روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ دی ۱٣۹۴ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۶


• رفع تحریم‌ها و گذار از اقتصاد نفتی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آرمان امروز به قلم سیده فاطمه مقیمی عضو اتاق بازرگانی ایران که در آن نوشته است:
«پیش از توافق هسته‌ای و اکنون رفع تحریم‌ها، اتحادیه اروپا به نحوی از ارتباط مطلوب با ایران محروم و متضرر بود اما با مسیر و روند صحیح برجام همه‌چیز تغییر می‌کند. امید می‌رود با رفع تحریم‌ها و سرمایه‌گذاری هیات‌های اروپایی در ایران شاهد ایجاد و تقویت یک اقتصاد سالم و با روند مناسب ادامه‌دار در کشور باشیم. توجه به رویدادهای اخیر در منطقه و شرایط نامطلوبی که رقم خورده است دوران پسابرجام را به فرصت مغتنمی برای ایران تبدیل کرده است تا تفکری صحیح و روند و روشی مطلوب‌تر از گذشته در اقتصاد در پیش گیریم. این فرصت مغتنم با توجه به ویژگی‌های استراتژیک و ژئواستراتژیک ایران از جمله مرزها جغرافیایی کشورمان می‌تواند ارتباطات کشورهای همسایه و ایران را برای رساندن کالا جهت مقاصد مختلف تسهیل کند. ایران اگر مبدل به «هاب منطقه» از نظر اقتصادی، ترانزیتی و کشتیرانی شود چون دسترسی آزاد به آب‌های شمال و جنوب کشور را دارد، بسیاری از الگوهای رفتاری کشوری‌هایی که روابطشان در دوران قبل از رفع تحریم با ایران دچار تنش بود را تغییر خواهد داد. آن زمان است که با شرایط جدید قطعا فرصت‌های بهتری از نظر سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی در ایران و درنهایت درآمدزایی ایجاد خواهد شد. ایران برخلاف تفکر حاکم بر منطقه به دنبال اقتصادی بدون آسیب و مزاحمت برای کشورهای دیگر است و اقتصادی که برای جهان مثبت باشد قطعا می‌تواند فرصت‌های مناسب و مغتنمی برای رشد همه پدید آورد. ایران در اقتصاد داخلی و بین‌المللی به دنبال این است که در یک ظرف مشترک بهترین شرایط ممکن را برای رشد ایجاد کند. انتظار اعضای اتاق بازرگانی و همه مسئولان ارشد و دلسوز کشور این است که اجرای برجام در ایران و کشورهای مقابل بر روندی مطلوب هدایت شود. برای تحقق این امر نیز ابتدا باید زیرساخت بهبود شرایط اقتصادی شکل گیرد. وجود و اجرای قوانینی که از سرمایه‌گذاران خارجی حمایت کند، یک ضرورت است. سرمایه‌گذار به دنبال جای امن برای سرمایه‌گذاری است چراکه سرمایه‌گذار از هوشیاری لازم برخوردار بوده و به هیمن دلیل به محلی خواهد رفت که در آن امنیت وجود داشته باشد. زیرساخت‌های مربوط به قوانین و مقررات در شروع کسب‌وکار و در سرمایه‌گذاری خارجی از اولویت‌هایی است که می‌تواند این بخش را تقویت و مورد حمایت قرار دهد. بنابراین ابتدا باید شرایط در کشور برای سرمایه‌گذار خارجی و ایرانی‌های مقیم خارج فراهم شود که سرمایه خود را با اطمینان‌خاطر به داخل کشور آورده و در بخش موردنظرشان سرمایه‌گذاری کنند. ایران اکنون با رفع تحریم‌ها به تدریج از اقتصاد نفتی گذر خواهد کرد؛ چراکه اعتقاد این است دیگر با نفت بشکه‌ای ۲۷ دلار نباید اقتصاد بر محور و پایه اقتصاد نفتی بنا شود. بنابراین می‌توان بر پایه ترانزیت محاسبه کرد. اکنون تا رسیدن به یک تولید صادرات‌محور و درآمدزایی نفتی فاصله وجود دارد اما حداقل می‌توان از موقعیت‌های خدادادی چون فرصت‌های ترانزیتی که قابل وصول‌تر با دسترسی آسان‌تر است بهره برد. با بهره‌گیری از تاثیرات مربوط به ترانزیت و قوانین مربوط به امور کمرگی و قوانین مربوط به تجارت و قوانین تاثیرگذار در حوزه کسب و کار می‌توان با دیدی مثبت به این حوزه پرداخت. از این رو اعضای اتاق بازرگانی و مسئولان ارشد کشور خواهان درآمدزایی برای کشور و هویت اقتصادی مطلوب در منطقه و اشتغال برای جوانان هستند. با وجود صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی می‌توان درآمدی مازاد بر ظرفیت‌های هزینه‌ای ایجاد کرد که این مساله برای توسعه آینده کشور قابل توسعه و بهره‌برداری است.»

• ناکامی عربستان در پروژه ایران‌ستیزی
ناکامی عربستان در پروژه ایران‌ستیزی، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه ایران است به قلم جعفر حق‌پناه کارشناس مسائل منطقه که در آن نوشته است:
«محتوای دو بیانیه صادر شده از سوی شورای همکاری خلیج فارس و «اتحادیه عرب» که حاصل نشست‌های فوق‌العاده درخواستی عربستان سعودی برای بررسی موضوع حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد بودند، اگر چه در تحلیل کلی دارای لحنی تند و متنی محکوم کننده علیه ایران است، اما نکات قابل تأملی هم داشتند.
محکومیت حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران و موضعگیری‌های دیگر مطرح شده در این دو بیانیه، زمانی می‌توانست دستاورد محکمی برای عربستان تلقی شود که نقش دولت جمهوری اسلامی ایران در آن واقعه پررنگ بود یا دولت ایران با این اقدام همراهی کرده بود. حال‌ آنکه خوشبختانه با موضعگیری صریح مقامات ایران در محکومیت این اقدام و برخورد قضایی با آن عملاً زمینه بهره‌برداری جریان ایران‌ستیز در منطقه از این اقدام به حداقل رسید و حداکثر کارکردی رسانه‌ای پیدا کرد. این در حالی است که حتی این کارکرد رسانه‌ای هم در صورت پیگیری دیپلماتیک در خارج و انجام اقدامات قضایی لازم در داخل کشور و محاکمه سریع آمران و عاملان این واقعه، می‌تواند مدیریت شود.
