و تهران با عارف قزوینی شاعر مشروطه و تصنیف ساز موسیقی ایران دو دوست بودند. عارف با ازخون جوانان وطن لاله دمیده در سوگ کلنل محمد تقی پسیان تبریزی اولین خلبان ایران که به دستور بزرگ ماسون ایران حضرت اشرف قوام السلطنه درمیانه های راه خراسان کشته شد. کتاب دکتر باقر عاقلی: دارایی قوام هنگام مرگ دردهه 30حدود 10میلیون تومان بود. برادرش وثوق الدوله هم یک میلیون متر مربع زمین های میدان وثوق را مالک بود. بازهم حکایتها ازدوستی حیدرخان و عارف خواهم نوشت. Naser Hasanzaadeh 26.12.15FB   

در عصر معاصر تقیه و تقلید سرپوشی بر ریا، تزویر، دروغ شده. پیام از ریا نوشت: روز و شب می بارد از هر سوی سیل آسا دروغ/ بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ. همو نوشت: من بهشت ریایی زاهد /دوزخی پر عذاب می بینم.
9- عصر معاصر خطرات زیستبوم و گرمایش جو هم موضوع طنز قرار گرفته اند. آلاینده، زباله، ریزگرد، خشکسالی، جنگلسوزی، گاز گلخانه ای، بازیافت، تفاله های اتمی، گسترش کویر، آلودگی آبها، فاضلاب را می توان افزود. خرسندی در توافق هسته ای نوشت: بر سر اینکه میشود آدم/ سانتری-فوژ خر توافق شد. عالی پیام/ هالو در طنز زلزله نوشت: چون که با فتوای شیخ شهر قم/ هیچ حاجت نیست بر بمب اتم.

منابع. ‏2015‏/12‏/29 فرهنگ واژگان طنز، محمدرضا اصلانی، همدان. طنزسرایان ایران- از مشروطه تا انقلاب، مرتضی فرجیان-سردبیر مجله گلآقا و نجف زاده. 20 سال طنز، رویا صدر.