نگاهی گذرا به جنبش ۲۱ آذر ( بمناسبت هفتادمین سال، بخش چهارم) - محمدحسین یحیایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ دی ۱٣۹۴ -  ۷ ژانويه ۲۰۱۶


شکست کمسیون سه جانبه ( ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، شوروی ) که از سوی نمایندگی های آمریکا و انگلیس برای مداخله آشکار در امور ایران پیشنهاد شده بود و حتا خواهان انتخابات انجمن های ایالتی، خود مختاری لازم، با کاربرد زبان های محلی و در نهایت قیومیت سه جانبه ( منطقه نفوذ ) را در نظر داشت، که با مخالفت شوروی ( استالین ) روبرو شد. در نتیجه بار دیگر، مسئله تخلیه ایران از نیرو های متفق مطرح گردید. بر اساس پیمانی که بین دولت ایران، انگلستان و شوروی در تاریخ نهم بهمن ماه 1320 بسته شده بود، باید دول متحده در 6 ماه بعد از پایان جنگ، نیرو های خود را از ایران خارج می کردند، انگلستان و آمریکا تاریخ آن را از تسلیم آلمان و ورود نیرو های متفق به برلین محاسبه می کردند، در حالی که ژاپن همچنان به ادامه جنگ اصرار داشت و تسلیم آن کشور تا سپتامبر 1945 به طول انجامید. در کنفرانس تهران هم ( در نهم آذرماه 1322 ) بار دیگر تخلیه ایران از قوای متفقین مورد مذاکره سران سه کشور قرار گرفت، در پستدام تنها در رابطه با تخلیه تهران به توافق رسیدند. و در کنفرانس لندن که در اواخر شهریور 1324 برگزار شد، شوروی ها آخرین مهلت خروج نیرو های خود را مارس 1946 اعلام کردند، در این میان فشار آمریکا و انگلیس به شوروی در رابطه با تخلیه نیرو های خود از ایران در همکاری با دولت ایران رو به افزایش بود و در مجامع بین المللی هم به بهانه های گوناگون پیگیری می شد.در این راستا هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد نامه شکایتی خود را مبنی بر دخالت شوروی در رخداد های آذربایجان را تسلیم دبیرخانه شورای امنیت کرد که با مخالفت شوروی روبرو شد و شورای امنیت به دو کشور پیشنهاد داد که مذاکرات مستقیم خود را شروع کنند و نتایج آن را به شورا گزارش دهند. در این میان دولت ایران به سیاست شوروی هراسی خود با مطرح کردن اوضاع آذربایجان ادامه می داد و از هر فرصتی استفاده می کرد تا مسئله لذربایجان را به نهاد های بین المللی بکشاند، این در حالی بود که نمایندگان کشور های اروپایی بویژه ایالات متحده آمریکا و بریتانیا با عوامل و کارگزاران خود با بزرگنمایی عملکرد شوروی در آذربایجان، با پیشبرد سیاست های توطئه آمیز و تحریک کننده، در همه ارگان ها و نهاد های نظامی، اقتصادی و اجرایی دولت نفوذ داشتند. در اینجا حادثه دیگری در ایالات متحده رخ داد که سیاست آن کشور را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و آن درگذشت « فرانکلین روزولت » رئیس جمهور آمریکا در سال 1945 بود که برای چهارمین بار به ریاست جمهوری انتخاب شده بود و بجای وی « هاری ترومن » نشست. ترومن از سال ها پیش با بی پروایی سیاست ضد شوروی خود را در اوج مبارزه با فاشیسم تبلیغ می کرد و قدرت نمایی اتمی خود را به رخ شوروی می کشید، در یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود که در پیامی محرمانه به استالین اولتیماتوم داده و پیام رسانده است که اقدامات لازم را انجام خواهد داد.( مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، ص 265 ).

