جدال دو توحش * - حسن رحمان پناه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ دی ۱٣۹۴ -  ٨ ژانويه ۲۰۱۶


روز شنبه ٢ ژانویه ٢٠١٦ عربستان سعودی ٤٧ نفر از ناراضیان مذهبی شیعه و سنی در این کشور را از دم تیغ جلاد گذراند. بنا به اعلام مقامات این کشور از میان مقتولین " ٤٣ تن سنی و ٤ نفر شیعه بودند" . طبق این اطلاعات، چندین تن از فعالین اصلی وابسته به سازمان تروریستی القاعده از جمله برجسته‌ترین فرد این سازمان "فارس آل شویل زهرانی" معروف به "ابو جندل ازدی"، نظریه پرداز اصلی سازمان القاعده در عربستان سعودی که "دولت این کشور را مرتد می‌خواند و در سخنان ونوشته‌هایش کشتن مأموران پلیس و کارکنان دولت را از نگاه شرعی توجیه می‌کرد"، جزو اعدامی ها بود. همچنین "عبدالعزیز بن رشید عنزی" که از وی بعنوان مسئول رسانه‌ای و سربازگیری القاعده در "جزیره عرب" نامبرده می شود، جزو اعدامی های این روز بود. اعدام ٤٧ نفر در دومین روز سال نو میلادی ، اولین اعدام های دستهجمعی در عربستان سعودی نیست . این کشور در سال ٢٠١٥ میلادی ، بعد از چین و ایران که در رتبه اول و دوم اعدام ها هستند، سومین رتبه اعدام در جهان را به خود اختصاص داد.
اما آنچه بیشتر از همه اعدام روز دوم ژانویه را در این سطح گسترده بازتاب داد ،اهداف سیاسی عربستان سعودی از این اعدام ها و بویژه در انتقام جویی از جمهوری اسلامی در رقابت های منطقهای و اعدام یکی از چهرههای برجسته نزدیک به رژیم اسلامی حاکم برایران بود. علارغم حضور چندین چهره مهم و خطرناک شبکه تروریستی اڵقاعده در میان کشتهها ،اما اعدام آنها انعکاس جهانی نیافت. برعکس آن، اعدام فردی که تا روز اعدام کمتر شناخته شده و آخوندی نزدیک به ایران به اسم " شیخ نمر باقر النمر" با واکنش سخت ایران روبرو شد. واکنشی که کنسولگری عربستان در مشهد و سفارت این کشور در تهران را در میان خشم هواداران سازمانیافته رژیم اسلامی با شعار "ماشالله" در شعلههای آتش سوزاند . عربستان سعودی در واکنشی سریع که از قرار معلوم در جواب به اقدامات ایران از قبل طرح ریزی شده بود، روابط دیپلماتیک ،سیاسی و اقتصادی خود با ایران را قطع و از منع رفت و آمد شهروندان این کشور به ایران خبر داد. همچنین دیپلمات های خود از ایران را فراخواند و دستور اخراج دیپلماتهای ایران را از کشور متبوع خود را نیز صادر نمود. متعاقب این اقدامات، چند کشور متحد و نزدیک عربستان نیز روابط خود با ایران را قطع و انتظار افزایش این اقدام و فشار شدیدتر بر ایران وجود دارد. عربستان از یورش و به آتش کشیده شدن کنسولگری و سفارت خود در ایران به نحو احسن استفاده نمود و اعدام ٤٧ نفر را فارغ از مذهب و ایدئولوژی آنان ،در افکار عمومی تحت الشعاع به یورش به کنسولگری و به آتش کشیدن سفارتخانهاش قرار داد و به همت متحدین غربیش تا کنون موفق شده که ایران را بعنوان کشور سرکش که به "عرف و موازین" بین المللی پایبند نیست، به جهان معرفی کند. اگرچه کارنامه هر دو دولت اسلامی حاکم بر ایران و عربستان در همه عرصهها، بویژه سرکوب و برقراری استبداد در داخل کشور و آنجام جنایت و کشتار مردم در خارج از مرزها به یکسان قطور و سیاه است .