اما فراتر از این،‌ نکته مهم‌تر توجه به محتوای این بیانیه‌ها در بستر تحولات منطقه‌ای است. واقعیت آن است که اگر چنین اقدامی سه یا چهار سال پیش صورت می‌گرفت، قطعاً پیامدهای ضد ایرانی
بسیار سنگین‌تری می‌توانست به همراه داشته باشد. زیرا در سال‌های گذشته بلوک ضد ایرانی قوی شکل گرفته بود و فضای ایران‌هراسی نه تنها منطقه بلکه افکار عمومی جهان را بسیج کرده بود. رویکردی که طی سال‌های اخیر به مدد بن‌بست‌شکنی در قالب برجام هسته‌ای تا حد زیادی تلطیف شد. در واقع در بستر نگاه جدید کمابیش رویکرد مثبتی نسبت به ایران در حال شکل‌گیری است. رویکردی که در قالب آن، اقدام عده‌ای در حمله به سفارت عربستان پدیده مشکوک و اقدامی علیه روند اعتدالی حاکم در ایران تلقی شده و برچسب «نظام» به آن زده نمی‌شود.
وجه دیگر ماجرا آن است که واقعه مذکور در فضای کلی اتفاق افتاده است که عربستان طی سال‌های گذشته برای تحریک ایران فراهم آورده است. بنابراین از دیدگاه ناظران بیرونی این واقع در بستر همان فضای کلی تجزیه و تحلیل می‌شود. بر همین اساس نه تنها در منطقه که در سطح جهانی با وجود محکومیت یا ابراز تأسف نسبت به واقعه حمله به مکان‌های دیپلماتیک عربستان در ایران، این تحلیل که سیاست‌های کلی عربستان زمینه‌ساز تحریک ایرانیان بوده است، مورد توجه قرار گرفته است. از این جهت چنانچه عربستان بخواهد با این گونه محمل‌ها به فضای تنش‌زایی دامن بزند، عملاً لبه تیز انتقادات را هر چه بیشتر متوجه سیاست‌های خود کرده است.
بیانیه‌های اخیر شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب از جهتی دیگر ناکامی برای برخی دولت‌های عربی محسوب می‌شود. زیرا موضعگیری سایر کشورها در منطقه و در آسیا، امریکا و اروپا بیش از هرچیز معطوف به ابراز تأسف از حمله به سفارت، تأکید بر لزوم تنش‌زدایی و پیشگیری از وقایع مشابه و مهم‌تر از همه تمایل به میانجیگری بوده است. یعنی اغلب دولتمردان در کشورهای دیگر به دلیل نگرانی از پیامد‌های تنش ایجاد شده حرکتی ایجابی را در پیش گرفته‌اند. اما متأسفانه کشورهای عربی بیشتر تحت تأثیر فضای احساسی و منفی‌بافانه حاکم قرار گرفته‌اند و بیانیه‌هایی بدون دستاورد صادر کرده‌اند.
این همه در حالی است که به دلیل تشتت و پراکندگی موجود میان کشورهای عربی و نگرانی جدی بخشی از آنها پیامد اقدامات تنش‌زا، در این بیانیه‌ها به نوعی لفاظی و محکومیت‌های ظاهری بسنده شده است. مجموعه این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که ترتیبات امنیتی در منطقه کاملاً در حال گذار است. هیچ کشوری نمی‌تواند به تنهایی ادعای هژمونی شدن در منطقه را داشته باشد یا اینکه بخواهد کشور دیگری مانند ایران را منزوی کند و خودش داعیه‌دار یک نظم نوین منطقه‌ای باشد. اگر این رویکرد ایران‌ستیزانه در سطح کشورهای عربی به همین حد لفاظی‌ها و اقدامات شکلی ظاهری و در حد صدور بیانیه محدود ‌شود؛ طبیعتاً می‌توان پیش‌بینی کرد که در پهنه وسیع‌تر یعنی در حیطه کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اسلامی اقدام عربستان برای همراه کردن کشورها، نتیجه‌ای بیشتر از ابراز تأسف از وقایع اخیر نخواهد داشت.»

• عربستان در اقتصادش چقدر متضرر می‌شود
عربستان در اقتصادش چقدر متضرر می‌شود، عنوان سرمقاله روزنامه مردم‌سالاری است به قلم مجید سلیمی بروجنی که متن آن در پی آمده است:
«سفر معنوی حج یکی از مهمترین احکام عبادی و از فروع دین و نیز یکی از ارکان اسلام است که سالانه میلیون‌ها نفر را در قالب حج تمتع و عمره روانه عربستان سعودی می‌کند. واژه استطاعت در انجام این فریضه، اهمیت بسیاری دارد. زیرا این سفر از نظر مالی هزینه زیادی را می‌طلبد. براساس آمار و ارقام، هزینه سفر حج واجب، مبلغی حدود شش تا هفت هزار دلار است.
این بدان معناست که میلیون‌ها زائری که سالانه به عربستان سعودی سفر می‌کنند، میلیاردها دلار نیز وارد اقتصاد این کشور می‌کنند. طی یک سال اخیر مناسبات تهران به واسطه تعرض شرطه‌های سعودی به دو نوجوان ایران و پس از آن کشته شدن تعداد زیادی از هموطنانمان در حادثه منا و به تازگی اعدام شیخ نمر توسط دولت عربستان با ریاض غبارآلود بوده است. در سال‌های اخیر سهمیه ایران در عمره مفرده بین ٨۰۰ تا ۹۰۰ هزار زائر در سال متغیر بوده است. بر طبق آمار و ارقام، هزینه‌های سفر عمره در ماه‌های مختلف سال و با توجه به نوع پرواز و نوع هتل‌های محل اقامت زائران حدود ۹ میلیون تومان بوده است. (لازم به ذکر است قیمت فیش‌های هر سفر عمره در بازار آزاد تقریبا ۲ برابر این ارقام معامله می‌شده است). در صورت اعزام ٨۵۰ هزار نفر زائر در طول یک سال مجموع هزینه‌ای که حجاج ایرانی سالانه برای سفرهای عمره پرداخت می‌کنند، تقریبا دو هزار و پانصد میلیارد تومان خواهد شد. در کنار این هزینه اگر هر زائر به طور میانگین یک میلیون تومان صرف خرید سوغات کند، رقمی نزدیک به ٨۵۰ میلیارد تومان صرف خرید سوغات خواهد شد. جمع این هزینه‌ها گویای این است که عمره‌گذاران ایرانی در سال سه هزار و ٣۰۰ میلیارد تومان برای این سفر زیارتی هزینه می‌کنند. در مورد حج تمتع نیز سالانه بین ۶۰ تا ۱۰۰ هزار نفر ایرانی به عربستان می‌روند. هزینه رسمی هر سفر حج تمتع بین ٨ تا ۱۰ میلیون تومان است که در بازار آزاد این نرخ تا دو برابر قابل خرید و فروش است.
