مرگِ ۳۷ ساله ی گفتمان - بهنام چنگائی - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : بهنام چنگائی

عنوان : گفتمان
جناب البرز گرامی سلام؛

در بخش پایانی نوشته اید:
بنابراین گفتمان نمرده، آنرا خفه کرده ایم، با شروع به گفتگو و بحث با یکدیگر و حذر از گذر کردن بی گفتگو از کنار هم، گفتمان در جامعه تجدید حیات خواهد یافت

لازم می دانم از شما قدردانی کنم که نوشته ی مرا خواند و این پانویس باارزش را بر آن افزوده اید.
سعی مقاله ی من بر آن بود که به تحریک گفتمان پلورال اجتماعی و رنگین، که هرگز در ساختارهای پیشین وجود نداشته است بپردازد و خصوصا، اراده و فرهنگ گفت و شنود آزاد و روشنگر را را در اقدام جاری و ساری سراسری تشویق کند و به تبع آن علل نبود انتخابات آزاد و دگرگون کننده را متاثر از همین فقدان گفتمان لت و پاره شده ی شاه و شیخ بداند و هست.

بگذارید چنین بگویم که سمت نقد مقاله چندسویه و ناگزیر نیاز به راه حل ها و چاره جویائی های متعدد ساختاری، سازمانی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رنگین دارد.

زیرا: مرگ تاکنونی گفتمان به جز در مقاطع کوتاه و در اوج تاریخی رودرروئی های مردم علیه حکومت ها که قدرت شان متزلزل می شده، و ناگزیر قدری به فضای تنگ اجازه گشایش کوتاه می داده اند، خفقان در گذشته ی بلند پیوسته یکسان بوده و همچنان در اعماق اجتماع مطیع مسکوت مانده است؛ البته اگر به نفس گفتمان از دیدگاه عام، مفید و پیشبرنده و خصوصا اجتماعی و رنگین باور داشته باشیم.

ـ رژیم های تاکنونی فرصت به اظهار وجود و گفتمان آزاد ملت ها و مردم نداده اند.
ـ مذهب و سرکرده ی هر دوره ی شیعه نیز در پی رسمیت یافتنش در دوره ی صفویان، و تاکنون در ایران یکه تازانه ادعای نیمه خدائی دارد و جز فرهنگ و سنت شیعی را به هیچ بها برنمی تابند؛ لااقل ۳۷ سال گذشته مدرک این ادعای من است.
ـ احزاب و سازمان های رنگین همه ساز زولوی سازمانی ـ حزبی ـ ایدئولوژیک خویش را یکدم می نوازند و مفهوم ارکستر اجتماعی، طبقاتی و رنگین، چندان رنگ و بو و مدافعی دلگرم کننده ای ندارد. و بخش بزرگی از علل بقای استبدادمذهبی هم متاثر از این تکنوازی ها و پراکنده زنی ها و رودرروئی های سکتاریستی جریان های چپف راست و میانه است؛ ستیز و فرقه گرائی هائی که جامعه را دچار توهم به امکان تغییر توسط انتخابات تحقیربرانگیز ((ولایت فقیه مطلق))کرده است.

در فضای موجود، همچون گذشته ها، انگاری هیچ انگیزه ای برای رهائی از تکرار مکرات انتخابات بی هوده ی رژیم وجود ندارد!
درحالی که بر اساس تجربه، شناخت فقه شیعه و قانون اساسی رژیم آشکارا همه می دانیم که با رای گیری ثمره ای نصیب مردم زنجیری، بیکار و گرسنه ی ما نخواهد داشت و تشویق به کنارزدن صندوق رای، که توان او استعداد تغییر را ندارد؛ کار توده هاست و آنها می توانند با نه ی خود رژیم را دچار خودزنی و جنگ صیانت نفس کند و می کند؛ همانگونه که در ۸۸ شد و همین خالا هم از ۳۰۰۰ اصلاحجوی کاندیدا، کمتر از چهل نفر مجاز به انتخاب شده اند. بنا بر این نقش ما تحریک و بیداری اراده ی یکدست اجتماعی ست که کار اصلی هم بعهده ی آنهاست.

ما نیروهای چپ و کمونیست در سمت اراده ی آگاه توده ها و کارگران و زحمتکشان هستیم؛ و به خلاقیت آنها در رودروئی با رژیم ضدبشری باورداریم. سقف کمیت و کیفیت همکاری و همراهی ما چپ ها و نیروهای مترقی و دمکرات، بی هر اما و اگری به آنان نیرو می بخشد، دسته بندی ایدئولوژیک شان را تقلیل می دهد و در سطح سراسری بازتاب چشمگیر و امیدبخش مردمی بسیار دارد و می تواند در ژرفا و گستره ی اجتماع متلاطم و انفجاری کشور و مردم ما شوق ایستائی در برابر رژیم خودکامه ایجاد کند می کند. و دگرگونی لازم را در مقطع ظریف و شکننده رژیم که همینک دچار آن می باشدف به بهترین شکل ممکن توسط رد انتخابات و مقابله با انتصابات، موتور حضور در خیابان ها را دوباره استارت می زند. اگر همه روز انتخابات در خانه بنشینند و روز بعد یکپارچه به خیابان بیایند، کار رژیم تمام است.

پرسش این است که چگونه ما می توانیم توسط رسانه های خویش یک سیاست کلان سراسری در همین چهارچوب که من گفتم و یا... علیه انتخابات چنان اتخاذ کنیم که یکپارچگی مان تقویت شود و رژیم را به فروتنی وادارد؟
جناب البرز پوزش می خواهم که گفتارم به درازا کشید، اما استعداد شنودم هم کم نیست. تندرست باشید
۷۲۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : بنابراین گفتمان نمرده،
آقای چنگائی گرامی، شاید خود فریبی، استبداد و ... که شما هم از آنها یاد کرده ای، سببی از اسباب مرگ گفتمان باشد.
اما این مرگ علل دیگری هم دارد، که شاید نخوتمان یکی از این دلایل باشد. همین ستون مقالات را توجه کنیم، همه از دم مقاله نویس شده ایم. نمی دانم چند نفر هر مقاله ای را می خواند.
اگر فرض را بر این بگیریم که من یکی از آنهایی هستم، که غالب مقالات را می خواند، آنوقت به شما خواهم گفت، در هر زمینه ای مقالاتی بسیار و با اندکی تفاوت نوشته میشود. به بیانی دیگر هر یک از ما بلندگویی در دست و فقط حرف خودش را می زند. و نهایت اینکه خودمان قصد گفتمان نداریم، چه اگر داشتیم، پای مقاله ی نویسنده به بحث می نشستیم برای حصول نتیجه، و نه پافشاری بر عقیده ای که شاید از معیوب بودنش مستحضریم.
بنابراین گفتمان نمرده، آنرا خفه کرده ایم، با شروع به گفتگو و بحث با یکدیگر و حذر از گذر کردن بی گفتگو از کنار هم، گفتمان در جامعه تجدید حیات خواهد یافت
۷۲۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۴