اما "شیخ نمر" کیست و چرا اعدام ایشان بر خلاف اعدامهای گذشته و ٤٦ نفر همراه او اینچنین ابعاد منطقهای و جهانی به خود گرفت؟ "شیخ نمر" روحانی ٥٧ ساله شیعه در سال ١٩٥٩در شهر "العوامیه" در استان نفت خیز و عمدهتآ شیعه نشین "القطیف" در شرق عربستان متولد شده است . از سال ١٩٨٩به مدت ١٠ سال در ایران زندگی و درس مذهبی خواند. نامبرده در طول این مدت در حوزه ارتجاعی و آخوند پرور، که رژیم اسلامی آن را حوزه " علمیه" می نامد، به نام "حوزه حضرت قائم" به تحصیل مذهب تشیع پرداخت. سپس به سوریه رفت و ادامه تحصیلات مذهبی را در "حوزه علمیه زینب" این کشور در دوران زمامداری "اسد پدر" سپری نمود. این آخوند جزو آخوندهای آموزش دیده و صادراتی توسط رژیم اسلامی ایران ، به کشورهای دارای جمعیت شیعه مذهب، در راستای تحقق استراتژی "صدورانقلاب اسلامی " توسط " روح الله خمینی" بنیانگذار رژیم بنیادگرای شیعه مسلط بر ایران بود. "شیخ نمر" بعد از بازگشت از ایران و سوریه به زادگاهش عربستان، به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت. عربستان سعودی که جمعیت آن بالغ بر ٢٧میلیون نفر است، تنها ١٦ میلیون نفراتباع این کشور و ١١ میلیون نفر دیگر را اتباع خارجی و بویژه ٩ میلیون را کارگران مهاجر تشکیل می دهند که از کمترین حق و حقوق انسانی برخوردار نیستند، اما بیشترین ثروت و امکانات این کشور را تولید می کنند. جمعیت منتسب به شیعیان این کشور بالغ بر ٤ میلیون و در استانهای نفت خیز شرق این کشور سکونت دارند که تعداد آنها از جمعیت "شیعیان" تمام کشورهای منطقه خلیج فارس به جز ایران و عراق بیشتر است. این جمعیت و سکونت آنان بر شاهرگ اقتصادی عربستان سعودی(نفت)یکی از نگرانیهای اصلی حاکمان "وهابی" در قدرت گیری این اقلیت شیعه و در نگرانی از نفوذ ایران بعنوان رقیب منطقهای خود در میان آنان است. "شیخ نمر" از میان اقلیتی بود که حتا مذهب آنان ، توسط حاکمان "وهابی" سلفی_سنی به رسمیت شناخته نمی شود و معترضین آن به شدت سرکوب می شوند. "شیخ نمر" چندین بار دستگیر و به جرم " فتنه انگیزی و استفاده از خشونت ، دعوت به جدایی شهرهای "قطیف و احساء" در شرق عربستان و پیوستن آنان به بحرین برای تشکیل یک دولت شیعه" محکوم به اعدام شد. نامبرده در سال ٢٠١١ میلادی ، مرکز مذهبی "الإمام القائم" را در "العوامیه" تأسیس کرد که یک مرکز مذهبی شیعه در زادگاه سلفی_سنی درعربستان بود. حاکمان عربستان سعودی این اقدامات را پروژه "ایران شیعه" برای تجزیه قلب اسلام و حافظین "حرمین شریفین" می دانستند و به هیچ وجه برایشان قابل قبول نبود. نامبرده سال٢٠١٢ دستگیر و ١٤ ماه قبل و در دوران پادشاهی "ملک عبدالله" حکم اعدام وی صادر شد، اما به دلایل سیاسی و منطقهای این حکم با تآخیر روبرو و سرآنجام در روز ٢ ژانویه سال جدید اجرا گردید. حاکمان سلفی عربستان ، با اجرای این حکم در واقع الترناتیو مذهبی و حکومتی جمهوری اسلامی در عربستان را اعدام کردند که این اقدام ناشی از تشدید رقابت عربستان و ایران در منطقه و کوتاه نیامدن حاکمان سنی مذهب عربستان سعودی در برابر حاکمان شیعی مذهب ایران است و مرتبط با رویدادهای امروز منطقه است.