با این حساب می‌توان گفت که مجموع سفر حج تمتع ایرانیان در هر سال تقریبا ۷۰۰ میلیارد تومان است. از آنجایی که طبق فرهنگ ما ایرانیان در سفر حج تمتع سوغات بیشتری خریداری می‌کنیم، می‌توان گفت متوسط خرید سوغات توسط هر زائر ۲ میلیون تومان است که جمعا در حدود ۱۵۰ میلیارد تومان می‌شود: جمع این هزینه‌ها برای حج تمتع یک سال تقریبا ٨۵۰ میلیارد تومان می‌شود.
با در نظر گرفتن این ارقام جمع هزینه‌های عمره مفرده و حج تمتع برای هر سال چهار هزار و یکصد و پنجاه میلیارد تومان می‌شود. خیل عظیم زائران سرزمین وحی، صنعت توریسم عربستان سعودی را نیز به همان نسبت توسعه می‌دهد و آن را به دومین صنعت قدرتمند عربستان تبدیل کرده است. تحلیلگران، درآمد عربستان سعودی از حج تمتع و عمره را در سال ۲۰۱۴ نزدیک به ۱٨ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار تخمین زده‌اند.
سالانه میلیون‌ها زائر از بیش از ۱٨۰ کشور جهان به سرزمین وحی سفر می‌کنند. صنعت توریسم عربستان هر سال ۷۵ میلیون ریال سعودی به اقتصاد این کشور تزریق می‌کند که این مبلغ، حدود سه درصد از کل تولید ناخالص ملی عربستان را به خود اختصاص می‌دهد.
با یک حساب ساده می‌توان فهمید که با این چهار هزار میلیارد تومان حداقل می‌توان یکصد هزار شغل ایجاد کرد. در کشوری که بیکاری جوانان آن یک معضل بزرگ اجتماعی است، نبایستی سرمایه کشور با ارز یارانه‌ای به اعزام‌های افرادی به دفعات متعدد حج اختصاص یابد.
در مجموع می‌توان گفت در شرایط فعلی که ایجاد اشتغال برای جوانان یک دغدغه ملی و حتی یک واجب عینی است، نباید به قیمت پر شدن کیسه افراد و گروه‌هایی که منافع‌شان با کسب و کار عمره گره خورده منابع و سرمایه‌های کشور را صرف این کار کرد؛ فراموش نکنیم که خداوند متعال نیز سفر حج را نه یک عمل واجب، بلکه مستحب معرفی کرده است.»
چرا غرب کمی تا قسمتی از ریاض فاصله گرفته است؟
چرا غرب کمی تا قسمتی از ریاض فاصله گرفته است؟ عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه شهروند به قلم حمید هوشنگی معاون خبری اسبق ایرنا که متن آن در پی آمده است:
«وسعت گرفتن وحشیگری لجام‌گسیخته داعش و وقوع جنایات کم‌سابقه این سازمان مخوف تروریستی در پایتخت‌های اروپایی، قطعا یکی از دلایلی است که غرب را به تعامل با ایران ترغیب کرده است. منابع اطلاعاتی غرب اینک کمترین تردیدی ندارند که قدرت گرفتن داعش بدون کمک بی‌دریغ حکام ریاض و شیوخ نفتی خلیج فارس مطلقا امکان‌پذیر نبود. تفکر وهابی با استفاده از عناصر سلفی‌ها و تکفیری‌های رادیکال، که ابتدا با هدف مقابله با نفوذ ایران در منطقه آغاز شد، اینک ابعاد بسیار خطرناکی پیدا کرده و کمک‌های عربستان و شرکایش به داعش، منبع تغذیه اصلی تروریزم کوری است که ظهورش در عراق و سوریه ابتدا با استقبال غرب روبه‌رو شده بود. به ٣ خبر زیر که در ۱۰ روز اخیر منتشر شده است، توجه کنید:
۱- به گزارش چند خبرگزاری «یک عضو داعش به دستور سرکردگان این سازمان، مادرش را هفته پیش در میدان شهر با شلیک چند گلوله در ملاءعام شخصا اعدام کرد! جرم مادر، توصیه به فرزند به ترک داعش بود!» حضور افرادی که این‌چنین شست‌وشوی مغزی یافته‌اند در هر نقطه دنیا می‌تواند جنایات فوق تصوری را سازمان دهد.
۲- اسکای نیوز هفته پیش در گزارشی تکان‌دهنده خبر داد: «داعش در یکی از مناطق تحت کنترلش» دانشکده‌ای دایر کرده که در آن شیوه ساختن و استفاده از وسائل نقلیه بمب‌گذاری شده بدون راننده (هدایت از راه دور) را به اعضای داعش آموزش می‌دهد.» بدیهی است با بازگشت این «دانش‌آموختگان» به اروپا، دیگر نیازی به هدایت خودرو بمب‌گذاری شده به‌وسیله یک داعشی انتحاری نخواهد بود و فجایع بزرگی بدون تلفات اعضای داعش می‌تواند رخ دهد!
