نتایج سحر و عواقب آن


بهمن پارسا


• مجموعه ِ اموری از ایندست است که رژیم تهران را واخواهد داشت که از هیج امری برای پیش بردن انتخابات به نفع خود کوتاهی نکند و حتی بد تر از سال ۸۸ دست به کشتار مخالفان نیز زده و شمار اعدامهای افسار گسیخته را نیز برای ارعاب عمومی افزایش دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ دی ۱٣۹۴ -  ۱۱ ژانويه ۲۰۱۶


زین پیشتر در نگاشته یی دیگر آوردم که حکومت اسلامی ایران از وقوع انتخابات آینده در وحشت است و از هر شگردی برای جلوگیری از بروز نتیجه یی غیر آنچه مطلوب دست اندر کاران ِ افراطی حکومت باشد استفاده خواهد کرد. در همانجا خاطر نشان کردم که حادثه از پیش طراحی شده حمله به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی نیز با همین تفّکر و در راستای همین استراتژی واقع گردیده. امّا آنچه حکومت اسلامی را غافلگیر کرده است تبعات آن حمله است که برای رژیم تهران نه در داخل که در عرصه ی بین المللی منجر به محکومیت ها و قطع روابط کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و در نتیجه پاره یی تضییقات ِ اقتصادی- سیاسی شده است. به محض بروز این واکنش ها ساز ناکوک وگوشخراش رژیم اسلامی در ارکستر ورشکسته نماز جمعه و نهاد رهبری شروع به نواختن نغماتی کرده است تا جریان حادثه را به گونه یی دیگر و وارونه جلوه داده و به شیوه ی "پونتیوس پیلاطس" دستهای آلوده ی خویش را تطهیر کند! آنچه مسّلم است این بازی ِ کهنه را نه در داخل خریداری هست و نه در بیرون از حیطه ی حکومت اسلامی کسی به آن بها میدهد.
سی و چند سال قبل وقتی این رژیم سفارت آمریکا را تصرف کرد و در هماهنگی های پیدا و پنهان با عوامل آمریکایی قضیه را به نفع جمهوریخواهان تمام کرد، باورمندان به آن حرکت ساده لوحانه درخیال بودند و هنوز نیز هستند که آن یورش عملی بود مردمی و خودجوش، و رژیم اسلامی نیز به خوبی توانست قضیه را به همین شیوه و با زور تبلیغات گسترده و سرکوب هرنوع صدای ناموافق به ملّت ایران تحمیل نماید. این امر به مرور ایّام رژیم تهران را به این باور نایل آورده است که چنین روشهایی اصیل بوده ومیتواند همواره مورد بهره برداری مقطعی برای مقاصد خاص قرارگیرد. غافل از آنکه بدون هماهنگی های پیش ساخته و چراغ سبز جهان غرب و آمریکا، چنین اعمالی نه تنهانا موّجه که بلکه خودسرانه وغیرقابل قبول تلّقی خواهد شد. و به همین دلیل است که حمله به سفارت عربستان "ردِ خرداد" است یعنی مردود، یعنی رفوزه!
عربستان و خاندان سعود از نیمه ی دوم قرن نوزده تیول ِ انگلیس بوده است و هست، با اندکی دخل و تصرّف که پس از ظهور آمریکا در صحنه سیاستهای جهانی پدیدار شده است. آنروزها هنوز نفت مطرح نبود و کمکهای میلیاردی بریتانیای کبیر، در اختیار آل سعود قرار میگرفت تا مصداق بارز ِ " کاسه رود جایی که باز آرد قدح " باشد. از همان روزگاران آل سعود، به زعامت "ابن سعود" حمایت بریتانیا در هوای رهبری جهان اسلام بوده است و خود را نایب برحق پیام آور اسلام میداند و در این راه از هیچ گونه هزینه ِ مادی و معنوی در میان ملل مختلف اسلامی و مسلمانان دیگر کشورها کوتاهی نورزیده. این بازی همچنان ادامه