جایگاه عربستان در رقابت های منطقهای و جهانی؟
عربستان سعودی بعنوان یکی از متحدین اصلی ایالات متحده آمریکا، بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت با روزی ١٠ میلیون بشکه نفت و ششمین ذخیره کننده گاز طبیعی جهان است. این کشور در حدود یک پنجم کل ذخایر نفتی جهان را در خود جای داده است. نفت ۹۵درصد از صادرات و ۷۰درصد از درآمد دولت را تشکیل می‌دهد. ذخایر سرشار نفت، حاکمان این کشور را به نور چشمی آمریکا و دیگر دولت های امپریالیست غربی و شرکت های عظیم چند ملیتی، بویژه شرکت های اسلحه سازی در سال های اخیر در سطح جهان تبدیل کرده است. همزمان با اتکاء حاکمان مستبد این کشور بر اسلحه نفت و گاز، مردم عربستان سعودی از بی حقوق ترین مردمان جهان هستند. استبداد سیاسی نهادینه شده در این کشور، بعد از ایجاد سیستم مطلقه پادشاهی در سال ۱۹۳۲ توسط" ملک عبدالعزیز بن سعود"، تا کنون ادامه داشته و از فرزندان ارشد ایشان به فرزندان کوچکتر که بعد از مرگ برادر بزرگ دست به دست شده و اکنون "ملک سلمان" هفتمین پادشاه از این سلسله استبدای است . هرکدام از ١٣ ایالت این کشور، توسط یک شاهزاده که پادشاه از خانواده سلطنتی برمی گمارد، اداره می شوند. جمعیت ٢٧ میلیونی عربستان سعودی توسط یک اقلیت ٥هزار نفره از خانواده و بستگان "السعود" اداره یا به عبارت دقیق تر چپاول می شود که کلیه امور اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی این کشور را در اختیار دارند. در این کشور زنان بعنوان نصف جامعه از کمترین حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی برخوردار نیستند. عربستان سعودی تنها کشور جهان است که هنوز رانندگی زنان در آن ممنوع است. از آزادیهای سیاسی و اجتماعی ، از نشر و اطلاع رسانی غیروابسته و غیرحکومتی خبری نیست. تمام نهادهای اطلاع رسانی این کشور در اختیار دولت است. همچنین عربستان سعودی جزو کشورهای است که قانون اساسی آن بر اساس مذهب اسلام سلفی از نوع "وهابی" است . اعدام که معمولآ بوسیله جلاد و با شمشیر آنجام می گیرد، برگرفته از شرع اسلام و قانون اساسی این کشور است. اعدام مخالفین در این کشور رسم متداول و عربستان در صدر کشورهای اعدام کننده در جهان قرار دارد.