٣- ساندی تلگراف چاپ لندن، یکشنبه همین هفته نوشت: شهر کوچک «منبیج» در بخش متصرفی داعش در استان حلب سوریه «لندن کوچک» نامیده می‌شود. علت این نام‌گذاری، حضور بیش از صد جوان مسلمان انگلیسی عضو داعش در این شهرک سوری است، بقیه جنگجویان خارجی «لندن کوچک» آلمانی، فرانسوی و الجزایری هستند. این شهرک در فاصله نیم ساعتی مرز ترکیه نخستین نقطه ورود اعضای اروپایی جذب شده داعش هستند که از ترکیه وارد سوریه می‌شوند. غرب می‌داند با بازگشت اتباع خارجی داعش به اروپا، وقوع کشتارهایی از نوع کشتار زنجیره‌ای جمعه ۱٣ نوامبر ۲۰۱۵ در پاریس که در آن ۱٣۱ تن جان باختند یا حملاتی از نوع حادثه تروریستی سه‌شنبه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا که بیش از ٣هزار قربانی گرفت، یا حادثه سوم دسامبر ۲۰۱۵ سن برناندینو در کالیفرنیا که ۱۴ قربانی گرفت، همگی به‌وسیله تروریست‌هایی انجام گرفت که در مکتب سلفی- وهابی و تکفیری آموزش گرفته بودند و وقوع اقدامات تروریستی مشابه این حملات در آینده و هر نقطه از غرب کاملا محتمل است.
بنابراین کشورهای غربی ناگزیرند علاوه بر نابودی داعش، به فکر محدود کردن فعالیت‌های ریاض در گسترش رادیکالیزم وهابی- سلفی - تکفیری نیز باشند. ایران می‌تواند در این اقدام بین‌المللی در کنار غرب بایستد! دکتر ظریف در مقاله تحسین‌برانگیزش در نیویورک تایمز که دیروز یکشنبه با عنوان «از ۱۱ سپتامبر تا سن برناردینو رد پای اتباع یا تفکر سعودی پیداست» در این روزنامه منتشر شد، به درستی خطرات تفکر وهابیگری حکام ریاض برای صلح جهانی را یادآور شد و دلایل سیاسی نیاز عربستان به ایجاد تنش و حمایت از فرقه‌گرایی در خاورمیانه را به خوبی ترسیم کرد. ظریف در بخشی از مقاله مستندش نوشته بود: «عربستان نگران است که با کنار رفتن پرده بهانه‌جویی‌های هسته‌ای، تهدید جهانی واقعی، یعنی نقش فعال این کشور در پشتیبانی از افراط‌گرایی خشن نمایان شود. جلوه‌های توحش و بربریت آشکار است. در خانه، جلادان دولتی با شمشیر گردن می‌زنند، مشابه اعدام اخیر ۴۷ زندانی در یک روز، شامل یک عالم محبوب مذهبی که عمر خود را وقف ترویج دفاع مسالمت‌آمیز از حقوق مدنی کرده بود. در خارج (داعش) هم مردان نقاب‌دار سرها را با چاقو از بدن جدا می‌کنند....»»

• چرایی عدم حمایت غرب از سعودی‌ها
چرایی عدم حمایت غرب از سعودی‌ها، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب‌یزد به قلم محمدمهدی ملکی کارشناس مسائل خاورمیانه که متن آن به شرح زیر است:
«در حالی که ایجاد و گسترش تفرقه و ناآرامی به عنوان یک رویه معمول در سیاست خارجی سعودی‌ها همچنان در حال اجرا شدن است، حاکمان آل‌سعود هنوز به این مهم دست نیافته‌اند که با اقداماتشان متحدان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود را بیش از پیش نگران ساخته و آنها را به این فکر فرو می‌برند که وقت آن رسیده است که در روابط خود با آن کشور تجدیدنظر کرده و سطح ارتباطات را کاهش دهند، امری که بر کسی پوشیده نیست تا چه اندازه برای حکام سعودی اهمیت داشته و برای حفظ آن هزینه‌های سرسام‌آوری را پرداخت کرده‌اند.
اقدام سعودی‌ها نسبت به قطع روابط با ایران که به دنبال اعدام شیخ اصلاح‌طلب شیعه و متعاقب آن اقدام ناشایست عده‌ای افراط‌گرا در داخل ایران صورت گرفت، ریاض گمان داشت که می‌تواند با بسیج کردن برخی دنباله‌روهای منطقه‌ای، غربی‌ها را نیز وادار به همراهی با خود کند که چنین نشد. در این یادداشت به بررسی برخی نکات پیرامون چرایی عدم حمایت غرب از عربستان خواهیم پرداخت:
- یک نکته مهم اینکه عربستان همچنان متحد غرب در خاورمیانه محسوب می‌گردد و اتخاذ سیاست قطع رابطه با ریاض از سوی غربی‌ها حداقل در میان‌مدت بسیار دور از ذهن است، اما این موضوع آنجا اهمیت پیدا می‌کند که عربستان به وضوح می‌بیند که غرب نسبت به روابط خود با ریاض در حال تجدیدنظر است و در پاره‌ای موارد سیاست‌های منطقه‌ای امریکا و متحدان غربی آن با سعودی‌ها در تضاد و تناقض آشکار قرار می‌گیرد.
- غربی‌ها سال‌هاست که چشم خود را بر جنایات، تخلفات و نقض متعدد حقوق بشر توسط عربستان بسته‌اند و صد البته در ازای آن از عربستان در راستای تامین اهداف خود نیز بهره‌برداری‌هایی را داشته‌اند. اما گویا به این جمع‌بندی رسیده‌اند که هرچه زمان می‌گذرد و اقدامات جنایتکارانه ریاض افزایش می‌یابد، هزینه حمایت از آن نیز بیشتر می‌شود.
ـ اقدامات سالهای اخیر آل‌سعود (حمله به یمن، حمایت از تروریست‌های افراطی چون داعش، گسترش تنش و ناآرامی در سوریه و عراق، افزایش تفرقه میان شیعه و سنی، حمایت از دیکتاتورهای منطقه و...) منجربه افزایش فشار افکار عمومی در قبال آن رژیم شده است، بنابراین مقامات غربی ترجیح می‌دهند خود را به مطالبه عمومی مردم نزدیک کرده و حتی‌الامکان از حمایت آشکار ریاض سخنی به میان نیاورند.
ـ تحلیل‌گران و مقامات غربی مستقیم و غیرمستقیم به نقش کلیدی آل‌سعود در ایجاد و گسترش تروریسم اشاره دارند و عربستان را به عنوان حامی اصلی داعش معرفی می‌کنند، اندیشکده‌های غربی به طور صریح خاستگاه فکری و اعتقادی افراط‌گرایان تروریست را وهابیتی می‌دانند که توسط سعودی‌ها حمایت می‌شود.