داشته است تا اینکه حکومت اسلامی ایران با همان ادعا و تکیه به باورهای شیعی و در خیال برپایی "عدل ِعلی" و نظام ِ جهانی اسلام زیر نظارتِ مستقیم ِ "ولایت ِ مطلقه ی فقیه" - که برای مسلمین جهان بی معنا ومصداق عملی است- درنزدیکی مرزهای عربستان و همسایگانش قد علم کرده. امّا نسل جدید خاندان سعود که بیشتر تربیت شدگان و سرسپردگان واشینگتن هستند در این برهه در میان آل سعود به پا خاسته و به شدت در کار بازگشت به همان نیات رهبری جهان اسلام به طرزی نوین و شیوه های ظاهرا اصلاح طلبانه مُقدم شده اند. این جریان را میتوان از دوران ِ حضور ِ "پرنس بندر" که در محافل روشنفکری آمریکا به "بندر بوش" شهرت داشت و برمیگردد به دوران بوش ِ پسر و ماجرای یازده سپتامبر ردیابی کرد و ادامه داد به حضور خلیل الجبیر، که پس از بندر، به سفارت آمریکا منصوب شد. اینان و کسانی از جنس آنها عموما فرهیختگان انگلیس و تربیت شدگان آمریکا هستند و خود نیز چنین امری را نه تنها رد نمیکنند بلکه مفتخر ِ به آن نیز هستند. وقتی جبیر را با همه ی جوانی و بی تجربگی در امرسیاست جهانی از آمریکا به عربستان برده و در راس وزارت خارجه عربستان سعودی قرار دادند، نگفته پیدا بود که جهت بادهای سیاسی در منطقه در حال عوض شدن است. از بعد از حضور سلمان به عنوان سلطان عربستان و خانه تکانی آل سعود، رژیم سعودی به شیوه یی جهنده در کار علنی کردن سلطه خواهی خویش بر منطقه و دنیای اسلام است. درگیری این رژیم در یمن با نیروهای طرفدار تهران، یکی از بارزترین نشانه های چنین تفّکری است، سرازیر شدن سلاحهای آمریکایی و اروپایی که مسّلما بدون توافق ناتو صورت نمی پذیرد گویای آنست که رژیم ریاض برای اثبات حضور برتر خویش از هیچ گزینه یی رویگردان نیست. در چنین احوالی حکومت اسلامی که زمینه های مشروعیت ِ نسبی خود را که پس از مذاکرات ی هسته یی زیر عنوان ِ "برجام" در خطر می بیند و در عرصه ی داخلی نیز از پایگاه به شدّت نامقبول خود آگاه است، برای سرپوش گذاشتن به همه ی مصایب ملّی که خود موجد آن است دست به حمله ی پیشگرانه یی زد که نتایجش سود بخش نیست. لذا برای بهره برداری از فضاحت اخیر، واستفاده از موقعیتی که پیش آمده، حمله به سفارت سعودی را "کار سازمان یافته ی گروه های وابسته" ارزیابی و اعلام میکند. ناظران و کارشناسان سیاسی و امور ایران و خاورمیانه معتقدند، چنانچه انتخابات آینده در ایران مورد خدعه و نیرنگ نیروهای "ذوب در ولایت" قرار نگیرد، نتایج حاصل از آن به سود کسانی خواهد بود که از آنان به عنوان "میانه رو" یاد میشود و ظاهرا نیز چنان طیفی را در مقطع فعلی، حسن روحانی، و افراد متمایل به سیاستهای وی نمایندگی میکنند. با ذکر این نکته که در بین آنان بسیارند کسانی از حامیان ِ میرحسین موسوی هستند. چنین تصّوری بهترین دستمایه است تا علی خامنه یی و سپاه و خیل کور طرفداران اندیشه ی ذوب در ولایت و حجتیه و امثال ایشان را وادارد بهترین سناریو را در کار پیش برد هدفهای خود اغتشاش داخلی با آب و رنگ وابستگی به نیروهای خارجی وانمایند و فعلا نیز در چنین کاری هستند.