جدا از این ویژهگیهای ارتجاعی و ضدانسانی ، حکومت پادشاهی عربستان سعودی از بدو تشکیل تا کنون و بخصوص به دلیل حضور دو مکان مقدس مسلمانان(مکه و مدینه) یکی از مراکز اصلی تولید و بازتولید افکار اسلام تندرو و بنیادگرا و "ام القرای" تروریسم اسلامی بوده و در واقع بازگشت به "سلف" توسط گروههای بنیادگرای اسلامی ، بازگشت به "محمد" و قرآن است. بعد از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی که عربستان سعودی در نتیجه این فروپاشی تآسیس شد، قرار گرفتن این کشور بر دریای نفت و خاصیت ضدکمونیست و ضدچپ بودن آن با اتکا به افکار ارتجاعی_ مذهبی برای امپریالیست های غرب در مقابل اتحاد شوری و جنبش رو به گسترش چپ و سوسیالیستی در منطقه اهمیت خاصی پیدا نمود. بعد از جنگ جهانی دوم و بویژه در طول جنگ "سرد" و سربر آوردن ناسیونالیسم میلیتانت عرب در شمال افریقا و خاورمیانه، که "جمال عبدالناصر" در مصر پرچمدار آن بود و در بلوک بندی   "شرق و غرب" به شرق تمایل داشتند، نگرش اسلام بنیادگرا و در رآس آن "مسجد الازهر" و همچنین "دانشگاه الازهر" که چهره اصلی و بنیانگذار "اخوان المسلمین" ، " حسن البنا" از شاگردان "محمد عبده" و بسیاری از رهبران گروههای سلفی ، از جمله سلفی های افغانستان از تحصیل کردگان این مراکز هستند، نقش مهمی در سربرآوردن اسلام بنیادگرا در قرن ٢٠ میلادی گذشته ایفا نمودند. همچنین بنیانگذاران سازمان تروریستی "القاعده" "اسامه بن لادن" متولد عربستان سعودی و تحصیل کرده این کشور و "ایمن الظواهری" دوست و همفکر و جانشین "بن لادن" متولد مصر و تحصیل کرده در دانشگاههای آن کشور، از ایدههای بنیادگرایی سلفی از مصر از نوع " محمد عبده، حسن البنا و سید قطب" الهام گرفته و کمک و حمایت های مالی عربستان سعودی با اتکا به دلارهای نفتی این کشور، حمایت تسلیحاتی آمریکا و کمک لجستیکی سازمان امنیت پاکستان، بویژه در افغانستان و علیه نیروهای شوروی سابق ، جریان تروریستی خوفناک خود را (القاعده)که مادر تمام گروههای تروریست بعدی شد را سازمان دادند و بیشترین استفاده را نمودند.
جایگاه ایران در رشد بنیادگرایی اسلامی؟
بعد از شکست متحدین در جنگ جهانی دوم، خلع قدرت از "رضا شاه" و تبعید ایشان به خارج کشور توسط نیروهای پیروز در جنگ (متفقین) و بویژه انگلستان به بهانه همکاری با آلمان هیتلری، فرزند بزرگ ایشان "محمد رضا شاه" را برجای پدر بر کرسی سلطنت نشاندند . شاه جوان بر خلاف پدر، فرد بی اراده، بویژه در تقابل با جریان مذهبی و باورمند به آیین تشیع بود و مسیر دیگری در برخورد به جریانات مذهبی در پیش گرفت. مسیری که هم سرنوشت نظام سلطنتی در ایران را تغییر داد و هم با غصب قدرت توسط جریان مذهبی، جامعه ایران را به قهر تاریخ مملو از سرکوب و جنایات خود فرو برد و دهها سال به عقب برگرداند. استبداد سلطنتی و فساد نهادینه شده در آن و وابستگی به آمریکا و قدرت های غربی ،سرکوب بیرحمانه جریان چپ به بهانه وابستگی به "شوروی" زمینه ساز رشد و گسترش بنیادگرایی مذهبی در ایران و منطقه و جهان در سال های بعد گردید. جریان مذهبی که به رهبری "خمینی" در سال ١٣٥٧ به قدرت دست یازید، نطفه آن در رحم رژیم "شاه" شکل گرفت، پرورش یافت و سرآنجام اژدهای رژیم اسلامی از آن زایش یافت . یکی از شعارهای مهم "خمینی" برای