ـ حوادث تروریستی پراکنده در کشورهای غربی (همچون حادثه تروریستی چندی پیش در پاریس) موجب حاکم شدن فضای ترس و وحشت در آن مناطق شده و ثبات امنیتی آنها را خدشه‌دار کرده است، بنابراین طبیعی است که رهبران غربی جهت حفظ آرامش و برقراری ثبات امنیت در کشورهای خود هم که شده، تحت فشار افکار عمومی در روابط خود بر سرمنشأ این وقایع تجدیدنظر کرده و به گونه دیگری رفتار نمایند.
ـ دستیابی قدرت‌های جهانی به توافق با ایران بر سر موضوع هسته‌ای آن کشور به عنوان یکی از اصلی‌ترین دلایل تغییر رویکرد غربی‌ها نسبت به ریاض قلمداد می‌گردد. غربی‌ها خود را متعهد به رعایت مفاد برجام در قبال تهران می‌بینند و از این روی در قائله اخیر میان عربستان و ایران سعی بر آن نمودند که به طور ملموسی حمایت از هیچ طرفی نداشته باشند و آنها را به آرامش دعوت نمایند.
چرا که از طرفی حمایت از سعودی‌ها به منزله دوری از ایران تعبیر خواهد شد و این مسئله‌ای نیست که آنها خواهان آن باشند و از طرف دیگر حمایت از ایران یعنی نادیده انگاشتن متحد سنتی خود در منطقه که این نیز در سیاست فعلی آنها جای ندارد، در نتیجه سعی بر آن دارند تا با اتخاذ سیاستی میانه هیچ از یک طرفین را از خود دور نسازند.»

• نتیجه سیاست فرقه‌گرایانه ترکیه
نتیجه سیاست فرقه‌گرایانه ترکیه، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه همشهری است به قلم صادق ملکی کارشناس ارشد مسائل ترکیه که در آن نوشته است:
«برای هر فردی که نگاهی اسلامی و انسانی دارد، اقدامات تروریستی شبیه آنچه در استانبول ترکیه رخ داد به‌طور حتم محکوم است.
اما انفجار استانبول را باید به‌عنوان بخشی از اقدامات ترکیه در حمایت از تروریسم در منطقه و نتیجه اینگونه اقدامات تحلیل کرد. زمانی که چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد باید به بستر ایجاد شده برای آن توجه کرد. این بستر می‌تواند نتیجه وضعیت سیاسی داخلی و سیاست‌های خارجی یک کشور و حتی ارتباطات و زمینه‌ای باشد که سازمان‌های اطلاعاتی امنیتی آن کشور فراهم کرده‌اند.
ترکیه پس از سال ۲۰۱۱ یعنی زمانی که ناآرامی‌های سوریه آغاز شد، احساس کرد می‌تواند از فرصت به‌وجود آمده برای جبران شکست استراتژیک خود در عراق استفاده کند و با سرنگونی بشار اسد در عرض ٣‌ماه برای خودش یک جایگاه برتر منطقه‌ای مبتنی بر یک نگاه فرقه‌ای ایجاد کند. از آنجا که اسد در قدرت باقی ماند، رویکرد دولت ترکیه به‌شدت به یک رویکرد سلبی و تخریبی تغییر پیدا کرد. این کشور به محلی برای عبور تروریست‌ها از ملیت‌های مختلف برای ورود به سوریه تبدیل شد.
حتی برخی گروه‌ها ازجمله داعش و جبهه نصرت، در استانبول و دیگر شهرهای ترکیه اقدام به جذب نیرو کردند. منابع ترک باارائه اسنادی نشان داده‌اند دولت ترکیه طی این سال‌ها کمک‌های لجستیکی گسترده‌ای نیز در اختیار گروه‌های درگیر در سوریه، ازجمله داعش، قرار داده است. اعلام سیاست جدید ترکیه برای پیوستن به صف ائتلاف مبارزه علیه داعش صرفا یک تغییر تاکتیکی و در واقع تنها یک سیاست اعلامی است؛ در عمل ترکیه همچنان مشغول حمایت از این گروه است و به مسیری برای تجهیز داعش از سوی دیگر کشورهای حامی این گروه تبدیل شده است.
دولت ترکیه به داعش و دیگر گروه‌های تروریستی که بر مبنای رویکردهای فرقه‌ای اقدام می‌کنند به‌عنوان یک برگ برنده نگاه می‌کند. نگاه استراتژیک ترکیه این است که این گروه‌ها می‌توانند در رقابت‌های منطقه‌ای منافع این کشور را تأمین کنند. با این حال، باید این نکته را درنظر داشت که گروه‌های تروریستی ممکن است کمک‌های یک کشور را دریافت کنند اما لزوما همیشه فرمان بردار آن کشور نباشند. در شرایط کنونی، به‌نظر می‌رسد بخشی از گروه‌های وابسته به داعش در عکس‌العمل به تغییر رفتار ظاهری ترکیه با انجام عملیات‌های تروریستی در خاک این کشور درصدد مقابله با آن برآمده‌اند. در شرایط فعلی، حتی متحدان غربی ترکیه هم نسبت به رویکرد دوگانه رجب طیب اردوغان و تیمش در ارتباط با موضوع داعش و وضعیت امنیتی منطقه معترض شده‌اند. تا زمانی که ذهنیت مقام‌های ترکیه یک ذهنیت مبتنی بر فرقه‌گرایی است، تغییری در نگاه استراتژیک آنها ایجاد نخواهد شد.»