در این رهگذر داوطلب شدن حسن خمینی، فرزند احمد، موجب بروز نگرانی های بسیاری در میان رادیکال های رژیم شده است. واکنش اولیه رژیم از طرق مختلف نسبت به این امر آن بود که چنین خبری را به شایعه القا کنند، که موفقیتی نداشتند و حسن خمینی اعلام داشت به عنوان فردی مستقل در انتخابات خبرگان داخل شده است. سپس اعلام شد وی در امتحانات آزمون خبرگان شرکت نکرده، که این خبر از سوی وی از اساس تکذیب شد. وصفحه ی فیس بوک وی تا کنون بیش از صد هزار "لایک" داشته است و نشانگر آنست که نهادهای فشار کاری سخت در پیش دارند. حضور در حدود دوازده هزار کاندیدای دیگر برای انتخابات عمومی اسفند آینده سپاه و نهاد رهبری و نیروی های وابسته به افراطیون را دچار سردرگمی و نوعی سرگیجه کرده است، ومسلّما ایشان را برای وارد آوردن ضربات قاطع و تعیین کننده آماده مینماید. اخیرا برای جلب اعتماد مردم خامنه یی اظهار نظر کرده است که فعلا به حضور بیش از هزار نفر از نیروهای ایرانی در سوریه نیازی نیست! این موضع گیری به علّت آنست که تعداد کشته شدگان نیروهای ایرانی در سوریه روبه فزونی است و رژیم در حال حاضر وبا توّجه در پیش رو داشتن انتخابات سعی میکند از آمار چنین تلفاتی که حاوی بار منفی است بکاهد و دراین رابطه خامنه یی با توّجه به اطلاعات و نظریات دریافتی از سپاه پاسداران اتخاذ موضع کرده است. مجموعه ِ اموری از ایندست است که رژیم تهران را واخواهد داشت که از هیج امری برای پیش بردن انتخابات به نفع خود کوتاهی نکند و حتی بد تر از سال ٨٨ دست به کشتار مخالفان نیز زده و شمار اعدامهای افسار گسیخته را نیز برای ارعاب عمومی افزایش دهد. حتی بعید نیست مجددا و به شیوه ی دوران جنگ عراق مملکت را در شرایط جنگی قراردهند و کار را بر ملّت سخت تر از این که هست بنمایند. نگارنده که بیش از سی سال است در ایران نبوده تحت هیچ شرایطی خود را صالح به نسخه نویسی برای مردمی که "با این مصیبتها صبور*" هستند نمیداند و اساسا چنین جراتی را نیز بخود نه داده و نه میدهد. وهمواره بر این باور بوده است که ملّت خردمند ایران بالغ تر از آن است که عافیت پیشه یی چون من و یا از همین قماش که من باشم، را نیامده است تا با دستی از دور بر آتش به فکر رهنمود در آتش نشستگان باشد. آنچه نگاشته آمده است صرفا از سر دلواپسی و حس مسئولیت انسانی است، لذا باور دارد چنانچه رژیم اسلامی تهران نخواهد آتشی را که به تازه گی افروخته به وسیله ی ممکن خاموش کند، وضعیت گذران زندگی ِ روزمره برای مردم ایران به مراتب سخت تر از این که هست خواهد شد. آنهم برای مردمی که جهت امرار معاش ناگزیر از دست یازیدن به هر کاری شده اند. دراینجا نسبت به آنها که با زد وبند و ایجاد روابط خاص با دولت اسلامی به آلاف و علوفی رسیده و بیخیال گرانی و سختی معیشت هستند نظر ندارم، مردم در این دیدگاه اکثریت عظیمی هستند که بنا به شواهد و دلایل فراوان به نان شب خود محتاجند. این مردم هستند که در اثر حماقتهای دولت اسلامی هر روز بیش از روز پیش به قهقرا رفته اند و می روند. درپایان یاد سخن دردانه ی ایران خواجه ی شیراز کنیم که فرمود:
...گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود**.


* به وام ازسخن، فریدون مشیری

** از غزلِ، از ازل هرکو به فیض دولت ارزانی بود