حفظ قدرت، "صدور انقلاب اسلامی" به خارج از مرزهای ایران بود. این شعار بر اساس حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی از گروههای بنیادگرای اسلامی و کوشش برای راه اندازی حرکت های ارتجاعی_اسلامی در منطقه و در حمایت متقابل این جریانات از موجودیت نظام حاکم بر این کشور به منظور بقاء طراحی شده بود . رسالت "خمینی" و دارودستهاش که توسط دولت های امپریالیستی نیز حمایت می شدند، سرکوب شعلههای انقلاب در داخل ایران بود ، وظیفهای که "محمدرضا شاه" موفق به آنجام آن نشد. همزمان با زایش حکومت اسلامی در ایران ، در زمستان ١٩٧٩کشور افغانستان نیز توسط "ارتش سرخ" اشغال شد. لذا تقابل با نفوذ "اتحاد جماهیر شوروی" و استحکام کمربند امنیتی به دور آن در همکاری و هم مرزی با ترکیه، یکی از وظایف رژیم نوظهور اسلامی در گرماگرم جنگ "سرد" و بویژه جلوگیری از دست یافتن ابرقدرت"شرق" در دست یابی به آب های گرم خلیج فارس و دریای عمان بود که از قرن ها پیش آرزوی آن را در سر داشت. اشغال افغانستان توسط شوری بهانه مناسبی برای غرب فراهم نمود که اولین واحدهای نظامی سازمانیافته و منسجم بنیادگرایی اسلامی سنی را با عنوان "مجاهدین فی سبیل الله" در جنگ علیه رقیب جهانی خود با حمایت بی دریغ پاکستان و عربستان سعودی را بسیج ، حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی نماید. در واقع پیروزی جمهوری اسلامی در ایران و غصب قدرت توسط آن با اتکا به فریب و سرکوب و اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی و شکل گیری و تقابل جریانات ارتجاعی_مذهبی در تقابل با آن ،سرآغاز رشد و گسترش بنیادگرایی مذهبی(شیعی و سنی) در منطقه و جهان در آواخر دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ میلادی قرن ٢٠ در جهان است که اکنون بشریت عوارض و لطمات آن را روزانه به قیمت جان صدها انسان بی دفاع می پردازد.
اما یک سال و نیم بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، یورش دولت عراق به خاک ایران در آواخر شهریور١٣٥٩ و آغاز جنگ ارتجاعی ٨ ساله این دو کشورتوآم شد. این جنگ اگر چه از جانب "خمینی" بنیانگذار رژیم اسلامی "نعمت الهی" برای نجات رژیم از آتش قیامی که هنوز به تمامی سرکوب نشده بود، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوی دیگر، با استفاده رژیم "صدام حسین" از ابزار مذهب (سنی) و ناسیونالیسم عرب ، بعنوان دوقلوهای سیستم طبقاتی سرمایهداری، حنای مذهبی جمهوری اسلامی در میان مسلمانان سنی مذهب فروکش نمود. سرکوب بیرحمانه مردم فلسطین توسط دولت نژادپرست اسرائیل ، سکوت و معامله گری دولت های فاسد عرب بر سر مردم زجرکشیده فلسطین و بویژه پیشگام شدن "انور سادات" رئیس جمهور وقت مصر در بستن عقد قرار داد صلح با اسرائیل و قرار گرفتن در جبهه آمریکا، حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی را در ضدیت با اسرائیل بعنوان کشور مورد نفرت مردم عرب تشویق و ترغیب نمود و از نقطه ضعف دولت های مزدور عرب در ضدیت با خواست مشروع مردم فلسطین سوء استفاده نمود و آنرا به نقطه قوت خود در ضدیت با اسرائیل و حمایت دروغین از خواست مردم فلسطین تبدیل نمود و جا پای حکومت اسلامی را در میان گروههای اسلامی در لبنان ، فلسطین ، سوریه، عراق و جاهای دیگر باز کرد.