• مسئولیت اردوغان
مسئولیت اردوغان، عنوان سرمقاله روزنامه وقایع اتفاقیه است به قلم سیدعدنان طباطبایی کارشناس مسائل بین‌الملل که نویسنده درآن نوشته است:
«رجب‌طیب اردوغان حزبی تأسیس کرده است که توانست حوزه‌های انتخاباتی را در کشور زیبا و متنوعش مدیریت کند. او قدرت را از طریق انتخابات پارلمانی و با رأی گسترده مردم به دست گرفت و ترکیه را به طرف پیشرفت اقتصادی چشمگیری هدایت کرد. او بیشتر و بیشتر محبوب شد و در هر انتخاباتی دست‌بالا را به دست آورد. این کشور پشتیبان «سیاست منطقه‌ای خالی از مشکل»، در منطقه‌ پرهرج و مرج خاورمیانه بود. روند صلح با کردها به سطح امیدوارکننده و بی‌سابقه‌ای رسید. بخش عمده‌ای از شبه‌نظامیان مسلح پ‌ک‌ک از ترکیه خارج شدند. او رأی کردها را در انتخابات تضمین کرد و حامی ادغام و یکپارچه‌سازی آنان بود. او قلب و ذهن مردم در خاورمیانه را به علت همبستگی صریح و حمایت قاطعانه‌اش از فلسطین به دست آورد. پس از اتفاقات بهار عربی از سال‌های ۱۰-۲۰۱۱ برخی در مصر، تونس و سایر نقاطی که قیام‌های مردمی شکل گرفته است، به حزب عدالت و توسعه اردوغان به‌ عنوان یک مدل توسعه نگاه می‌کردند. او پس از به ریاست‌جمهوری رسیدن محمد مرسی به قاهره سفر کرد و اعلام کرد: اخوان‌المسلمین سیستم سیاسی سکولار و چارچوب مناسبی برای یک حزب اسلامی است. کشورهای غربی جایگاه این فرد را به عنوان مردی که مظهر و امید جهان عرب پس از قیام‌های اخیر است، بالا بردند. اما بعد چه شد؟ جنون به دست‌گرفتن کارهای بزرگ ظهور کرد. محبوبیت او در ترکیه، دیدگاه مثبت کشورهای غربی نسبت به او و تصویر جذابی که از او در جهان عرب وجود داشت، برای درک او از خودش کافی نبود. او کاخ ریاست‌جمهوری ظالمانه‌اش را بنا کرد. به اعضای خانواده‌اش اجازه داد تا تجارت‌های مشکوک و سیاه انجام دهند، خود را بالاتر از قانون در نظر گرفت و هر منتقدی را مجرم خطاب کرد. تظاهرات پس از انتخابات سال ۲۰۱٣ را سرکوب کرد، روزنامه‌ها را توقیف و ‌بسیاری از روزنامه‌نگاران را بازداشت کرد و اراذل و اوباش را برای حمله و حتی کشتن مخالفان، روشنفکران و روزنامه‌نگاران جمع کرد. او حمایت زیربنایی باورنکردنی برای داعش فراهم کرد. به سربازان داعشی اجازه داد از طریق کشورش به سوریه رفت‌وآمد داشته باشند و از آنها به عنوان ابزاری برای مبارزه با کردها استفاده کرد. روند صلح با کردها را متوقف و انتخابات را واگذار کرد و منتقدارن را تحت فشار بیشتری قرار داد. بودجه سنگینی از عربستان سعودی برای مبارزات انتخاباتی خود دریافت و خود را برنده انتخابات زودهنگام اعلام کرد. حمله به کردها را ادامه و اقدامات نظامی تکان‌دهنده‌ای را انجام داد. وی برخلاف اراده عراق، نیروهایش را وارد خاک این کشور کرد و حالا کشورش را در وضعیت وحشتناک متزلزل و آسیب‌پذیری قرار داده که انفجار بمب در منطقه تاریخی استامبول نمونه‌ای از آن است. او مسئول تغییردادن وضعیت ترکیه از کشوری با ‌قدرت رو به‌ رشد به یک منطقه آسیب‌پذیر است. او اجازه رشد به داعش در منطقه مرزی سوریه را داد. چه کسی مسئول پیشرفت سلول‌های سرطانی بالقوه داعش در داخل خاک ترکیه است؟ آیا دستگاه‌‌های امنیتی ترکیه کنترلی بر اوضاع دارند؟ همان‌طور که در مصر و تونس دیده شده، داعش مناطق توریستی را هدف قرار می‌دهد و ترکیه زیبا و سرشار از جاذبه‌های توریستی است که بازدیدکننده‌ها را از همه جهان به خود جذب می‌کند. در نهایت، اگر پ‌ک‌ک اسلحه به دست بگیرد و بار دیگر از یک جناح سیاسی معقول و فعالان کرد، به مبارزان مسلح تبدیل شوند چه خواهد شد؟ آیا ترکیه شاهد عملیات تروریستی داعش و پ‌ک‌ک خواهد بود؟ این حقیقتی غم‌انگیز است که رجب طیب اردوغان باید مسئولیت آن را برعهده بگیرد.»

• سایه تروریسم بر سر ترکیه
سایه تروریسم بر سر ترکیه، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جهان صنعت به قلم مسعود سلیمی که متن آن به شرح زیر است:
«ترکیه امروزی باقی‌مانده کوچکی از امپراتوری عظیم عثمانی هنگامی به همت افسران جوان و تحصیلکرده و غرب‌دیده به رهبری مصطفی کمال‌پاشا ملقب به آتاتورک در دهه ۲۰ میلادی پایه‌گذاری شد که عقب‌ماندگی سیاسی و اجتماعی خاورمیانه مانند آتش زیر خاکستر پنهان بود. با رهبری آتاتورک که حمایت بی‌چون و چرای ارتش در حال نوین شدن کشور را هم در اختیار داشت، ترکیه تلاش برای ورود به مدرنیته را آغاز کرد. با نگاهی به شرایط ژئوپلتیکی، مذهبی و قومی از یک‌سو و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترکیه تا سال‌های پایانی قرن بیستم درمی‌یابیم که اعمال قدرت عظیم و به‌گونه‌ای انحصاری ارتش در تامین امنیت و حفظ جمهوری لائیک ترکیه تا نیمه‌های دهه ٨۰ میلادی، بلامنازع ادامه داشت ضمن اینکه عضویت در اتحادیه نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) پس از جنگ جهانی دوم و در گیر و دار جنگ سرد غرب و شرق، اهمیت استراتژیک ترکیه، ارزش ژئوپلتیکی این کشور را افزایش داد. هنگامی که در سال‌های آغازین هزاره سوم میلادی حزب عدالت و توسعه با اتیکت اعتدال مذهبی و با شعارهای اقتصادی روی کار آمد، بسیاری بر این باور بودند که نوع تازه‌ای از حکومت معتدل مذهبی در کشوری که آزادی مذهب در قانون اساسی آن تضمین شده، روی کار آمده است. حزب عدالت و توسعه که با تکیه بر آمارهای مثبت اقتصادی حکومت را در دست گرفته بود در طول ۱۴ سالی که بر مسند قدرت قرار دارد، رفته‌رفته با کاستن از قدرت ارتش و برعکس افزایش قدرت نیروهای امنیتی از یک‌سو و گسترش سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی خود از سوی دیگر، ترکیه را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای به رخ جهانیان کشیده است. با وقوع بهار عربی و به تبع آن بروز بحران در خاورمیانه و تغییر حکومت در برخی کشورهای عربی، حکومت حزب عدالت و توسعه در قالب رفتارهای فردی برخی از رهبرانش و به طور خاص اردوغان، ترکیه وارد بحران سیاهی شد که با توجه به بروز داعش، نمادها و آثار آن روزبه‌روز بیشتر خود را نشان می‌دهد. ترکیه که روزگاری برپایه قدرت ارتش، خود را از درگیری‌های منطقه‌ای دور نگه می‌داشت، امروز جدا از تنش‌های مرگبار و دائمی با کردها با پیامدهای جنگ سوریه، تنش تهران- ریاض، اختلاف با مسکو و در یک کلام در مرکز بحران‌های خاورمیانه قرار گرفته است.ترکیه در سال ۲۰۱۵ با تعدادی عملیات تروریستی مرگبار روبه‌رو بود و اینک در آغاز ۲۰۱۶، تروریسم همچنان امنیت این کشور را تهدید می‌کند. وابستگی اقتصاد ترکیه به توریسم، خود از جمله مشکلاتی است که با ادامه حملات تروریستی مانند آنچه دیروز در میدان سلطان‌احمد، قلب توریستی استانبول رخ داد و تعدادی خارجی جان خود را از دست دادند، خود را بیشتر نشان می‌دهد.با بندبازی اردوغان روی لبه تیز تیغ و عوض کردن پی‌در‌پی کارت‌های بازی در خاورمیانه سایه تروریسم بر سر ترکیه سنگین‌تر می‌شود.»