در حالیکه دولت مرکزی به تبلیغات وسیع و گسترده در رابطه با عملکرد فرقه، در داخل و خارج از کشور ادامه می داد و به فرافکنی، دروغ پردازی و سیاه نمایی می پرداخت، فرقه دمکرات آذربایجان با ادامه سیاست های درون گرا و درون نگر که در قانون انجمن های ایالتی به آن اشاره شده بود، از همکاری و گاهی اطلاع رسانی به نهاد و سازمان های داخلی و جهانی پرهیز می کرد و در این راستا حکومت ملی، نهادی هم در رابطه با پیشبرد سیاست خارجی و اطلاع رسانی در نظر نگرفته بود. زیرا آن را مغایر با اصل خودمختاری درونی می دانست.( اصول 29، 90، 91، 92 و 93 از متمم قانون اساسی مشروطه به وظایف و عملکرد انجمن های ایالتی و ولایتی پرداخته بود ) در صورتی که این یک ضرورت تاریخی بود که فرقه بتواند خواسته های بحق و دمکراتیک خود را به گوش سازمان ها، نهاد ها و افراد مترقی داخلی و جهانی برساند. بنابرین اولویت کار را به اصلاحات ارضی، عمرانی، فعالیت های فرهنگی، حقوقی، انتظامی و حفظ امنیت مردم داد که سال ها از ستم ارباب، مالک، مقامات گزینش شده از مرکز و ژاندارم در رنج و عذاب بودند، و با پیشروی فرقه در راستای اجرای خواسته های مردم آذربایجان ابعاد وسیعتری هم به خود گرفته بود، فرقه در نامه ای سرگشاده به برخی از این جنایات اشاره کرده و در تاریخ 25 آذرماه 1324 نوشت: در 102 مورد جنایت از فبیل لب و زبان بریدن،شکم پاره کردن، شلاق زدن، تجاوز، اتش زدن خرمن و .. رخ داده که مقامات دولتی به شکایت آسیب دیدگان رسیدگی نمی کنند. بنابرین فرقه دمکرات آذربایجان خود را موظف می داند که برای پیشگیری از این همه ظلم و ستم و حفظ امنیت مردم نیرو های مردمی خود را سازماندهی کند. در این راستا جوانان ژنده پوش و تهیدست روستایی و شهری متشکل شدند تا بار دیگر شور و هیجان انقلاب مشروطه را بازسازی کنند. شهر ها و روستا های آذربایجان به دست این جوانان ژنده پوش که نام « فدایی » داشتند سقوط می کردند. اسماعیل پوروالی خبرنگار روزنامه « ایران ما» در گزارشی از تبریز در رابطه با حال و هوای آن روز آذربایجان می نویسد: انسان در این محیط کاملا احساس می کند که اکنون قدرت در دست پا برهنه ها است، همه امید آنها به آینده است، این آتشی که از آذربایجان زبانه کشیده است به نظر من خاموش شدنی نیست، گرمی آن به تهران و از آنجا به همه جای ایران خواهد رسید ( ایران ما، 25 دیماه 1324 )
همین روزنامه در شماره 459 به تاریخ 18 آذرماه 1324 نوشته بود: بسیاری از خواسته های فرقه دمکرات آذربایجان حق مسلم و محقق مردم آن سامان است و همچنان خواسته اکثریت قریب به اتفاق ایران است. سیاستمداران کشور اکنون ناگزیرند که به خواسته های مردم آذربایجان حتما ترتیب اثر دهند، بلکه عین آن حقوق را به سایر هم میهنان هم بدهند. بنابرین آذربایجان بار دیگر به پا خواسته بود که بتواند خواسته های دمکراتیک خود را عملی سازد و به همه مناطق کشور گسترش دهد و این جنبش پایگاه توده ای داشت و هدف از آن آشوبگری و ماجراجویی تعداد اندکی از ناراضیان و یا مهاجرین نبود که گویا از آن سوی ارس آمده بودند! عباس شاهنده مدیر روزنامه « فرمان » با اشاره به عملکرد فرقه می نویسد: ... این ها ( حاکمان مرتجع تهران )، قیام ستارخان و خیابانی را هم تجزیه طلبانه می گفتند، ما تشخیص داده ایم که حزب دمکرات آذربایجان یک حزب ملی و طرف توجه و مورد علاقه آذربایجان است که فشارهای طبقه حاکمه مسبب پیدایش آن است... امکان ندارد که شما در تمام صفحات زندگی بی آلایش « پیشه وری » بتوانید یک نقطه سیاه پیدا کنید. ما معتقدیم که درخواست های مردم آذربایجان حق آنان است و اگر امروز با خشونت این درخواست ها را مطالبه می کنند از آن رو است که دولت های گذشته به فریاد ها و استغاثه های آنها ترتیب اثر نداده و یا نخواسته اند بدهند... ( روزنامه فرمان، شماره 827 به نقل از گذشته چراغ راه آینده است ).بنابرین فرقه برای حفظ دستآورد های خود به تشکیل گروه های فدایی پرداخت و با انتشار آگهی تعدادی از آنان را با اندکی حقوق و مزایا به استخدام خود درآورد، حقوق ماهیانه آنان 150 ریال همراه با خوراک و مسکن بود.