تا زمانیکه دولت بعث عراق و دیکتاتور بی رحم و مقتدر آن "صدام حسین " زمام امور را در دست داشت و بویژه با حمایت بی دریغ مالی کشورهای ثروتمند عرب از جمله عربستان سعودی، کویت، قطر، پیروز جنگ ایران و عراق شد ، خلاء رهبری در "جهان عرب" و بویژه در صفوف مسلمانان سنی و در تقابل با "ایران شێعی" احساس نمی شد. در این میان عربستان سعودی به آرامی مشغول ایجاد و تقویت شبکههای تروریستی و سلفی در ممالک اسلام زده از شمال افریقا تا خاورمیانه، افغانستان و پاکستان و کشمیر بود و صف آرایی بعدی خشن و مسلحانه تقابل بنیادگرای سنی و شیعی کنونی را همراه با جمهوری اسلامی حاکم بر ایران تدارک می دید. با یورش عراق به کویت در سال ١٩٩١ و ایجاد شکاف در جبهه ممالک عربی و سپس جنگ اول خلیج و شکست مفتضحانه عراق در این جنگ ، این کشور قدرت هژمونی خود در ممالک همجوار و عربی و بویژه در تقابل با ایران را از دست داد. شکست دوم عراق در جنگ دوم خلیج در بهار ٢٠٠٣ و سرنگونی دولت صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا ، از هرزمانی بیشتر زمینه ساز حضور فعال ایران در این کشور رقیب و دشمن دیرینه و به طبع آن زمینه ساز حضور جریانات اسلامی بنیادگرای سنی از نوع "القاعده" که تا آن زمان در عراق ناشناخته بود را فراهم نمود .جریانی که الگوی دیگر گروههای تندروی اسلامی بنیادگرای سنی از قبیل "داعش" ، "احرارشام" ، "جبههالنصره"، "بوکوحرام" و ... گردید. این جریانات با وصف اینکه دشمن اصلی خود را آمریکا و دول غربی معرفی کردهاند، اما جمهوری اسلامی و تفکر شیعی حاکم بر ایران را "رافضی" و بدعت در مذهب اسلام می دانند و علیه آنان نیز اعلام "جهاد" نمودهاند.
اکنون بعد از تحولاتی که طی سالهای اخیر در سیستم حکومتی کشورهای اسلام زده از قبیل عراق و مصر رویداده که حاکمان آنان طی دورههای مختلف ادعای رهبری جهان "عربی سنی" را داشتند، عملآ عربستان سعودی در صدر کشورهای "مسلمان نشین" سنی در مقابل ایران و هلال شیعه از افغانستان تا لبنان و فلسطین قرار گرفته است. جنگ های گرم مستقیم و جنگ های نیابتی در کشورهای عراق، سوریه، یمن و برخی کشورهای دیگر، در واقع جنگ هژمونی طلبی ایران و عربستان سعودی با چاشنی مذهبی برسر منافع ملموس مادی و سیاسی در منطقه خاورمیانه و به قیمت کشتار صدها هزار نفر تا کنون، آوارگی و خانه خرابی ده میلیونها نفر و از بین بردن هزاران سال تمدن و شهرنشینی در یکی از قدیمی ترین مناطق اصلی محل سکونت و زیست انسان در این منطقه تمام شده است. یکی از دلایل اصلی این جنگ ها در سه دهه اخیر، در به مسند قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران و آغاز به فعالیت "مجاهدین اسلامی" در افغانستان بعد از اشغال این کشور توسط شوروی در زمستان ١٩٧٩میلادی با حمایت ایالات متحده آمریکا و متحدین سنی آن از قبیل عربستان سعودی و پاکستان است.