• «مذاکره برای مذاکره» بر سر افغانستان؟
«مذاکره برای مذاکره» بر سر افغانستان؟ عنوان یادداشتی است در روزنامه جوان به قلم اسماعیل باقری که متن آن در پی آمده است:
«نشست چهار جانبه اسلام‌آباد با حضور نمایندگانی از آمریکا، چین، پاکستان و افغانستان با هدف دستیابی به فراهم‌سازی زمینه‌های ایجاد صلح در افغانستان روز دوشنبه ۲۱ دی‌ماه سال‌جاری در اسلام‌آباد پایتخت پاکستان برگزار شد. در این نشست حکمت خلیل کرزی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه افغانستان، اعزاز احمد چوهدری، معاون وزارت امور خارجه پاکستان، ریچارد اولسون، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان و دینگ شیجون نماینده ویژه چین در امور افغانستان حضور داشتند. در پایان این نشست اعلامیه‌ای صادر شد که بر اساس آن، قرار شد:
* دور بعدی اجلاس صلح در تاریخ ۲۱ دی در کابل برگزار گردد.
* شرکت کنندگان نشست‌های منظم را با هدف دستیابی به روند صلح و آشتی در افغانستان ادامه ‌دهند.
* بر اهمیت پایان بخشیدن به جنگ در افغانستان که منجر به ادامه خشونت‌های بیهوده بر مردم افغانستان و همچنین تشدید ناامنی در سراسر منطقه می‌شود، تأکید شد.
* همچنین شرکت‌کنندگان اعلام کردند ضمن تعهد کشورهای خود، مبنی بر تحقق اهداف تصریح شده در اعلامیه نشست چهارجانبه که در تاریخ ۹ دسامبر ۲۰۱۵ (۱٨ آذر ۹۴) در حاشیه‌ کنفرانس قلب آسیا برگزار شده بود، نیاز فوری احساس می‌شود که گفت‌وگوهای رو‌در‌روی صلح، میان نمایندگان حکومت افغانستان و گروه‌های طالبان صورت بگیرد.
* در این نشست، بر تلاش‌های متقابل جهت سرعت بخشیدن به روند صلح و آشتی به رهبری و مالکیت افغان‌ها با هدف دستیابی به صلح و ثبات پایدار در افغانستان و منطقه تأکید شد.
در واقع محور بحث نشست چهارجانبه در اسلام آباد را ارزیابی فرصت‌های صلح و مصالحه و نیز بررسی موانع و مشکلات موجود در فراروی صلح در افغانستان تشکیل می‌داد، البته سرتاج عزیز مشاور امور خارجی نخست وزیر پاکستان در مراسم افتتاحیه نشست چهارجانبه اعلام کرد که صلح و ثبات در افغانستان نیازمند مذاکرات سازنده‌ است و برای پیوستن و تشویق طالبان به دور گفت‌وگوهای صلح باید اعتمادسازی و از تعیین اهداف غیرواقع بینانه و پیش‌شرط‌ها خودداری شود.
هر چند نشست چهار جانبه صلح در اسلام‌ آباد در کانون توجه رسانه‌های جمعی کشورهای منطقه و جهان قرار گرفته است و بیش از همه رسانه‌های پاکستانی از مذاکرات صلح با طالبان سخن می‌گویند، اما این سوال اساسی همیشه مطرح بوده که آیا مذاکرات صلح می‌تواند عملاً مولد صلح باشد یا نه مذاکره تنها برای مذاکره و برای برخی اهداف خاص صورت می‌گیرد؟ واقعیت امر این است که چشم انداز روشنی برای این نوع از اجلاس‌ها قابل تصور نیست. به این دلیل که نخست بازیگران موثر حوزه افغانستان، اراده و صداقت لازم برای پیمان صلح در این کشور را ندارند و دوم و مهم‌تر اینکه در عرصه‌ داخلی افغانستان نیز شکاف‌ها و تنش‌های اجتماعی، سیاسی و قومی به اندازه‌ای تعمیق یافته است که به راحتی و در کوتاه مدت، نمی‌توان ترمیم امنیتی و تأمین ثبات سیاسی برای آن ایجاد کرد. برخی از احزاب و گروه‌های سیاسی در افغانستان با نگرانی و بدون امیدواری به سرانجام مذاکرات صلح، بر این باورند عامل بر هم‌زننده صلح در افغانستان، دولت پاکستان است، به طوری که «شورای حراست و ثبات افغانستان» با تشکیل جلسه‌ای با حضور رهبران خود، روز دوشنبه ۲۱ دی ۱٣۹۴ در کابل تأکید کرد هیچ جنبه‌ای از مذاکرات صلح نباید از دید مردم افغانستان پنهان بماند و هر گونه واگذاری بخش‌هایی از افغانستان به طالبان در مذاکرات صلح چهار جانبه، از سوی شورای حراست و ثبات افغانستان محکوم می‌شود. طبق دیدگاه اغلب جریان‌های سیاسی، دولت وحدت ملی باید با تقویت نیروهای امنیتی و جلب اعتماد مردم در مبارزه با تروریست‌ها، اقدامات جدی‌تری به عمل آورد و نباید چندان به مذاکرات صلحی که از سوی دیگران راه‌اندازی می‌شود، امید بست.