حکومت ملی در همان ماه های نخست زبان ترکی را زبان رسمی و دولتی اعلام کرد که باید همه مکاتبات بین دوائر دولتی و دادگاه ها به آن زبان صورت می گرفت، گروه های زبانی دیگر حق تحصیل را به زبان خود داشتند و زبان ترکی آذربایجانی را هم یاد می گرفتند. کتب های درسی به سرعت تهیه و در اختیار دانش آموزان قرار گرفت تحصیل به زبان مادری شوق و ذوق فراوانی در بین دانش آموزان ابتدایی آفرید که برخی تا سال ها از آن یاد می کردند، یکی از جنایات بزرگ فرهنگی رژیم حاکم در تهران آن بود که بی رحمانه بعد از سرکوب فرقه دستور جمع آوری و آتش زدن این کتاب ها را صادر کرد و سال های طولانی فرزندان آذربایجان را از آموزش به زبان مادری محروم ساخت.
حکومت ملی همانطور که در بیانیه 12 شهریور هم به آن اشاره کرده بود اولویت خود را حل مسئله ارضی، تعیین بهره مالکانه و تقسیم محصول بین آن دو قرار داد و مجلس ملی لایحه تقسیم اراضی خالصه را بین دهقانان در تاریخ 27 بهمن 1324 به تصویب رساند. در برخی از مناطق روستایی خود دهقانان پیش از تصویب این لایحه اقدام به تقسیم این گونه زمین ها کرده، به شکل عادلانه و در صورت اختلاف در رابطه با مرغوبیت زمین با استفاده از قرعه کشی دست به این کار زده بودند. در آئین نامه اجرایی تقسیم املاک خالصه زمین و آب بدون دریافت وجهی بین دهقانان و خوش نشینان با توجه به تعداد نان خور آنان تقسیم می شد، قلمستان، بیشه، باغات، مراتع، چمن زار و چراگاه ها برای استفاده همگان بود. بعد از پایان اصلاحات ارضی نخستین کنگره دهقانی در 25 فروردین ماه 1325 با شرکت وسیع دهقانی در تبریز برگزار شد تا رابطه عادلانه بین مالک و دهقان را مورد بررسی قرار دهد.
حکومت ملی در راستای بیانیه 12 شهریور خود، در همه حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بدون توجه کافی به بودجه و منابع آن پیش می رفت که با گذشت زمان، بویژه با کارشکنی و تحریم گسترده دولت مرکزی، با تنگنا های بزرگ اقتصادی روبرو شد که کمبود منابع مالی، زمینه های نارضایتی را در حاشیه شهر های بزرگ به همراه داشت. زیرا با کاهش بودجه از حجم فعالیت های عمرانی کاسته شد و هزینه های دیگر ( فعالیت گروه های فدایی، فرهنگی، هنری و.. ) افزایش یافت و علائم ناخوشآیند بیکاری و افزایش قیمت ها برخلاف ماه های نخست خود را نشان داد، این در حالی بود که درخواست ها و توقعات توده های مردم، بویژه تهیدستان جامعه از حکومت ملی آذربایجان هر روز رو به افزایش و ابعاد وسیعتری بخود می گرفت..
عملکرد حکومت ملی در آذربایجان و سرعت پیشرفت های اجرایی آن حکومت مرکزی را به شدت نگران و مضطرب کرده بود و برای برون رفت از بحرانی که خود باعث بوجود آمدن آن بود چاره جویی می کرد، در این راستا بار دیگر به سر اغ سیاست باز کهنه کار رفت و « قوام السلطنه » را در راس قدرت اجرایی قرار داد. قوام دولت ائتلافی خود را در بهمن ماه 1324 با شرکت برخی از نیرو های چپ و ملی گرا تشکیل داد و مورد پشتیبانی نیرو های گوناگون قرار گرفت. قوام قول مبارزه با فساد را با کاهش همزمان قیمت کالا های ضروری نوید داد و گفت که آزادی اجتماعات در ایران برقرار خواهد شد و با اعلامیه ای حکومت نظامی را لغو و آزادی احزاب را اعلام کرد و همزمان گفت که با پیگیری و تلاش، با حکومت ملی آذربایجان به توافق خواهد رسید. چند روزی از تشکیل دولت نگذشته بود که همراه با هیئتی بلند پایه برای گفتگو با استالین و مولوتف به مسکو پرواز کرد.مذاکرات قوام با مقامات شوروی به درازا کشید و دنباله آن با سفیر کبیر شوروی در تهران ادامه یافت. در رابطه با آذربایجان گفته شد که امر داخلی ایران است، ترتیب مسالمت آمیزی برای اجرای اصلاحات بر طبق قوانین موجود و با روح خیر خواهی نسبت به اهالی آذربایجان بین دولت و اهالی آذربایجان داده شود.در این میان موضوع خروج نیرو های شوروی را ایالات متحده و انگلستان دنبال می کردند و بار دیگر عدم خروج این نیرو را تا دوم مارس 1946،« حسین علاء »به دبیر کل سازمان ملل گزارش کرد و شوروی پیش از رسیدگی به آن در شورای امنیت سازمان ملل از 24 مارس 1946 خروج نیرو های خود را آغاز کرد.