اعدام و تشدید جدال دو قدرت رقیب ؟
اعدام یکی از روشهای اعمال سیاست حاکمان مستبد علیه مخالفین برای ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان به منظور زدن قفل سکوت بر دهان جامعه است. اعدام شنیع ترین روش در سلب حیات و زندگی از مخالفین و به منظور تحکیم ستون های استبداد حکومت گران است. حاکمان مذهبی در ایران و عربستان سعودی از قدرت مدارانی هستند که هر دو طرف با استناد به قرآن و شرع اسلام، این جنایت ضد انسانی را با چاشنی حقوقی و قضائی علیه مخالفین خود اعمال میکنند. لذا هیچکدام نه مشروعیت و نه حقانیتی در ضدیت با اعدام توسط طرف مقابل ندارند و از حربه مخالفت تنها به منظور فراافکنی و گمراه کردن افکار عمومی سود می برند و شیاد و دغلکارند. در متن رویداد جدال "تشیع" اسلامی حاکم برایران و "وهابی" حاکم بر عربستان سعودی بر سر اعدام "شیخ نمر" که طی روزهای اخیر اوج بی سابقهای یافته است و به یک بحران منطقهای تبدیل شده است، این اعدام تنها دلیل ظاهری بیان یک جنگ دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی است ، که ریشه اصلی آن در جنگ های خونین سوریه ، عراق، یمن و جاهای دیگر نهفته است. خشم عربستان که با اعدام ٤٧ نفر در زندان های این کشور منفجر شد، دلایل اصلی این جدال و کشمکش در منازعات شدیدتر منطقهای و بویژه در توفیق برتر ایران و متحدینش در عراق و از آن مهمتر در سوریه با حمایت های بی دریغ روسیه و ابقاء و تحکیم موقعیت "بشار اسد" طی چند ماه اخیر نهفته است که عربستان سعودی وترکیه بر سرنگونی آن سرمایه گذاری عظیم نموده بودند. همچنین عربستان از تحکیم موقعیت برتر ایران در منطقه بعد از توافق "برجام" نگران است و با بحران عظیم اقتصادی و کسر بودجه ١٠٠ میلیارد دلاری در سال جاری ، در وحشت تحکیم و گسترش نفوذ رقیب دیرینهاش ایران در منطقه است .اعدام "شیخ نمر" در واقع لب ریز شدن کاسه صبر حاکمان عربستان در نگرانی از گسترش نفوذ ایران و اسلام شیعی در منطقه بود . تشدید جنگ دو جبهه و "جدال دو توحش" اسلامی با حمایت تسلیحاتی امپریالیستهای غربی و روسیه، درخدمت به حفظ مناسبات ظالمانه و طبقاتی سرمایهداری و برسر هژمونی سیاسی و اقتصادی در منطقه بحرانی و اسلام زده خاورمیانه خوابیده بر دریای عظیم نفت و گاز نهفته است .
در جدال این دو جبهه اسلامی ، طرف های درگیر، تا سرمخ استخوان ضدانسان، واپسگرا، مرتجع، ضد زن و خطرناک برای بشریت و منشاء اصلی زایش آن، طبیعت هستند. اعدام "شیخ نمر" توسط عربستان سعودی ، در شرایطی از جانب رژیم اسلامی حاکم بر ایران محکوم و تقبیح می شود که خود این رژیم، در آنجام اعدام زندانیان سیاسی و دیگر افراد دربند، چند رتبه بالاتر از رژیم حاکم بر عربستان سعودی قرار دارد و یکی از ابزارهای اصلی حفظ بقایش اعدام و سرکوب خشن و بیرحمانه مخالفین بوده و همیشه و به درست مورد محکومیت داخلی و جهانی قرار گرفته است . تقابل با "جدال دو توحش"، تقابل با جنگ و دفاع از صلح ، تقابل با حکم جنایتکارانه اعدام و دفاع از حرمت انسان ، فارغ از تفکر، مذهب، نژاد، جنسیت، رنگ و ایدئولوژی، مخالفت با مذهب و افشای شعب مختلف آن و خواست جدایی دین از دولت، امر و وظیفه طبقه کارگر، جنبش چپ و سوسیالیستی و کل بشریت اگاه، سکولار و غیرمذهبی در ابعاد محلی و جهانی است.

* عنوان این مطلب از کتان "جدال دو توحش" نوشته "ژیلبراشکار" با ترجمه حسن مرتضوی گرفته شده است.