دولت افغانستان نیز در طول ۱۴ سال گذشته در حالی به دنبال ایجاد صلح در افغانستان بوده که همواره پاکستان و سازمان استخباراتی این کشور را به حمایت و پناه‌دادن به طالبان و شبکه حقانی متهم کرده‌اند و این کشور در تمام ادوار مذاکرات صلح با طالبان، تلاش کرده است بر اساس استراتژی دراز مدت خود کارشکنی کند و به دنبال برآورده شدن مطلوبیت‌های خود باشد، البته گزارش‌هایی نیز وجود دارد که لشکر جهنگوی، لشکر طیبه، سپاه صحابه و گروه جندالله با حمایت‌ از داعش در افغانستان، به نوعی همنوایی و تولید ناامنی می‌کنند.
این در حالی است که صلح نیاز مبرم منطقه به ویژه افغانستان و پاکستان می‌باشد و در هر دو کشور به نوعی مردم قربانی تروریسم و خشونت‌های فرقه‌ای می‌شود. به هر حال این انتظار وجود دارد که جامعه افغانستان و به ویژه بازیگران فعال صحنه سیاسی آن و از همه مهم‌تر دولت وحدت ملی افغانستان، با درک ورودی‌های آشوب‌ساز به این کشور، تلاش بیشتری برای کنترل روندهایی داشته باشند که قادر است در کوتاه‌مدت امنیت افغانستان را بیش از پیش زیر سوال ببرد، نظیر جریان تکفیری داعش که نه تنها استعداد لازم برای برهم زدن ترتیبات امنیتی افغانستان را داشته، بلکه منافع برخی از بازیگران بین‌المللی (به‌ویژه آمریکا) هم در همین راستا تعریف و تنظیم شده است.»

• بزرگترین شانس اصلاح‌طلبان
بزرگترین شانس اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلب بودن‌شان است، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه اعتماد به قلم کاظم اکرمی که نویسنده در آن نوشته است:
«با نزدیک شدن انتخابات یک موضوع همواره در صدر بحث اصلاح‌طلبان و بدنه اجتماعی‌شان مطرح بوده است و آن شانس اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش روست. واقعیت این است که با توجه به تجربه‌ای که از دولت سابق و مجلس فعلی کسب شده است، قطعاً در جناح بندی‌های سیاسی و در شرایطی برابر با رقبا اصلاح طلبان بیشترین شانس را در انتخابات پیش رو از آن خود کرده‌اند و فقط کافی است کمی ابتکار عمل و مدیریت از خود نشان دهند تا اکثربت قاطع جامعه را با خود همراه کنند. اما نکته دیگری هم دراین میان وجود دارد که فارغ از بحث‌های سیاسی و جناح بندی‌ها و صف بندی‌های انتخاباتی می‌توان به آن نگاه کرد و توجه به آن خالی از لطف نخواهد بود و آن پرداختن به نفس واژه‌ای به نام «اصلاح‌طلبی» است. بی‌شک امروزه همه کشورهای جهان برای حل مشکلات و برون رفت از مصایبی که گرفتار آن هستند نیازمند اصلاح هستند. حال ممکن است این اصلاح در سیاست‌ها یا اصلاح در قوانین و حتی نگرش‌ها به مسائل مختلف باشد. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و بی‌تردید راه‌حل بسیاری از مشکلات کشور در گرو اصلاح در سیاست و نگرش‌ها است. واژه اصلاحات برای بسیاری از کشورهای جهان می‌تواند ریشه در تاریخ‌شان داشته باشد و در طول تاریخ هر کشوری همواره دوره‌هایی از اصلاحات وجود داشته است. در کشور ما هم اصلاحات سابقه تاریخی دارد اما نکته‌ای که می‌تواند وجه تمایز ایران با سایر کشورها به ویژه کشورهای غربی باشد، در این است که در کشور ما اصلاح و اصلاحات ریشه در دین و مذهب‌مان هم دارد و همین امر می‌تواند جریان اصلاح‌طلبی را ریشه دارتر با اقبال اجتماعی روبه رو کند. بحث اصلاح پیش از هر چیز برای ما ریشه قرآنی دارد و در بیانات حضرت علی(ع) به عنوان فردی که الگوی برتر ما برای حکومت مطرح است بسیار پررنگ است. تاکید امیرالمومنین بر این موضوع آنقدر است که حتی فرزندش امام حسین(ع) هم در راه اصلاح جامعه مسلمین به شهادت رسید و در طول تاریخ اسلام ائمه اطهار در راه اصلاح و بهتر شدن جامعه خود قدم برداشته‌اند. بنابراین با توجه به اینکه جامعه ایرانی یک جامعه دینی شمرده می‌شود، به جرات می‌توان گفت بزرگ‌ترین شانس اصلاح‌طلبان در واقع همین اصلاح‌طلب بودن‌شان است و با توجه به اینکه اصلاحات ریشه در تاریخ و مذهب این مردم دارد طبیعی است که به این جریان اقبال عمومی نشان دهند. در انتخابات پیش رو اصلاح‌طلبان می‌توانند جامعه را همراه خود سازند و حضور حداکثری مردم را پای صندوق‌های رای محقق کنند و این همان خواسته‌ای است که رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی‌اش بیان کردند و از همه آحاد ملت خواستند تا پای صندوق‌های رای حاضر شوند. اما برای تحقق این مهم یک نکته دیگر هم بسیار حایزاهمیت است و آن نقش شورای نگهبان در مواجهه با اصلاح‌طلبان است. اگر شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها با سعه صدر و نگاه مثبت به آینده کشور با جریان اصلاح‌طلبی منعطف رفتارکند بدنه اجتماعی هم به این رفتار واکنش مثبت نشان خواهد داد و بی‌شک این واکنش می‌تواند برای آینده کشور نتایج مطلوبی را به همراه داشته باشد و خواسته رهبری نظام را برای حضور حداکثری مردم پای صندوق‌های رای نیزبرآورده کند.» 

منبع: اطلاعات بین المللی