در حالیکه دولت « قوام » از یک سو پیام های آشتی جویانه منتشر می کرد و مذاکره با حکومت ملی آذربایجان را مطرح می کرد، از سوی دیگر ستون های نظامی را از مناطق مختلف به سوی آذربایجان گسیل می داشت و به نفرات مسلح « ذوالفقاری » ها و دیگران آموزش نظامی می داد تا برای آینده، آنان را آماده سازد، در نتیجه در برخی مناطق زدوخورد های سنگینی بین گروه های فدایی فرقه با نیرو های نظامی مرکز در می گرفت. اینگونه عملیات نظامی شک و تردید را نسبت به دولت قوام افزایش می داد و راه حل صلح آمیز را به خطر می انداخت. ولی هیئت دولت قوام در دوم اردیبهشت سال 1325 تصمیماتی را در 7 بند که پایه و اساس مذاکره با حکومت ملی آذربایجان را تشکیل می داد منتشر کرد و برای نخستین بار به صراحت حکومت ملی آذربایجان را به رسمیت شناخت. در تصمیم هیئت دولت قوام، حدود اختیارات انجمن های ایالتی و ولایتی، تدریس در پنج کلاس ابتدایی به زبان ترکی آذری، عایدات مالیاتی و اعتبارات بودجه ای، افزایش تعداد نمایندگان مجلس به تناسب جمعیت، گسترش دمکراسی و شرکت مردم در جنبش های دمکراتیک مطرح شده بود که همان خواسته های جنبش 21 آذرمردم آذربایجان در همه سال ها بود، آنچه در این تصمیمات به چشم نمی خورد، عملکرد فرقه در رابطه با اصلاحات ارضی املاک خالصه، تعدیل بهره مالکانه و دستآورد های اجتماعی و سیاسی فرقه بود که مورد قبول هیئت دولت و پایگاه اجتماعی ارتجاع حامی آن نبود. به هر رو همین اقدام دولت مرکزی زمینه مذاکره مستقیم را باز کرد و در 8 اردیبهشت ماه هیئتی به سرپرستی پیشه وری به تهران عزیمت کرد. سفر این هیئت به تهران که مورد استقبال زحمتکشان بویژه آذربایجانی های مقیم مرکز قرار گرفته بود به شدت ارتجاع را خشمگین و وحشت زده کرد، در ازدحام پیش امده هنگام استقبال از هیئت آذربایجان تعدادی مجروح شدند، برخی از زحمتکشان که به استقبال آمده بودند، پلاکارد هایی در دست داشتند که در روی آنها نوشته شده بود: هشیار باشید، اشتباه نکنید، آزادی ما به حرکت صحیح شما بستگی دارد...( روزنامه آذربایجان، شماره 119، 25 اردیبهشت 1325 ) این مذاکرات که با وقت کشی دولت مرکزی پیش می رفت 15 روز طول کشید، و درستآورد چندانی نداشت، پیشه وری در بخشی از گزارش خود به مردم آذربایجان گفت: بطوریکه همه می دانیم ندای آزادی که از شهر تبریز مرکز وطن عزیزمان برخاست، با وجود شایعه و افترا در همه جا انعکاس یافت... هیئت حاکمه تهران می کوشد کار های بزرگ و اصلاحاتی را که شروع کرده ایم از بین ببرد...(روزنامه آذربایجان، شماره 199، 25 اردیبهشت 1325 )...

ادامه دارد

mhyahyai@yahoo.se